دانش استخاره / جلد یکم
فصل یکم: چیستی استخاره
(۳۴)
«معناشناسی استخاره»
استخاره در لغت به معنای خیر خواستن و بهجویی است. همانطور که مادهٔ استخاره از «خیر» است، مادهٔ اختیار هم خیر است، ولی میان این دو تفاوتی هست. استخاره طلب خیر و بهجویی از خداوند است، ولی اختیار طلب خیر به صورت مطلق و نوعی گزینش عقلانی است. گذشته از این، اختیار در تیررس ماست؛ ولی استخاره خارج از این قلمرو است. بر این اساس، استخاره طلب از باطن و اختیار در محدودهٔ نیمهٔ آشکار واقعیتهاست. به بیانی دیگر، ما در استخاره میخواهیم به حقایق پنهان که در محدودهٔ عقل نیست و بیرون از دسترس اندیشه است دست یازیم؛ از این رو باید گفت استخاره توجه به عنایت است، ولی اختیار به عقل و خرد و توان آدمی تکیه دارد.
استخاره به قرآن کریم به معنای «خیر خواستن از خدا» نیست؛ زیرا طلب خیر کردن نیازی به قرآن کریم ندارد و انسان میتواند دست خود را به سوی آسمان بلند کند و از خداوند طلب خیر کند. همچنین به معنای خیر خواستن از قرآن کریم نیز مراد نیست؛ چرا که در این صورت لزومی نداشت قرآن کریم را بگشاییم و آیهٔ مربوط را ببینیم، بلکه همین اندازه که گفته میشد خدایا به حق قرآن کریم به من خیر ده کافی بود.
همچنین استخاره به قرآن کریم به این معنا نیست که انسانی متحیر و
(۳۷)
سرگردان و در راه مانده را تنها از حیرت به در آورد بدون آن که واقعنمایی داشته باشد که در این صورت، همانند استخاره به تسبیح یا «ازلام» میماند و نوعی قرعه است و با هر چیزی قابل شکلپذیری است، حتی با یک سکه، اما استخاره دارای ارزش صدق است و واقع نماست و خیر را برای خواهان آن کشف میکند و قرآن کریم که کتاب مبین و آیینهای واقع نماست، وصف آن « وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یابِسٍ إِلاَّ فِی کتَابٍ مُبِینٍ »(۱) است و از این رو میتواند همهٔ بندگان را ویزیت کند و برای آنان نسخه بپیچد. در استخاره با قرآن کریم ما میخواهیم خیری موجود را به دست آوریم، خیری که با عمل به استخاره به ضرورت به دست میآید و استخاره مانند توپی است که دروازه را به صورت ضروری و لابدی میگشاید اما در استخاره به دو معنای نخست از خداوند خیری را که موجود نیست میطلبیم و خواهان وجود یافتن آن برای خود میشویم.
استخاره به معنای راهیابی به واقع، گشایش و انتخاب راه و به اختیار خدا گذاشتن کار است. گویا، از خداوند خواسته میشود راهی را که صلاح میداند و خیرِ خواهان در اوست را از طریق قرآن کریم به وی بنمایاند. در دو معنای نخست، خواهان خیری در خود نمیبیند و بر آن است تا خیری را از خداوند با تعیین مصداق بگیرد؛ اما در معنای اخیر، خواهان استخاره میخواهد بداند خیری را که خداوند برای وی صلاح میداند در کاری که ارادهٔ انجام آن را دارد هست یا نه، و به تعبیر دیگر، استخاره علم است و خواهان میخواهد بر آگاهی و دانش خود نسبت به کاری با مشورت با کارشناسی آگاه به امور و معصوم که خطایی در ارایهٔ نظر مشورتی خویش ندارد، بیفزاید و ببیند آیا آن کار شدنی است و
۱- انعام / ۵۹٫
(۳۸)
خیری در آن است یا نه و در این اصطلاح، واقعنمایی دارد و استخاره در دو معنای نخست، دعا و درخواست خیر از خداوند است.
به طور خلاصه، چند تصویر زیر را میتوان برای معنای استخاره ارایه داد:
الف) استخاره حوادث و پیشامدهای آینده برای هدایت به خیر را گزارش میدهد و تقدیرهای آن را مینمایاند تا ما نیز همان تقدیرها را انتخاب کنیم و در واقع میخواهیم به سمت آنچه برای ما پیش میآید و به سوی واقع هدایت شویم. در این تصویر، استخاره به معنای دعا و طلب خیر نیست؛ بلکه ادراک واقع و علم به آینده مقصود است.
ب) استخاره بر آن است تا آنچه را که تقدیر ما در آینده است خیر نماید. برای نمونه، چنانچه برای کسی تقدیر شده بر اثر بعضی گناهان، کاستیها و سستیها تنبیه و مکافات شود و برای مثال، باید تصادفی برای وی پیش آید؛ خواهان با استخاره بر آن است که این حادثه را به خیر تبدیل نماید و خواهان در این معنا میخواهد واقع و قضا را با دعا و طلب خیر تغییر دهد و میگوید: خدایا، اگر شری باید نصیب من شود که استحقاق آن را دارم، شر را به خیر تبدیل نما و طلب خیر کردن به این معناست. وقتی ما از خدا طلب خیر میکنیم، یعنی: خدایا! ما بر اثر اعمال و گرفتاریهایی که داریم، سزاوار مکافاتیم؛ اما تو آن را برطرف کن تا اگر بناست تصادف، بلا، دشمنی و یا خطری در میان باشد، پیش نیاید. این استخارهٔ دعایی است که میخواهد بلا را دور گرداند و خیر را جلب یا افزون کند.
ج) استخاره خواستن رضایت قلبی و همراه شدن دل است به آنچه تقدیر و خواست خداوند است. این استخاره نیز دعایی است که انسان از خدا میخواهد دل وی را با خواستهٔ او یکسان سازد. خواهان در این
(۳۹)
استخاره نمیخواهد قضا را تغییر دهد؛ بلکه میخواهد دل خود را تحویل برد. خواهان در تصویر نخست طلب علم و آگاهی دارد و مربوط به درک وی است؛ بدون آن که تغییر و تبدیلی داشته باشد، و در تصویر دوم تقاضای تغییر قدر را دارد؛ قدری که بر اثر مشکلات و گناهان به قضا رفته است و به خارج نفس خواهان و عالم تقدیر ارتباط دارد، و در تصویر سوم تغییر قلبی است و خواهان درخواست تحول دل را دارد و امری درونی و فردی است. در برداشت سوم وی میگوید: خدایا، اگر قرار است بلا ببینم، مرا دوستدار بلا گردان وبه آنچه برایم پیش میآید خرسند دار: «زخم خونین اگر به نشود، به باشد». اگر زخم من خوب نمیشود، خوب نشدن، خوب باشد و دلم به آنچه واقع میشود راضی و خشنود شود تا اگر در تقدیر من است به مسلخروم رقص کنان و با دل شاد و سرمست روم؛ نه با نارضایتی و نگرانی.
د) استخاره میگوید: خدایا، تقدیر خود را به تمایل دل من باز گردان و قضا و خواستهٔ خود را به خواستهٔ دل من «تبدیل» نما. در معنای سوم میگفتیم: دل مرا به آنچه میخواهی، تبدیل کن، ولی در این تصویر میگوییم: خدایا، تقدیرت را به دل من تحویل بر و چنان کن که دل من میخواهد؛ نه آنچه بشود که تو میخواهی. تمایل دل به تمایل حق و «تبدیل حقی» بالاتر از تقدیر و مرتبهٔ عمل است. تقدیر مربوط به امور جزیی است. در معنای چهارم، خواهان میگوید خدایا، آنچه که من میگویم، همان شود. «مستجاب الدعوه» به چنین کسی میگویندواولیای خدا این گونه طلب خیر میکنند؛ مثل این که میگویید: خدایا، شهادت را نصیب من کن؛ یعنی: اگر بنا نیست شهید بشوم، تو مرا شهید کن.
استخاره با قرآن کریم تنها در معنای اول معنا مییابد و سه معنای دیگر با آن ارتباطی ندارد و بیشتر دعاها و مأثورات در سه معنای اخیر وارد شده است.
(۴۰)
این چهار معنا را میتوان از دعای استخاره که در صحیفهٔ سجادیه قرار دارد به دست آورد.
امام سجاد علیهالسلام در دعای سی و سوم صحیفهٔ سجادیه در دعای استخاره میفرماید:
«اللّهمَّ إنّی أَستَخیرُک بِعِلمک، فَصَلّ عَلی محمّد وآله، وَاقضِ لی بِالخیرَة، وَ أَلهِمنا مَعرفَةَ الاختیارِ وَاجعَل ذلک ذَریعَةً إلی الرّضا بِما َقَضیتَ لَنا، وَالتّسلیمِ لما حَکمتَ، فَازِحْ عَنّا رَیبَ الارْتیابِ، وَأیدنا بِیقینِ المُخلِصینَ، وَلاتَسمنا عَجزَ المَعرِفَةِ عَمّا تَخَیرْتَ فَنَغْمِطَ قَدرک وَنَکرَهَ مَوضِعَ رِضاک وَنَجْنَحَ إلی التی هی أَبعَدُ مِن حُسنِ العاقِبَةِ وَأَقربُ إلی ضِدِّ العافیة. حَبّب إلَینا مَا نَکرَهُ مِن قَضائِک وَسهّل عَلَینا مَا نَستَصْعِبُ مِن حُکمک.
وَألْهِمْنَا الانقیادَ لِما أَورَدتَ عَلینَا لِما مَشیتِک حتّی لا نُحبُّ تَأخیرَ ما عَجَّلتَ، وَلا تَعجیلَ مَا أَخَّرْتَ، وَلا نَکرَهَ ما أَحْبَبتَ، وَلا نَتَخَیرَ ما کرهْتَ. وَاختِم لَنا بالّتی هی أَحمَدُ عَاقبةً، وَأَکرمُ مَصیرا، إنّک تُفیدُ الکریمَةَ، وتُعطِی الجَسیمَةَ، وَتَفعَلُ ما تُریدُ، وَأَنتَ عَلی کلّ شَیءٍ قَدیرٌ».
ـ خداوندا، من به دانشت خواستار خیر از تو هستم، پس بر محمّد و آل او درود فرست، و در حق من بهخوبی و نیکی حکم کن، و به آنچه برای ما برگزیدی الهام فرما، و آن را وسیلهٔ خوشنودی به قضا و تسلیم به حکم خود قرار ده. پس تردید را از ما دور ساز و با یقین بندگان مخلص به ما نیرو ده و ما را از معرفت آنچه برایمان برگزیدی ناتوان مگردان که قدر تو را ندانیم و آنچه را تو از آن خوشنودی ناپسند داریم و به آنچه از عاقبت به خیر دور و به خلاف عافیت نزدیکتر است رویگردان شویم. آنچه را از قضای تو نمیپسندیم محبوب ما گردان و آنچه حکم تو دشوار میشماریم برای ما سهل فرما و سرسپردن به آنچه از مشیت خود بر ما وارد آوردهای در دلمان افکن تا دوری آنچه را نزدیک ساختهای و
(۴۱)
نزدیکی آنچه را دور نمودی دوست نداریم و آنچه را تو دوست داری ناپسند نداریم و آنچه را تو نمیپسندی برنگزینیم، کار ما را به پسندیدهترین عاقبت و نیکوترین فرجام پایان بخش، براستی که تو عطای گرانمایه میبخشی و نعمتهای بزرگ عطا میکنی و هرچه خواهی بجا میآوری و بر هر چیز توانایی.
باید بر روی این دعا اندیشه داشت تا انواع استخارهای که ما تنها چهار مورد از آن را گفتیم به دست آورد.
متأسفانه، برخی از عالمان و گاه نویسندگان بدون آن که قدرت تحلیل و تجزیهٔ روایات را داشته باشند و از دانش استخاره چیزی بدانند دست به قلم میبرند و کتابهایی در این باب مینگارند که هیچ یک از دقایق و اصول دانش استخاره در آن دیده نمیشود و مردم را بهراحتی به ورطهٔ گمراهی میکشانند. آنان روایات این باب را ترجمهای میکنند و انواع و اقسام استخاره را با هم خلط مینمایند و حکم یکی را به دیگری میدهند. باید چنین کتابهایی را از بازار نشر جمعآوری کرد. نمونهٔ آن کتابی است که در یک صفحه آیه و در صفحهٔ مقابل ترجمهٔ آن نوشته شده است. دربارهٔ چنین نوشتههایی که اخاذی با آموزههای دینی را مقصود دارد میتوان گفت:
مسجد اگر به نام خدا شد دکان شیخ
ویرانهاش کنید که دار العباده نیست
میگویند هویدا روزی به تیمارستان رفته بود. دیوانهای به وی میگوید: «قربان مرا بیجهت گرفتهاند. من عاقل و دانشمند هستم. کتاب نیز دارم» و کتاب خود را به او میدهد. وی تعجب میکند که چرا چنین آدمی که کتابی در حدود پانصد صفحه نوشته است را به تیمارستان آوردهاند. وی در وقت مناسبی کتاب را میگشاید و میبیند وی در این
(۴۲)
پانصد صفحه نوشته است: تلق تتلق، تلق تتلق، تلق تتلق. وی با خندهای میگوید حقا که او چون من دیوانه است.
پارهای از کتابهایی که در باب استخاره موجود است چنین حکایتی دارد و از ابتدا تا پایان در آن نوشته شده ان شاء اللّه خوب است، بله، در چند مورد ان شاء اللّه خیر است دارد. آیا با چنین ترسیمی از استخاره که از آموزههای اولیای خداست میتوان در این روزگار که عصر دانش و فضا خوانده میشود ترسیم درستی از دین به دست داد. باید گفت خرید و فروش چنین کتابهایی و خواندن آن نوعی بیهودهگرایی است.
کتاب دیگری در مورد استخاره نشر یافته که به دروغ در آن نوشته شده کاملترین کتاب استخاره با قرآن کریم است. البته، آیات قرآن که از وی نیست و ترجمهٔ آن نیز از آیتاللّه استاد الهی قمشهای است. ناشر مینویسد: چون صفحات زوج این کتاب دارای فضای خالی بود به توصیهٔ بعضی از دوستان خالی از لطف ندیدیم که احادیثی از کتابهای معتبر از قبیل نهج الفصاحة، غررالحکم، دررالکلم و جهاد با نفس در آن درج کنیم تا هم از اسراف کاغذ جلوگیری شده باشد و هم احادیثی از ائمهٔ اطهار آورده شود تا عوام و خواص بخوانند.
وی مردم را با این همه توسعه و پیشرفت، عوام فرض میکند و فضای خالی کتاب را برای دوری از اسراف، روایت میآورد. نشر چنین کتابهایی میرساند جامعهٔ مذهبی و حوزوی ما درگیر آفت غفلت و ناآگاهی شده و از همین روست که جامعهٔ امروز برای نوشتههای علوم انسانی ارزش علمی قایل نیست. وجود چنین کتابهایی باعث میشود قشر تحصیل کرده، حوزویان را اهل سواد ندانند و نه تنها از آنان کنارهگیری کنند بلکه دینگریزی نیز در میان آنان رواج یابد و در نتیجه، جوانان یا به پیرها و قلندرهای بیسواد روی آورند و نه به مجتهدان و
(۴۳)
کارشناسان عرفان و معرفت در حوزههای علمی و یا پارتیهای شبانه در طبقات بالای برخی از برجها را دریابند. پارتیهایی که سیدی و لوح فشردهٔ آن به بازار میآید و بهطور علنی به فروش میرسد و انسانهای شناختهشدهای اعم از دختر و پسر و زن و مرد در آن حضور مییابند.
بخشی از گناه وجود چنین ناهنجاریهایی بر دوش عالمان و حوزویان است که نتوانستهاند جوانان و مردم را با دانش ناب و حکمت ولوی خویش دریابند و پیرایهها را از دین بزدایند. اگر اسلام سیلی بخورد یکی از علل آن وجود این نوشتههای غیر علمی است و چنین نوشتههایی انقلاب و نظام را نیز در معرض خطر قرار میدهد. اگر فردای قیامت اولیای ما و شهیدان ما گفتند ما کشته شدیم اما شما چه کردید و چگونه از دین خدا مواظبت نمودید، متصدیان امور دینی چه پاسخی دارند. زیان هر یک از این کتابها برای دین از ضرر دهها منافق و ضد انقلاب بیشتر است؛ چرا که چنین کتابهایی سبب دینگریزی مردم میشود. مردم دیگر عوام نیستند تا گفته شود من این کتاب را برای عوام نوشتهام؛ چرا که پایینترین مدرک رایج در کشور ما برای استخدام در شغلهای پایین دیپلم است و عادیترین مدرک، لیسانس و کارشناسی میباشد. این در حالی است که بچههای هفت ساله بیش از بزرگان خود میفهمند و سواد و اطلاعات فراوانی دارند. حوزههای علمی عهدهدار تبیین مبانی دین و نظام اسلامی است و حوزویان وارثان انبیای الهی هستند و مردم نیز همین باور را دارند، از این رو اگر مشکلی برای نظام دینی پیش آید به عالمان بازگشت دارد.
کتابی دیگر در مورد استخاره وجود دارد که قرآنی کامل به همراه ترجمه است. نویسنده بدون اسم و رسمی و بدون مقدمهای آیهٔ ابتدای هر صفحه را انتخاب و استخارهٔ آن را در حاشیه آورده است.
(۴۴)
برای نمونه، در حاشیهٔ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ» نوشته است: «با جهد و توجه به خدا و طلب یاری از او به مراد خواهی رسید. البته لطف خدا شامل خواهد بود.» وی در حاشیهٔ صفحهٔ دوم آورده است: «خدا را منظور دار و با تقوا و درستی وارد شوید، سبب رستگاری است.» حاشیهٔ صفحهٔ سوم نیز این گونه است: «بترس که این کار جنگ با خداست و بهجزخسارت،سودیندارد».
باید گفت یکی از ناشران برای کسب درآمد اقدام به چاپ چنین کتابی کرده است. وی بدون توجه به این که قرآن کریم وحی است و نمیتوان مس و دستیازی بیمورد به آن داشت، استخاره را در حاشیهٔ قرآن کریم آورده است. بله، آوردن ترجمه، تفسیر یا روایت اشکال ندارد اما نمیتوان قرآن کریم را به چنین استخارههایی تنزل داد. بر فرض کسی نیت کند به مسافرتی عادی و تفریحی رود و صفحهٔ سوم آید، آیا مسافرت وی را میتوان جنگ با خدا شمرد. جنگ با خدا به ندرت در عالم اتفاق میافتد. چنانچه در قرآن کریم تنها در یک مورد آمده است: «فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ»(۱) و نه بیشتر. گفتیم مشخص نیست ناشر این سخنان را از کجا آورده است و اگر وزارت ارشاد در واقع نظارتی کارشناسانه به این امر داشت، این گونه به قرآن کریم بیحرمتی نمیشد.
باید گفت برخی از ناشران هستند که در پی کسب درآمد از هر راهی؛ هرچند دین باشد، دست به چاپ چنین کتابهایی میزنند وگرنه عالمان متعهد شیعی بر استناد کلمات خود بسیار دقت دارند و گاه روایتی را بهخاطر ارسالی که در سند آن است کنار میگذارند. برخی از ناشران، کتابهای علمی حوزهها را چاپ نمیکنند؛ چون از این کتابها نمیتوان
۱- بقره / ۲۷۹٫
(۴۵)
کسب درآمد داشت و دست به چاپ چنین چیزهایی میزنند که کاسبی و سودجویی آنان با اکل نان از دین خود رونق بگیرد و مردم نیز با دیدن آن دلسرد میشوند و از عالمان دلسوز و حوزهها که حاضرند برای دین هزاران سختی و مرارت را تحمل کنند و در این راه شهید شوند روی میگردانند. وقتی ذهن مردم آلوده گردد دیگر نمیتوان آنان را هدایت کرد و از این روست که حوزهها نباید کار را به صورت کلی به وزارت ارشاد واگذار نمایند؛ چرا که آنان لحاظ ارشادی بر همهٔ مملکت و دستگاههای آن از جمله بر وزارت ارشاد دارند. با وجود چنین آسیبهایی در همهٔ میدانها، دین عقب میماند و ناگهان دینداری از جامعه رخت بر میبندد و مردم چنان که شایسته است به دین دل نمیبندند.
(۴۶)
«تفاوت استخاره و قرعه با تفأل»
استخاره طریق خیر آدمی را مینمایاند اما این که چه حوادثی در روند انجام و در فرجام آن پیش خواهد آمد را به صورت محدود بیان میدارد و نه به صورت جزیی و تفصیلی. به تعبیر دیگر، «آیندهنگری» استخاره محدود است، اما تفأل، افزوده بر این که میتواند خیر و شر بودن چیزی را روشن کند، «آیندهنگری جزیی و تفصیلی» دارد و اثر و نتیجهٔ آن را به صورت گسترده و دقیق مینمایاند. به طور خلاصه، تفاوت استخاره با تفأل در این است که دایرهٔ تفأل بسیار گسترده است و حتی از اموری که به کردار ما ارتباطی ندارد مانند دریافت زمان ظهور یا پیدایش قیامت و نیز هنگام مرگ و میر افراد و مکان دفن آنان و تولد فرزندان و یا پیشبینی حوادث غیر مترقبه میتوان خبر گرفت. برخی از مغیباتی که در روایات آمده از قرآن کریم استنباط شده است. اما موضوع استخاره محدود به کردار آدمی و شخص استخارهکننده است و بر این اساس، تفأل جایگاهی بالاتر و والاتر از استخاره دارد. افرادی که اهل باطن هستند و صاحب استخاره میباشند از تفأل استفادهٔ بسیاری مینمایند.
با تفأل میتوان حوادث سالی که در پیش است را به دست آورد. ظهور حضرت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) در چه دورانی است، همچنین مرگ و میر قطعی افراد که تخلفی در آن نیست از این
(۴۷)
طریق دانسته میشود که در این صورت، فرد بیباک میگردد اما کسی که نمیتواند هنگام مرگ خود را به قطع و یقین بداند، باید در زندگی احتیاط فراوانی داشته باشد.
تفأل با غیر قرآن کریم نیز ممکن است اما دامنهٔ آن بسیار محدود است و تفأل با قرآن کریم بسیار بسیار گسترده و عظیم است. کسی که میخواهد به قرآن کریم تفأل بزند باید در تاریکی تنفس خود را تنظیم کند و با استجماع کامل و اهتمام تام قرآن را بگشاید و سپس از آینده خبر دهد.
تفأل چنان سنگین است که ممکن است موی فرد را در بار نخست سفید کند. قرآن کریم کتاب مغیبات است و با آن میشود خود و هر امر دیگری را دریافت.
با این توضیح به دست میآید که استخاره امری متمایز از تفأل است و در بررسی روایات آن نباید میان این دو خلط نمود و متأسفانه، برخی از عالمان به این خلط گرفتار آمدهاند و در بحث استخاره، روایات و نیز حکایاتی را آوردهاند که مربوط به تفأل است.
«تفأل» کوششی است در جهت آگاهی از وقوع امری در آینده و تلاش برای دیدن حوادث آینده و در واقع «استخبار» است و چون مطابق واقع است و واقع نمایی دارد از ارزش صدق برخوردار است. تفأل با قرآن کریم انجام میشود. کتابی آسمانی که هر رطب و یابسی در آن یافت میشود، البته، در سیر معنوی، انسان میتواند به جاهایی گام بگذارد که از رطب و یابسها نیز خبری نباشد و امری ورای آن را در یابد. این امر در دروس خارج فلسفه و عرفان نگارنده توضیح داده شده است.
تفأل در علم اسما، علوم غریبه و یافت مغیبات و حقایق کاربرد دارد. نکتههایی که در تفأل از آن استفاده میشود بسیار دقیق است و به راحتی
(۴۸)
به دست نمیآید. نکتههایی که میتواند قرآن کریم را به صورت بهترین و عالیترین کتاب سیاست نشان دهد. در بازیهای سیاسی باید به شرایط زمانی و مکانی آگاه بود و از چیزی غفلت نورزید و در تفأل نیز چنین است. این امر پیچیدگی بسیار دانش تفأل را میرساند. در روایاتی از «تفأل به قرآن کریم» مذمت شده؛ چرا که تفأل دانشی پیچیده و بسیار سنگین است و هر کسی نمیتواند از عهدهٔ آن برآید. به سبب همین نکته است که تفأل به قرآن کریم رواج چندانی ندارد، اما تفأّل از دیوان حافظ که نگارنده آن را برای اهلش امری صائب و درست میداند و برای آن نیز اصول و قواعدی را قایل است بسیار رایج است.
به دیوان حافظ نیز میتوان استخاره نمود، اما استخاره به آن امری ناشناخته است. دیوان حافظ با همهٔ ارج و ارزشی که دارد از لحاظ محتوا و معارفی که عرضه میدارد دارای اشکالات بسیاری است که ما آن را در کتاب «نقد صافی» که نقد اشعار حافظ در قالب غزل است آوردهایم و نواقص عرفان قلندری و محبی حافظ را نمایاندهایم. امید است نگارنده در آینده کتابی در چند و چون تفأل و نیز استخاره به دیوان حافظ بنگارد و به بسیاری از آنچه که برخی ناآگاهانه در این زمینه میگویند پایان بخشد.
شایان ذکر است که هر کسی را نرسد و نسزد که از قرآن کریم یا دیوان حافظ در تفأل و استخاره یا تعبیر خواب استفاده کند. شایسته است انسان خود را بیازماید تا بداند تا چه میزان میتواند در این امور از قرآن کریم استفاده برد و آیا باطن وی قدرت کشف چیزی را دارد یا خیر، و در صورت داشتن این توانایی، مقدار آن را بسنجد و قدرت کارکرد آن را به دست آورد.
اما تفاوت «قرعه» با استخاره در این است که قرعه تنها برای رفع تحیر
(۴۹)
و تردید کارایی دارد و به ضرورت چنین نیست که کشف از واقع نماید. قرعه روش ویژهای ندارد و با چیزهایی مانند سنگ و پول و شیر و خط نیز میشود رفع تحیر کرد.
موضوع قرعه وجود حیرت و مشکل است: «القرعة لکل أمر مشکل» و موضوع استخاره، آگاهی بر واقع و دستیابی به خیر و نیز ویزیت و ارایهٔ نظری کارشناسانه است که مشکلات را از خواهان دفع میکند و قدرت پیشگیری دارد. قرعه هیچ گونه زمینهٔ معنوی، ربوبی و نیز آگاهی بر حقایق و تصرف در خارج را ندارد. قرعه نیاز به استجماع ندارد ولی استجماع رکن مهم و پایهای استخاره است. همچنین استخاره را باید با مراجعه به نفس دریافت، در حالی که نفس در قرعه هیچ گونه حکمی ندارد و باید آن را با ابزاری ویژه انجام داد.
همهٔ عالم ظرف قرعه است و با هر چیزی میشود قرعه انداخت، همانگونه که میشود از همهٔ پدیدهها و نمودهای عالم هستی طلب خیر کرد. میشود سنگی در بیابان را سلام داد و از آن پاسخ شنید. میگوییم: «القرعة لکلّ امر مشکل»، قرعه فقط طریقی برای نجات یا طلب خیر است و این هدف با هر وسیله و ابزاری قابل تحقق است. همانگونه که میشود بر سر مزار مؤمن، عالم یا امامزادهای طلب خیر کرد، میتوان سنگی را از مسیر کوچهای برداشت و به عنوان ظهور حق به آن سلام کرد و از آن طلب خیر نمود و از این رو استخاره اقسام گوناگونی میپذیرد که قدما برخی از آن را در کتابهای خود بیان کردهاند و همه نیز بهنوعی درست است. باید دانست آیهٔ شریفهٔ: «ذَلِک مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ، نُوحِیهِ إِلَیک وَمَا کنْتَ لَدَیهِمْ، إِذْ یلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ، أَیهُمْ یکفُلُ مَرْیمَ، وَمَا کنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یخْتَصِمُونَ» صحت قرعه را میرساند؛ چرا که پیامبری همچون حضرت زکریا برای تعیین تکفل حضرت مریم قرعه میاندازد. مراد از
(۵۰)
اقلام در آیهٔ شریفه سهام و تیرهای قرعه است. آیهٔ شریفه میفرماید: این از اخبار غیب است که به تو وحی نمودیم، و تو در نزد آنان حاضر نبودی آن زمان که آنها برای نگهبانی و کفالت مریم قرعه میزدند و بر سر این کار نزاع مینمودند.
در روایات است بر سه نفر قرعه زده شد: یکی حضرت مریم علیهاالسلام ، دیگری حضرت یونس علیهالسلام برای آن که مشخص شود چه کسی به دریا افکنده شود و قرعه به نام حضرت یونس درآمد و بر جناب عبداللّه پدر گرامی رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله برای نذر و قربانی که حضرت عبد المطلب علیهالسلام داشت. در تاریخ است زنی در یک طهر با سه شوهر نزدیکی کرده بود و از آنان فرزندی داشت که هر یک بر آن نزاع داشتند و حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام با قرعه، نزاع آنان را پایان دادند. البته صحت و سقم نقلهای تاریخی نیاز به تحقیق دارد و ما در این نوشتار مجالی برای طرح آن نداریم. بحث تفصیلی قرعه را باید در کتابهای فقهی دید.
(۵۱)
(۵۲)