سیر اندیشه

سیر اندیشه


 ارکان اساسی مکاتب

 در جای خود ثابت است که اجرایی شدن یک فکر یا مکتب- الهی باشد یا مادی، کامل باشد یا ناقص، فلسفی باشد یا عادی- به سه موضوع کلی و سه رکن اساسی نیاز دارد:

 نخست، گردانندگانی آگاه و رهبرانی شایسته تا جامعه به واسطهٔ آنان، آن فکر و مکتب را دریابد و آرمان‌های فکری آن را عملی نماید.

 دوم، کتاب قانون و ثبت آن فکر و اندیشه تا محدودهٔ گفتار و اندیشهٔ آن مکتب روشن باشد و کسی نتواند پیرایه‌ای به آن فکر و مکتب ببندد.

 سوم، هر قانون و مکتبی برای پیاده شدن در محیط و جامعه نیازمند ضامن اجرایی است تا در صورت بروز تخلف، آن را کنترل و رسیدگی نماید.


  رکن اول: رهبران مکاتب

 رهبران شایسته و گردانندگان هر مکتب ممکن است الهی و از جانب خداوند بزرگ عالمیان منصوب باشند یا به سبب نفوذ اندیشه و توان فکر در جامعه توانسته‌اند جایی برای خود باز نموده باشند. رهبران آسمانی و الهی زمانی جنبهٔ دورانی و سیری دارند تا هنگامی که آن فکر و اندیشه

 سیر اندیشه، ص: ۲۷۴

 برای آن جامعه کشش داشته باشد و این گونه از سیر و فکر را پیامبران گذشته داشته‌اند. هنگامی نیز می‌رسد که جامعه، دورهٔ مقدماتی خود را سپری می‌کند و نیازمند قانونی ثابت می‌باشد؛ البته نه به طور عرضی بلکه تنها از جهت طولی قابل افزایش باشد که همان آخرین برنامه و دین پایانی است که در میان دین‌ها همان اسلام است و پیامبران گذشته نیز هر یک به‌طوری آن را معرفی و بیان داشته‌اند.

 

در میان رهبران فکری و عادی، نفوذ آنان متفاوت است؛ به‌طوری که بعضی از آن مکتب‌ها با گذشت زمان فراموش می‌شود و از بعضی تنها نامی باقی می‌ماند و البته گاه می‌شود که اندیشه‌ای را برای همیشه یا برای زمان‌های طولانی در میان جامعه و دنیا باقی می‌ماند.

 


 

 رکن دوم: ارایهٔ قانون

 منطق و کتاب قانون، در صورت صحت و ناآلودگی به دست‌های استعمارگران، روشن‌گر قانون و اندیشه می‌باشند. قوانین و مکتب‌هایی که در عالم آمده است بعضی الهی و آسمانی و بعضی ذهن‌گرا و عادی می‌باشد.

 

بعضی از مکتب‌ها، ذهن‌گرا و عده‌ای الهی، بعضی مادی، بعضی سازنده و بعضی نیز برای جامعه بوده‌اند. در بحث قانون و مکتب، موضوعی که بسیار اهمیت دارد، جنبهٔ درستی اسناد می‌باشد که هر سخن یا اندیشه‌ای که به مکتب و فکری نسبت داده می‌شود باید به صحت و درستی آن آگاهی و اطمینان پیدا شود، در غیر این صورت، آن فکر و آن اندیشه و مکتب، ارزش اسنادی ندارد و نمی‌توان آن را قانون‌گذار دانست.

 

البته، اسلام در این رکن مانند رکن نخست در صدر همهٔ مکتب‌های الهی و مادی قرار دارد و از هر گونه دستبردی مصون و محفوظ مانده

 

سیر اندیشه، ص: ۲۷۵

 

است که باید در این رکن بحث شود؛ زیرا قانون، رکن اساسی هر مکتب است و مکتب اسلام با آن همه گستردگی که در قوانین خود دارد به سلامت مانده؛ چون برای حفظ مدارک آن، دقت‌ها و سخت‌گیری‌های فراوانی شده است.

 


 

 رکن سوم: ضامن اجرا

 پس از پذیرش لزوم اصل مکتب و قانون و رهبران شایسته، هر قانونی که باشد- الهی یا مادی، آسمانی یا زمینی- رکن سومی وجود دارد که باید همهٔ مکتب‌ها و دین‌ها ملاحظهٔ آن را داشته باشند و هیچ مکتب و قانونی بدون این رکن، نفوذی ندارد و فراگیر نمی‌باشد و آن امر، ضامن اجرای مکتب می‌باشد که در صورت تخلف از قانون مؤاخذه و مجازات می‌گردد و در صورت اطاعت و شناخت وظیفه، مورد عنایت قرار می‌گیرد.

 

البته، در صورت تخلف از قانون، مجازات باید مطابق با عقل و موازین طبیعی باشد تا قانون، خود متخلف، زورگو و ستم‌گر شناخته نشود.

 

در میان مکتب‌های مادی، سخنی از عنایت نمی‌باشد. البته، وظیفه‌شناسان را با یک آفرین یا پاداش نقره‌ای یا برنجی قانع می‌کنند و در برابر متخلفان و سرپیچی‌کنندگان قانون‌هایی قرار داده‌اند که در صورت اجرا و نادیده گرفتن واسطه‌ها و سازش‌ها، نواقص بسیار فراوانی در بر دارد. این امتیاز اجرایی، مخصوص دین‌های آسمانی است. البته، بیش‌ترین اهمیت را در این میان، دین اسلام دارد که در مورد آن بسیار دقت و رسیدگی به عمل آورده است.

 

البته، ایراد بسیار بزرگی بر مکاتب مادی وارد است که قوهٔ اجرایی آن‌ها در برابر ستم‌گران بزرگ نفوذی ندارد؛ زیرا جرم آنان از ارزش

 

سیر اندیشه، ص: ۲۷۶

 

وجودی آن‌ها بیش‌تر می‌باشد؛ مانند کسی که اگر مرتکب چند قتل شود، بیش‌تر از یک جان نمی‌توانند از او بگیرند؛ هرچند او را بسیار شکنجه دهند، ولی دین‌های الهی و آسمانی با وعدهٔ قیامت و میزان عدالت در فردای آن روز، بزرگ‌ترین توان اخلاقی و مجازات حقیقی را در نظر گرفته‌اند، به‌ویژه با آن جهت ابدی که برای پاکان و بدان قابل اهمیت فراوانی است. خاطرنشان می‌گردد اثبات این قانون اخلاقی پس از اثبات قیامت و سنجش اعمال (خوبی‌ها و بدی‌ها) می‌باشد.

 

پس اندیشهٔ ما در این گفتار، متوجه سه موضوع اساسی می‌باشد:

 

نخست، رهبری که در بحث سابق مسایل مهم آن گذشت؛

 

دوم، قانون و مدارک آن که باید در این مقام از آن بحث شود؛

 

سوم، اثبات قیامت و اعتبار قانون که در مقام بعد قرار می‌گیرد. پس باید در این دو رکن به طور خلاصه مانند رکن اول بحث و بررسی شود. ما در این مقام مشغول رکن دوم می‌شویم که مدارک اسلامی است.

 


 

 قرآن کریم

 نخستین و بالاترین مدرک اسلام که همهٔ فرقه‌های اسلامی در آن اتفاق دارند و پذیرفتهٔ همهٔ مسلمانان است قرآن مجید می‌باشد. هر موضوع و قانونی که از قرآن کریم و آیات الهی فهمیده شود در صورتی که با مبانی علمی سازگار باشد برای همهٔ مسلمانان معتبر و دلیل محکمی می‌باشد. البته، قرآن کریم تنها کتاب قانون طبیعی بشری است که از همهٔ موضوعات بحث نموده است و باید همهٔ زندگی بشری از آن الهام گیرد، در غیر این صورت، برای جامعهٔ بشری اضمحلال پیش می‌آورد و این موضوع تا اندازه‌ای تجربه شده است.

 

همهٔ مجلدات عربی قرآن کریم- خواه چاپی باشد یا خطی- که در

 

سیر اندیشه، ص: ۲۷۷

 

سراسر دنیا موجود است- برای هرگونه استدلال از جانب دوست یا دشمن اعتبار مذهبی و سندی و عقیدتی دارد و مسلمانان جهان، غیر از قرآن موجود چیز دیگری را به نام قرآن نمی‌شناسند و با اطمینان تمام به آن عمل می‌نماید و هیچ گونه اضطرابی در آن ندارند.

 


 

 تحریف، پنداری بی‌اساس

 آیا در قرآن کریم تحریفی رخ داده است و دست‌های آلودهٔ استعمار توانسته است در آن دخل و تصرفی بنماید یا تحریف، تنها گفتار و زمزمه‌ای بی‌اساس می‌باشد؟

 

در قرآن‌های موجود در میان مسلمانان، هیچ گونه کم و کاستی رخ نداده و از هر گونه دستبردی مصون و محفوظ مانده و این خود امتیازی است که تنها مخصوص قرآن کریم است؛ در برابر دیگر کتب آسمانی و الهی که همهٔ آن‌ها به دست‌های استعمار آلوده گشته و هر کس توانسته است چیزی به یادگار بر آن افزوده نماید یا به عنوان تبرک از آن بردارد؛ به طوری که دیگر صورت اولی خود را از دست داده است.

 

دربارهٔ تحریف قرآن کریم اگرچه از ابتدا تا به امروز همیشه بحث و گفت‌وگو بوده و این بحث، وقت‌های بسیاری را به بطالت کشانده است، همهٔ آن‌ها جز وسوسهٔ شیطان و تاریکی دل و اتلاف وقت، فایدهٔ دیگری به همراه نداشته و هیچ نتیجهٔ علمی یا عملی به میان نیاورده است. باشد که قرآن کریم، جامعهٔ مسلمانان را ارشاد و راهنمایی فرماید و خداوند، قرآن کریم را از هرگونه تحریف و آلودگی محفوظ بدارد؛ چنان که خود، این وعدهٔ آسمانی را در قرآن کریم داده است.

 


 

 دلایل تحریف ناپذیری قرآن کریم

 در اسلام برای اثبات یا رد هر موضوع سه دلیل وجود دارد: قرآن و کلام الهی، روایات و گفتار معصومین علیهم السلام و عقل سلیم و حجت الهی که

 

سیر اندیشه، ص: ۲۷۸

 

پیامبر باطنی است.

 

هر سه دلیل، سلامت قرآن کریم را امضا می‌کند و با صراحت تمام پاسخ مخالفان و سودجویان را می‌دهد. ما به اجمال به آن سه اشاره می‌کنیم.

 


 

 کتاب الهی

 پروردگار عالمیان در قرآن مجید می‌فرماید:

 

«إنّا نحن نزّلنا الذکر و إنّا له لحافظون»؛

 

ما خود، این قرآن را برای راه‌نمایی بشر فرستاده‌ایم و ما خود به تنهایی آن را از هرگونه دستبرد و تحریفی حفظ خواهیم نمود.

 

خدایی که نگه‌دار عالمیان است و همهٔ قاهران، قهر او می‌باشند، با تأکید فراوان می‌فرماید: ما، بله ما، ماییم که قرآن می‌فرستیم و از عهدهٔ نگه‌داری آن بر می‌آییم. از سنگینی بیان و تعدد ضمیر این آیه روشن است که خداوند متعال می‌خواهد بر دهان بیهوده‌گویان، گلِ نفرین بمالد و زمزمهٔ این دیوان زشت را در سینه خاموش نماید.

 

این آیه، گذشته از اثبات مصونیت قرآن کریم از تحریف، الهامی نیز از معجزهٔ قرآن برای همه دارد که در برابر بیهوده‌گویان بسیار تأکید نموده است و از سوء قصد آنان خبر می‌دهد؛ زیرا به مقتضای بلاغت، تأکید بسیار از انکار فراوان سرچشمه می‌گیرد.

 


 

 توهّمات نابجا

 اگرچه نسبت به این آیه و موضوع تحریف در کتاب‌ها ایرادها و اشکالاتی ذکر شده است، همهٔ آن‌ها یا جنبهٔ تمرینی برای فراگیران را دارد یا ناتوانی فکری و کوتاهی اندیشهٔ اشکال‌تراشان را می‌رساند و روشن است که این گونه کارها و اتلاف وقت‌ها شعار مرده‌دلان و تاریک نهادان است. هرچند ما در مقام بیان ایرادهای آنان و پاسخ‌گویی به آن نیستیم؛ زیرا هیچ‌گونه نتیجهٔ علمی و عملی برای مسلمانان ندارد و

 

سیر اندیشه، ص: ۲۷۹

 

همهٔ آن‌هایی که قایل به تحریف قرآن هستند همین قرآن را حجت و مورد اطمینان می‌دانند.

 


 

 سندی دیگر

 گذشته از قرآن کریم که محکم‌ترین دلیل اسلام و مسلمان‌هاست روایت‌های فراوانی بر مصونیت قرآن کریم از تحریف، از سوی حضرات معصومین علیهم السلام به ما رسیده که در میان آن‌ها روایت‌های صحیح بسیاری وجود دارد که به واسطهٔ آن‌ها نسبت به کلام معصوم یقین پیدا می‌شود و روشن است که پیروی از روایت‌های صحیح لازم و ضروری است؛ زیرا روایات اسلامی بیان‌گر قرآن کریم می‌باشد.

 


 

 روایت‌های مخالف

 اگرچه روایت‌هایی برخلاف این امر موجود است، همه، بی‌پایه و ریشه می‌باشد؛ زیرا نه سندی درست و نه دلالتی روشن دارد؛ گذشته از آن، تناقضات صدر و ذیل و دروغ‌های آشکاری دارد که با مراجعه به روایت‌های دیگر پیرامون این موضوع و راویان آن، شبهه‌ای باقی نمی‌ماند و با خود زمزمه خواهیم کرد که پس این دستی بوده که از آستین استعمار بیرون آمده تا مردم مسلمان و پاک نهاد را گذشته از سرگرمی، نسبت به حق و راستی بی‌اعتقاد نماید.

 


 

 عقل سلیم

 پس از آیات و روایات که دلایل محکم نقلی است، عقل نیز بر موضوع عدم تحریف دلالت روشن دارد، با این بیان که اگر در قرآن کریم تحریف و کم و زیادی پیش آمده باشد، پس باید در استفاده از قرآن، اشکالات و تناقض‌های علمی و فنی پیش آید؛ در حالی که با وجود دانشمندان فراوان آشنا به علوم قرآن- از دوست گرفته تا دشمن و مسلمان و غیر آن- تا به امروز کسی چنین ادعایی نکرده است که بی‌پاسخ بماند.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۰

 

پس سه دلیل محکم اسلامی- که «قرآن کریم» و «روایات» و «عقل سلیم» باشد- حکم به صحت قرآن کریم می‌کنند و برای هر مسلمانی، اطمینان به مصونیت قرآن کریم از تحریف حاصل می‌شود و کسی نمی‌تواند با جملهٔ نامفهوم و اسم بی‌مسمّا از این اطمینان و یقین دست بردارد؛ مگر آن که فکر کج و خباثت باطن داشته باشد و بهرهٔ عمر آنان جز پیرایه و دروغ نباشد و البته ما با آنان بحثی نداریم؛ زیرا ما تنها نظر به اهل تحقیق داریم و بس.

 


 

 امتیاز قرآن کریم

 امتیاز مصونیت از تحریف، مخصوص قرآن کریم؛ این کتاب آسمانی خاتم پیغمبران الهی می‌باشد؛ زیرا دیگر کتاب‌های آسمانی، وضعی جز این دارد و همهٔ آن‌ها به دست تحریف و تغییر آلوده شده است.

 

البته، از سوی خداوند متعال دلیلی بر مصونیت کتاب‌های آسمانی از تحریف موجود نیست، نه در آن کتاب‌ها چنین دلیلی هست و نه در دیگر گفتارهای مذهبی و نه کسی چنین ادعایی کرده است؛ گذشته از آن که دلیلی بر اثبات وجود اصل و اعتبار این کتاب‌ها نیز در دست نمی‌باشد، مگر سخنانی که به گفتهٔ اهل فن باید با علم «ایقوف» تطبیق شود.

 

با تأسف، مطالبی در کتاب‌های تحریفی دیده می‌شود که با هیچ دین و مذهبی سازگار نیست؛ زیرا پیامبری که با خدا کشتی بگیرد و خدا را به خاک مذلت بکوبد، نه این خدای بی‌قدرت و بی‌عرضه قابل ستایش است و نه آن پیغمبر بی‌ادب؛ بلکه این گونه مطالب که در این کتاب‌ها فراوان است نشخوار و خوارک‌های چرب و لذیذ کرکسان کلیسا می‌باشد که از گرمی مزاج سرچشمه گرفته و هر کس که صبح‌گاهان زودتر از خواب خوش سر برداشته و سر در کلیسا کرده، پیرایه‌ای تازه بر آن بسته است؛ تا جایی که دیگر اصل و صورتی حقیقی برای این کتاب‌ها باقی نگذاشته است.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۱

 

روشن است که هر چیزی که مخالف عقل سلیم و برهان قطعی باشد اعتباری ندارد و باید با آن مانند گفتارهای خبری رفتار نمود.

 

همهٔ پیامبران الهی و کتاب‌های اصلی آن‌ها برای مسلمان‌ها محترم و قابل ستایش می‌باشند و همهٔ آن کتاب‌ها مجموعهٔ دستورات مقدس الهی است؛ ولی نه این پیامبران که کلیسا با هزاران گناه و آلودگی معرفی می‌کند، و نه این کتاب‌های کلیسا که از دست آلودهٔ استعمار چکیده شده است و می‌کوشد تا پیرزنان عجوزه را مردان مبارز جامعه معرفی نماید تا بتواند برهان حق و قرآن ناطق، امیرمؤمنان را در هر زمان خانه‌نشین نماید تا روغن خود و هم‌دستان وی را بر فراز آتش اسلام و مسلمان‌ها گرم بدارد.

 

پس قرآن کریم کامل‌ترین کتاب و جامع‌ترین قانون و مطمئن‌ترین سند زندهٔ جهان بشری است که با تکیه بر آن دیگر نیاز بشر به قانون و دین تأمین می‌گردد.

 


 

 جمع آوری قرآن کریم

 آیا موضوع جمع‌آوری قرآن کریم با دو شاهد از صحابه در زمان عثمان صحت دارد و آیا می‌شود سند رسمی اسلام، تنها با دو شاهد تضمین شود و آیا در اصل، این موضوع با جامعیت اسلام و خاتمیت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله سازگار است؟ آیا ممکن است پیامبری که در بیان جزیی‌ترین مسایل کوشا بوده دربارهٔ وحی و کتاب قانون خود چنین کوتاهی نموده باشد؟

 


 

 پیرایه‌ای بی‌اساس

 اگرچه این موضوع مانند پیرایه‌های دیگر در میان مسلمانان سر و صدایی بپا نمود و دشمنان فرصت‌طلب نیز از آن جنجال‌هایی ایجاد کردند، این امر از درستی و راستی بهره‌ای ندارد؛ حتی در روایت‌های این

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۲

 

باب، تناقض‌های بسیاری از جهت متصدیان امر و دستور عثمان در کتاب‌های حدیث به چشم می‌خورد، به‌طوری که اطمینان آدمی از همهٔ آن روایات سلب می‌گردد که ما در مقام بیان تفصیل آن نمی‌باشیم.

 

گذشته از ضعف سند در آن روایت‌ها و دگرگونی در اصل داستان و ناسازگاری در جمع آن روایات با احادیث فراوانی که بیش‌تر آن‌ها صحیح می‌باشد و همهٔ آن‌ها در کتاب‌های حدیث موجود است، در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، کاتبان وحی در میان اصحاب ایشان بوده‌اند که تا آیه‌ای نازل می‌گشته، به فور آن را ثبت می‌نموده‌اند؛ از این رو، قرآن کریم در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جمع‌آوری شده و در میان اصحاب و مسلمان‌ها موجود گردیده است.

 

چه شایسته است انسان عاقل به عقل سلیم خود مراجعه نماید و با خود اندیشه کند پیامبری که خاتم پیامبران است و دینش آخرین دین است و پیامبری که در کوچک‌ترین موارد و جزیی‌ترین مسایل اسلامی بزرگ‌ترین بیان را داشته، پیامبری که از وجود منافقان آگاهی داشته، پیامبری که با والاترین بیان می‌فرماید: «دو چیز را در میان شما به امانت می‌گذارم: کتاب خدا و عترت پاکم و این دو هرگز از هم جدا نمی‌شود»، چگونه ممکن است دربارهٔ وحی الهی و کتاب آسمانی خود چاره‌ای نیندیشیده باشد؟ و چگونه می‌شود فکری که عثمان نموده است، آن عقل کل و هادی سبل در نیافته باشد؟ اکنون پرسش این است: کدام قرآن بوده که پیامبر در میان مسلمان‌ها به امانت گذاشته است؟

 

آیا قرآن پاره پاره و تکه تکه و آیه آیه که در سطح پوست‌ها و سینهٔ افراد بوده را در میان مسلمان‌ها به امانت گذارده است؟ به همین دلیل داستان جمع‌آوری قرآن کریم در زمان عثمان به واسطهٔ دو شاهد عادل، از دروغ‌های آسمانی است و نه زمینی، چه رسد به این‌که

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۳

 

موضوعی واقعی و درست و تاریخی باشد! پس بر هر انسان دانایی روشن می‌شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر همهٔ موضوعات ضروری- به‌ویژه این موضوع که بنای همهٔ موضوعات اسلام است- اهتمام تام داشته و مسؤولیت خود را به نحو عالی پیاده نموده است و تاریخ درست و روایت‌های فراوان و عقل کامل نیز دلیل این مدعا می‌باشد.

 


 

 قرآن حضرت امیرمؤمنان علیه السلام

 پس از بیان موضوع جمع‌آوری قرآن کریم در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و وجود همین قرآن در آن زمان، نوبت به این پرسش می‌رسد: پس موضوع قرآن حضرت امیرمؤمنان علیه السلام چه بوده و موضوع جمع‌آوری آن حضرت و نپذیرفتن قرآن ایشان از ناحیهٔ حکومت چیست؟ قرآن ایشان با این قرآن‌ها چه تفاوتی داشته است و آیا با نبود آن در قرآن فعلی، کمبودی حاصل نمی‌شود؟ خلاصه، آن قرآن چه بوده است؟

 


 

 جنجالی دیگر و واقعیتی آشکار!

 موضوع قرآن امام علی علیه السلام بحثی تحریفی و جنجالی پوشالی است که دشمنان اسلام بپا نموده‌اند؛ زیرا هرگز قرآن امیرمؤمنان علیه السلام با قرآن موجود در متن آیات تفاوتی ندارد؛ ولی چیزی که بوده این است که قرآن امیر مؤمنان علیه السلام دارای شأن نزول همهٔ آیات و بیان زمینهٔ شناخت و تفسیر قرآن کریم و ناسخ و منسوخ‌ها و دیگر علوم قرآنی- که از محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آموخته- را در بر داشته است و اگر آن تفسیرها اکنون می‌بود در برداشت از قرآن کریم گام‌های بسزایی برداشته می‌شد. این زیان و کمبود نیز خیانت بزرگی است که خلفای دروغین و مدعیان باطل نسبت به شناخت قرآن کریم و اسلام روا داشتند؛ اگرچه ذهنیتی باطل و پنداری عاطل داشتند و خدای بزرگ خیال شیطانی آنان را نقش بر آب نمود؛ زیرا حضرات معصومین و ائمهٔ هدی علیهم السلام آن تفاسیر و شأن

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۴

 

نزول‌ها را در ضمن روایت‌های بسیاری برای مسلمانان و شیعیان بیان فرمودند؛ هم‌چنان که عالمان شیعه و دانشمندان اسلامی نیز در زمینهٔ شناخت همهٔ آیات از روی روایت‌ها، استفاده‌های فراوانی داشته و هرگز راهی را جز آن نپیموده‌اند.

 

اثبات این موضوع که قرآن محمّدی همین قرآن موجود است با مراجعه به تاریخ قرآن و روایت‌های موضوع حاضر روشن می‌گردد، گذشته از آن که عقل سلیم دلالت کامل بر این موضوع دارد؛ زیرا چگونه می‌شود قرآن امیرمؤمنان علیه السلام چیزی جز قرآن موجود باشد و آن حضرت سخنی از آن نگویند؟

 

علی علیه السلام و یاران ایشان مانند بنی‌هاشم، مالک اشتر، سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و دیگران که در برابر ستم‌کاری و بیدادگری خلفای دروغین و دشمنان خدا و دیانت، بپا خواسته‌اند و از هیچ گونه دفاع و فریاد و انتقاد و جهادی باک نداشته و هرگز در برابر کج‌روی آرام نمی‌گرفته‌اند چگونه می‌شود در این موضوع اساسی که ریشهٔ اسلام است سکوت کنند تا دشمن به چنین خیانت بزرگی دست زند؟

 

علی علیه السلام و یاران ایشان که در برابر کوچک‌ترین خطاهای خلفای دروغین، حق را بیان می‌نموده‌اند، چطور در این‌جا آرام گرفته‌اند؟ چگونه ممکن است علی علیه السلام و یارانش که اقیانوس‌های پرخروش شجاعت و رشادت بوده‌اند سکوت کنند و یا آرام نشینند تا دشمن هر کاری می‌خواهد بکند؟ آیا ممکن است علی علیه السلام و ابوذر و مقداد آرام باشند و حق را بیان نکنند و دشمن را سرکوب ننمایند؟

 

مگر دوست و دشمن نمی‌گوید: علی علیه السلام خلافت را رها نمود و در خانه نشست تا اصل اسلام از میان نرود و برای همیشه جاودان باشد؟

 

پس چگونه می‌شود علی علیه السلام- آن شیر بیشهٔ صولت- هم در برابر

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۵

 

پایندگی اسلام سکوت کند و هم در برابر نابودی آن تا دشمن، قانون و قرآن را در هم شکند و علی علیه السلام از خلافت و اصل اسلام که قرآن کریم است درگذرد؟ گذشته از این بیانات، موضوعی که بیش‌تر روشن‌گر این واقعیت می‌باشد این است که اگر قرآن امیرمؤمنان علیه السلام، از جهت متن آیات، چیزی جز این قرآن بوده؛ چرا نباید ائمهٔ هدی و امامان بعد از امیرمؤمنان علیهم السلام که بیان‌گر آیین اسلام و دین جدشان هستند، این موضوع را بیان نمایند یا دست‌کم شیعیان و دوستان خود را آگاه نموده باشند؟

 

چرا نباید کم و کاست قرآن کریم و دگرگونی آن را به شیعیان و یا شاگردان خود آموزش داده باشند؛ در حالی که ائمهٔ هدی همیشه پشتیبان قرآن کریم و مدافع اسلام بوده و در بیان و روشن‌گری حق لحظه‌ای آرام نبوده‌اند!

 

پس با بیان این موضوعات روشن می‌گردد که قرآن کریم اصلی ثابت و پابرجا بوده است؛ چنان که خداوند متعال نیز آن را از گزند حوادث حفظ نموده و بقای آن را ضمانت کرده است تا مشت دروغ‌گویان برای همیشه باز باشد. با کوشش‌های فراوانی که توطئه‌جویان و استثمارگران کلیسا همیشه در این زمینه داشته‌اند، بالاترین آرزوی آنان تحریف قرآن بوده است تا قرآن کریم مانند دیگر کتاب‌های تحریفی باشد تا ریشخند و بی‌اعتباری، گریبان همهٔ کتاب‌های آسمانی را بگیرد؛ ولی قرآن کریم به جهان انسانیت هشدار می‌دهد که کسی با این خیال خام به خواب نرود که چیزی در خواب نخواهد دید و این آرزو را با خود به گور مذلت خواهد برد.

 


 

 استفاده از قرآن کریم

 پس از اثبات اصل الهی بودن قرآن کریم و مصونیت آن از تحریف و آلودگی، مهم‌ترین موضوع دربارهٔ قرآن کریم، چگونگی استفاده از آن

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۶

 

می‌باشد. آیا همگان می‌توانند از همهٔ قرآن استفاده نمایند یا هیچ کس نمی‌تواند از قرآن بهره‌ای گیرد یا باید راهی دیگر را دنبال نمود؟

 

آیات قرآنی بر دو گونه است و هر یک از آن دو از جهت استفاده، وضع خاص خود را دارد:

 

دستهٔ نخست آیاتی است که آن را امّهات قرآن نامیده‌اند و امّهات به آیاتی اطلاق می‌گردد که معنای روشن و آشکاری دارد و درک معانی آن همگانی است و استفاده از آن تنها نیاز به آموختن زبان و اصطلاح دارد و هر کس به لغت و زبان عربی آشنا باشد- خواه عرب باشد یا عجم- معنای آن را در می‌یابد.

 

دستهٔ دوم از آیات را متشابهات نامیده‌اند و آن آیاتی است که درک معانی و مراد حقیقی آن برای اهل لغت پوشیده است و تنها با دانستن زبان و لغت نمی‌توان پی به مقصود آن برد. برای شناخت معانی و مراد این آیات، راهی جز خاندان وحی و نبوت و ائمهٔ معصومین علیهم السلام وجود ندارد و باید برای درک این آیات رو به سوی این فطرت نمود و جام خود را از چشمه‌سار معنویت و حقیقت ایشان پر و خود را از آن سیراب نمود تا از تشنگی نادانی و سرگردانی رهید؛ ولی اگر کسی بگوید: مگر می‌شود ما قرآن را نفهمیم با آن که قرآن برای ما نازل و فرستاده شده است و آیات متشابه را از پیش خود تفسیر نماید، خود را فریب داده و از حق رو گردانده است؛ هرچند کسی نمی‌گوید قرآن کریم را نباید فهمید یا فهمیده نمی‌شود.

 

باید همه از قرآن کریم استفاده کنند و قرآن نیز برای استفادهٔ همه است؛ ولی هم‌چنان که برای درک آیات روشن و امّهات نیاز به استاد و آموزش زبان و لغت می‌باشد، درک متشابهات نیز چنین است؛ با این تفاوت که پس از گذشت آن مراحل باید از حضرات معصومین علیهم السلام کمک

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۷

 

گرفته شود و با آگاهی گرفتن از ایشان راه شناخت و درک معانی قرآن کریم را به دست آورد.

 

پس اگر کسی خود را در این آیات بی‌نیاز از معصوم بداند یا بگوید من از آن‌ها بهتر درک می‌کنم و یا نیازی به آن‌ها ندارم، باید گفت این امر چیزی جز حماقت و نادانی نیست، و نیز باید این حدیث رسول اکرم صلی الله علیه و آله را برای وی بیان کرد که: هر کس قرآن را از پیش خود تفسیر نماید، گلوگاه زیرینش را آتش فرا می‌گیرد، پس قرآن کریم در عین سادگی و آسانی بسیار، دقیق و پرمعناست و در استفاده از آن باید بسیار با دقت و احتیاط گام برداشت تا لغزش در فکر و اندیشهٔ آدمی پیش نیاید؛ زیرا سادگی و دقت در جمله جمله و واژه واژه و حرف حرف قرآن نمایان است و این خود معجزهٔ قرآن کریم می‌باشد که هر مبتدی می‌تواند از آن استفاده کند و هر دانشمند و پرمایه‌ای نیز به آن نیازمند است. خلاصه این‌که همهٔ افراد بشر و همهٔ شاگردان حق در یک مجلس درس و یک کتاب بحث حاضر می‌شوند و هر کس به اندازهٔ توان خود بهره می‌گیرد.

 

با توجه به آن‌چه گذشت، قرآن کریم نخستین اصل اسلامی است که سندی محکم برای همهٔ مسلمانان می‌باشد. انسان باید در شیوهٔ استفاده از آن دقت کند تا راهی برخلاف اصطلاح علمی و سیر دینی نپیماید؛ به‌ویژه در برابر متشابهات قرآن کریم که باید جانب احتیاط را رعایت نمود تا گمراهی و تباهی نصیب آدمی نگردد؛ چنان که بیش‌تر گروه‌های اسلامی بر اثر عدم رعایت این قانون، شکست و تباهی برهان را در مرام خود روشن می‌بینند.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۸


 روایات

 بعد از قرآن مجید که قانون اساسی اسلام است، بزرگ‌ترین سند زنده و علمی اسلام و شیعه، روایت‌های رسیده از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و حضرات معصومین علیهم السلام می‌باشد که در اصطلاح از آن به سنت تعبیر می‌شود.

 

سنت، فرموده‌ها یا کار یا تقریر حضرات معصومین علیهم السلام است و این‌گونه روایت‌ها؛ خواه در کتب اربعه باشد و یا در دیگر کتاب‌ها و خواه در احکام فقهی باشد یا در موضوعات دیگر- باید در رد یا پذیرش آن به قوانین اخذ روایت مراجعه شود و پس از بررسی و اثبات اعتبار آن، مورد استدلال یا عمل قرار گیرد.

 

روایت‌ها و سنت، منحصر به بیان یک موضوع نیست و در همهٔ زمینه‌های علمی و دینی بیان‌های بسیاری دارند و مسایل اعتقادی، حقوقی و جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، اقتصادی و مسایل آیندهٔ جامعهٔ بشری که «مغیبات» نام دارد را فرا می‌گیرد. البته، ذکر این موضوعات برای نمونه و مثال است وگرنه روایات مانند قرآن کریم در همهٔ موارد حیاتی و همهٔ زمینه‌های علمی و اجتماعی به‌طور مفصل، بیاناتی بلند دارد و در سطح بالاترین اندیشه‌های انسانی است؛ به‌طوری که برای همه حتّی کسانی که پیرو دین اسلام نمی‌باشند قابل استفاده است و همه می‌توانند برای ترقی و تکامل خود و رفع مشکلات بشری از آن بیش‌ترین استفاده را داشته باشند.

 

هر مسلمان و انسان آگاهی باید بداند که عالمان اسلامی و دانشمندان شیعه در زمینه‌های عقاید، تفسیر، اخلاق و فقه گام‌های بسیار گسترده و بلندی بر داشته‌اند تا جایی که دنیای علم و اندیشه هرگز نمی‌تواند زحمات و تحقیقات این حضرات را تصور نماید و دنیای مترقی حتی از گرفتن فهرست این همه زحمت و تحقیق عاجز است.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۸۹

 

این‌جاست که هر انسان منصف و باوجدانی باید بگوید: دانشمندان غربی و دنیای غرب در این زمینه‌ها و در برابر طرح این‌گونه اندیشه‌ها، کودکان کوچکی از پدرانی بزرگ به شمار می‌آیند؛ ولی جای بسی تأسف است که چرا عالمان اسلامی و دانشمندان دینی در زمینهٔ اقتصاد و جامعه‌شناسی و مسایل مدنی و سیاست اسلامی گام‌های بلند و پرثمری برنداشته‌اند؛ با آن که سراسر قرآن کریم و روایات و زندگانی حضرات معصومین علیهم السلام پر از این‌گونه مسایل و دیگر مبانی علمی بوده است و جامعیت قرآن کریم و روایات در همهٔ زمینه‌های علمی و هنری روشن و مسلم است. عالمان اسلامی با آن که دنیا را از آخرت جدا نمی‌دانسته و دنیا را واقعیت می‌نامیده و رهبانیت را مخالف اسلام می‌شمرده‌اند، بر اثر پاکی و میل و گرایش فراوان خود به آخرت و قرب حق وقتی به این مسایل رسیده‌اند اهمیت و عنایتی یه آن مبذول نداشته و کار را به جایی رسانده‌اند که برخی از کشورهای عقب افتاده که تا چندی پیش در دنیا شناخته نشده بودند و خبری از آن‌ها نبود و توحش و گودگیری کار آن‌ها بود از اسلام جلو افتادند و این مسایل را در بزرگ‌ترین دانشگاه‌های خود بر پایهٔ شالوده‌های مادی صرف پی‌ریزی نمودند.

 

البته در میان عالمان شیعه، دانشمندان بسیار جامعی بوده‌اند که همهٔ موضوعات اسلامی را دنبال نموده و در همهٔ زمینه‌ها، گفتارهای بلند علمی و اجتماعی عرضه داشته‌اند؛ ولی این افراد اندک می‌باشند و بر اثر نبوغ و بزرگی ظرف وجودی خویش چنین بوده‌اند؛ نه به‌خاطر نظام و سازماندهی بودن محیط علمی آنان.

 

هم‌چنین روشن است که عالمان اسلام اگرچه در گذشته بر اثر پاکی و گرایش به آخرت در این مسایل کوتاهی داشته‌اند، دنیای غرب و دنیای متمدن امروز با آن همه زحمت و کوشش که از جهت توسعه و زیربنای

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۰

 

مادی متحمل شده است نتوانسته گُلی بر سر جامعهٔ بشری بزند و در این موضوعات گام‌های مؤثری بردارد؛ از این رو، با آن که در همهٔ کشورهای مترقی و غربی از این گونه مسایل، گفت‌وگوهای گسترده و فراوانی مطرح است، هنوز نتوانسته‌اند راهی مستقیم و روندی درست برای جامعهٔ بشری و اندیشهٔ انسانی پدید آورند.

 

جای بسی سرور و شادمانی است که امروز عالمان اسلامی و دانشمندان شیعه، آن کوتاهی را کنار گذاشته و در همهٔ زمینه‌های اسلامی، به‌ویژه جامعه‌شناسی و اقتصاد که زیربنای زندگی در جامعه است، مشغول به کار و کاوش‌های جدید و تحقیقات عمیق و بررسی‌های گسترده شده‌اند و گام‌هایی مستند و روشن برداشته‌اند و امید آن می‌رود که عالمان اسلامی و دانشمندان شیعه، فقدان علمی و عقب‌ماندگی جامعه را برطرف نمایند و اندیشه‌های بزرگ و افکار بلند خود را به دنیا عرضه نمایند و بهبود وضع جامعهٔ بشری به دست با کفایت ایشان صورت پذیرد؛ زیرا تنها آنان هستند که در هر راهی گام بردارند، از هیچ گونه زحمت و تلاشی باک ندارند و خود را فدای تحقیق و تدقیق می‌نمایند.

 

پی‌گیری عالمان در این رشته‌ها تشویق کردنی و ارج نهادنی است، باشد تا حق دین و قرآن را در جامعهٔ بشری روشن و آشکار نمایند؛ ولی به شرط بقای معنویت و حفظ میراث علمی اسلام.

 

این مسایل و تحقیقات- چه آن‌ها که در گذشته انجام شده و چه آن‌ها که در حال حاضر صورت گرفته- تا زمانی قابل تقدیر و امتنان است که باعث از دست رفتن مواهب موجود و میراث گذشتگان، از قبیل اعتقادات و حکمت درست و فلسفهٔ بی‌نظیر و فقه و حقوق پردامنه نگردد و خود روشن است که کوچک‌ترین غفلت در این زمینه‌ها، آدمی را

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۱

 

به نابودی می‌کشاند و دیگر اثری از معنویت و پاکی باقی نمی‌گذارد و اگر گذشتگان تا اندازه‌ای به دنیا بی‌تفاوت بوده‌اند در این دوره، کار با شدت هرچه بیش‌تری به عکس انجام می‌پذیرد و با وجود این همه دشمنان شیطان صفت و آگاه، اگر غفلتی انجام پذیرد، خبری از آخرت و مسایل معنوی اسلامی باقی نمی‌ماند و همهٔ خلق خدا گمراه خواهند گردید.

 

پس بر همهٔ مسلمانان- به‌خصوص سلسهٔ جلیلهٔ روحانیت- آگاه نمودن دیگر مسلمانان لازم و واجب است تا در هر دو طریق دنیا و آخرت میانه‌روی را رعایت نمایند و هم‌چنان که از اندیشه‌های مادی و زندگی دنیوی مسلمانان پاسداری می‌نمایند، از مسایل روحی و آخرتی آنان نیز لحظه‌ای غافل نشوند. این همان صراط مستقیم است که کاری بس دشوار و مشکل می‌باشد؛ زیرا اندکی کوتاهی در مسایل دنیا ما را به رهبانیت می‌کشاند و اندکی کوتاهی در مسایل روحانی ما را گرفتار شرک و گمراهی می‌نماید؛ از این رو، برای بقای پاکی و رستگاری، تنها باید به خداوند بزرگ پناهنده شد.

 

پس دلیل دوم اسلام، سنت و روایت‌های پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و ائمهٔ هدی علیهم السلام است که مبین و روشن‌گر قرآن کریم و قانون اسلام است و هرگزبا رویگردانی از این دلیل محکم نمی‌شود از قرآن کریم استفادهٔ سالم و درستی داشت و با ترک هر یک- قرآن کریم یا روایات- یا بی‌اهمیتی به هر یک، روح اسلام و قانون تشیع کشف نمی‌شود و بدون استفاده و ناکارآمد باقی می‌ماند.

 


 

 مجامع روایایی

 گردآوری روایات و تدوین آن به صورت کتاب‌های قطور و بزرگ در مجلدات بسیار از زحمت‌ها و تلاش‌های طاقت‌فرسای عدول و فحول دانشمندان شیعه می‌باشد. در این‌جا کمی از بسیار و اندکی از هزار را

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۲

 

برای نمونه، فهرست‌وار بیان می‌کنیم:

 

۱- کتاب‌های «نهج البلاغه» و «صحیفهٔ سجادیه» سخنان امیرمؤمنان و حضرت سجاد علیهما السلام را در بر دارد. این دو کتاب را اخوین (برادران) قرآن می‌نامند و بیش‌تر بحث‌های آن دربارهٔ مسایل اعتقادی، فلسفی، عرفانی، روانی، جامعه‌شناسی و اخلاقی می‌باشد و در هر زمینه، گوی سبقت از همگان ربوده‌اند.

 

۲- «اصول کافی» و «فروع» آن که از کتاب‌های معتبر شیعه است و مؤلف بزرگوار آن مرحوم ثقة الاسلام کلینی از بزرگان عالمان شیعه و فحول راویان می‌باشد.

 

۳- «تهذیب الاحکام» و «الاستبصار» که از کتاب‌های معتبر شیعه می‌باشد و مؤلف والامقام آن جناب شیخ اعظم؛ طوسی، مجدِّد شیعه و روشن‌گر منطق ائمهٔ هدی علیهم السلام است که بسیاری از اصول «اربع‌مأة» را در این کتاب‌ها قرار داده است.

 

۴- کتاب «من لا یحضره الفقیه» از مرحوم شیخ بزرگوار صدوق.

 

این چهار کتاب اخیر را «کتب اربعه» نامیده‌اند که قابل اعتبار و مورد اهمیت و مأخذ استفادهٔ عالمان و فقیهان شیعه می‌باشد و ممکن نیست بدون مراجعه به این کتاب‌ها فتوایی برای فقیهی حاصل شود.

 

۵- کتاب «بحارالانوار» که مؤلف بزرگوار آن مرحوم مجلسی از والاترین ستارگان درخشان آسمان اسلام و تشیع می‌باشد. این کتاب بزرگ، یک دوره دائرة المعارف و دانشنامهٔ اسلامی است که کم‌تر کسی می‌تواند دورهٔ کامل آن را به دقت بررسی و مطالعه نماید؛ مگر پرکارترین افراد زحمت‌کش، در صورتی که عمر طولانی و پربرکت داشته باشند.

 

۶- «سفینة البحار» مرحوم حاج شیخ عباس قمی، صاحب کتاب «مفاتیح الجنان» که وی در خدمت به اسلام و پاکی و طهارت کم‌نظیر بوده

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۳

 

است. وی دارای کتاب‌های فراوانی می‌باشد که هر یک دارای اعتبار و استفادهٔ سندی می‌باشد.

 

بسیاری از کتاب‌های معتبر دیگر نیز مانند خصال و توحید و امالی‌ها وجود دارد که همگی سند و متن اسلام است و ما در مقام بیان آن نیستیم و بسیار روشن است که شیعه به جهت دارا بودن روایت، بسیار غنی و بی‌نیاز می‌باشد و همین تعداد کتاب‌هایی که از این حضرات به دست ما رسیده است، کافی است تا همهٔ عمر آدمی را سپری و از بهشتی به بهشت دیگر منتقل نماید. همهٔ این حضرات از بزرگان اسلام و عالمان شیعه می‌باشند که امانت‌داران خزانه‌های علوم الهی و ائمهٔ هدی علیهم السلام و رسول گرامی صلی الله علیه و آله می‌باشند؛ البته، به مقدار روایاتی که به ایشان رسیده و از آنان به دست ما رسیده است. همهٔ این فقیهان و راویان نام‌برده، عادل و مورد اطمینان عالمان شیعه می‌باشند؛ بلکه آنان مجدِّد شیعه و نگهبان واقعی قرآن کریم و روایات هستند.

 

امروزه، اگر ما از حضرات معصومین علیهم السلام و دین و قرآن کریم بهره‌ای داریم، همهٔ آن برآمده از رنج‌های همیشگی و زحمت‌های طاقت‌فرسای آن امانت‌داران و روشن ضمیران می‌باشد و جای بسی تأسف و نفرت از قلم‌های مسموم و ناآگاه و غیر مسؤول است که عنان از دهان بریده و این مشعل‌داران شکوفای اسلام و تشیع را به باد انتقاد گرفته‌اند؛ در حالی که از شناخت ایشان ناتوان می‌باشند و از زحمت‌ها و کارهای طاقت‌فرسای آن سروران و از موقعیت زمانی آن بزرگان ناآگاه می‌باشند که چه شرایط سخت و موقعیت‌های دشواری را پشت سر گذاشته‌اند. باشد که جامعهٔ بشری و انسان‌های بشردوست با دیدهٔ انصاف و آگاهی در زندگانی این چهره‌های درخشان آسمان عصمت و طهارت نظر کنند تا پی به مقام و وارستگی این نوابغ بزرگ و انسان‌های کامل ببرند؛ به امید آن روز.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۴

 


 

شرایط استفادهٔ از روایات

 همان‌گونه که استفاده از هر چیزی نیاز به آگاهی دارد و ورود به هر کاری بدون اطلاع از آن نزد عقلا ممنوع و مذموم است، هم‌چنین استفاده از روایات نیز شرایطی دارد که هر کس دارای آن باشد می‌تواند از آن استفاده نماید، در غیر این صورت، بهتر است ابتدا مدتی در این مقدمات صرف عمر کند تا صلاحیت استفاده از آن را پیدا نماید؛ زیرا کسی که شرایط عام آن را دارا نیست، حق ورود و اظهارنظر در آن را ندارد، گذشته از آن که استفادهٔ وی ناقص و نظر او بی‌مورد است و دارای اهمیت و اعتبار و شایستهٔ شنیدن و پی‌گیری نیست.

 

از این بیان می‌توان کشف نمود که استفاده از روایات چهار شرط عمومی دارد:

 

نخست، باید بتواند متن حدیث و روایت را تحلیل نماید و مورد استفادهٔ خود قرار دهد و استفاده از ترجمهٔ دیگران یا استفاده از غیر متن عربی آن وی را در استدلال یاری نمی‌دهد.

 

دوم، باید از زبان و لغت و اصطلاحات عرب آگاهی کافی داشته باشد تا بتواند در متن روایت و حدیث مطالعه داشته باشد؛ پس با استفاده از برداشت دیگران و تقلید از آنان نمی‌توان اندیشه‌ای تازه مطرح نمود؛ زیرا ممکن است استفادهٔ آن‌ها مورد پذیرش همه نباشد، گذشته از آن که الهامی برگرفته از اندیشهٔ آنان است؛ نه از خود روایت و حدیث.

 

سوم، روایت و حدیث به هر رشته‌ای از علوم که مربوط باشد باید در آن رشته آگاهی لازم داشته باشد- حقوقی باشد یا اعتقادی، فلسفی باشد یا مدنی یا از دیگر رشته‌های علمی- زیرا نمی‌توان با دانستن زبان عربی و لغات آن مسایل آن علم را بررسی نمود و به قول معروف: با دانستن «کانَ یکونُ» مسایل علمی روشن نمی‌شود، جز آن که تنها آگاهی مقدمی است.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۵

 

چهارم، شناخت سند روایت و علم سندشناسی بسیار لازم است؛ از این رو باید از قوانین علم رجال آگاهی لازم داشت تا هر سخن را از هر کتابی به نام حدیث حضرات معصومین علیهم السلام بدون مدرک نپذیرد و وقت خود را در انتقاد بر آن تلف ننماید و به قول معروف: «سر بی‌صاحب نتراشد»؛ زیرا گفتار جعلی و پیرایه‌های خیالی و اخبار اسراییلی فراوانی در کتاب‌ها وجود دارد که بدون آگاهی از علم رجال یا استناد به گفتار عالمان و عدول از اهل خبره، اطمینان به اصل روایت پیدا نمی‌شود؛ به همین دلیل نزد عالمان و دانشمندان اسلامی، سندشناسی و قوانین علم رجال و هم‌چنین دانش درایه از کارهای بسیار مهم و لازم علوم اسلامی می‌باشد.

 


 

 تحلیلی کوتاه

 

به طور کلی می‌توان روایات را به چهار دسته تقسیم نمود:

 

نخست، روایت‌ها اعتقادی؛

 

دوم، روایات اخلاقی و مسایل اجتماعی؛

 

سوم، مغیبات و گفتارهایی که حضرات معصومین علیهم السلام دربارهٔ آیندهٔ اسلام و جامعه بیان فرموده‌اند که به نام مسایل «آخر الزمان» مشهور می‌باشد؛

 

چهارم، روایت‌های فقهی و رشته‌های مربوط به آن.

 

در میان این چهار دسته، تنها فقه است که باید در سند روایت‌های آن بسیار دقت شود؛ زیرا گذشته از آن که دقیق و پر پیچ و خم است، نتیجهٔ عملی دارد، و از علوم نقلی است و روایت است که عمل مردم را تعیین می‌کند و در بسیاری از موارد، عقل در نفی و اثبات آن حق حکم ندارد.

 

در این‌جا چگونگی این چهار قسمت از روایات به‌طور خلاصه بیان می‌شود.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۶

 


 

 روایت‌های اعتقادی

 در روایت‌های اعتقادی نیاز به دقت فراوان در سند نیست؛ زیرا مبانی و اصول اعتقادی اسلام و شیعه روشن می‌باشد و هر روایتی که با اصول اعتقاد شیعه و اسلام سازگار باشد مورد قبول و هرچه مطابق اصول اساسی اسلام نباشد کنار زده می‌شود.

 

اگر روایتی سند صحیحی داشته باشد و با اصول سازگار نباشد، اگر ممکن باشد تأویل و توجیه می‌شود وگرنه پذیرفته نمی‌گردد.


 

 روایت‌های اخلاقی

 روایت‌های اخلاقی همانند روایات اعتقادی است که توجه بسیار در مورد سند آن لازم نیست؛ زیرا روایت‌های اخلاقی، اوامر و نواهی ارشادی است که جز خیر و صلاح جامعه را بیان نمی‌کند و آن‌چه مخالف حکم عقل یا اصول اسلامی باشد، هرگز پذیرفته نمی‌باشد.

 


 

 مَغیبات روایی

 روایت‌های غیبی- که مربوط به آیندهٔ اسلام است- هیچ یک نتیجهٔ عملی برای مسلمانان ندارد و از نظر علمی به وقوع پیوستن هر یک از گفتار آن حضرات، خود دلیل روشنی برای صحت آن می‌باشد که بسیاری از آن‌ها تا به امروز به وقوع پیوسته و آن دسته که واقع نشده تا زمان وقوع، ما منتظر آن می‌باشیم. هم‌چنین اگر در موردی از فرمودهٔ آن حضرات ایراد گرفته شود که چرا به وقوع نپیوسته باید گفت: هنوز دیر نشده و اگر مواردی تا قیام آن حضرت به وقوع نپیوست معلوم می‌شود که این گفتار از آن حضرات نبوده است؛ زیرا علم قطعی و اطمینان یقینی برای هر مسلمانی نسبت به صداقت و عصمت حضرات ائمهٔ معصومین علیهم السلام وجود دارد و هر شیعه و مسلمانی آن بزرگواران را از هر خطا و اشتباهی دور می‌داند.

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۷

 


 

 روایت‌های فقهی

 

روایاتی که دربارهٔ موضوعات فقهی است باید با کمال دقت بررسی شود تا صحت و سقم آن روشن شده و نادرست از درست شناخته شود که بدون شناخت سند، هیچ گونه ارزش استدلال را ندارد؛ اگرچه دلالت آن روشن باشد. پس از بررسی سندی باید در دلالت و فهم آن روایت دقت بسیار شود تا زمینهٔ استنباط در آن روایت دیده شود.

 

پس استنباط و اجتهاد وابسته به علم رجال و درایه و سایر دانش‌هایی است که از مقدمات اجتهاد می‌باشد و رسیدن به این مقام شامخ و بلند به تحمل زحمت‌های فراوان و صرف عمرهای عزیز وابسته است تا با عنایت حق و لطف خداوند، نور علم و درایت در دل آدمی پیدا شود.

 

اگرچه در این دوره‌ها بر اثر موانع بسیار و دگرگونی افکار، به مقدمات اجتهاد- به‌ویژه به دو علم شریف درایه و رجال- توجه چندانی نمی‌گردد و غالب گفتارها و پندارها تقلید از دیگران و گذشتگان می‌باشد، باز دانشمندان و محققان فراوانی وجود دارند که کاسهٔ ذهن و کیسهٔ علم و سفرهٔ دل خود را از علوم آل محمّد و ائمهٔ هدی علیهم السلام سرشار می‌دارند و همیشه ندای ملکوتی: «أین الملوک و أین أبناء الملوک»[۱] ایشان در عالم طنین‌انداز می‌باشد.

 

پس علم رجال و درایه مانند اجتهاد است که بر بعضی اشخاص به قدر لزوم واجب می‌شود و با آموختن بعضی، از دیگران ساقط می‌گردد و همهٔ مردم باید در این دو علم پیرو مراجع و فقیهان اسلام باشند؛ پس برای شناخت صحت و سقم روایت‌ها یا دعاها و زیارت‌های موجود در میان کتاب‌های اخبار باید یا محقق و آگاه بود و یا از آگاهان طریق استفاده نمود؛ به همین دلیل، هر کسی نمی‌تواند هر روایتی را از هر کتابی بگیرد و

 

______________________________
(۱)- «کجایند پادشاهان و کجایند فرزندان آنان»

 

سیر اندیشه، ص: ۲۹۸

 

به اسلام بتازد و یا دربارهٔ سند هر حدیثی به آسانی نظر دهد. افرادی که این کار را آسان گمان می‌کنند مانند مستانی هستند که با دم شیرِ نر بازی می‌کنند. آن‌هایی که قلم‌های مسموم به دست می‌گیرند و با اعتقادات پاک و بی‌آلایش مردم ساده بازی می‌کنند و هر گفتهٔ خامی را منتشر می‌نمایند، کاری جز جنایت انجام نمی‌دهند؛ اگرچه خود را خدمتگزار جامعه فرض کنند. این افراد، هرگز نمی‌توانند خود را مسؤول فرض نمایند؛ زیرا شرط اول مسؤول بودن هر کسی آن است که اگر باری از دوش جامعه بر نمی‌دارد، دیگر باری بر دوش مردم نباشد؛ هرچند این افراد جز شرمنده ساختن و خجالت دادن خود، کار دیگری نمی‌کنند؛ زیرا گذشته از آن که مردم مسلمان، آگاه و بیدار هستند و گوش به حرف هر ناآشنایی نمی‌دهند، عالمان و دانشمندان شیعه که ستارگان درخشان علم و دانش می‌باشند؛ مانند سرداران رشید و پاس‌داران غیرتمند از دین خدا پاس‌داری می‌نمایند و نمی‌گذارند هر صدای کثیفی از هر حلقوم پلیدی گوش دل مسلمانان را آلوده نماید.

 

پس با بیان مدارک اسلامی و پایان دوران پنجم رهبری، موضوع دوم- که بیان قانون اسلام و رکن دوم از ارکان سه‌گانهٔ زیربنای اسلامی است- تحقق می‌یابد. تنها رکن اساسی از ارکان سه‌گانهٔ مکتب اسلام که بیان آن باقی می‌ماند و ضامن اجرای آن قوهٔ مجریه می‌باشد رکن سوم است و باید در این مقام عنوان گردد تا به‌طور خلاصه و روشن بررسی شود که ضامن اجرای مکتب و اسلام چیست و برد پرتو و نفوذ پنهان آن تا چه اندازه می‌باشد؟ چگونه اسلام از عالم عادی فرا می‌رود و عالم دیگری را طرح می‌ریزد و قیامت و معاد را شکل می‌دهد؟ قیامت و معاد چیست و چگونه می‌باشد و این موضوع تا چه اندازه در اجرای احکام مؤثر می‌باشد؟ آیا جز اسلام، دیگر گروه‌ها و مکتب‌های آسمانی و مادی نیز از آن برخوردارند یا خیر؟

 

سیر اندیشه، ص: ۳۰۱

 

 

]( ۱)-« کجایند پادشاهان و کجایند فرزندان آنان»

مطالب مرتبط