بخش چهارم: عبادت‌های موسمی (روزه، حج و اعتکاف)

گزیده توضیح المسائل

 

گزیده توضیح المسائل

بخش چهارم: عبادت‌های موسمی (روزه، حج و اعتکاف)

(۲۹۵)

(۲۹۶)

روزه

درآمد

عبادت‌ها را می‌توان بر دو دستهٔ دایمی و موسمی دانست. عبادت دایمی همانند نماز است که در هر شرایطی بر انسان واجب می‌باشد؛ اما عبادت‌های موسمی، تنها با حصول شرایط ویژه بر مکلف لازم می‌گردد. مهم‌ترین این عبادت‌ها عبارت است از: روزه، حج و اعتکاف که احکام هر یک در این بخش می‌آید.

در همهٔ ادیان توحیدی از روزه یاد شده است؛ به‌ویژه اسلام که برای آن جایگاهی برتر و پاداشی بس بزرگ قرار داده است. قرآن کریم می‌فرماید: «کتِبَ عَلَیکمُ الصِّیامُ کما کتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکم(۱)؛ روزه بر شما واجب گردید چنان‌که بر پیشینیان شما واجب شده بود».

در حدیث قدسی نیز آمده است: «روزه برای من است و خود پاداش آن را خواهم پرداخت.» روزهٔ ماه مبارک رمضان که ویژهٔ دین مقدس اسلام است، در میان روزه‌ها برتری کامل دارد.

۱ـ بقره / ۱۸۳٫

(۲۹۷)

تعریف روزه و اقسام آن

روزه، آن است که مسلمان برای انجام فرمان خداوند، از سپیدهٔ دوّم فجر تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید.

روزه بر پنج‌گونه است: واجب، مستحب، مباح، مکروه و حرام، که ویژگی‌های هر یک در جای خود خواهد آمد.

نیت

م « ۱۰۸۸ » روزه، عبادت است و نیت در آن لازم است، ولی نیاز نیست نیت را از دل بگذراند یا به زبان آرد و برای نمونه، بگوید فردا را روزه می‌گیرم قربةً الی الله، و همین که بخواهد برای انجام فرمان خداوند متعال از طلوع فجر تا مغرب کاری نکند که روزه را باطل کند، بسنده است و برای آن که یقین کند همهٔ مدت را روزه بوده، شایسته است اندکی پیش از طلوع فجر و کمی پس از مغرب نیز از انجام کاری که روزه را باطل می‌کند خودداری نماید.

م « ۱۰۸۹ » می‌توان در هر شب از ماه مبارک رمضان برای روزهٔ فردای آن نیت کرد و هم‌چنین جایز است که شب نخست ماه، نیت روزهٔ همهٔ ماه را بنماید و نیازی به نوسازی دوبارهٔ آن در هر شب نیست.

م « ۱۰۹۰ » وقت نیت برای روزهٔ مستحبی از آغاز شب تا هنگامی است که به اندازهٔ نیت کردن به مغرب، وقت مانده باشد؛ اگر تا این وقت‌کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد و نیت روزهٔ مستحبی کند، روزهٔ او درست است.

م « ۱۰۹۱ » اگر بچه پیش از اذان صبح ماه مبارک رمضان بالغ شود، لازم است روزهٔ آن روز را بگیرد و اگر پس از اذان صبح بالغ شود، روزهٔ آن روز بر او واجب نیست و هم‌چنین است حکم دیوانه‌ای که عاقل شده است.

(۲۹۸)

م « ۱۰۹۲ » روزی را که شک دارد پایان شعبان است یا آغاز رمضان، واجب نیست روزه بگیرد و اگر بخواهد روزه بگیرد، نمی‌تواند نیت رمضان کند، ولی می‌تواند نیت کند که اگر رمضان است، روزهٔ رمضان و اگر رمضان نیست، روزهٔ قضا و مانند آن به‌شمار آید و نیز می‌تواند نیت روزهٔ قضا یا مستحبی و مانند آن نماید و در هر صورت؛ چنان‌چه آشکار شود ماه رمضان بوده است، روزهٔ ماه رمضان شمرده می‌شود.

م « ۱۰۹۳ » اگر در روزهٔ واجب معینی مانند روزهٔ رمضان، از نیت روزه گرفتن بازگردد یا نیت کند چیزی بجا آورد که روزه را باطل می‌کند، روزهٔ وی باطل است؛ هرچند از قصدی که نموده است بازگردد و توبه کند.

باطل کننده‌های روزه

م « ۱۰۹۴ » امور شمرده شده در زیر، روزه را باطل می‌کند:

خوردن و آشامیدن، جماع، استمنا؛ یعنی انسان با خود، کاری کند که قصد بیرون آمدن منی از آن را داشته باشد هرچند منی بیرون نیاید، دروغ بستن به خدا و پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و جانشینان معصوم ایشان، رساندن غبار انبوه به حلق، فرو بردن همهٔ سر در آب، جنب ماندن، حیض و نفاس داشتن تا اذان صبح، اماله کردن با چیزهای روان و قی (استفراغ) کردن.

م « ۱۰۹۵ » اگر از روی عمد و اختیار، کاری کند که روزه را از بین می‌برد، روزه باطل می‌شود و در این زمینه، میان روزهٔ ماه رمضان و غیر آن و نیز روزهٔ واجب و مستحب تفاوتی نیست و چنان‌چه از روی عمد نباشد، اشکال ندارد، ولی اگر جنب بخوابد و به‌گونه‌ای که خواهد آمد تا اذان صبح غسل نکند، روزهٔ او باطل است.

(۲۹۹)

یکم ـ خوردن و آشامیدن

م « ۱۰۹۶ » اگر روزه‌دار با توجه به این که روزه دارد به عمد چیزی بخورد یا بیاشامد، روزهٔ او باطل می‌شود؛ خواه خوردن و آشامیدن آن چیز معمول باشد؛ مانند: نان و آب، خواه معمول نباشد؛ مانند: خاک و شیرهٔ درخت؛ کم باشد یا زیاد؛ حتی اگر مسواک را از دهان بیرون آورد و یا نخ را با آب دهان تر کند و دوباره به دهان برده و رطوبت آن را فرو برد، روزهٔ او باطل می‌شود؛ مگر آن که رطوبت مسواک یا نخ نسبت به آب دهان به قدری کم باشد که نگویند چیزی خورده است.

م « ۱۰۹۷ » اگر هنگامی که غذا می‌خورد پی ببرد که صبح شده، لازم است لقمه را از دهان بیرون آورد و چنان‌چه آن را به عمد فرو برد، روزه باطل است و کفاره نیز بر او واجب می‌شود.

م « ۱۰۹۸ » روزه‌دار از تزریق موادی که برای تغذیه یا تقویت به‌کار برده می‌شود؛ مانند: آمپول‌های خوراکی یا نیروزا، باید خودداری کند.

م « ۱۰۹۹ » پیش از اذان، لازم نیست دندان‌ها را خلال نمود، ولی در صورتی که بداند چیزی که لای دندان مانده است در روز فرو می‌رود، واجب است آن را بشوید و خلال کند و اگر آن را از خود دور نسازد و فرو رود، باید روزه را به پایان برد و در آینده قضا نماید و در این صورت، چنان‌چه به عمد خلال نکند، روزه باطل می‌باشد؛ اگرچه چیزی پایین نرود.

در صورتی که نمی‌داند غذا فرو خواهد رفت یا نه، پسندیده است خلال کند و چنان‌چه به‌گونهٔ ناگهانی و سهوی فرو رود، روزه باطل نیست.

م « ۱۱۰۰ » فرو بردن آب دهان؛ هرچند با خیال و تصور ترشی و مانند آن در دهان گرد آید، روزه را باطل نمی‌کند.

م « ۱۱۰۱ » فرو بردن خلط سر و سینه تا به فضای دهان نرسیده است اشکال ندارد، ولی اگر به فضای دهان برسد، واجب است از فرو رفتن آن جلوگیری شود.

(۳۰۰)

م « ۱۱۰۲ » جویدن خوراک برای بچه یا پرنده و چشیدن آن که در آن غذا به حلق نمی‌رسد؛ هرچند به‌گونهٔ ناگهانی به حلق برسد، روزه را باطل نمی‌کند، ولی اگر از آغاز بداند که آن غذا به حلق می‌رسد؛ چنان‌چه فرو رود، روزه باطل شده است و باید قضای آن را بگیرد و کفاره نیز بر او واجب است.

دوّم ـ نزدیکی (جماع)

م « ۱۱۰۳ » نزدیکی نمودن روزه را باطل می‌کند؛ از جلو باشد یا پشت، بچه باشد یا بزرگ.

م « ۱۱۰۴ » روزهٔ نزدیکی کننده و کسی که با او نزدیکی شده است؛ هرچند تنها به اندازهٔ ختنه‌گاه باشد و منی نیز بیرون نیاید، باطل است، و در کسی که ختنه‌گاه ندارد، اگر کم‌تر از آن نیز وارد شود، روزه باطل می‌گردد.

م « ۱۱۰۵ » اگر شک نماید که به اندازهٔ ختنه‌گاه داخل شده یا نه، روزه درست است.

سوّم ـ استمنا

م « ۱۱۰۶ » اگر روزه‌دار، استمنا کند و با خود، کاری انجام دهد که از انجام آن قصد بیرون آمدن منی را نماید، روزه باطل می‌شود؛ هرچند منی از او بیرون نیاید.

م « ۱۱۰۷ » اگر ناخواسته در خواب یا بیداری منی بیرون آید، روزه باطل نیست، ولی اگر به عمد کاری کند که ناخواسته از او منی بیرون آید؛ چنان‌چه اطمینان داشته است که به سبب آن کار، ناخواسته منی بیرون می‌آید، روزه باطل می‌شود.

م « ۱۱۰۸ » هرگاه برای بیرون آمدن منی، کاری کند؛ هرچند منی نیز از او بیرون نیاید یا از خواستهٔ خود بازگردد و کاری انجام ندهد، روزه باطل می‌شود و باید قضای آن روز را بجا آورد و اگر منی بیرون آید، افزون بر قضا، کفاره نیز واجب می‌شود و در هر دو صورت، باید در ماه رمضان در ادامهٔ روز از آن‌چه روزه را باطل می‌کند خودداری نماید.

(۳۰۱)

چهارم ـ دروغ بستن به خدا و معصومان علیهم‌السلام

م « ۱۱۰۹ » اگر روزه‌دار با گفتن یا نوشتن یا اشاره و مانند آن به خدا، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و یا جانشینان آن حضرت علیهم‌السلام ، به عمد دروغ بندد، روزه باطل می‌شود؛ هرچند بی‌درنگ توبه کند، و دروغ بستن به دیگر پیامبران علیهم‌السلام و حضرت فاطمهٔ زهرا علیهاالسلام نیز همین حکم را دارد.

م « ۱۱۱۰ » اگر بخواهد چیزی را بگوید که نمی‌داند راست است یا دروغ، لازم است از کسی یا از کتابی که آن را آورده است بازگو نماید و نباید آن را به خدا یا معصومان علیهم‌السلام نسبت دهد، بلکه باید بگوید: چنین رسیده است که … .

پنجم ـ رساندن غبار انبوه به گلو

م « ۱۱۱۱ » رساندن غبار غلیظ به حلق، روزه را باطل می‌کند؛ خواه غبار چیزی باشد که خوردن آن حلال است؛ مانند: آرد، یا حرام باشد؛ مانند: خاک، و خواه به صورت گِل در آید یا به آن تبدیل نگردد.

م « ۱۱۱۲ » روزه‌دار باید از کشیدن سیگار، تنباکو و دیگر دودها پرهیز کند، ولی بخار، روزه را باطل نمی‌کند؛ مگر این که در دهان به صورت آب درآید و فرو داده شود که در این صورت، روزه را باطل می‌کند.

ششم ـ فرو بردن سر در آب

م « ۱۱۱۳ » اگر روزه‌دار به عمد همهٔ سر را در آب فرو برد؛ هرچند بخش‌های دیگر بدن از آب بیرون باشد، روزه باطل می‌شود و لازم است قضای آن را بگیرد. هم‌چنین است اگر چیزی مانند پلاستیک یا کلاه شنا دور سر را فرا گرفته یا سر به چیزی آغشته شده باشد که از رسیدن آب به آن جلوگیری کند.

م « ۱۱۱۴ » اگر آب همهٔ بدن را فرا گیرد و بخشی از سر بیرون باشد، روزه باطل نمی‌شود.

(۳۰۲)

م « ۱۱۱۵ » روزهٔ غوّاصانی که بر سر خود کلاهک می‌گذارند و با آن زیر آب فرو می‌روند باطل است.

هفتم ـ ماندن بر جنابت و حیض و نفاس تا اذان صبح

م « ۱۱۱۶ » روزهٔ جنب؛ اگر به عمد تا اذان صبح غسل نکند، باطل است، ولی اگر توانایی بر غسل ندارد یا وقت تنگ است، لازم است تیمم نماید.

م « ۱۱۱۷ » کسی که می‌خواهد در گستردگی وقت، قضای روزهٔ ماه رمضان را بگیرد، در صورتی که تا اذان صبح جنب بماند؛ هرچند از روی عمد نباشد، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد و باید قضای آن را در روز دیگری بجا آورد.

م « ۱۱۱۸ » اگر تنها برای تیمّم وقت دارد، نباید خود را جنب کند و در صورتی که خود را جنب کرد، باید تیمّم بگیرد و قضای آن را نیز بجا آورد.

م « ۱۱۱۹ » اگر در ماه رمضان پس از جست‌وجو گمان کند که به اندازهٔ غسل وقت دارد و خود را جنب کند و سپس بداند که وقت تنگ می‌باشد، واجب است با تیمم، روزه بگیرد و روزه درست است، ولی اگر بررسی نکرده باشد، قضای آن روز واجب است.

م « ۱۱۲۰ » کسی که در شب ماه رمضان یا روزهٔ واجب معین دیگری جنب است و می‌داند که اگر بخوابد تا صبح بیدار نمی‌شود، نباید بدون غسل بخوابد و اگر بخوابد و تا صبح بیدار نشود، روزهٔ وی باطل است و قضا و کفاره بر او واجب می‌شود؛ مگر آن که نخوابیدن برای وی سختی پیش آورد یا نداند ماندن بر جنابت، حرام است و در صورتی که احتمال دهد بیدار می‌شود، می‌تواند بخوابد، ولی در مرتبهٔ دوم که بیدار شد، نمی‌تواند بدون غسل بخوابد.

م « ۱۱۲۱ » خوابی را که در آن محتلم شده است را نباید خواب نخست به‌شمار آورد، بلکه اگر از خواب بیدار شود و دوباره بخوابد، خواب نخست وی به‌شمار می‌آید.

(۳۰۳)

م « ۱۱۲۲ » اگر روزه‌دار محتلم شود، واجب نیست در روز غسل کند و برای روزه اشکال ندارد؛ هرچند مستحب است دارای طهارت باشد.

م « ۱۱۲۳ » اگر زن در شب ماه رمضان، پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و به عمد غسل نکند یا اگر وظیفهٔ وی تیمم است، تیمم ننماید، لازم است روزهٔ آن روز را تمام کند و قضای آن را نیز بگیرد. هم‌چنین در روزهٔ قضای ماه رمضان، اگر به عمد غسل و تیمم را ترک کند، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد.

م « ۱۱۲۴ » اگر زن در ماه رمضان، پیش از اذان صبح از حیض یا نفاس پاک شود و برای غسل وقت نداشته باشد، باید تیمم کند و تا اذان صبح بیدار بماند. هم‌چنین است حکم جنبی که باید تیمّم کند.

م « ۱۱۲۵ » اگر زن در ماه رمضان، نزدیک اذان صبح برای هیچ کدام از غسل و تیمّم وقت نداشته باشد، لازم است غسل خود را پس از آن انجام دهد و روزهٔ او نیز درست است.

م « ۱۱۲۶ » اگر زن در استحاضه است و غسل‌های خود را ـ به‌گونه‌ای که در احکام استحاضه گفته شد ـ بجا آورد، روزهٔ او درست است و اگر غسل‌های خود را انجام ندهد، گناه کرده؛ هرچند روزهٔ او درست است و قضا نیز ندارد.

م « ۱۱۲۷ » کسی که مسّ میت کرده؛ یعنی بخشی از بدن خود را به بدن میت رسانده است، می‌تواند بدون غسل مس میت روزه بگیرد و اگر هنگام روزه نیز میت را مس نماید، روزهٔ او باطل نمی‌شود، ولی لازم است برای نماز غسل کند.

هشتم ـ اماله با چیز روان

م « ۱۱۲۸ » اماله با چیز روان؛ هرچند از روی ناچاری و برای درمان باشد، روزه را باطل می‌کند، ولی به کار بردن شیاف‌های درمان و شیاف‌هایی که برای تخلیه است اشکال ندارد و نیز پرهیز از چیزی که مایع بودن آن مشکوک است لازم نیست، ولی باید از شیافی که برای تغذیه است خودداری نماید.

(۳۰۴)

نهم ـ قی کردن

م « ۱۱۲۹ » هرگاه روزه‌دار به عمد استفراغ (قی) کند؛ هرچند به واسطهٔ بیماری و مانند آن ناچار باشد، روزه باطل می‌شود، ولی اگر به سهو یا ناخواسته استفراغ کند، اشکال ندارد.

م « ۱۱۳۰ » اگر آروغ زند و ناخواسته چیزی در گلو یا دهان بیاید، باید آن را بیرون بریزد.

م « ۱۱۳۱ » اگر روزه‌دار از روی آگاهی و عمد بخواهد کاری کند که روزه را باطل می‌کند؛ هرچند آن کار را نکند، روزه باطل است، ولی کفاره ندارد.

قضا و کفّاره

م « ۱۱۳۲ » اگر در روزهٔ ماه رمضان، به عمد استفراغ کند یا در شب جنب شود و به‌گونه‌ای که در مسألهٔ پیش گفته شد، سه بار بیدار شود و بخوابد و تا اذان صبح بیدار نشود، تنها لازم است روزهٔ آن روز را قضا کند.

م « ۱۱۳۳ » اگر به عمد اماله کند یا سر زیر آب برد یا غباری به گلو رساند، لازم است کفاره نیز بدهد و اگر هر کار دیگری که روزه را باطل می‌کند به عمد انجام دهد؛ چنان‌چه می‌دانسته است آن کار روزه را باطل می‌کند، قضا و کفاره بر او واجب می‌شود.

م « ۱۱۳۴ » اگر از روی ندانستن مسأله، کاری انجام دهد که روزه را باطل می‌کند و می‌توانسته است مسأله را فرا بگیرد، قضا و کفّاره بر او واجب است.

م « ۱۱۳۵ » اگر به عمد به خدا و پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌وآله دروغی بندد و بداند که حرام است، افزوده بر قضا، کفّاره نیز بر او واجب است؛ هرچند نداند روزه را باطل می‌کند.

(۳۰۵)

م « ۱۱۳۶ » اگر یقین کند که مغرب شده است و افطار کند و سپس آشکار شود مغرب نبوده است، روزهٔ او قضا ندارد؛ خواه تاریکی هوا سبب اشتباه نمودن وی باشد یا بودن ابر.

م « ۱۱۳۷ » اگر باور ندارد که مغرب شده است، نباید افطار کند؛ هرچند گمان به مغرب شدن داشته باشد ـ و اگر افطار کند، قضا و کفّاره واجب است؛ مگر در صورتی که آشکار شود مغرب بوده است.

م « ۱۱۳۸ » کسی که کفارهٔ روزهٔ ماه رمضان بر او واجب است لازم است دو ماه روزه بگیرد یا شصت مستمند را سیر کند یا به هر کدام، یک مد طعام ـ که نزدیک به ده سیر است ـ بپردازد و اگر نتواند یک مد طعام بدهد، هر اندازه می‌تواند پرداخت نماید و اگر توان آن را هم ندارد، از خداوند بخشنده آمرزش خواهد و استغفار کند و اگر یک‌بار «استغفراللّه» بگوید، کافی است.

م « ۱۱۳۹ » کسی که می‌خواهد دو ماه را به عنوان کفارهٔ ماه رمضان روزه بگیرد، لازم است سی ویک روزِ آن را پی درپی بگیرد و نباید هنگامی آن را آغاز کند که در میان آن، روزی مانند عید قربان ـ که روزهٔ آن حرام است ـ قرار گیرد.

م « ۱۱۴۰ » کسی که باید پی درپی روزه بگیرد، اگر در بین آن بدون عذر یک روز را روزه نگیرد، باید روزهٔ خود را از سر بگیرد و اگر هنگامی آن را آغاز کند که در میان آن به روزی برسد که روزهٔ آن واجب است؛ برای نمونه، به روزی برسد که نذر کرده است آن روز را روزه بگیرد، لازم است روزهٔ خود را از سر بگیرد.

م « ۱۱۴۱ » اگر در میان روزهایی که باید پی درپی روزه بگیرد، عذری؛ مانند: حیض یا نفاس یا سفری که از آن ناچار است برای او پیش آید، می‌تواند پس از برداشته شدن مانع، ادامهٔ روزه‌ها را بگیرد و لازم نیست دوباره آن را از سر بگیرد.

م « ۱۱۴۲ » اگر کسی روزهٔ خود را با چیز حرامی باطل کند؛ مانند: جماع حرام یا خوردن و آشامیدن حرام؛ خواه آن چیز، خود حرام باشد؛ مانند: شراب و زنا، یا

(۳۰۶)

زمینهٔ حرام شده باشد؛ مانند: خوراکی حلالی که برای بدن زیان‌آور است یا نزدیکی کردن با عیال خود در حیض، کفارهٔ جمع بر او واجب می‌شود و باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند یا به هر کدام یک مد گندم یا جو یا نان و مانند آن بپردازد و چنان‌چه نتواند هر دو را با هم انجام دهد، هر کدام را که ممکن است، انجام دهد و اگر آن چیز، حرامی غیر از جماع، خوردن و آشامیدن باشد، کفارهٔ تخییری، به‌گونه‌ای که گذشت، بر او واجب می‌شود.

م « ۱۱۴۳ » اگر روزه‌دار دروغی را به عمد به خداوند متعال و حضرات معصومان علیهم‌السلام نسبت دهد، کفارهٔ جمع بر او واجب می‌شود.

م « ۱۱۴۴ » اگر در یک روزِ ماه رمضان، چند بار جماع یا استمنا کند، یک کفاره بر او واجب می‌شود و در صورتی که جماع او حرام باشد، برای هر بار، یک کفارهٔ جمع واجب می‌شود.

م « ۱۱۴۵ » اگر روزه‌دار در یک روزِ ماه رمضان، چند بار کار دیگری غیر جماع که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، برای همهٔ آن، یک کفاره بسنده است.

م « ۱۱۴۶ » اگر روزه‌دار جماع حرام کند و سپس با حلال خود نزدیکی نماید، یک کفاره جمع کافی است و اگر روزه‌دار غیر از نزدیکی، کار دیگری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس با حلال خود نزدیکی نماید، برای هر دو، یک کفاره بسنده است.

م « ۱۱۴۷ » اگر روزه‌دار کار حلالی که روزه را باطل می‌کند انجام دهد؛ برای نمونه، آب بیاشامد و سپس حرامی که روزه را باطل می‌کند انجام دهد؛ برای نمونه، خوراک حرامی بخورد، یک کفاره بسنده است.

م « ۱۱۴۸ » اگر روزه‌دار آروغ بزند و چیزی در دهان آید، نباید آن را فرو دهد و در غیر این‌صورت، روزهٔ او باطل می‌شود و قضا و کفاره دارد و اگر خوردن آن چیز مانند خون حرام باشد، کفارهٔ جمع واجب می‌شود.

(۳۰۷)

م « ۱۱۴۹ » اگر نذر کند که روز معینی را روزه بگیرد و در آن روز به عمد روزهٔ خود را باطل کند، لازم است کفاره بدهد؛ یعنی دو ماه پی درپی روزه بگیرد یا به شصت مستمند طعام دهد، ولی اگر نذر او مطلق باشد؛ مانند: روزهٔ مستحبی، می‌تواند پیش از ظهر یا پس از آن افطار کند و روز دیگری را روزه بگیرد.

م « ۱۱۵۰ » اگر روزه‌دار به گفتهٔ شخص عادل آگاهی که می‌گوید مغرب شده است افطار کند و سپس بداند که مغرب نبوده است، قضا بر او واجب می‌شود، ولی کفاره ندارد.

م « ۱۱۵۱ » اگر به گفتهٔ کسی که زمینهٔ عدالت را ندارد و می‌گوید مغرب شده است افطار کند و سپس دریابد مغرب نبوده است، قضا و کفّاره بر او واجب می‌شود.

م « ۱۱۵۲ » اگر روزه‌دار در حالی که شک دارد که مغرب شده است یا نه، روزهٔ خود را افطار کند، قضا و کفّاره بر او واجب می‌گردد.

م « ۱۱۵۳ » کسی که به عمد روزهٔ خود را باطل کرده است نمی‌تواند برای فرار از کفاره به سفر رود؛ هرچند پیش از ظهر باشد و با مسافرت کفاره از او برداشته نمی‌شود.

م « ۱۱۵۴ » اگر روزه‌دار از روی عمد روزهٔ خود را باطل کند و سپس عذری مانند حیض یا نفاس یا بیماری برای او پدید آید، باز هم کفاره بر او واجب می‌باشد.

م « ۱۱۵۵ » اگر یقین کند که روز اول ماه رمضان است و به عمد روزهٔ خود را باطل کند و سپس دریابد که پایان شعبان بوده است، کفاره بر او واجب نیست.

م « ۱۱۵۶ » اگر شک نماید که پایان رمضان است یا آغاز شوال، و به عمد روزهٔ خود را باطل کند و سپس آشکار شود آغاز شوال بوده است، کفاره بر او واجب نیست.

(۳۰۸)

م « ۱۱۵۷ » اگر روزه‌دار در ماه رمضان، زن خود را ـ که روزه‌دار است ـ وادار به جماع نماید، باید کفارهٔ روزهٔ خود و نیز کفارهٔ روزهٔ زن را بدهد، ولی اگر زن به آن راضی شود، لازم است مرد دو کفاره، و زن یک کفّاره بدهد.

م « ۱۱۵۸ » اگر زن، شوهر خود را وادار کند که با او جماع نماید، تنها یک کفاره بر زن واجب است و نیاز نیست کفارهٔ شوهر را بدهد و بر شوهر نیز کفاره واجب نیست.

م « ۱۱۵۹ » اگر در ماه رمضان با زن خود که خواب است جماع نماید، یک کفاره بر او واجب می‌شود و روزهٔ زن درست است و کفاره نیز بر او واجب نیست.

م « ۱۱۶۰ » اگر مرد، زن خود را وادار کند که غیر از جماع، کار دیگری انجام دهد که روزه را باطل می‌کند، کفارهٔ زن بر او یا بر خود زن واجب نیست.

م « ۱۱۶۱ » کسی که به سبب مسافرت یا بیماری روزه نمی‌گیرد، نمی‌تواند زن روزه‌دار خود را وادار به جماع کند، ولی اگر او را وادار نماید، باید کفارهٔ وی را بدهد.

م « ۱۱۶۲ » اگر بر کسی کفّاره واجب شود، لازم نیست بی‌درنگ آن را بجا آورد، ولی نباید در به‌جا آوردن آن کوتاهی کند یا آن را به اندازه‌ای تأخیر اندازد که بگویند در انجام حکم الهی کوتاهی و فروگذاری کرده است.

م « ۱۱۶۳ » اگر کفاره بر کسی واجب شود و چند سال آن را بجا نیاورد، چیزی بر آن افزوده نمی‌شود.

م « ۱۱۶۴ » کسی که برای کفارهٔ یک روز باید به شصت مستمند طعام بدهد، هرچند به همهٔ آن‌ها دسترسی داشته باشد، می‌تواند به هر کدام از آن‌ها بیش از یک مد طعام دهد یا یکی را بیش از یک بار سیر نماید و چنان‌چه مستمندی زن و فرزند داشته باشد و اطمینان یابد که او طعام را به زن و فرزند خود می‌دهد یا به

(۳۰۹)

آن‌ها می‌خوراند، می‌تواند برای هر یک از فرزندان او؛ هرچند کودک باشند، یک مد طعام قرار داده و یک‌جا به وی تحویل نماید.

م « ۱۱۶۵ » کسی که قضای روزهٔ ماه رمضان را گرفته است؛ اگر پس از ظهر به عمد کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد، گناه نموده و لازم است به ده مستمند، هر کدام یک مد طعام بدهد و اگر نمی‌تواند، گذشته از قضای دوبارهٔ آن، سه روز پی درپی روزه بگیرد.

م « ۱۱۶۶ » کسی که قضای روزهٔ ماه رمضان را گرفته است اگر وقت گسترده باشد، می‌تواند پیش از ظهر افطار کند و قضا را در هنگام دیگری انجام دهد.

موارد وجوب قضای روزه

م « ۱۱۶۷ » در موارد زیر تنها قضای روزه بر انسان واجب است و کفاره ندارد:

یکم ـ روزه‌دار در روز ماه رمضان، به عمد استفراغ کند.

دوم ـ در شب ماه رمضان جنب باشد و ـ به‌گونه‌ای که در پیش گفته شد ـ تا اذان صبح از خواب دوم یا سوم بیدار نشود.

سوم ـ کاری که روزه را باطل می‌کند بجا نیاورد، ولی نیت روزه نکند یا ریا کند یا بخواهد روزه نباشد یا بخواهد کاری کند که روزه را باطل می‌کند.

چهارم ـ در ماه رمضان، غسل جنابت را فراموش کند و با جنابت، یک یا چند روز، روزه بگیرد.

پنجم ـ در ماه رمضان بدون آن که جست‌وجو کند صبح شده است یا نه، کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس آشکار شود صبح بوده است. هم‌چنین است اگر پس از جست‌وجو شک یا گمان کند که صبح شده و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد.

(۳۱۰)

م « ۱۱۶۸ » اگر پس از جست‌وجو یقین کند که صبح نشده است و چیزی بخورد و سپس آشکار شود که صبح بوده است، قضا واجب نیست.

ششم ـ کسی بگوید صبح نشده است و هنوز وقت هست و انسان به گفتهٔ او کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس آشکار شود که صبح بوده است.

هفتم ـ کسی بگوید صبح شده است و انسان به گفتهٔ او یقین نکند یا گمان کند شوخی کرده است و خود هم جست‌وجو نکند و کاری که روزه را باطل می‌کند انجام دهد و سپس دریابد که صبح بوده است.

م « ۱۱۶۹ » اگر در ماه رمضان به آسمان نگاه کند و مطمئن شود که صبح نشده است و غذا بخورد و سپس آشکار شود که صبح بوده، روزه درست است.

هشتم ـ به گفتهٔ کس دیگری که عادل بوده است افطار کند و سپس دریابد که مغرب نبوده است.

م « ۱۱۷۰ » اگر بر اساس گفتهٔ دروغ‌گویی افطار کند، قضا و کفاره بر او واجب می‌شود.

نهم ـ در هوای صاف به سبب تاریکی، اطمینان یابد که مغرب شده است و افطار کند و سپس بداند که مغرب نبوده است.

م « ۱۱۷۱ » اگر شک داشته باشد که مغرب شده است، نمی‌تواند افطار نماید و در صورتی که افطار کند و سپس دریابد مغرب نبوده، قضا و کفاره واجب است.

م « ۱۱۷۲ » اگر در هوای ابری به گمان این که مغرب شده است، افطار کند و سپس بداند که مغرب نبوده است، نیازی به قضای آن نیست.

دهم ـ برای خنک شدن یا بدون جهت یا از روی تشنگی، آب را مضمضه کند یا آب در دهان بگرداند و ناخواسته فرو رود.

م « ۱۱۷۳ » اگر فراموش کند که روزه است و آب را فرو دهد یا برای وضو مضمضه کند و ناخواسته فرو رود، قضای آن واجب نیست.

(۳۱۱)

م « ۱۱۷۴ » اگر بداند که با مضمضه، ناخواسته یا از روی فراموشی آب در گلو فرو می‌رود، نباید مضمضه کند.

م « ۱۱۷۵ » اگر روزه‌دار برای درمانی که از آن ناچار نیست، در بینی یا گلو یا گوش خود دارو بریزد یا سرمه بکشد و نداند که دارو از آن به گلو می‌رسد، ولی به‌صورت ناگهانی به گلو برسد و پایین رود، روزهٔ او درست است و قضا ندارد؛ اما در صورتی که بداند به گلو می‌رسد، روزهٔ او باطل و قضای آن واجب است.

م « ۱۱۷۶ » مسواک زدن برای روزه‌دار، مانند مضمضه، جایز بلکه مستحب است، ولی اگر مسواک را از دهان بیرون آورد و دوباره در دهان وارد کند، نباید بگذارد آب آن به حلق برسد؛ مگر این که آب مسواک به اندازه‌ای کم باشد که در دهان گم شود.

یازدهم ـ کسی با همسر خود بازی کند و بدون آن که قصدی داشته باشد، منی از او بیرون آید.

م « ۱۱۷۷ » اگر اطمینان داشته باشد که با این کار منی بیرون نمی‌آید ولی ناگاه بیرون آید، روزه درست است و قضا ندارد.

دوازدهم ـ به سبب اکراه یا ناچاری یا تقیه افطار کند.

سیزدهم ـ در سحر ماه رمضان، آسمان افق صاف باشد و بدون نگاه کردن به آسمان غذا بخورد یا نگاه بکند و در این که صبح شده است یا نه، تردید داشته باشد و سپس آشکار شود صبح بوده است.

چهاردهم ـ اگر در ماه رمضان، بدون اطمینان به رسیدن وقت مغرب یکی از باطل‌کننده‌ها را انجام دهد و سپس آشکار شود که مغرب نبوده است.

م « ۱۱۷۸ » اگر جز آب، چیز دیگری در دهان ببرد و ناخواسته فرو رود یا آب درون بینی ببرد و ناخواسته فرو رود، قضا بر او واجب نیست.

(۳۱۲)

م « ۱۱۷۹ » مضمضه کردن زیاد برای روزه‌دار مکروه است و پس از مضمضه لازم است آب افزوده را از دهان بیرون بریزد و مستحب است پس از آن آب دهان را نیز سه‌بار بیرون بریزد.

م « ۱۱۸۰ » اگر برای عذری، چند روز روزه نگیرد و سپس شک نماید که چه هنگام عذر او از میان رفته است، می‌تواند اندازهٔ کم‌تری را که گمان می‌کند روزه نگرفته است قضا نماید و واجب نیست اندازهٔ بیش‌تر را قضا نماید. برای نمونه، کسی که پیش از ماه رمضان مسافرت کرده و نمی‌داند عصر پنجم ماه رمضان از سفر برگشته است یا عصر ششم، باید پنج روز روزه بگیرد.

م « ۱۱۸۱ » کسی که نمی‌داند چه زمانی برای وی عذر پدید آمده است می‌تواند اندازهٔ کم‌تر را قضا نماید. برای نمونه، اگر در روزهای پایانی ماه رمضان مسافرت کند و پس از ماه رمضان بازگردد و نداند که شب بیست وپنجم ماه رمضان مسافرت کرده است یا شب بیست و ششم، می‌تواند اندازهٔ کم‌تر را قضا کند.

م « ۱۱۸۲ » اگر از چند ماه رمضان، روزهٔ قضا داشته باشد، می‌تواند قضای هر کدام را پیش از قضای روزهای دیگر بگیرد، ولی اگر وقت قضای رمضان سال پیش تنگ باشد، لازم است نخست قضای آن را بگیرد و در صورتی که قضای روزی از سال‌های پیش از آن را بگیرد، گناه کرده، ولی روزه درست است.

م « ۱۱۸۳ » اگر قضای روزهٔ چند ماه رمضان بر او واجب باشد؛ به‌گونه‌ای که تأخیر یکی کفاره داشته و تأخیر دیگری کفّاره نداشته باشد، باید در نیت معین کند روزه‌ای را که می‌گیرد قضای کدام ماه رمضان است و اگر معین نکند که قضای سال پیش است، قضای آن به‌شمار نمی‌آید و کفارهٔ تأخیر از او برداشته نمی‌شود.

م « ۱۱۸۴ » اگر قضای روزهٔ غیر ماه رمضان را گرفته باشد؛ مانند: قضای روزهٔ نذر، نباید پس از ظهر روزه را باطل کند.

(۳۱۳)

م « ۱۱۸۵ » کسی که در قضای روزهٔ ماه رمضان از شب نیت روزه داشته است یا وقت قضا تنگ باشد، جایز نیست روزهٔ خود را باطل کند؛ خواه پیش از ظهر باشد یا پس از ظهر و اگر از شب نیت نکرده و وقت نیز داشته باشد، می‌تواند پیش از ظهر روزهٔ خود را باطل کند، ولی پس از ظهر نمی‌تواند.

م « ۱۱۸۶ » اگر روزهٔ ماه رمضان را از شخص دیگری قضا نموده باشد، نباید پس از ظهر روزه را باطل کند.

م « ۱۱۸۷ » اگر به واسطهٔ بیماری یا حیض یا نفاس، روزهٔ ماه رمضان را نگیرد و پیش از گذشت زمانی که بتواند آن را قضا کند بمیرد، قضای آن روز بر عهدهٔ او نیست.

م « ۱۱۸۸ » اگر به واسطهٔ بیماری، روزهٔ ماه رمضان را نگیرد و بیماری او تا ماه رمضان سال دیگر ادامه یابد، قضای روزه‌هایی را که نگرفته است بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام ـ که نزدیک ده سیر طعام؛ مانند: گندم، جو و غیر آن است ـ به مستمند بدهد.

م « ۱۱۸۹ » اگر به واسطهٔ عذر دیگری؛ مانند مسافرت، روزه نگرفته باشد و عذر او تا ماه رمضان بعد باقی بماند، روزه‌هایی را که نگرفته لازم است قضا کند.

م « ۱۱۹۰ » اگر به واسطهٔ بیماری، روزهٔ ماه رمضان را نگیرد و پس از ماه رمضان، بیماری او از میان برود، ولی عذر دیگری یابد که نتواند تا ماه رمضان دیگر قضای روزه را بگیرد، لازم است روزه‌هایی را که نگرفته است قضا نماید.

م « ۱۱۹۱ » اگر در ماه رمضان به واسطهٔ عذری روزه نگیرد و پس از آن، عذر او از میان برود و تا ماه رمضان آینده به عمد قضای روزه را نگیرد، لازم است روزه را قضا کند و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند آن به مستمند بدهد.

م « ۱۱۹۲ » اگر در قضای روزه کوتاهی شود تا وقت تنگ گردد و در تنگی وقت عذری بیابد، باید قضای آن را بگیرد و برای هر روز، یک مد طعام به مستمند بدهد.

(۳۱۴)

م « ۱۱۹۳ » اگر پس از رفتن عذر تصمیم داشته باشد که روزه‌های خود را قضا کند، ولی پیش از آن که قضا نماید، در تنگی وقت عذر دیگری یابد که پیش از ماه رمضان نتواند روزهٔ خود را قضا نماید، قضا را در آینده بگیرد و برای هر روز یک مد گندم یا جو و مانند آن به مستمند بدهد؛ هرچند هنگامی که عذر دارد تصمیم داشته باشد روزه‌های خود را پس از برطرف شدن عذر، قضا کند.

م « ۱۱۹۴ » اگر کوتاهی نکرده باشد و ناگاه در تنگی وقت عذری یافت شود، تنها قضای روزه را بگیرد و نیازی به دادن یک مد طعام نیست.

م « ۱۱۹۵ » کسی که توانایی قضای روزه را داشته ولی از روی ندانستن حکم قضای آن را تا رمضان آینده تأخیر انداخته است، باید گذشته از قضای روزه، یک مد طعام کفّاره دهد.

م « ۱۱۹۶ » اگر بیماری کسی چند سال به درازا کشد، باید پس از آن که بهبودی یافت؛ هر اندازه که تا ماه رمضان آینده برای گرفتن روزهٔ قضای آخرین ماه رمضان زمان دارد، روزه بگیرد و در غیر این صورت، در سال‌های دیگر آن را انجام دهد و نیازی به گرفتن قضای روزهٔ سال‌های پیش نیست، بلکه تنها برای هر روز از سال‌های پیش، یک مد طعام به مستمند بدهد.

م « ۱۱۹۷ » کسی که برای هر روز یک مد طعام به مستمند می‌دهد می‌تواند کفارهٔ چند روز را به وی دهد و اگر به اندازه‌ای نان دهد که گندم آن به اندازهٔ یک مد باشد، کافی است و نیز می‌تواند پول آن را بدهدو می‌شود پول آن را برای خرید غیر نان هزینه کند.

م « ۱۱۹۸ » اگر قضای روزهٔ ماه رمضان را چند سال تأخیر اندازد، لازم است آن را قضا نماید و برای هر روز یک مد طعام به مستمند بدهد، ولی برای تأخیر چند سال چیزی بر او واجب نیست.

(۳۱۵)

م « ۱۱۹۹ » اگر روزهٔ ماه رمضان بدون عذر گرفته نشود، باید قضای آن را بجا آورد و لازم است برای هر روز، دو ماه روزه گرفت یا به شصت مستمند طعام داد و چنان‌چه تا رمضان آینده قضای آن را نگیرد، برای هر روز لازم است یک مد طعام نیز بدهد.

م « ۱۲۰۰ » پس از مرگ پدر، پسر بزرگ‌تر باید قضای نماز و روزهٔ او را به‌گونه‌ای که در بخش نماز گفته شد بجا آورد، ولی قضای روزهٔ مادر بر پسر بزرگ‌تر واجب نیست.

م « ۱۲۰۱ » اگر پدر، جز روزهٔ ماه رمضان روزهٔ واجب دیگری؛ مانند: روزهٔ نذر را نگرفته باشد، لازم است پسر بزرگ‌تر آن را قضا نماید.

م « ۱۲۰۲ » اگر پسر بزرگ‌تر نداند که پدر وی روزهٔ قضا بر عهده دارد یا نه، واجب نیست برای او روزهٔ قضا بگیرد و اگر بداند، باید روزهایی را که یقین دارد، قضا آورد و قضا کردن بیش از آن لازم نیست.

روزهٔ مسافر

م « ۱۲۰۳ » مسافری که در سفر باید نمازهای چهار رکعتی را دو رکعت بخواند، نباید روزه بگیرد و مسافری که نماز را تمام می‌خواند؛ مانند: کسی که کار وی مسافرت است، یا سفر گناه انجام می‌دهد، باید در سفر روزه بگیرد.

م « ۱۲۰۴ » مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد، ولی اگر برای فرار از روزه باشد، بیش از گذشت بیست وسه روز از ماه رمضان مکروه است.

م « ۱۲۰۵ » اگر غیر از روزهٔ ماه رمضان روزهٔ معین دیگری بر کسی واجب باشد؛ برای نمونه، نذر کرده باشد که روز معینی را روزه بگیرد، نمی‌تواند در آن روز مسافرت کند؛ مگر این که ناچار از آن باشد و اگر در سفر باشد؛ چنان‌چه می‌تواند، باید قصد کند که ده روز در جایی بماند و آن روز را روزه بگیرد.

(۳۱۶)

م « ۱۲۰۶ » اگر روزه‌دار پس از ظهر مسافرت نماید، باید روزهٔ خود را به پایان برد و نیاز نیست قضای آن را بجا آورد؛ هرچند در شب نیت سفر کرده باشد.

م « ۱۲۰۷ » اگر روزه‌دار پیش از ظهر مسافرت کند، روزه باطل است، ولی پیش از آن که به حدّ ترخُّص برسد نمی‌تواند روزه را افطار کند و اگر پیش از آن افطار کند، کفاره نیز بر او واجب می‌شود.

م « ۱۲۰۸ » اگر مسافر پیش از ظهر به وطن یا به جایی که می‌خواهد ده روز در آن بماند برسد؛ چنان‌چه کاری که روزه را باطل می‌کند انجام نداده باشد، لازم است آن روز را روزه بگیرد و اگر آن را انجام داده است یا پس از ظهر برسد، باید قضا کند.

م « ۱۲۰۹ » اگر مسافر پس از ظهر به وطن یا به جایی برسد که می‌خواهد ده روز در آن جا بماند، نمی‌تواند آن روز را روزه بگیرد.

م « ۱۲۱۰ » مسافر و کسی که برای روزه گرفتن عذر دارد مکروه است در روز ماه رمضان نزدیکی نماید و خود را در خوردن و آشامیدن سیر کند.

کسانی که روزه بر آن‌ها واجب نیست

م « ۱۲۱۱ » کسی که به واسطهٔ پیری نمی‌تواند روزه بگیرد یا برای او سختی دارد؛ هرچند به مرز ناتوانی نرسد، روزه بر او واجب نیست و چنان‌چه تا رمضان آینده بتواند بدون سختی روزه بگیرد، قضا واجب است، ولی چنان‌چه نتواند تا رمضان آینده روزه را قضا کند، واجب است برای هر روز یک مد طعام صدقه دهد.

م « ۱۲۱۲ » بر پسر یا دختری که تازه به سن بلوغ رسیده است و توان روزه گرفتن ندارد، روزه گرفتن واجب نیست و کفاره نیز ندارد، ولی قضا دارد.

م « ۱۲۱۳ » بر بیماری که بسیار تشنه می‌شود و نمی‌تواند تشنگی را تحمل کند یا برای او سختی دارد، روزه واجب نیست، ولی اگر تا رمضان آینده بتواند روزه بگیرد، واجب است قضای آن را بگیرد و چنان‌چه ناتوان باشد، واجب است برای هر روز، یک مد طعام صدقه دهد.

(۳۱۷)

م « ۱۲۱۴ » بر زنی که زایمان او نزدیک است و روزه برای او یا فرزندش زیان دارد، روزه واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام به مستمند بدهد.

م « ۱۲۱۵ » زنی که بچه شیر می‌دهد و شیر او کم است؛ خواه مادر یا دایهٔ او باشد یا بدون مزد شیر دهد، اگر روزه برای خود یا بچه‌ای که شیر می‌دهد زیان داشته باشد، روزه بر او واجب نیست و باید برای هر روز، یک مد طعام به مستمند دهد.

پی بردن به آغاز ماه

م « ۱۲۱۶ » آغاز ماه از پنج راه دانسته می‌شود:

یکم ـ خود وی ماه را ببیند یا از جهتی برای انسان اطمینان پیدا شود.

دوم ـ دسته‌ای که از گفتهٔ آنان اطمینان پیدا می‌شود بگویند ماه را دیده‌اند. هم‌چنین است هر چیزی که به واسطهٔ آن اطمینان پیدا شود؛ به عنوان نمونه، چنان‌چه ماه نو طوق‌دار دیده شود و گذشته از نیم دایرهٔ هلالی که نورانی است، نیمهٔ دیگر آن که تاریک است نیز با هاله‌ای از نور کم دیده شود، نشانهٔ این است که روزِ پیش از آن روز آغاز ماه بوده و آن شب، شبِ دوم ماه است.

م « ۱۲۱۷ » اگر به دلیل دیده نشدن ماه در شب سی‌ام ماه گذشته، آن روز، روز سی‌ام شمرده شود و در شب سیزدهم ماه آینده، ماه به‌گونهٔ بدرِ کامل دیده شود، نشانهٔ این است که آن شب، چهاردهم ماه است و ماه گذشته، بیست ونه روز بوده است.

سوم ـ دو مردِ عادل بگویند.

م « ۱۲۱۸ » اگر دو مرد عادل بگویند در شب، ماه را دیده‌اند؛ به شرط این که ویژگی گفته شده از سوی آن دو، دو گونه نباشد و گفتارشان تصدیق‌پذیر باشد، سخن آنان پذیرفته است.

(۳۱۸)

چهارم ـ سی روز از آغاز ماه شعبان بگذرد.

م « ۱۲۱۹ » اگر سی روز از آغاز ماه شعبان بگذرد، به واسطهٔ آن به آغاز ماه رمضان پی برده می‌شود یا سی روز از آغاز رمضان بگذرد، به واسطهٔ آن به آغاز ماه شوال پی برده می‌شود. این در هنگامی است که آغاز ماه پیش، برابر همین حکم دانسته شود.

پنجم ـ حاکم شرع یا مجتهد عادل حکم کند.

م « ۱۲۲۰ » اگر حاکم شرع یا مجتهد عادل حکم کند که آغاز ماه است؛ به این صورت که مجتهد عادل به آغاز ماه پی برد و سپس حکم کند که آن روز، آغاز ماه است، به آغاز ماه پی برده می‌شود.

م « ۱۲۲۱ » اگر حاکم شرع یا مجتهد عادل حکم کند که آغاز ماه است، کسی نیز که از او تقلید نمی‌کند باید برابر حکم او رفتار نماید، ولی کسی که می‌داند تشخیص حاکم شرع درست نبوده است نمی‌تواند برابر حکم او رفتار نماید؛ اگرچه از او تقلید می‌نماید.

م « ۱۲۲۲ » اگر حاکم شرع بگوید دو عادل نزد من به دیدن ماه گواهی داده‌اند، کافی است.

م « ۱۲۲۳ » آغاز ماه با پیش‌گویی ستاره‌شناسان و آن‌چه در تقویم‌ها نوشته می‌شود پی برده نمی‌شود، ولی اگر از گفتهٔ آنان اطمینان یابد، باید برابر آن رفتار نماید.

م « ۱۲۲۴ » بلند بودن ماه یا زود یا دیر غروب کردن آن نشانهٔ این نیست که شب پیش، شبِ نخستِ ماه بوده است، ولی اگر ماه، پیش از ظهر دیده شود، آن روز، آغاز ماه شمرده می‌شود.

م « ۱۲۲۵ » چنان‌چه دو مرد عادل بگویند که شب پیش ماه را دیده‌اند و در آینده دانسته شود که شب پیش آغاز ماه بوده است، باید روزهٔ آن روز را قضا نماید.

م « ۱۲۲۶ » اگر در شهری آغاز ماه دانسته شود، برای مردم شهر دیگر کارآمد نیست؛ مگر این که آن دو شهر با هم نزدیک باشند یا اُفق آن‌ها یکی باشد یا در

(۳۱۹)

شهری که ماه دیده شده است آفتاب زودتر از شهر دیگر غروب کند و آن شهر در شرق این شهر باشد.

م « ۱۲۲۷ » اگر در شهری آغاز ماه دانسته شود، در شهرهای دیگری که در افق با او یکی می‌باشد نیز آغاز ماه ثابت می‌شود و منظور از یکی بودن افق آن است که اگر ماه در یک شهر دیده شود، در شهر دوم نیز ـ چنان‌چه مانعی مانند ابر نباشد ـ دیده می‌شود و هم‌افق بودن در جایی است که شهر دوم در غرب شهر نخست یا شمال یا جنوب آن باشد و در عرض به هم نزدیک باشد و اگر در شرق آن بود، گذشته از نزدیکی در عرض، از طول نیز بیش از ۸۸۰ کیلومتر دورتر نباشد.

م « ۱۲۲۸ » اگر دو شهر به هم نزدیک یا هم‌افق باشند، با هر وسیلهٔ ارتباطی که به آغاز ماه در یکی از آن دو شهر اطمینان حاصل شود، برای شهر دیگر کافی است.

م « ۱۲۲۹ » روزی را که آشکار نیست پایان رمضان است یا آغاز شوال، باید روزه بگیرد، ولی اگر پیش از مغرب پی ببرد که آغاز شوال است، لازم است افطار کند؛ هرچند نزدیک مغرب باشد.

گونه‌های روزه

روزه‌های حرام و مکروه

م « ۱۲۳۰ » روزه گرفتن در روز عید فطر و قربان حرام است. هم‌چنین است روزهٔ روزی را که نمی‌داند پایان شعبان است یا آغاز ماه رمضان، اگر به نیت آغاز ماه رمضان روزه بگیرد.

م « ۱۲۳۱ » روزهٔ مستحبی زن، بدون اجازهٔ شوهر درست نیست؛ هرچند حق شوهر از میان نرود.

م « ۱۲۳۲ » اگر شوهر به سبب این که روزهٔ زن، پایمال شدن حق خود را به دنبال دارد، وی را از روزه‌ای که به‌گونه‌ای بر خود واجب نموده است منع کند؛ چنان‌چه

(۳۲۰)

وقت روزه گسترده است، زن نباید روزه بگیرد، ولی اگر وقت روزه تنگ باشد، اجازهٔ شوهر شرط نیست.

م « ۱۲۳۳ » روزهٔ مستحبی فرزندان در صورتی که سبب آزار دیدن پدر و مادر یا پدربزرگ شود یا آن‌ها مخالف باشند جایز نیست و اگر او را از گرفتن روزهٔ مستحبی باز دارند، واجب است روزه نگیرد.

م « ۱۲۳۴ » کسی که می‌داند روزه برای او زیان چشم‌گیری ندارد؛ هرچند دکتر وی بگوید زیان دارد، لازم است روزه بگیرد و کسی که اطمینان یا گمان دارد که روزه برای وی زیان دارد؛ هرچند دکتر بگوید زیان ندارد، باید روزه نگیرد، ولی باید در اطمینان پیدا کردن از سود و زیان روزه، به وسواس یا امور غیرعادی دچار نگردد.

م « ۱۲۳۵ » اگر بدون اعتقاد به زیان روزه گرفتن روزه بگیرد و زیان داشته باشد، روزه درست است.

م « ۱۲۳۶ » اگر شک نماید که روزه برای او زیان دارد و دکتر چیره‌دست بگوید زیان دارد، باید از گفتهٔ او پیروی کند؛ مگر آن که روزه را با قصد قربت بگیرد و سپس آشکار شود زیان نداشته است.

م « ۱۲۳۷ » اگر گمان کند که روزه برای وی زیان چشم‌گیری دارد و از آن گمان در وی ایجاد ترس شود؛ چنان‌چه گمان او از دید مردم بجا باشد، نباید روزه بگیرد و اگر روزه بگیرد، درست نیست؛ مگر آن که قصد قربت نموده باشد و سپس روشن شود که زیان نداشته است.

م « ۱۲۳۸ » روزهٔ روز عاشورا و روزی که شک دارد روز عرفه است یا عید قربان، مکروه است، ولی پسندیده است تا عصر عاشورا بدون قصد روزه از خوردن و آشامیدن خودداری کند.

(۳۲۱)

روزه‌های مستحب

م « ۱۲۳۹ » روزه گرفتن در همهٔ روزهای سال، غیر از روزه‌های حرام و مکروه ـ که دسته‌ای از آن گفته شد ـ مستحب است و روزهٔ برخی از روزها بیش‌تر سفارش شده است؛ از آن جمله:

پنج‌شنبهٔ نخست و پنج‌شنبهٔ پایان هر ماه و نخستین چهارشنبه‌ای که پس از روز دهم ماه است.

م « ۱۲۴۰ » اگر این روزها را روزه نگیرد، مستحب است قضا نماید و چنان‌چه به هیچ‌رو نتواند روزه بگیرد، مستحب است برای هر روز، یک مد طعام یا ۶/۱۲ نخود نقرهٔ سکه‌دار به مستمند بدهد.

م « ۱۲۴۱ » شایسته است روزه‌دار نماز مغرب و عشا را پیش از افطار بخواند، ولی اگر انتظار او را می‌کشند یا به اندازه‌ای گرسنه یا تشنه است که نمی‌تواند با حضور قلب نماز بخواند، بهتر است نخست افطار کند، هرچند مستحب است تا می‌تواند نماز را در وقت فضیلت آن بگزارد.

(۳۲۲)

حج

درآمد

«حج»، آرمان و آزمون بزرگ الهی و زمینه‌ساز تحول معنوی و تحرک باطنی و وسیلهٔ سیر و سلوک حج‌گزاران به سوی خداوند متعال است. حج، افزوده بر آثار معنوی و جاذبه‌های روحی، دارای منافع اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز می‌باشد.

اسلام این گردهمایی بزرگ مسلمانان را با داشتن ملّیت‌های گوناگون در مراسم حج واجب کرده است تا آنان یک‌دیگر را بشناسند و هر یک از ارتباط با دیگری استفاده کنند و مشکلات جهان اسلام را شناسایی کنند و در برطرف کردن آن بکوشند و با یکپارچگی خود زمینه‌های رشد و ترقی کشورهای مسلمان را فراهم آورند و بر آگاهی‌های خود بیفزایند.

شرایط وجوب حج

م « ۱۲۴۲ » کسی که شرایط زیر را دارا باشد، در طول عمر خود واجب است یک‌بار حج به‌جا آورد:

یکم ـ بالغ باشد.

(۳۲۳)

دوم و سوم ـ عاقل و آزاد باشد.

چهارم ـ به‌واسطهٔ رفتن به حج مجبور نشود حرامی را مرتکب شود که در شرع ترک آن از حج مهم‌تر است، یا عمل واجبی را ترک کند که انجامش مهم‌تر از آن است؛ مانند آن که ناچار باشد از مسیر غصبی به مکه رود و مسیر دیگری نباشد.

پنجم ـ «مستطیع» باشد و توانایی برای رفتن به حج را داشته باشد.

شرایط استطاعت

م « ۱۲۴۳ » شرایط استطاعت عبارت است از:

الف ـ داشتن هزینهٔ سفر و آن‌چه به حسب حال او و به اندازهٔ کافی در راه مورد نیاز است.

ب ـ داشتن مخارج افراد تحت سرپرستی خود تا هنگام بازگشت.

ج ـ سلامت مزاج و توانایی انجام کردار حج؛ به‌گونه‌ای که بدون سختی زیاد بتواند به مکه رود و حج بگزارد.

د ـ نبودن مانع در رفت و برگشت؛ پس اگر راه بسته باشد یا بترسد که جان، آبرو یا مال مهمی از او در خطر افتد، حج بر او واجب نیست، ولی اگر بتواند از مسیر دیگری برود؛ هرچند دورتر باشد، در صورتی که سختی زیادی نداشته باشد و غیرمتعارف نباشد، لازم است آن را برگزیند.

هـ ـ داشتن وقت کافی برای انجام حج.

و ـ در اثر رفتن به حج، مال یا ملک یا کسب و پیشه‌ای را که برای ادامهٔ معاش و افراد تحت سرپرست خود دارد از دست ندهد؛ پس اگر با رفتن به حج مجبور شود سرمایه یا منبع درآمد خود را که مورد احتیاج اوست هزینهٔ حج کند و پس از بازگشت چیزی که با آن زندگی کند نداشته باشد، مستطیع نیست.

م « ۱۲۴۴ » کسی که بدون داشتن خانهٔ ملکی نیاز او برطرف نمی‌شود و سختی می‌بیند هنگامی حج بر او واجب می‌باشد که هزینهٔ تأمین خانه را داشته باشد و

(۳۲۴)

در صورتی که بتواند با خانهٔ اجاره‌ای، وقفی و مانند آن زندگی کند، نداشتن خانهٔ ملکی مانع واجب شدن حج نمی‌شود.

م « ۱۲۴۵ » زنی که می‌تواند به حج رود، اگر پس از بازگشت، مالی از خود نداشته باشد و شوهر وی فقیر باشد و نتواند هزینه‌های او را بپردازد و ناچار شود که به سختی زندگی کند، حج بر او واجب نیست، ولی اگر شوهر قدرت مالی دارد و مخارج او را می‌دهد، با داشتن هزینهٔ رفت و برگشت، مستطیع است.

م « ۱۲۴۶ » کسی که در راه حج برای خدمت، رانندگی، خبرنگاری و مانند آن اجیر می‌شود، یا به عنوان روحانی کاروان، ناظر، پزشک، پرستار و مانند آن به حج می‌رود و می‌تواند با انجام کار بدون زحمت حج کامل بجا آورد و هزینهٔ افراد تحت سرپرست خود را تا هنگام بازگشت بپردازد، پس از پذیرفتن این خدمات، حج بر او واجب می‌شود و لازم نیست پس از برگشت، سرمایه و ملکی داشته باشد.

م « ۱۲۴۷ » اگر سازمان حج و زیارت برای حج نام‌نویسی می‌کند و نمی‌توان بدون آن حج گزارد، کسی که هنگام ثبت‌نام، استطاعت مالی دارد، واجب است نام‌نویسی نماید؛ هرچند در همان سال، نوبت وی نگردد و اگر کوتاهی نماید و ثبت‌نام نکند، حج بر او ثابت شده است.

م « ۱۲۴۸ » اگر در حال حاضر استطاعت مالی ندارد ولی می‌داند که به‌زودی مستطیع می‌شود و در آن وقت، دیگر ثبت‌نام نمی‌کنند؛ هرچند حج، هم‌اینک بر او واجب نیست، ولی می‌تواند نام‌نویسی کند.

م « ۱۲۴۹ » اگر مستطیع شود و حج بجا نیاورد و سپس فقیر شود؛ هرچند به زحمت باشد، باید حج بجا آورد و اگر به هیچ قسم نتواند حج برود؛ چنان‌چه کسی او را برای حج اجیر کند، می‌تواند به مکه برود و حج کسی را که برای او اجیر شده است بجا آورد و در صورتی که منع قانونی نداشته باشد و بتواند، باید تا سال بعد در

(۳۲۵)

مکه بماند و برای خود حج نماید، ولی اگر بتواند اجیر شود و اجرت را نقد بگیرد و کسی که او را اجیر کرده است راضی شود که حج او در سال بعد انجام شود، باید سال اول برای خود و سال بعد برای کسی که اجیر شده است حج نماید.

م « ۱۲۵۰ » کسی که نیاز به ازدواج دارد و تنها هزینهٔ ازدواج را دارد و افزوده بر آن، مالی ندارد، مستطیع نمی‌باشد و حج بر او واجب نیست.

نیابت در حج

م « ۱۲۵۱ » کسی که حج بر او واجب شده است؛ چنان‌چه آثار مرگ در او ظاهر شود، باید وصیت کند تا به‌جای او حج بجا آورند و اگر از دنیا رود، مخارج حج؛ به مقدار هزینهٔ حجی که از میقات انجام می‌شود از اصل مال برداشته می‌شود و اگر نایب گرفتن از میقات ممکن نباشد، همهٔ مخارج حج بلدی ـ از شهر خود ـ از اصل مال برداشته می‌شود، ولی اگر وصیت کرده باشد که از یک سوم دارایی او حج بگزارند، از آن برداشته می‌شود.

شرایط نایب

م « ۱۲۵۲ » در «نایب» چند شرط معتبر است:

یکم ـ بالغ باشد.

دوم ـ عاقل باشد.

سوم ـ شیعهٔ دوازده امامی باشد.

چهارم ـ مورد اطمینان باشد که کردار حج را صحیح انجام می‌دهد.

پنجم ـ هنگام نایب شدن، کردار و احکام حج را بداند.

ششم ـ در آن سال، حج واجب به عهدهٔ وی نباشد.

هفتم ـ از انجام حج یا بعضی از کردار آن معذور و ناتوان نباشد و اگر اجیر شود تا از طرف دیگری حج بجا آورد و خود نتواند برود و بخواهد دیگری را از طرف خود بفرستد، باید از کسی که او را اجیر کرده است اجازه بگیرد.

(۳۲۶)

م « ۱۲۵۳ » نیابت زن و مرد از یک‌دیگر جایز است. هم‌چنین کسی که تا حال حج نگزارده است می‌تواند نایب شود و کسی که از طرف دیگری برای حج اجیر شده است باید طواف نسا را از طرف او بجا آورد و در غیر این صورت، همسر (زن باشد یا مرد) بر اجیر حرام می‌شود.

اقسام حج

م « ۱۲۵۴ » حج بر سه قسم است: تمتّع، اِفراد و قِران.

«حج تمتّع» وظیفهٔ کسی است که فاصلهٔ وطن وی تا مکهٔ معظمه شانزده فرسخ یا بیش‌تر باشد؛ «حج افراد» و «حج قِران» نیز وظیفهٔ کسی است که اهل مکه یا اطراف آن تا کم‌تر از شانزده فرسخ است. البته، در بعضی از موارد، وظیفهٔ برخی از افراد بیمار یا معذور که نمی‌توانند حج تمتع بگزارند، حج اِفراد می‌باشد.

م « ۱۲۵۵ » هر سه قسم حج در بیش‌تر اعمال مشترک است، ولی در حج تمتع، عمره پیش از حج و وابسته به آن و هم‌چون جزیی از آن می‌باشد که باید در یک سال و در ماه‌های حج بجا آورده شود، ولی در حج افراد و قران، عمره، مستقل و از حج جداست. هم‌چنین در حج تمتع در روز عید قربان، قربانی در مِنی واجب است و از اعمال آن می‌باشد و در حج قران قربانی از ابتدا تا روز عید در منی با احرام همراه است، ولی در حج افراد قربانی به هیچ وجه واجب نیست.

صورت گستردهٔ احکام حج و عمره در کتاب «مناسک حج» آمده است که در صورت نیاز، می‌توان به آن مراجعه کرد.

(۳۲۷)

(۳۲۸)

اعتکاف

م « ۱۲۵۶ » «اعتکاف»؛ ماندن در مسجد است و این امر کردار خاصی دارد که به آن سفارش بسیاری شده و لازم است با قصد قربت برای عبادت خداوند عزَّوجلّ انجام پذیرد.

م « ۱۲۵۷ » انجام اعتکاف در هر موقع از سال ـ به‌جز روزهایی که روزه در آن حرام می‌باشد ـ صحیح است و بهترین وقت آن، «ماه مبارک رمضان»؛ به‌ویژه دههٔ آخر آن و سپس در ایام بیض ـ سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب ـ است.

م « ۱۲۵۸ » اعتکاف؛ هرچند عمل مستحبی است ولی به واسطهٔ نذر و مانند آن واجب می‌شود و قصد عبادت نیز در آن شرط است.

شرایط اعتکاف

م « ۱۲۵۹ » شرایط صحت اعتکاف عبارت است از:

الف ـ اسلام؛ اعتکاف از غیر مسلمان درست نیست و «ایمان» شرط قبولی آن است.

ب ـ عقل؛ اعتکاف افراد دیوانه، مست و بی‌هوش صحیح نیست.

ج ـ قصد قربت؛ اگر عمل برای غیر خداوند متعال باشد، درست نیست.

(۳۲۹)

د ـ روزه گرفتن؛ اگر شخصی به هر دلیل نتواند روزه بگیرد، اعتکاف او احکام اعتکاف شرعی را ندارد.

هـ ـ ماندن سه روز در مسجد؛ اگر کم‌تر از آن بماند یا قصد کند که کم‌تر بماند، اعتکاف او درست نیست و می‌توان بیش از سه روز نیز اعتکاف نمود.

م « ۱۲۶۰ » اعتکاف در یکی از چهار مسجد: مسجدالحرام، مسجد النبی صلی‌الله‌علیه‌وآله ، مسجد کوفه، مسجد بصره و یا مسجدی که در آن نماز جمعه خوانده می‌شود یا مسجد جامع شهر انجام می‌شود و در غیر این مساجد نیز اشکال ندارد، ولی شرایط شرعی اعتکاف را در صورتی دارد که از مراکز عمده و گستردهٔ شهر باشد و بر اثر کثرت و فراوانی جمعیت به برگزاری آن در مکان‌های متعدد نیاز باشد.

م « ۱۲۶۱ » اگر در میان اعتکاف محتلم شود، برای غسل کردن باید بی‌درنگ از مسجد خارج شود و پس از غسل بدون تأخیر به مسجد بازگردد و برای غسل نیز تنها به‌قدر ضرورت و انجام واجبات آن بسنده نماید.

م « ۱۲۶۲ » زنان نیز می‌توانند اعتکاف داشته باشند. اعتکاف همسر نسبت به دو روز نخست باید با اجازهٔ شوهر باشد.

م « ۱۲۶۳ » اعتکاف فرزند؛ در صورتی که موجب اذیت پدر و مادر شود، باید با اجازهٔ آنان باشد، ولی نسبت به روز سوم اجازهٔ آنان شرط نیست و حتی نهی آنان نیز تأثیری ندارد و ماندن روز سوم واجب است.

احکام اعتکاف

م « ۱۲۶۴ » کسی که اعتکاف می‌کند لازم است در روز از انجام آن‌چه روزه را باطل می‌کند دوری نماید.

هم‌چنین امور زیر؛ در شب باشد یا روز، موجب باطل شدن اعتکاف است:

۱ ـ نزدیکی؛ ولی لمس یا بوسه، حتی از روی شهوت اشکال ندارد.

(۳۳۰)

۲ ـ استمنا؛ خواه به شکل حرام باشد یا از راه حلال و در اثر نگاه یا لمس همسر.

۳ ـ بوییدن عطرها و بوهای خوش؛ هرچند با قصد لذت نباشد.

۴ ـ خرید و فروش در غیر موارد لازم.

۵ ـ مجادله و بحث به‌منظور برتری و خودنمایی؛ در امور دینی باشد یا دنیا.

م « ۱۲۶۵ » اعتکاف کننده می‌تواند در آغاز نیت شرط نماید که هرگاه عذر عرفی یا شرعی برای او پیدا شود بتواند اعتکاف را رها نماید؛ در این‌صورت، هرگاه عذری یافت، می‌تواند آن را رها نماید؛ حتی در روز سوم.

م « ۱۲۶۶ » اگر اعتکاف را با انجام یکی از اموری که بیان شد باطل نماید، یکی از سه صورت زیر را دارد:

الف ـ اعتکاف واجب معین باشد؛ مانند نذر، در این صورت، قضای آن لازم است.

ب ـ اعتکاف، واجبِ غیرمعین باشد، و در این صورت باید آن را دوباره شروع کند و لازم نیست اعتکاف پیشین را تمام کند و آن را دوباره از سر بگیرد.

ج ـ اگر اعتکاف مستحب باشد؛ چنان‌چه آن را در دو روز اول باطل کند، اشکال ندارد، ولی چنان‌چه آن را پس از دو روز باطل نماید، لازم است قضای آن را بجا آورد.

م « ۱۲۶۷ » اگر اعتکاف واجب را؛ هرچند در شب، به جماع باطل نماید، افزوده بر قضا باید کفّاره نیز بدهد و کفارهٔ آن مانند کفارهٔ باطل نمودن عمدی روزهٔ ماه رمضان است و واجب است ترتیب در آن رعایت شود.

م « ۱۲۶۸ » اعتکاف در جایی که آشکار نیست جزو مسجد است یا نه و از ظاهر حال نیز چیزی به دست نمی‌آید، درست نیست.

(۳۳۱)

م « ۱۲۶۹ » اعتکاف کننده می‌تواند در موارد زیر از مسجد بیرون رود:

الف ـ هرگونه کار ضروری شرعی یا عرفی؛ مانند: رفتن به دستشویی، غسل واجب و فراهم کردن نیازمندی‌ها.

ب ـ گواهی دادن در دادگاه، شرکت در نماز جمعه، تشییع جنازه و دیدار از بیمار.

م « ۱۲۷۰ » نمی‌توان کم‌تر از سه روز پیوسته و کامل اعتکاف نمود و روز از آغاز طلوع فجر تا غروب آفتاب است و همهٔ مدت اعتکاف دست‌کم در سه روز و دو شب پیوسته انجام می‌گیرد.

م « ۱۲۷۱ » پرداختن به امور مباح دنیایی و مطالعهٔ مربوط به آن برای اعتکاف‌کننده جایز است؛ هرچند رها کردن این امور و توجه به عبادت و طاعت پسندیده است.

(۳۳۲)

 

مطالب مرتبط