تفسیر هدی / جلد سوم
«هُدًی لِلنَّاسِ وَبَینَاتٍ مِنَ الْهُدَی وَالْفُرْقَانِ»
(بقره / ۱۸۵)
جلد سوم: چهرهٔ حضرت حق
(تفسیر سورهٔ حمد / آیهٔ ۲ ـ ۵)
تبیین تمامیت حمد، الوهیت، ربوبیت و مالکیت حق و کمال بندگی
شناسنامه
تفسیر هدی / جلد سوم
(تفسیر سورهٔ حمد ـ چهرهٔ حق تعالی)
سرشناسه | : | نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷ - |
عنوان و نام پديدآور | : | ستایش نخستین/ محمدرضا نکونام. |
مشخصات نشر | : | تهران : انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۴. |
مشخصات ظاهری | : | ۴ج. |
شابک | : | دوره۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۴-۲ : ؛ ج.۱۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۵-۹ : ؛ ج.۲۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۶-۶ : ؛ ج.۳ ۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۷-۳ : ؛ ج.۴۹۷۸-۶۰۰-۳۹۷-۰۳۸-۰ : |
وضعیت فهرست نویسی | : | فیپا |
یادداشت | : | کتابنامه به صورت زیرنویس. |
مندرجات | : | ج.۱. درآمدی بر تفسیر و تاویل: چیستی، چگونگی و چرایی تفسیر و تأویل قرآن کریم و پیشفرضهای آن به شیوه اختصاصی انس با هر آیهی شریفه.– ج.۲. چهرهی عشق (تفسیر سورهی حمد / آیهی ۱): نویافتههایی از مفهوم، معنا، مصداق، نور، حکم، عظمت، آثار، تفسیر و تأویل: بسم الله الرحمن الرحیم.– ج.۳. چهرهی حضرت حق( تفسیر سورهی حمد / آیهی۲ – ۵ ): تبیین تمامیت حمد، الوهیت، ربوبیت و مالکیت حق و کمال بندگی.– ج.۴. چهرهی بندگان (تفسیر سورهی حمد / آیهی ۶ – ۷): تبیین اصناف چهارگانهی محبوبان، محبان، مغضوبان و گمراهان. |
موضوع | : | تفاسیر (سوره فاتحه) |
موضوع | : | تفاسیر شیعه — قرن ۱۴ |
موضوع | : | قرآن — تأویل |
رده بندی کنگره | : | BP۱۰۲/۱۲/ن۸س۲ ۱۳۹۴ |
رده بندی دیویی | : | ۲۹۷/۲۱۸ |
شماره کتابشناسی ملی | : | ۳۹۷۲۶۱۴ |
(۴)
فهرست مطالب
سورهٔ حمد··· ۱۱
فصل یکم: شناسهٔ سورهٔ حمد
جایگاه نزول سورهٔ حمد··· ۱۵
ماجرای سیر حق··· ۱۶
مثانی ۲۰
دو بعدی بودن سورهٔ حمد··· ۲۲
حمد مثانی و زبان ریتمیک ۲۷
همراهی اندیشه و عمل··· ۳۲
چهرهٔ عشق پاک و جمعی ۳۵
اختصاص فاتحه به قرآن کریم··· ۴۳
طلیعهٔ قرآن کریم··· ۴۴
گنج حمد··· ۴۶
گروه ضربت حمد··· ۴۸
خاصیت درمانی سورهٔ حمد··· ۴۹
ذکرهای سورهٔ حمد··· ۵۱
(۵)
تقسیم سوره به اسم و فعل··· ۵۳
حضور تام در سوره··· ۵۴
فصل دوم: بسملهٔ سورهٔ حمد
ورودگاه انس با قرآن کریم··· ۵۹
عظمت بسملهٔ سورهٔ حمد··· ۶۱
نحوهٔ مثانی بودن بسملهٔ حمد··· ۶۳
کاربرد بسملهٔ حمد··· ۶۶
فصل سوم: حمــد
معناشناسی حمد و واژگان همگن··· ۶۹
واژگان همگن حمد··· ۷۱
ثقل حمد··· ۷۸
الف و لام «الْحَمْد»··· ۸۱
اسم بودن «الْحَمْد»··· ۸۴
اختصاص حمد به خداوند··· ۸۷
قصد انشا و اخبار··· ۸۹
حمد تمام حقی ۹۳
تسبیح حمد··· ۹۴
حمد قولی و فعلی ۱۰۴
حمد مطلق··· ۱۰۵
تنافی نداشتن شرور ناسوت با حمد مطلق··· ۱۰۹
اطلاق حمد در نعمت و نقمت··· ۱۱۰
ستایش مطلق و نفی شرط و شک ۱۱۱
(۶)
مشتقات حمد··· ۱۲۴
مقام محمود··· ۱۲۶
اسم الحمید··· ۱۲۶
حمد فضایل و فواضل··· ۱۲۷
لام لِلَّه··· ۱۲۹
عدم تقدیر در آیه··· ۱۳۳
اطوار حمد··· ۱۳۶
تمامیت ذکر الْحَمْدُ لِلَّه··· ۱۴۱
تسبیحات اربعه؛ معادل حمد··· ۱۴۲
تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام ··· ۱۴۳
فصل چهارم: ربوبیت
بزرگترین اسم فعلی ۱۴۷
موارد کاربرد ربّ در قرآن کریم··· ۱۴۸
معناشناسی ربّ··· ۱۵۰
المصباح المنیر··· ۱۵۰
مقائیس اللغة··· ۱۵۴
مختار الصحاح··· ۱۵۶
مفردات غریب القرآن··· ۱۵۷
مرحوم کفعمی ۱۵۹
مرحوم شیخ صدوق··· ۱۶۴
جناب ابن فناری ۱۶۵
مرحوم حاجی سبزواری ۱۶۷
(۷)
التحقیق··· ۱۷۱
پروردگار عشق··· ۱۷۶
دولت ربّ··· ۱۸۱
اسلام و ربّ··· ۱۹۱
خوف از ربّ··· ۱۹۱
اسم کمالی ربّ··· ۱۹۲
اضافی بودن اسم رَبّ··· ۱۹۴
معرفت اسم ربّ··· ۱۹۴
ذکر ربّ و نرمی خُلق··· ۲۰۷
دفع ترس و استرس··· ۲۰۷
دفع شرک ۲۰۸
فصل پنجم: عوالم پدیدهها
گستردگی پدیدههای هستی ۲۱۳
ارباب ربها··· ۲۲۵
مدیریت عوالم··· ۲۲۷
فصل ششم: تفصیل رحمت
تمام فیض و کمال پدیدارها··· ۲۳۳
فصل هفتم: اقتدار مالکیت
ختم فصل نخست··· ۲۴۱
قرائت مالک ۲۴۱
معناشناسی مالک ۲۴۶
(۸)
تفاوت اسمای ملکی ۲۵۰
مراتب مالکیت··· ۲۵۲
فعلی بودن اسم مالک ۲۵۳
مرتبهٔ اسم مالک ۲۵۳
آثار اسمای ملکی ۲۵۵
یوْمِ الدِّین··· ۲۵۶
یوم··· ۲۵۶
واژهٔ دین··· ۲۵۹
فصل هشتم: بندگی
التفات از غیبت به خطاب··· ۲۶۳
مرجع ایاک ۲۶۸
حکمتهای تقدم ایاک ۲۷۵
معناشناسی نعبد··· ۲۷۹
عبادت و سیر طبیعی ۲۸۱
عبادت تکوینی و تشریعی ۲۸۳
عبادت ارادی ۲۸۴
عبودیت و نفی ذات··· ۲۸۵
عدم تقابل عبد با مولا··· ۲۸۶
استکبار؛ مقابل عبودیت··· ۲۸۷
شرک؛ آفت عبودیت··· ۲۹۲
کفر به شرک ۲۹۵
عبادت و خلاصی ۲۹۹
(۹)
مستحسن نبودن عبادت عام··· ۳۱۰
ایمان حقیقی و مجازی ۳۱۸
عبادت؛ شأنی تمام عبدی ۳۲۲
لوازم عبادت··· ۳۲۲
باشگاه سنگین نماز··· ۳۲۵
وجه جمع بودن فعل··· ۳۳۶
نقش واو عاطفه··· ۳۳۸
عبادت به توان حق تعالی ۳۴۱
شرک عبودیت اصالی ۳۴۲
ذکر خفی آیهٔ شریفه··· ۳۴۹
تکرارناپذیری ذکر··· ۳۴۹
آثار ذکر آیهٔ شریفه··· ۳۵۱
عملیاتی بودن آیهٔ شریفه··· ۳۵۳
* * *
(۱۰)
سورهٔ حمد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ.
آغازگر والا؛ خدای تمام کمال، همیشه فراخ رحمتورز ویژه مهرپرداز.
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ.
تمامی ستایش ویژهٔ خدای تمام کمال، پروردگار عالمیان است.
الرَّحْمنِ الرَّحیمِ.
همیشه فراخ رحمتورزِ ویژه مهرپرداز.
مالِک یوْمِ الدِّینِ.
دارندهٔ توانمندی نمایانی آشکار.
إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعینُ.
خدایا، تنها تو را میپرستیم و تنها تو را یاری میخواهیم.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ.
راه میانهٔ زود رسنده را به ما بنمای.
صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاالضَّالِّینَ.
راه محبوبانی که به کمال و تمامِ نعمت، گرامیاشان داشتهای؛ نه مغضوبانی که از آنان رویگرداندهای و نه گمراهان.
(۱۱)
(۱۲)
فصل یکم:
شناسهٔ
سورهٔ حمد
(۱۳)
(۱۴)
جایگاه نزول سورهٔ حمد
سورهٔ حمد از مهمترین سورههای قرآن کریم است که دارای هفت آیه است؛ زیرا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نخستین آیهٔ این سوره و جزو آن است.
سورهٔ فاتحه در مکه نازل شده است. میان مفسران در این که سورهٔ یاد شده در کجا نازل شده اختلاف فراوانی است.
آنچه در شأن نزول این سوره یا در تعیین مکی یا مدنی بودن آن در تفاسیر موجود گفته شده، بیشتر مبتنی بر منقولاتی بیپایه و بدون ریشه است و رد و انکار آن، از کتاب الهی پیرایهزدایی میکند.
تمامی این سوره به یک مرتبه نازل شده؛ بر این پایه از نخستین سورههای نازل شده است و اول بودن نزول آن در برخی روایات، اول بودن اضافی و نسبی به اعتبار نزول تمامی آیات آن است.
نخستین نزول برای پنج آیهٔ نخست سورهٔ علق ثابت است و چنانچه سورهٔ حمد پیش از آن نازل شده بود پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله با ندای «اقْرَءْ» در دهشت و حیرت قرار نمیگرفتند با این که مقام ختمی را دارا
(۱۵)
هستند. لازم به ذکر است دانستن مرتبهٔ نزول هر سوره در دانشهایی ناشناخته و غریب به کار میآید.
ویژگی سورهٔ حمد این است که تمامی آیات آن حمد و ستایش پروردگار است. این که سورهٔ یاد شده از سورههای کوتاه است نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
سورهٔ حمد با جمال الهی شروع میشود و صفات جلال چندین مرتبه متأخر است و «مالِک یوْمِ الدِّین» نخستین صفت جلال آن است. خداوند انسان را با دو دست جلال و جمال آفرید در حالی که جمال بر جلال او غالب است.
در تمامی قرآن کریم دو سوره است که عظمت بسیار فراوانی دارد و از دیگر سورهها ممتاز است: یکی سورهٔ فاتحه و دیگری سورهٔ قدر. خیرات و برکات این دو سوره و آثار روحی روانی و اقتداری آن را تنها با قرب به این دو سوره و انس به آن میتوان دریافت. تلاش میشود در این تفسیر، عظمت و اهمیت سورهٔ حمد در خور توان توضیح داده شود.
ماجرای سیر حق
هر یک از آیات سورهٔ حمد از غرر (بهترین برگزیدهٔ) آیات الهی است. این آیات ماجرای سیر حق و خلق است. خلقی که غیر نیست. تحقیقی که لازم است بر هر یک از آیات سورهٔ حمد صورت بگیرد این است که رابطهٔ هر یک از این آیات هفتگانه از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» تا پایان به صورت جدا و تفکیکی با تمامی آیات قرآن کریم با
(۱۶)
چهرههای متفاوتی که دارد بررسیده شود؛ چرا که سورهٔ حمد جمع قرآن کریم است و قرآن کریم نازل آن است. همچنین لازم است رابطهٔ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» با شش آیهٔ بعد مورد تحقیق قرار گیرد؛ چرا که حمد ظهور کامل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» خود است.
در میان تمامی بسملههای قرآن کریم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ فاتحه از تمامی آنها برتر است و این ادعا نیز تحقیقی مستقل را میطلبد تا معنای بسملهٔ هر سوره به طور جداگانه بررسی و با معنای بسملهٔ سورهٔ حمد تطبیق و مقایسه شود تا عظمت این آیه از سورهٔ حمد نسبت به دیگر بسملهها و آیات قرآن کریم به دست آید. در میان سورههای قرآن کریم نیز سورهٔ حمد از تمامی آنها برتر و دارای فضیلت بیشتری است؛ چرا که ظهور کامل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»خود است. در روایت آمده است:
«عن محمّد بن مسلم قال: سمعت أبا عبد اللّه علیهالسلام عن قول اللّه عزّ وجلّ «وَلَقَدْ آَتَینَاک سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیم» فقال: فاتحة الکتاب، یثنی فیها القول. قال: وقال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله : انّ اللّه منّ علی بفاتحة الکتاب من کنز الجنّة فیها: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»(۱).
خداوند با سورهٔ حمد بر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله منت گذاشته؛ زیرا این سوره تنها بر آن حضرت نازل شده است و پیامبران پیشین چنین سورهای
- بحار الانوار، ج ۸۲، ص ۲۱٫
(۱۷)
نداشتهاند. سورهٔ حمد دُرّ ناب منحصر در تمامی سورههای قرآن کریم است. کسی که به این معنا وصول داشته باشد که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد با قرائت تمامی قرآن کریم برابر است، وقتی این آیه را تلاوت میکند، یک ختم قرآن نموده است.
سورهٔ حمد تنها امتنان و اعطای الهی به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است. امتنانی فرد و یگانه و این بدان معناست که سورهٔ حمد نظیری ندارد و از آن به هیچ پیامبر یا فرشتهای داده نشده است مگر حضرت سلیمان علیهالسلام که از آن تنها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را دارد. فرد بودن در این فراز به معنای «احدیت» است که همان مقام ختمی است. دیگر انبیای الهی علیهمالسلام تمامی در مقام واحدیت هستند که نزول مقام احدیت است. مقام ختمی و احدیت یکی است و فاتحة الکتاب نیز یکی است؛ پس نصیب رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله است و تنها به آن حضرت داده میشود و امتنان گفته شده به نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله مطابق اصل است و امتنان است، نه اقتضا. البته در نگاهی کلی، هر خاصیتی که برای چیزی است به امتنان حق تبارک و تعالی است و آب به امتنان حق است که اقتضای سیلان و جریان دارد و آتش به امتنان حق است که اقتضای گرمی و سوزاندن دارد، اما برخی از امتنانها فرد و متناسب است که با صاحب آن عِدل است و دیگری را به آن نرسد.
سورهٔ حمد تنها به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله اختصاص و ویژگی دارد؛ زیرا مقام خاتمیت منحصر در ایشان است و آن حضرت واجد مقام جمعی هستند و هر جا مُظهِر است آن حضرت مظهَر است. آن حضرت صلیاللهعلیهوآله مظهر تمامیت ظهور میباشند و برای همین است که سورهٔ فاتحه به ایشان
(۱۸)
اختصاص داده شده و چنین سورهای تنها در قرآن کریم است.
سورهٔ حمد هم مقام «مُظهِری» دارد و هم مقام «مَظهری». مقام مُظهری آن آیات: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ» است و مقام مَظهری آن آیات: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» است.
تمامی مُظهر و تمامی مَظهر و تمامی جلال و تمامی جمال در این سوره است و برای همین است که این سوره مخصوص مقام جمعی و ختمی صلیاللهعلیهوآله است. مقام حقیقت ختمی ولوی و نبوی غیر از لحاظ ظهور ناسوتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است. و ظهور ناسوتی اخص از حقیقت ایشان است. ایشان هم صاحب اسم اعظم هستند و هم خود اسم اعظم و تجلی اعظم و اعظم پدیدهها میباشند که میتوانند سورهٔ حمد را دریافت دارند. اسم اعظم در تمامی فرازهای سورهٔ حمد به صورت غیر تألیفی و غیر ترکیبی وجود دارد و مهم این است که کسی بتواند آن را ترکیب و تألیف کند.
سورهٔ حمد از سنگینترین سورههاست و چنان ثقلی دارد که خواندن آن در نماز، جان را به لب میآورد. البته برای کسی که آن را به اخبار نگوید و هم موضوع و هم محمول را «حق» قرار بدهد. به خاطر ثقل این سوره است که نخست «الْحَمْد» و سپس «لِلَّه» آمده؛ چرا که «الْحَمْد»سبکتر از «لِلَّه»است. سنگینی این ذکر چنان است که میشود کسی که توان قصد انشای آن را دارد در حال حضور و در مقام قرب چنانچه آن را بیاورد، جان بسپارد و خوشا به سعادت چنین مقرّبی. برای
(۱۹)
همین است که حمد از ویژگیهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است و خداوند در اعطای این سوره به آن حضرت صلیاللهعلیهوآله منت مینهد؛ همانگونه که توان و شجاعت حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام در برداشتن در خیبر و میدان پیکار نیست، بلکه در برداشتن بار تمام حمد است. حمدی که تنها برای حق تعالی است.
مثانی
یکی از نامهای مشهور سورهٔ حمد «سبع المثانی» یا «مثانی» است. این سوره با محتوای عامی که دارد وسیعترین مفاهیم دینی در آن آمده است؛ به گونهای که آیات هفتگانهٔ آن تمامی قرآن کریم را در خود دارد؛ قرآنی که شناسنامهٔ هستی است. این سوره چون تمامی قرآن کریم را در خود دارد به آن «قرآن مثانی» گفته میشود. قرآن کریم میفرماید:
«وَلَقَدْ آَتَینَاک سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیمَ»(۱)
و به حقیقت تو را هفت تنوع پذیر و قرآن انبوه دادیم.
این آیه وصف «سَبْعا مِنَ الْمَثَانِی» را به قرینهٔ «وَالْقُرْآَنَ الْعَظِیمَ» به صورت ذاتی، نفسی و داخلی میآورد نه به این خاطر که در سورهٔ حمد دو بار خوانده میشود. کسی که مثانی خواندن این سوره را به دلیل آن میداند که در قرائت نماز، دو مرتبه میآید، حقیقت این سوره را ندانسته و این وصف را که وصفی ذاتی برای این سوره است، عرضی فرض کرده است. چنین کسی ارزش این سوره و موقعیت آن را ندانسته است که آن را چنین بیمحابا تنزل میدهد و احتمال ذهنی خود را بدون
- حجر / ۸۷٫
(۲۰)
توجه به ویژگیهای این سوره و به صرف مورد استعمال و کاربرد بر این وصف بار میکند. اهمیت و عظمت این سوره ذاتی است و اوصافی که برای آن آمده اوصاف خود این سوره است و نه وصف به حال متعلق و اوصافی خارجی و غیری. لازم این ادعا آن است که گفته شود سورهٔ حمد چون در نماز میآید مثانی است وگرنه چنانچه در نماز نیاید مثانی نیست.
از سویی، قرآن کریم خود را «مثانی» معرفی میکند در حالی که تمامی قرآن کریم در نماز نمیآید؛ چنانکه میفرماید:
«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کتَابا مُتَشَابِها مَثَانِی تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَی ذِکرِ اللَّهِ ذَلِک هُدَی اللَّهِ یهْدِی بِهِ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ»(۱).
خداوند نیکنهادترین پدیده را که کتابی گونه گون تنوعپذیر است فرستاده است. کسانی که دلهرهٔ بزرگی پروردگارشان را دارند پوستشان از آن جمع و سخت میشود، سپس پوستشان و دلشان به یاد خدا نرم میگردد. آن رهنمود خداست که هر که را آفریند به سبب آن راه مینماید و هر که را خدا گمراه کند، او را رهنمودی نیست.
«مثانی» هم وصف قرآن کریم است و هم وصف سورهٔ حمد و هم آیهٔ شریفهٔ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» به آن توصیف میگردد؛ زیرا
- زمر / ۲۳٫
(۲۱)
تمامی قرآن کریم و نیز تمامی سورهٔ حمد در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» آن آمده است.
«مثانی» از «ثنی» به معنای دوگانگی (قابلیت تنوعپذیری و انعطاف) به همراه توجه و ارتباط کامل است به گونهای که ترتیب و ترتب در آن لحاظ میشود. برای تقریب ذهن میتوان طرف خواب فرش را مثال آورد که هر یک در کنار دیگری و در هم مینشیند و هر یکی دیگری را باز میکند. از این گفته نباید به روش تفسیری «یفسّر بعضها البعض» گریز زد، زیرا این انعطاف و توجه بر هم نشستن است و تفسیر آیه به خود آیه را تثبیت میکند. هر آیهای بیانگر خود هست و ریتم یا خوابی دارد که بر هم مینشیند و با به دست آوردن آن، میتوان به تفسیر آیه راه برد. اولیای الهی بر آیات الهی که تأمل دارند سمت خواب آیه را به دست میآورند و مثانی آیه و چینش آن را کشف میکنند. مثانی هر آیه در نُت واژگان آن موجود است و از نتهای هر آیه میتوان آن را به دست آورد بدون آن که به لغتشناسی نیاز داشته باشد. با توجه به آن چه گفته شد «مثانی» به معنای «جُفت» یا دوباره نیست. مثانی هیأت به هم پیوستهٔ آیات است که به گونهٔ طبیعی، فطری و ریاضی در کنار هم نشسته و چیدمان گرفته است و چیدمان آن نیز با توجه به نظم پدیدههای هستی و هماهنگ با آن است؛ زیرا این کتاب از حقایق و ربوبیات و هستی و تمامی پدیدههای آن میگوید و آن را بازتاب میدهد.
دو بعدی بودن سورهٔ حمد
سوره مبارکهٔ حمد «تنزیل» «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است و برای
(۲۲)
همین است که هم سیر نزول و هم سیر صعود در آن با چینشی خاص آمده و دارای دو کرانه است.
در کریمهٔ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم»، فراز: «بِسْمِ اللَّهِ» از حقیقت و ذات خداوند میفرماید و «الرَّحْمَن» آن سیر نزول و «الرَّحِیم» سیر صعود است. سورهٔ حمد نیز که تنزیل آن است از «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ» سیر نزول را بیان میدارد و ادامهٔ آن: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»بیانگر سیر صعود است و این گونه است که این سوره همانند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» تمام کلام است و با آن نیاز به سورهای دیگر نیست و سورههای دیگر تفصیل آن دانسته میشود؛ یعنی دیگر سورههای قرآن کریم به تمامی تنزیل سورهٔ حمد است. البته درست است سورهٔ حمد با اختصاری که دارد تمامی قرآن کریم است، ولی در میان سورههای قرآن کریم این سورهٔ بقره است که ایجاز حمد را به تفصیل میآورد و تفاوت این دو سوره به ایجاز و تفصیل است.
سورهٔ حمد و نیز تمامی آیات آن دو بعدی است. تفسیر تسنیم بیان دیگری در این رابطه دارد و این سوره را سه ضلعی ساخته است. این تفسیر میگوید:
قرآن کریم اسما و صفات فراوانی دارد و سورهٔ حمد نیز که «ام القرآن» و مشتمل بر عصارهٔ معارف قرآنی است، به همین مناسبت دارای نامها و القاب بسیاری است… «ام الکتاب»، «ام
(۲۳)
القرآن»: نامگذاری سورهٔ حمد به این دو نام، که در روایات فراوانی به نقل فریقین آمده است، از این روست که مشتمل بر عصارهٔ معارف قرآن کریم است(۱).
سورهٔ حمد از آن رو «ام الکتاب» نام دارد که مشتمل بر عصارهٔ معارف قرآن کریم است. درست است این تفسیر به زبان فارسی نگاشته شده ولی در توضیح «ام الکتاب» واژهای مناسب از زبان عربی نیاورده است. «عصاره» همواره با اضافهای است که عرف آن را «تفاله» میخواند. بهترین تعبیر برای این که چرا سورهٔ حمد ام الکتاب است این است که بگوییم قرآن کریم تنزیل این سورهٔ مبارکه و به تعبیر فارسی، فروهشت یا پدیدهٔ آن است؛ چرا که این سوره، تمامی قرآن کریم را در خود دارد. تفسیر یاد شده در ادامه میآورد:
«معارف قرآنی دارای سه بخش مبدءشناسی، معادشناسی و رسالتشناسی است و کلام منسوب به حضرت امیرمؤمنین علیهالسلام نیز که فرمودند: «رحم اللّه امرءً علم من أین وفی أین وإلی أین» ناظر به شناخت همین اصول سهگانه است. سورهٔ مبارکهٔ فاتحة الکتاب نیز مشتمل بر معرفتهای یاد شده است؛ زیرا بخش آغازین آن مربوط به مبدء و ربوبیت مطلق او بر عوالم هستی و همچنین صفات جمالی او مانند رحمت مطلق و رحمت خاص است و بخش میانی آن؛ «مالِک یوْمِ الدِّینِ» ناظر به معاد و ظهور مالکیت مطلقهٔ خدای سبحان در قیامت است و بخش پایانی آن
- تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۰٫
(۲۴)
که سخن از حصر عبادت و استعانت در خدای سبحان و طلب هدایت به صراط مستقیم دارد «إِیاک نَعْبُدُ… وَلاَ الضَّالِّینَ»مربوط به هدایت و ضلالت در سیر از مبدء تا معاد است و مدار و محور آن مسألهٔ وحی و رسالت است. پس اصول معارف قرآنی در این سوره ترسیم شده است.(۱)
نقد دیگر طرح سه ضلعی این متن آن است که معاد بر اساس این طرح باید در پایان بیاید، ولی در بخش میانی این سوره قرار گرفته و صراط مستقیم میانهٔ مبدء و معاد نیست و در کنار آمده است.
سورهٔ حمد و تمامی آیات آن دو بُعدی است: بُعد نخست سورهٔ حمد چنین است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ» که پیش از این گفتیم سیر نزول را بیان میدارد و وصف حمد است و کرانهٔ دوم آن چنین است: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ»که سیر صعود است و برای همین است که «مثانی» و دوگانه است نه سهگانه و بیشتر و در تفسیر این آیات شریفه، نباید این کرانه را بریده بریده ساخت. آیات کرانهٔ نخست، تمامی وصف است و در آیات کرانهٔ دوم، وصفی وجود ندارد. بُعد نخست، تمام حقی و بُعد دوم، خلقی است. کرانهٔ نخست ازلی و ابدی است و تمام اسمای اولی و رئیسی خداوند آمده و از ازل تا قیامت را ـ هرچه باشد ـ برای خداوند ثابت میداند.
- تفسیر تسنیم، ج ۱، ص ۲۶۰٫
(۲۵)
کرانهٔ دوم آن سیر صعود است و برای همین است که در آن از حرکت، راه میانه و کمک گرفتن از خداوند برای بر شدن سخن به میان میآید و «مثانی» بودن به طور کامل بر آن هماهنگ است و نمیشود «مالِک یوْمِ الدِّینِ» را استقلال داد و آن را یک بُعد شمرد؛ هرچند میشود آن را معادشناسی دانست، ولی این نزول، امری حقی است و نه خلقی، زیرا این امور خلقی است که صعود مییابد و امر حقی به تمامی نزولی است و برای همین است که در این میانه نیازی به آوردن رسالت نیست؛ زیرا خداوند برای کار خود به کسی نیازمند نیست و امر معاد در پی مبدء میآید و نه در پایان آن و تنها با این توضیح است که میشود سورهٔ حمد را «مثانی» دانست. همین ترتیب در «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» نیز وجود دارد که تفسیر آن را در جلد دوم آوردیم.
پدیداری خداوند و اظهار او همواره بر سبک زوجیت و دوگانگی است و او هر چیزی را در این مدار نازل میکند؛ چنانکه میفرماید:
«وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الاْءَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِی وَأَنْهَارا وَمِنْ کلِّ الثَّمَرَاتِ جَعَلَ فِیهَا زَوْجَینِ اثْنَین»(۱).
نه تنها «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» مثانی و دوگانه است و نه تنها سورهٔ حمد مثانی است و نه تنها تمامی آیات سورهٔ حمد مثانی است، بلکه تمامی پدیدههای هستی مثانی است و هر چیزی جفت جفت، زوج و دو به دو آفریده شده است؛ چنانچه برای «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» سورهٔ حمد جفتی است که همان سورهٔ حمد است و
- رعد / ۳٫
(۲۶)
برای سورهٔ فاتحه جفتی است که تمامی آیات قرآن کریم است و قرآن کریم نازل سورهٔ حمد و فروهشت آن میباشد و برای تمامی قرآن کریم زوجی است که تمامی پدیدههای هستی است که آن فرقان این قرآن عظیم آفریده شده است و این گونه است که سه ضلعی ساختن سورهٔ حمد با ساز و سامان آفرینش خداوند به هیچ وجه هماهنگ نیست و «مالِک یوْمِ الدِّینِ» ضلعی مستقل نیست و در ادامهٔ دیگر اوصاف خداوند و پایان سیر نزول است.
حمد مثانی و زبان ریتمیک
مثانی بودن سورهٔ حمد به آن ریتم و موسیقی موزونی میدهد که نمیشود آن را خرق کرد و شکست و ضلع و بُعدی دیگر به آن داد. ما از زبان ریتمیک قرآن کریم و نوای هماهنگ موسیقی آن در کتاب هفت جلدی «فقهنوشت غنا و موسیقی» به اختصار و اشاره، سخنی دقیق گفتهایم. زبان ریتمیک قرآن کریم چنان دقیق، سنجیده و هماهنگ است که حتی نادیده گرفتن یک وقف به حرکت یا وصل به سکون، هماهنگی آن را از بین میبرد. ریتم نیاز به حفظ وحدت دارد و همان ریتم است که وقف را در جایی ممنوع میکند. برای نمونه در سورهٔ توحید باید پیوسته گفت: «لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَدٌ» نه آن که به صورت شکسته گفت: «لَمْ یلِدْ» «وَلَمْ یولَدْ»«وَلَمْ یکنْ لَهُ کفُوا أَحَدٌ». نادیده گرفتن ریتم در این سوره همانند آن است که «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه» این گونه ادا شود: «لاَ»«إِلَهَ»«إِلاَّ» «اللَّه»؛ چرا که ادای آن به گونهٔ شکسته سبب
(۲۷)
میشود قصد انشای آن حاصل نشود. کسی میتواند در گفتن ذکر یا آیه قصد انشا داشته باشد که ریتمشناسی بداند. سه ضلعی ساختن سورهٔ حمد، افزون بر آنکه با مثانی بودن آن و نیز نحوهٔ آفرینش حق تعالی و نزول او سازگار نیست، با ریتم این سوره نیز همخوانی ندارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» برای خود ریتمی کامل دارد. سورهٔ حمد نیز دارای ریتمی نزولی است که «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ»است و ریتمی صعودی دارد که «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ. اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» است و هر دو ریتم نیز در جای خود تمام است و دو ریتم سورهٔ حمد بیانگر آیهٔ شریفهٔ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است. کسی که سورهٔ فاتحه میخواند چنانچه بخواهد ریتم آن را رعایت کند و معنای آن را ناقص نسازد باید نخست «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» را به قصد سورهٔ حمد بیاورد و سپس «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ» را بگوید و سپس «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ»که حرکت در سر بالایی است را با تأنی بیاورد و نفسی تازه کند آنگاه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ. صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ» را در ادامهٔ آن بیاورد.
ریتم نزولی این سوره را نباید بریده بریده قرائت کرد؛ چرا که تمامی وصف است. این سیر را حق تعالی میآید و حقی است، برای همین است که قاری در آن نفس کم نمیآورد ولی به «إِیاک» که میرسد نفس کم میآورد؛ زیرا امر خلقی میشود و خداوند بندهٔ خود را رها میسازد و
(۲۸)
بنده باید صعود را با دوپای خویش پیماید. ریتم «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعِینُ» صعودی است و قرائتگر آن چنانچه فراز یاد شده را به شتاب آورد، نفس کم میآورد و نیاز است به تأنی آورده شود تا بتواند خود را با صعوبت و سختی پیمایش آن هماهنگ سازد.
موسیقی قرآن کریم و زبان ریتمیک آن در مراکز علمی، تحقیقی نشده و همانند بسیاری از دانشهای قرآنی دیگر مورد غفلت واقع شده است. قرآن کریم دارای موسیقی و زبان آهنگینی است که آهنگ آن از جنس ملکوت است. آهنگی که حتی دلهای کوهها را به خشیت و فروتنی میبرد. این آهنگ در سورهٔ حمد بیشترین ملکوت را دارد و از شاهکارهای هنری خداوند دانسته میشود. آهنگی که میتواند هر بیماری غیر قابل درمانی را شفا و طراوت دهد. کسی که نتواند از این سوره شفا و بهبودی بگیرد، درمانی دیگر نمییابد؛ چنانکه میفرماید:
«عن إسماعیل بن أبان یرفعه إلی النبی صلیاللهعلیهوآله قال: قال رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله لجابر بن عبد اللّه: یا جابر ألا أعلمک أفضل سورة أنزلها اللّه فی کتابه؟ قال: فقال جابر: بلی بأبی أنت وأمّی یا رسول اللّه علّمنیها، قال: فعلّمه الحمد للّه أمّ الکتاب، قال: ثمّ قال له: یا جابر، ألا أخبرک عنها؟ قال: بلی بأبی أنت وأمّی فأخبرنی، قال: هی شفاء من کلّ داء إلاّ السّام؛ یعنی الموت»(۱).
کسی که میخواهد از سورهٔ فاتحه قصد انشا داشته باشد و از آن شفا
- تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۰٫
(۲۹)
بگیرد، باید نخست به ریتم آن توجه داشته باشد و درمان خود را بر پایهٔ ریتم آن بنا نهد. برای مثال، این سوره در درمان ضعف اعصاب بسیار کارآمد است، ولی صرف خواندن آن، چنین اثری ندارد و برای نتیجهبخش بودن آن باید به ریتم سوره توجه داشت. چنانچه حتی اگر فردی کافر و ملحد با توجه به ریتم خاصی که در این سوره است، آن را بدون وضو و بدون آن که رو به قبله باشد و بدون آن که لازم باشد معنای آن را بداند و بدون آن که قصد قرآن بودن آن داشته باشد، از این سوره برای چند ماه استفادهٔ درمانی ببرد، برای وی شفابخش است؛ چنانچه گویی برای درمان بیماری عفونی و میکروبی، کپسول آموکسی سیلین استفاده میکند. شناخت ریتم سورهها و آیات قرآن کریم و به تعبیر عامیانه، خواب و چینش آن، موضوعی بسیار مهم در تحقیق و تفسیر آیات قرآن کریم و استفادهٔ آن در «دانش ذکر» و «ذکر درمانی» است.
مثانی بودن سورهٔ حمد، دارای سنگینی، هنگ (وقار) و ریتمی پیچیده است که حتی «مدّ لین» آن در جای خود اهمیت دارد.
البته این که میگوییم تمامی آیات قرآن کریم ریتمیک و دارای آهنگ خاص است به این معنا نیست که ریتمهای آن همانند ریتمهای شناخته شدهٔ موسیقی و دستگاهها و نواهای آن باشد، بلکه ریتم هر آیه خاص است، ولی خاص بودن موسیقی آن نیز این کتاب را فراموسیقی نمیسازد؛ زیرا برای بشر این امکان هست که دستگاه موسیقی هر آیه را مورد شناسایی قرار دهد و بر اساس آن دستگاهی نو برای دانش موسیقی کشف کند. قرآن کریم دارای موسیقی، هنگ، نُت و ریتم است. از
(۳۰)
ریتمهای قرآن کریم میتوان ریتم تمامی پدیدههای هستی و صوت خداوند متعال را به دست آورد و دانست خداوند متعال روی چه دستگاه میخواند. البته دستگاههایی مانند: ماهور، حجاز، ضربی، شش هشتم، چارگاه، سگاه، دوگاه، غمانگیز، شور و مانند آن در برابر دستگاههای قرآن کریم محدود است. قرآن کریم همانطور که کتاب معرفت، عرفان، فلسفه و تفسیر است، کتاب موسیقی و آهنگ هم هست، اما مراد از موسیقی قرآن کریم غفلتزاهایی لهوپرور و لعبگستر نیست که آلودگی، بیتقوایی، هرزگی و بیبندباری آمیخته با خشونت خشک که تنیدگی اعصاب و روان را موجب میشود، بلکه آهنگ ملکوت است که رقص عشق در زیر شمشیرها میآورد و ندای: «یا سیوف خذینی» را حماسی میسازد. قرآن کریم آهنگ دل حق تبارک و تعالی است که اگر مؤمنی به آن آگاه شود معراج به او دست میدهد. دنیای امروز هم در زمینهٔ عشق شکست خورده که به شهوت و خشونت پناه آورده و هم موسیقی ملکوت را از دست داده و به لهو و لعب سرگرم شده و آن را برای خود از هنر عاری و در حیطهٔ فنون آورده است. وقتی قرآن کریم میداندار مراکز علمی نباشد، دنیا چنین درکهای را پیش رو خواهد داشت. آنچه قرآن کریم را بر قصیدههای فصیح عربی برتری داد آهنگ آن بود به گونهای که اعراب عصر نزول، آنچه را که قرآن بود از آهنگ آن میشناختند. یکی از زنان صدر اسلام، با خواندن آهنگین: «وَالتِّینِ وَالزَّیتُون وَطُورِ سِینِین وَهَذَا الْبَلَدِ الاْءَمِینِ»بود که معرکهٔ مخالفان را خنثی کرد؛ چرا که آن را با ریتم آورده بود. امروزه آخرین تفسیرهایی که با امکانات به روز تحقیقی، نوشته
(۳۱)
شده است حتی در توضیح نامهای این سوره از قرآن کریم راجل میباشند تا چه رسد به آن که در توضیح محتوای آن به خطا نرفته باشند؛ چرا که ریتم آیات را نمیدانند. کسی که زبان ریتمیک آیات را میداند بدون آن که لازم باشد عربی بداند به معنای آیه راه مییابد.
به هر روی، سخن ما این است که سورهٔ حمد سورهٔ مثانی است و آن را باید به گونهٔ مثانی خواند و به گونهٔ مثانی معنا کرد و آن را مثالث و سهگانه قرار نداد.
در این سوره هم سیر نزول آن تا قیامت است و هم سیر صعود آن. هم حق تعالی به صحنهٔ قیامت میآید و هم خلق به آن محشر کبرا وارد میشوند و سورهٔ حمد تنها بر همین دو بخش است و بخش میانی ندارد. این سوره هم سیر نزول دارد و هم سیر صعود، هم حکمت نظری در آن است و هم حکمت عملی. هم جمال در آن است و هم جلال و برای همین است که کمال دارد. هم وصف خالق در آن آمده است و هم حال مخلوق. هم مولی در آن است و هم بنده و تخاطب و مناجات آن نیز دو سویه و مثانی است. این سوره را «أُمّ» میگویند و اساس و امّ بودن آن نیز مثانی است. این خداوند است که میفرماید سورهٔ حمد مثانی است و همه جا این گفته را چینش داده است و نمیشود نه در لفظ و نه در معنا و محتوا، مثانی بودن را از آن گرفت و آن را به بیش از دو بُعد شکست.
همراهی اندیشه و عمل
آیات نخستین سورهٔ حمد تا «مالِک یوْمِ الدِّینِ» این ویژگی را دارد که
(۳۲)
حکمت نظری را تمام میسازد و اندیشه و معرفت با آن ختم میگردد. این آیات تا بدینجا چون حکمت نظری و علمی را بیان میداشت که امری ثابت و پایدار است، تمامی به صورت جملهٔ اسمی آمده است، ولی بعد از آن شروع حکمت عملی است و از کردار میگوید، برای همین است که به شکل جملهٔ فعلی آمده است.
این سبک و سیاق میرساند حکمت عملی متفرع بر حکمت نظری است و نخست باید جنبهٔ اندیشاری و نظری خود را محکم ساخت تا کرداری محکم بنیان نهاده شود نه به عکس. ارزش هر کرده و مشروعیت و مقبولیت آن به نظر، معرفت و اندیشهای است که در پس ِ آن است نه به سختی و رنجی که برای آن کشیده میشود.
تا بدینجا به شکل پایدار، این نتیجهٔ استوار به دست آمد که تمامی آیات سورهٔ حمد میان حق تعالی و خلق او به صورت مشاعی مشترک است و نمیشود فرازی از این سوره را دو نیم ساخت و نیمی از آن را به حق تعالی و نیمی دیگر را به خلق و بندگان اختصاص داد؛ زیرا هم خداوند و هم خلق او در تمامی آیات و فرازهای این سوره به صورت مشاعی سریان دارند. برای نمونه، در روایت است حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام میفرماید:
«أنا النقطة التی تحت الباء»(۱).
جناب حافظ رجب برسی آن را چنین نقل کرده است:
- ینابیع المودة، ج ۱، ص ۲۱۳٫
(۳۳)
«أنّ جمیع القرآن فی باء بسم اللّه وأنا نقطة تحت الباء»(۱).
این گونه است که «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» چهرهٔ عشق ظهوری و خلقی به خود میگیرد و «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» حمد تمامی پدیدهها را میگوید و «الْحَمْد» تمامی آفریدههای حق تعالی است و نیز «الْعالَمین» آن تمامی پدیدهها را در بر گرفته است و نیز تمامی پدیدههای نعیمی و جحیمی در «الرَّحْمنِ الرَّحیم» غرق است و از لف و نشر مشوش حق و عبد در جمع و تفصیل این آیات نیز در پیش گفتیم که در جمع، با حق شروع میشود و در تفصیل، با خلق. مثانی بودن سورهٔ حمد به اعتبار حق و خلق و رابطهٔ مشاعی آن دو و نیز در ارایهٔ حکمت نظری و نیز عملی و همچنین در فراز و فرود و نزول و صعودی که دارد، قابل التفات است.
اندیشه در صدر سورهٔ حمد قرار گرفته و عمل و کردار پی آمد آن است. عمل اگر صعود پیدا کند به اندیشه تبدیل میشود و اندیشه چنانچه نزول یابد چهرهٔ عمل به خود میگیرد. تمامی کردار خلق در قیامت به صورت «معرفت» ظاهر میشود وگرنه عمل همانطور که در این سوره به شکل فعل آمده، ناپایدار است و عمل دنیوی ثباتی ندارد تا بخواهد بقای اخروی داشته باشد. بقای عمل در آخرت به اعتبار این است که کردار شکل اندیشاری مییابد و در ارتقا و رشد اخروی به معرفت ارتقا مییابد. این عبادت است که در قیامت به معرفت تبدیل
- مشارق أنوار الیقین، ص ۲۱٫
(۳۴)
میشود و چنین نیست که معرفت هیأت عبادت به خود گیرد. کردار هم در برزخ آزموده میشود و رشد میکند تا به معرفت تبدیل شود. اولیای الهی کردار خود را رسیده از دنیا میبرند بدون آنکه برای آزمودن و رسیده شدن به برزخ و قیامت نیاز داشته باشند و این افراد عادی و معمولی هستند که کرداری خام دارند و برای کارآزمودگی و بیرون آمدن از کالی به برزخ و قیامت نیازمند میشوند. عمل اولیای الهی در همین دنیا معرفت است و معرفت آنان نیز عمل ایشان است و میان معرفت و عمل آنان وحدت است و نمیشود آن را از هم تفکیک کرد.
چهرهٔ عشق پاک و جمعی
سورهٔ حمد گسترده شدهٔ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» است و همانطور که در جلد دوم گفتیم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» چهرهٔ عشق است، سورهٔ حمد نیز بیانگر عشق جمعی است و میتوان با آن، به تمامی قرآن کریم وصول داشت و تمام وحی را در آن رؤیت کرد.
این ویژگی سورهٔ حمد است که تمامی اسمای به کار رفته در آن، دو بُعدی است و اسمی تک کرانه یا سه ضلعی در آن وجود ندارد. از این ویژگی به «مثانی» بودن سورهٔ حمد تعبیر میشود. جالب این است که نامهای سورهٔ حمد نیز تمامی دو بُعدی است؛ مانند: «أمّ الکتاب»، «أمّ القرآن»، «فاتحة الکتاب»، «فاتحة القرآن»، «سبع المثانی»، «حمد الأولی»، «حمد القصوی» و نیز اسمهایی که با آمدن یک طرف، سوی مقابل نیز به ذهن میآید: «الشفاء»، «الأساس»، «السّلام»، «الشفاء»، «الکافیه»،
(۳۵)
«الوافیه»، «مناجاة»، «التفویض»، «الکنز»»، «النور»، «المسألة».
گفتیم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» هم قوس نزول را بیان میدارد و هم با «الرَّحِیم» بیانگر قوس صعود است.
برای دریافت عظمت سورهٔ حمد میتوان به دو منبع تحقیقی به صورت جداگانه مراجعه داشت: یکی تحقیق بر نامهایی که برای این سوره گفته شده است و دیگری تحقیق بر روایاتی که عظمت آن را بیان میدارد.
مطالعهٔ این دو منبع تحقیقی مسلم میسازد سورهٔ حمد سورهای بسیار سنگین است. نمونهای از این روایات را در جلد دوم آوردیم.
«عن محمّد بن شاذان قال: قال: الفضل بن شاذان: فإن قال: فلم بدء بالحمد فی کلّ قراءة دون سائر السور؟ قیل : لأنّه لیس شیء فی القرآن والکلام جمع فیه جوامع الخیر والحکمة ما جمع فی سورة الحمد».(۱)
جمعیت حمد در کلام صدرا
جناب ملاصدرا که از فضلای اهل علم است در تفسیر خود مینویسد:
«ولعمری إنّه کصورة جمعیة العالَم، المخلوق علی صورة الرحمن، الدالّ بهیأته ونظامه واشتماله علی مَظاهر الصفات الجمالیة من الملائکة وأنوارها ومن ضاهاها، والصفات الجلالیة من الأجسام
- شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۰۶٫
(۳۶)
وقواها وماشابهها علی وجود مَن: «لَهُ الْخَلْقُ وَالاْءَمْرُ»(۱)».(۲)
جناب صدرا برای آن که خاطرنشان شود میخواهد مطلب بلند و سنگینی آورد به جان خود سوگند یاد میکند و میگوید حمد است که تمامی جمعیت عوالم را در خود دارد. وی در این گزاره درست میگوید. او در ادامه مینویسد: «الرَّحْمَن» تمامی صفات جلال و جمال را داراست و همهٔ عالم خلق به صورت «الرَّحْمَن» در این سوره آمده است. مرحوم صدرا «الرَّحْمَن» را بدون «الرَّحِیم» دارای تمامیت میشمرد؛ در حالی که چنین نیست. «الرَّحْمَن» تنها اصل پدیداری و فعلیت نخستین است که هم سعید و هم شقی را در بر میگیرد و عنوان کمال پدیداری و فعلیت دوم «الرَّحِیم»است.
جناب صدرا در تفسیر خود که آن را به سبک فلسفی و عرفانی نگاشته است، روش تفسیری خاصی برنگزیده و بیشتر سعی دارد مطالبی را که از فلسفه و عرفان آموخته است در ذیل آیات بیاورد و آن مطالب را بهگونهای بر آیات تطبیق دهد. نگارش کتاب تفسیری مستلزم آن است که نویسنده دارای روش تفسیری باشد و تفسیر خود را روشمند ارایه دهد. تطبیق علوم با آیات الهی حتی تفسیر علمی نیز نیست و صرف مقایسه و تطبیق است، آن هم تطبیقی ناقص؛ زیرا در تطبیق، باید نخست نظرگاه دستکم
- اعراف / ۵۴٫
- التفسیر، صدرالمتألهین، ج ۱، ص ۱۶۳٫
(۳۷)
دو طرف را در دست داشت و سپس شباهتها و تفاوتهای آن را در پرتو مقایسه و تطبیق به دست آورد، ولی معمول تفسیرهای تخصصی، دادههای علمی و تخصصی نویسنده را بر آیات قرآن کریم تحمیل کرده است. اختلاط میان علوم در تفسیرهای تخصصی عمدهترین آسیب و نقدی است که به این تفسیرها وارد است. در تفسیر جناب صدرا رحمهالله نیز بیشتر فلسفه وجود دارد تا تفسیر. مرحوم صدرا مینویسد:
«منهج أخری فی نظم فاتحة الکتاب. وهو أن للإنسان أیاما ثلاثة، الأمس، والبحث عنه یسمّی بمعرفة المبدء، والیوم الحاضر، والبحث عنه یسمّی بالوسیط، والغد، والبحث عنه یسمّی بعلم المعاد.
والقرآن مشتمل علی رعایة هذه المراتب وتعلیم هذه المعارف الثلاثة التی کمال النفس الإنسانیة منوط بمعرفتها، ونفس الأعمال البدنیة إنّما یراد لأجلها….
ولمّا کانت هذه السورة مع وجازتها متضمّنا لِمُعظم ما فی الکتب الإلهیة من المسائل الحقّة والمقاصد الیقینیة المتعلّقة بتکمیل الإنسان وسیاقته إلی جوار الرحمن، فلابدّ أن یتحقّق فیها جمیع ما یحتاج إلیه الإنسان منها فنقول هی هکذا.
أمّا اشتمالها علی علم مبدء فقوله تعالی: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» إشارة إلی العلم بوجود الحقّ الأوّل، وأنّه مبدء سلسلة الموجودات، وموجد کلّ العوالم والمخلوقات.
وقوله: «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» إشارة إلی العلم بصفاته الجلالیة واسمائه الحسنی.
وقوله: «مالِک یوْمِ الدِّینِ» هو إثبات کونه سببا غائیا للمخلوقات کلّها کما أنّه سبب فاعلی لها جمیعا لیدلّ علی أن
(۳۸)
فاعلیته علی غایة الحکمة والتمام ورعایة المصلحة للأنام.
وأما اشتمالها علی علم الوسط فلان قوله: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعینُ» اشارة الی الاعمال والاحوال التی یجب أن یکون الانسان عاملاً بها ومدیما علیها مادام کونه فی هذه الحیاة الدنیا… .
والقلبی تهذیب الباطن عن الغشاوات وخبائث الملکات باعانة اللّه وتوفیقه لتستعد نفسه بذلک لأن تتنوّر بأنوار المعارف الإلهیة وتستکمل بالحقائق الربّانیة لیتقرّب بذلک إلی اللّه ویحشر إلی دار کرامته کما دلّ علیه قوله تعالی: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»؛ أی علمنا طریق الوصول إلیک.
وأمّا اشتمالها علی علم المعاد، وهو العلم بأحوال النفس الإنسانیة الکاملة فی العلم والعمل المبرأة عن آفة الجهل ونقص العصیان، فقوله: «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» إلی آخرها، إشارة إلی علم النفس وهی صراط اللّه العزیز الحمید».(۱)
جناب صدرا میگوید انسانها دارای پیشینه، حال و آینده هستند و این گفته درست است، ولی پیشینهٔ آدمی شناخت مبدء نیست. «شناخت مبدء» همین امروز و فرداها را هم در بر میگیرد و «مبدء» افزون بر گذشته، دیگر زمانها را در بر میگیرد، بلکه باید گفت «مبدء» امری فرازمانی است و نمیشود آن را منحصر و محصور در گذشته گرفت. هر ظهور و نَمود و نَمادی همواره از مبدء است.
- پیشین، ج ۱، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۵٫
(۳۹)
فیلسوف شیراز، نظم سورهٔ حمد را بیان کرده است، ولی در چینش خود «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را در ابتدا تفسیر نمیکند و تنها در پایان، اشاره میکند که ذکر شروع است بدون آن که از فقرات آن چیزی بگوید.
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» از وجود حق چیزی نگفته است و صرف تحمید حق است. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را وصفی جمالی معرفی میکند که جلال در آن نیست، در حالی که میگوید اسمای احسن در آن است و اسمای احسن اعم از اسمای جلالی و جمالی است. برای نمونه، «مالِک یوْمِ الدِّینِ» صفتی جلالی است که صدرا به آن اشارهای ندارد و این آیه را علت غایی میداند که ما پیش از این گفتیم، آیهٔ شریفه مرتبط با سیر نزول است و غایت نهایی را بیان نمیدارد.
تنها آیهای که جناب صدرا آن را بهدرستی تفسیر میکند آیهٔ «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ» است که آن را طریق وصول قرار میدهد. وی آیهٔ «صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ» را به بحث معاد ارتباط میدهد، در حالی که طریق اِنعامیها را خاطرنشان میشود و مسیر مورد عنایت خداوند برای صعود را باز میگوید. جناب ملاصدرا در جایی دیگر مینویسد:
إنّ آیات الفاتحة سبع، وأعمال الصلاة المحسوسة الواجبة بالاتّفاق سبعة؛ إذ النیة فعل القلب ولیس بمحسوس.
ومراتب خلقة الإنسان وأطوارها سبعٌ… . وکذلک مراتب جوهر باطنه وأطواره سبع.
… فقد جمع المصلّی بین معراج الملائکة المقرّبین ومعراج عُظماءِ الانبیاء المرسلین.
(۴۰)
ثمّ اذا فَرغت من هذه الحالة فقل: أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم، حذرا عن مکره وإغوائه ودفعا لاعجابک عن نفسک. وفی هذا المقام یفتح لک أحد أبواب الجنّة، وهو باب المعرفة.(۱)
فیلسوف شیراز، درِ معرفت را یک درِ بهشت میداند؛ در حالی که تمامی درهای بهشت، بلکه درهای جهنم از سنخ معرفت است و هرگونه عمل دنیایی در قیامت به معرفت تبدیل میشود. دوزخیان نیز در آنجا واجد معرفت میشوند و غافل و جاهل و ساهی در آن عالم نیست و همه با توجه و وصول و با چشم دل و رؤیت، حقایق را مشاهده میکنند. روزی که به زمین وحی میشود: «وَأَخْرَجَتِ الاْءَرْضُ أَثْقَالَهَا. وَقَالَ الاْءِنْسَانُ مَا لَهَا. یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا. بِأَنَّ رَبَّک أَوْحَی لَهَا»(۲)؛ مگر میشود به دوزخ و دوزخیان وحی نشود.
جناب صدرا برای آن که درهای بهشت را با آیات هفتگانهٔ سورهٔ فاتحه هماهنگ سازی کند برای آن مقدمهای قرار میدهد. درست است درهای بهشت هشتگانه است، ولی درهای هشتگانه با آیات هفتگانهٔ سورهٔ حمد قابل انطباق نیست. وی میگوید نمازگزاری که سورهٔ حمد را با آداب میخواند از همه درهای بهشت به آن راه مییابد(۳). این درها عبارت است از: معرفت، ذکر، شکر، رجا، خوف، اخلاص، دعا و تضرع و اقتدا به ارواح پاک(۴).
ملاصدرا رحمهالله به مناسبت این که سورهٔ فاتحه هفت آیه دارد،
- پیشین، ص ۱۷۶ ـ ۱۷۸٫
- زلزله / ۲ ـ ۵٫
- پیشین، ص ۱۷۶ ـ ۱۷۸٫
- پیشین، ص ۱۷۸ ـ ۱۷۹٫
(۴۱)
مصادیقی هفتگانه را بر میشمرد؛ حال آن که این امور به هم ارتباط و تناسبی ندارد. وی مراحل خلقت انسان را هفت مرتبه قرار میدهد و امروزه آن را تا یازده مرحله شمردهاند و بیش از این نیز دقت نظر میطلبد. وی برای آن که کردار واجب نماز را به هفت برساند، قرائت و ذکر را از آن بدون آن که دلیلی ارایه دهد خارج میکند و حال آن که قرائت و ذکر نیز از کردار واجب نماز است. ایشان مینویسد:
«إنّ آیات الفاتحة سبع والأعمال المحسوسة فی الصلاة غیر القراءة والأذکار سبعة»(۱).
برخی نیز حمد را محبانه و عاشقانه، شاکرانه، تاجرانه و بردگانه تقسیم کرده و آن را تنوع بخشیدهاند. این تقسیم تنها در بعضی کردارها جاری است و خصوصیت حمد این است که به هیچ وجه تاجرانه و بردگانه نخواهد بود؛ زیرا حظوظات نفسانی در حمد راه ندارد. کسانی که چنین گفتهاند در حقیقت، دانستههای خود را به این واژه تحمیل کردهاند. چنین تحلیلهایی هیچ گونه مستند برهانی و نقل معتبر اسلامی ندارد. برخی از مفسران حاضر نیز همین سخنان را در تفسیر خود تکرار کردهاند و عجیبتر این که مهر تأیید بر آن زدهاند. جناب ملاصدرا و برخی از اساتید وی در عصر تهدید و تبعید، این نوشتهها را با هزاران زحمت و کمبود امکانات نوشتهاند و خردهای بر آنان نیست، ولی نمیشود برای امروزیانی که محققان بسیار و بودجه و امکانات فراوان در اختیار دارند، جای خرده و حتی توبیخ را سبـز ندانست. امکاناتی که خروجی آن آوردگاههایی شده است از تیغ موعظه و سنانِ پنددهی برای دلهایی مجروح، زخمی و خسته از دیجور غیبت. چنین روشهایی در عصر رشد
- پیشین، ۱۸۰٫
(۴۲)
علومِ تجربی و فنون و حِرَف، نتیجهبخش نیست و بحث را باید به برهان و دلیل علمی مستند ساخت. در فرازی کوتاه، سوگمندانه باید گفت: اهمال در تفسیرنگاریهای سورهٔ حمد و قرآن کریم فراوان است و «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل».
اختصاص فاتحه به قرآن کریم
سورهٔ حمد در هیچ یک از کتابهای آسمانی نازل نشده و عِدل، برابر و مثالی برای آن نه در صحف، نه در تورات، نه در زبور و صحیفههای پیامبران بنی اسراییل، نه در انجیل و نه حتی در قرآن کریم وجود ندارد:
«عن أبی بن کعب أنّه قال: قرأت علی رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله فاتحة الکتاب، فقال: والذی نفسی بیده ما أنزل اللّه فی التوراة والإنجیل ولا فی الزبور ولا فی القرآن مثلها، هی أمّ القرآن، وهی السبع المثانی، وهی مقسومة بین اللّه وبین عبده، ولعبده ما سأل»(۱).
سورهٔ حمد شکفتهٔ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم» و تنزیل و تفصیل آن است؛ همانطور که جمع قرآن کریم است و اگر سورهٔ حمد تنزیل یابد به قرآن کریم تبدیل میشود. تمامی قرآن کریم تفسیر و تبیین سورهٔ حمد است و میشود هر یک از آیات قرآن کریم را از این سوره استخراج کرد. قرآن کریم شناسنامهٔ هستی است و سورهٔ حمد نیز شناسنامهٔ هستی و پدیدههای آن است. کسی که سورهٔ حمد را بشناسد علم اول و
- بحار الأنوار، ج ۸۹، ص ۲۵۹٫
(۴۳)
آخر را یافته و شناسا میگردد به آنچه بوده، هست و میآید. کسی که سورهٔ حمد را دارد، معرفت کل را داراست. معرفتی که ازلی و ابدی است. تمامی مغیبات در سورهٔ حمد نهفته است. احاطهٔ بر سورهٔ حمد یعنی یافتن تمامی کدها و رمزهای ورود به عوالم ربوبی و احاطه به عرش و به بالاتر از آن و در دست داشتن پسوردی که مفتاح مفاتیح است. علم لدنی در سورهٔ حمد است. سورهٔ حمد به مونس خود معرفت و علم لدنی و اعطایی میبخشد. علمی که نیاز به استاد ندارد. کسی که سورهٔ حمد را دارد به مقام جمعی نایل میشود. مگر میشود کسی بدون سورهٔ حمد به مقامی جمعی برسد.
طلیعهٔ قرآن کریم
سورهٔ حمد ورودگاه قرآن کریم است و کسی که نتواند به سورهٔ حمد وارد شود و با آن انس گیرد، به هیچ یک از سورههای دیگر دسترسی نخواهد داشت.
سورهٔ حمد واژگان اندکی دارد و جزو سورههای قصار است، ولی همین که در چیدمان سورهها، نخستین سورهٔ قرآن کریم قرار گرفته است، برتری والای آن را میرساند. در ادبیات گفته میشود: «زیادة الالفاظ تدلّ علی زیادة المعانی»، ولی در سورهٔ حمد این اصل به تخالف ثابت است و کثرت واژگان دلیل بر شدت نزول و قلت آن بر شدت ظهور دلالت دارد و هرچه لفظ کمتر و کوتاهتری به میان آید، معنای آن بیشتر و بلندتر است.
قرآن کریم نسبت به سورهٔ حمد شدت نزول دارد و بسیار نازل و
(۴۴)
پایین شده است. سورهٔ حمد در بالادستها مانده و اینقدر پایین نیامده است. سورهٔ حمد چون شدت در ظهور دارد، هفت برابر بیشتر بر قرآن کریم سنگینی دارد. وزنی که با سنجش دقیق به دست آمده است. آن هم سنجش دقیق مقام عصمت:
«ابن أبی جمهور فی درر اللآلی: عن رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، أنّه قال: لو أنّ فاتحة الکتاب وضعت فی کفّة المیزان، ووضع القرآن فی کفّة، لرجحت فاتحة الکتاب سبع مرّات»(۱).
فهم برخی از روایات بسیار مشکل است. صعب و مستصعب بودن زبان این روایات که بیشتر در باب ولایت و توحید است سبب شده است هرچه بر آن مطالعه شود معنای آن چموشی کند و رام قدرت اندیشه نشود. این روایت میزان و ترازویی به میان آورده است که میتواند ارزش سورهٔ حمد و ارزش دیگر سورههای قرآن کریم را به سنجش گذارد. در عصر غیبت، چون مردمان از برکت حضور معصوم محروم هستند، فراوانی از دانشها و ابزارهای سنجش را از دست دادهاند و راهی برای ورود به علم نمیگشایند؛ زیرا در زمان غیبت، راه علمی به معنای اطمینان باز است، اما راه علم و یقین باز نیست.
سورهٔ حمد یک موجود و یک حقیقت است. حقیقتی که شناسا و ناطق است. حقیقی که خوانندهٔ خود را میبیند. سورهٔ حمد مرکبی بر کاغذ نیست، بلکه حقیقتی است که میشود با آن دوست و رفیق شد و به
- مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۳۳۰٫
(۴۵)
مرور زمان با آن انس گرفت. آیا کسی که سورهٔ حمد را در جیب خود دارد و بدی خویش را حتی از کودکی پنهان میدارد باور میکند حقیقتی زنده با اوست تا ملاحظهٔ حرمت او را داشته، در پیشگاه آن خودنگهدار باشد و خویش را به گناه نیالاید.
گنج حمد
در قرآن کریم چهار گنج نهفته است: «سورهٔ فاتحه»، «آیةالکرسی» و آیات: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِکةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِما بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ»(۱) و نیز: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِک الْمُلْک تُؤْتِی الْمُلْک مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْک مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیدِک الْخَیرُ إِنَّک عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ. تُولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَتُخْرِجُ الْحَی مِنَ الْمَیتِ وَتُخْرِجُ الْمَیتَ مِنَ الْحَی وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ»(۲).
در بیست و چهار ساعت از شبانهروز نباید از این چهار گنج غافل بود که کلید گشایش درهای بسیاری را در خود دارد و هر در بستهای را میشود با آنها باز کرد و بنبست در زندگی نداشت، ولی در این میان، سورهٔ فاتحه برترین آنها و در رأس است؛ چنانکه روایت زیر از مقام شامخ آنها پرده بر میدارد:
«روی جعفر بن محمّد ، عن أبیه، عن آبائه علیهمالسلام ، عن النبی صلیاللهعلیهوآله أنّه قال: لما أراد اللّه أن ینزّل «فاتحة الکتاب»، و«آیة
- آل عمران / ۱۸٫
- آل عمران / ۲۶ ـ ۲۷٫
(۴۶)
الکرسی»، و«شهد اللّه» و«قل اللهمّ مالک الملک ـ إلی قوله ـ بغیر حساب» تعلّقن بالعرش، ولیس بینهنّ وبین اللّه حجاب، وقلن: یا ربّ، تهبطنا إلی دار الذنوب، وإلی من یعصیک، ونحن معلّقات بالطهور وبالقدس، فقال: وعزّتی وجلالی، ما من عبد قرءکنّ فی دبر کلّ صلاة مکتوبة، إلا أسکنته حظیرة القدس علی ما کان فیه وإلاّ نظرت إلیه بعینی المکنونة، فی کلّ یوم سبعین نظرة، وإلاّ قضیت له فی کلّ یوم سبعین حاجة، أدناها المغفرة، وإلاّ أعذته من کلّ عدوّ، ونصرته علیه، ولا یمنعه دخول الجنّة إلاّ أن یموت»(۱).
خداوند سورهٔ فاتحه و کریمههای یاد شده را در عرش خود جای داده بود؛ در حالی که پاک و وارسته بودند. وقتی خداوند خواست آنان را تنزیل دهد گفتند آیا ما را به محل معصیت نازل میکنی؟! همانطور که ظالمان اگر بخواهند عالمی برجسته را مجازات کنند، وی را به شهرهای دوردست تبعید میسازند تا گوشی شنوای سخن او نگردد و با چنین مجازاتی او را آزار میدهند؛ البته عالمی که عارف محبوبی نباشد، وگرنه عارفان محبوبی، مکان و زمان بر آنها مؤثر نمیافتد و آنان این توانایی را دارند که خود را به هر چیزی مشغول دارند و از آن به حقیقت لذت برند. این چهار گنج عرش نیز گویی خود را در تبعید میبینند. خداوند آنان را چنین دلداری میدهد که هر کس شما را قرائت کند، او را وارد ساحت
- مستدرک الوسائل، ج ۵، ص ۶۷ ـ ۶۸٫
(۴۷)
قدسی میکنم. این بدان معناست که معصیت زمین با این آیات، پاک میشود؛ بهگونهای که پناه برندهٔ به این سوره و کریمههای یاد شده چنان از پاکی روشنا میگیرد که میتواند به معراج رود. ذکرهای یاد شده اذکار اولیای خداست که خود را با آن در برابر کفار و شیاطین مقاوم و تازه میسازند.
گفتوگویی که در این روایت میان خداوند و سورهٔ فاتحه و کریمههای یاد شده است دلالت بر شناسا بودن آنها دارد. آنان هم از وضعیت زمینیان آگاه هستند و هم ملکوتیان و برتر از آن را میشناسند که چنین سخن میگویند. خداوند به آنان میفرماید معاصی زمینیان با شماست که قابل دفع است و آدمیان به وسیلهٔ تمسک به شماست که میتوانند خود را به میدان قدس برسانند. کارگشای ناسوت به ملکوت این چهار امر قدسی است.
گروه ضربت حمد
سورهٔ حمد در برابر شیاطین مانند گروه ضربتی بسیار قوی و کارآمد است؛ چنانچه در روایت زیر آمده است: ابلیس در چهار هنگام، نالهای سنگین کرد و فریاد بلند ساخت:
نخست وقتی که مورد لعن خداوند قرار گرفت. او میپنداشت میتواند سرکشی کند و خداوند ملاحظهٔ او را خواهد داشت، ولی گردنافرازی وی به لعن و طرد او انجامید.
دو دیگر زمان هبوط که این خیال او نقش بر آب شد و دانست دیگر
(۴۸)
نمیتواند در آن بالا بماند.
سوم هنگام برانگیخته شدن پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به رسالت بود و آخرین نالهٔ او زمانی بود که سورهٔ حمد نازل شد:
«حدّثنا أبی رضی اللّه عنه قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه، عن أحمد بن محمّد ابن عیسی، عن الحسن بن علی بن فضّال، عن علی بن عقبة، عن بعض أصحابنا، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: رنّ إبلیس أربع رنّات: أوّلهنّ، یوم لعن، وحین أهبط إلی الأرض، وحین بعث محمّد صلیاللهعلیهوآله علی حین فترة من الرسل، وحین أنزلت أمّ الکتاب. ونخر نخرتین: حین أکل آدم من الشجرة، وحین اهبط من الجنّة»(۱).
کسی که قرب به سورهٔ فاتحه پیدا کند، شیطان را آسیبپذیر ساخته است. سورهٔ حمد حرزی است برای محافظت خود در برابر وسوسههای شیطانی.
خاصیت درمانی سورهٔ حمد
اگر سوره حمد برای هفتاد مرتبه بر دردی خوانده شود، آن درد باید آرام بگیرد:
«محمّد بن یحیی، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن إسماعیل بن بزیع، عن عبد اللّه بن الفضل النوفلی رفعه قال: ما قرءت الحمد علی وجع سبعین مرّة إلاّ سکن»(۲).
البته این خاصیت از نَفَسی حاصل میشود که توانسته باشد با سورهٔ
- شیخ صدوق، الخصال، ص ۲۶۳٫
- الکافی، ج ۲، ص ۶۲۳٫
(۴۹)
حمد انس گرفته باشد. اگر کسی با سورهٔ حمد انس داشته باشد، یک بار نیز که آن را بخواند چنین اثر درمانی از آن میبیند، ولی از آنجا که این سوره همانند دیگر سورههای قرآن کریم نیست که تنزل بسیار یافته باشد و در رفعت و بلندی باقی مانده است، بزرگی و سنگینی آن سبب میشود این سوره به خوبی احضار نشود و از دست دررونده باشد، برای همین است که توصیه میشود هفتاد مرتبه خوانده شود تا بلکه مرتبهای از آن دستیافتنی شود. این توصیه همانند خواندن عقد برای ازدواج است که بارها و بارها به گونههای متفاوت خوانده میشود تا بلکه یک مرتبهٔ آن به درستی انشا شود. خاصیت درمانی این سوره چنان است که در روایت آمده است:
«عن الباقر: من لم یبرءه الحمد لم یبرءه شیء»(۱).
سورهٔ حمد شفای دردها و بیماریهاست و اگر کسی از آن نتواند درمان و بهبودی بگیرد سوره و ذکری دیگر برای او کارآمد نیست. البته مراد از بیماریها و دردها تنها بیماریهای جسمی نیست و حظوظات نفسانی را نیز شامل میشود. در روایت دیگری آمده است:
علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن معاویة بن عمّار، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: لو قرءت الحمد علی میت سبعین مرّة ثمّ ردّت فیه الروح ما کان ذلک عجبا».
اگر سورهٔ حمد بر مردهای هفتاد مرتبه خوانده شود و زنده بماند
- ابن فهد حلی، عدّة الداعی، ص ۲۷۴٫
(۵۰)
جای تعجب و شگفتی ندارد، ولی مهم این است کسی آن را قرائت کند که با محتوای این سوره سازگاری و تناسب داشته و در مرتبهٔ آن باشد. کسی که میخواهد حمد را به قصد زنده کردن مرده انشا کند، باید طبیبی باشد ماهر و حاذق که توان قصد انشای آن را داشته باشد. سورهٔ حمد را در صورتی میشود در درمان به کار برد که نحوهٔ استفاده از آن دانسته شود و به تعبیر درست، حمدگزار بتواند آن را به طریقی که متناسب است انشا کند. طریقی که باید از اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام آموخته شود.
قرآن کریم یکی از دو ثقل است که با نبود ثقل ولایت نمیشود از آن استفادهٔ کامل و تمام برد؛ همانطور که برخی از جواهرات باید قُل و همزاد داشته باشند تا ارزش بیابند. سورهٔ حمد جواهری است که در مدخل و ورودی قرآن کریم در معرض دید همگان نهاده شده است. جواهری که بدون گوهر ولایت استفادهٔ چندانی از آن برده نمیشود. باید با سورهٔ حمد در پرتو ولایت انس گرفت. باید نخست مصحف مبارک را گشود و این سوره را نگاه کرد، باز هم نگاه کرد و نگاه خود را امتداد داد بدون آن که آیات آن خوانده شود. فقط با چشمان به آن نگریست. پی در پی به آن نگاه کرد. بعد از مدتی به سورهٔ فاتحه نزدیک شد. اگر توانست آن را بخواند، چنین کند. کسی که نگریستن خود را به سورهٔ حمد طولانی سازد، بعد از مدتی به سبب حس سنگین و ثقلی که از سوره میگیرد، توان قرائت آن را نمییابد.
ذکرهای سورهٔ حمد
سورهٔ حمد آثار و خواص فراوانی دارد. این آثار در دانش «ذکر» مورد بحث قرار میگیرد. تمامی آیات این سوره با هم یک ذکر کامل را شکل
(۵۱)
میبخشد. همچنین ذکرهای زیر نیز از آیات آن قابل استخراج است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم».
این ذکر را در تمامی اوقات خواه برای انجام کار باشد یا بدون آن، میشود آورد. خواص این ذکر در جلد دوم گذشت. اگر کسی در زیر آسمان دست بلند کند و این ذکر را به جهت رفع مشکل بگوید، امید است مشکلات وی برطرف شود. برخی از ذکرهای سورهٔ حمد چنین است:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ».
«الْحَمْدُ لِلَّه».
«الرَّحْمنِ الرَّحیمِ».
«الرَّحْمن».
«الرَّحیم».
«مالِک یوْمِ الدِّینِ».
«مالِک».
«إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعینُ».
«إِیاک نَعْبُدُ»
«إِیاک»
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ».
«اهْدِنَا»
«صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ»
«غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاالضَّالِّینَ».
«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ
(۵۲)
وَلاالضَّالِّینَ».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ. الْحَمْدُ لِلَّه. الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک یوْمِ الدِّینِ. إِیاک».
مداومت بر قرائت تمامی سورهٔ حمد و ذکر قرار دادن آن سبب حفظ قلب و تطهیر نفس میشود و برای شفای بیماریهای قلبی مؤثر است. همچنین سبب قوت قلب میشود و دلهره، اضطراب و وسواس را از دل میزداید. سورهٔ حمد را میشود با بسمله به قصد سورهٔ حمد یا بدون آن ذکر قرار داد.
در این سوره طلسماتی کارآمد وجود دارد و میشود آن را برای حفظ و حرز به کار برد. فراز: «غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاالضَّالِّینَ» در باطل کردن سحر مؤثر است.
سورهٔ حمد را میشود ذکر ترکیبی که بسیار وسیع است قرار داد.
تقسیم سوره به اسم و فعل
سوره حمد بر دو قسم اسمی و فعلی است. اسم و فعل حق تعالی در سورهٔ حمد به صورت امتزاجی آمده است. باید توجه داشت منظور از اسم و فعل، اصطلاح آن در دانش «اسماء الحسنی» است و نه اصطلاح ادبی آن.
این سوره با اسم شروع میشود؛ زیرا اسمای حق تعالی بر فعل او پیشی دارد. همچنین در صدر سوره بیشتر اسمای حق تعالی آمده و پایان سوره بیشتر با فعل همراه است و این نیز به سبب برتری اسما بر افعال است.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» تمامی پنج اسم حق تعالی است و «الْحَمْدُ»
(۵۳)
اسم است. «لِلَّهِ رَبِّ» اسم است و «الْعالَمینَ» فعل است. «الرَّحْمنِ الرَّحیمِ. مالِک»اسم است و «یوْمِ الدِّینِ» فعل است و «إِیاک » اسم است و «نَعْبُدُ»فعل است «وَإِیاک» اسم است و «نَسْتَعینُ. اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ. صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیهِمْ غَیرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاالضَّالِّینَ»فعل است؛ بهجز ضمایری که در این بین است و اسم است.
سورهٔ حمد دارای دو چهرهٔ ثابت و متغیر یا اسم و فعل است. نیمهٔ نخست این سوره تمامی اسمی و چهرهٔ ثابت الهی است که حتی حمد آن نیز حمد الهی است و جهت خلقی و فعلی در آن نیست و مرتبهٔ عالی این سوره است و از «یوْمِ الدِّینِ» به بعد جهت فعلی دارد.
حضور تام در سوره
ویژگی سورهٔ حمد این است که هیچ گونه غیبتی در آن نیست. در میان تمامی سورههای قرآن کریم، تنها سورهٔ حمد است که حضور تام است و تفاوت بخش نخست این سوره با بخش دوم آن در حضور و غیبت نیست که برخی از مفسران بر آن اصرار دارند، بلکه تفاوت این دو بخش به اسم و فعل است و هر دو نیز جهت حضور دارد و البته مرتبهٔ فعل نسبت به اسم، مرتبهای پایین است. اسم ظاهر هیچ گاه غیبت نمیپذیرد و غیبت بر افعال است که عارض میشود. «غیبت» مادهٔ کفر و شرک است و این سوره با حضوری که دارد میخواهد این ماده را از میان بردارد و به جای آن «إِیاک»بیاورد. بنده با این سوره مییابد در همه چیز باید بگوید: «إِیاک»؛ یعنی خودتی و فقط خودتی. من کاری نکردم. «نفی فعل» از خود مهمترین آموزهٔ سورهٔ حمد است که جای اهتمام بسیار دارد. مؤمنی که بتواند از خود نفی فعل کند به نهایت کمال و عبادت رسیده است.
(۵۴)
کسی که توان آن را دارد از خود نفی فعل کند؛ چنانچه قیامت شود و خداوند او را پای جهنم بگذارد و بگوید میخواهم تو را خُرد و پودر کنم و به تمامی آتش دوزخ بسوزانم، وی فقط میگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ». گفتن حمد بار بسیار سنگینی است و مستلزم نفی فعل از خود و رسیدن به عبودیت محض است. چگونگی این برداشت را در تفسیر آیهٔ شریفهٔ: «إِیاک نَعْبُدُ وَإِیاک نَسْتَعینُ» به تفصیل خواهیم آورد.
صدر سورهٔ حمد فرازهایی بسیار کلی دارد و ذیل آن تشخص و جزئیت پیدا میکند و مورد بردار میشود و حضور آن در «إِیاک» اوج میگیرد و نه تنها غیبت، بلکه جمعیت و کثرت نیز در آن نیست و چنین امری اوج انس و قرب را طلب میکند. همین فرازهاست که سبب شده است مداومت بر سورهٔ حمد قربآور گردد. کسی که با این سورهٔ مبارک همراه میشود، قرب را احساس میکند.
(۵۵)
(۵۶)