توضیح المسائل : جلد دوم

توضیح المسائل : جلد دوم

توضیح المسائل جلد دوم احکام دینی برابر با فتاوای حضرت آیت‌الله العظمی حاج محمدرضا نکونام ادام الله ظله العالی

توضیح المسائل : جلد دوم


 بخش چهاردهم: آغازی نوین


 ۷۴ ـ احکام مردگان

درآمد

برگ زرینی که بر دوره‌های حیات آدمی افزوده می‌شود و آغاز نوینی که در حیات انسان گشوده می‌گردد و سرفصل جدیدی که دنیا را برای انسان باز و گشاده می‌سازد مرگ است. مرگ حیاتی دوباره، انتقالی پویا و زندگی جاودانه‌ای است که انسان را از هر پوچ‌انگاری و هیچ‌گرایی دور می‌سازد و آثار دنیا و ثمرات عالم ناسوت را به عالم آخرت و راستای بی‌انتهای آن تبدیل می‌نماید.

با مرگ و مردن؛ اگرچه رابطه جسم با روح از هم می‌گسلد ولی روح آدمی با ساختار طبیعی خود، جهانی را پیش روی خود می‌گشاید که «عالم‌برزخ» و «آخرت» است.

رابطه دنیا و آخرت که در برزخ تفاوت مسانخ می‌یابد، حیات انسانی را درگیر تازگی‌هایی می‌نماید که نه دنیاست و نه آخرت، بلکه هم دنیاست و هم آخرت و انسان در دنیا نیست و در دنیاست، زنده نیست و مرده نیز نیست؛ اراده ندارد، ولی توجه دارد؛ حرکت ندارد، ولی پویایی دارد، افتاده است ولی در سیر و حرکت است؛ از این‌رو، اسلام همگام با اندیشه‌های بلند معرفتی، مردگان را زنده می‌داند و حرمت انسان و مؤمن را به هنگام مرگ و زندگی همسان می‌خواند، تا جایی که در

(۶۱۶)

زمینه‌های متفاوت؛ هم‌چون قصاص، حرمت، بهداشت و بسیاری از جهات دیگر، احکام حیات را بر آن استوار می‌سازد و حرمت مردگان را هم‌چون حرمت زندگان پاس می‌دارد و تمام شؤون انسان، ایمان، حقوق، حدود، بهداشت و نظافت را در آن آشکار می‌نماید. تنها تفاوتی که میان این دو گروه است این است که اجرای احکام آن به عهده زندگان است و تمامی گزینه‌های تکلیفی؛ اعم از الزامی یا غیرالزامی، به دوش نزدیکان؛ اعم از فامیل، آشنا و بیگانه گذاشته شده است که در این راستا، دسته‌ای از احکام آن در این بخش می‌آید.


 

محتضر

م « ۲۵۰۰ » مؤمنی که در حال جان دادن و رو به مرگ است؛ مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، تا ممکن است باید به پشت خوابانده شود؛ به‌گونه‌ای که کف پاهای وی رو به قبله باشد و اگر نمی‌توان او را به صورت کامل به شیوه گفته شده خواباند، باید تا اندازه‌ای که ممکن است به این حکم رفتار نمود؛ چنان‌چه آن اندازه را نیز نمی‌توان انجام داد، او را به پهلوی راست یا به پهلوی چپ، رو به قبله بخوابانند.

م « ۲۵۰۱ » تا هنگامی که محتضر را از جای احتضار جابه‌جا نکرده‌اند، واجب است رو به قبله باشد و پس از جابه‌جایی، واگذاردن میت در چنین حالتی، تا غسل وی پایان نپذیرفته و به مقداری که ممکن است پسندیده می‌باشد، ولی واجب نیست.

م « ۲۵۰۲ » رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمانی واجب است و چنان‌چه محتضر راضی باشد و به این امر بدون توجّه نباشد، لازم نیست برای این کار از سرپرست او اجازه بگیرند و در غیر این صورت نیز اگر ممکن است باید از سرپرست او اجازه گرفت.

(۶۱۷)


 

پسندیده‌های زمان احتضار

م « ۲۵۰۳ » مستحب است شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم‌السلام و دیگر عقاید درست شیعه را به کسی که در حال جان دادن است به‌گونه‌ای تلقین کنند که بفهمد و نیز مستحب است این کار را تا هنگام مرگ، چند بار انجام دهند.

م « ۲۵۰۴ » مستحب است این دعاها را به‌گونه‌ای به محتضر تلقین کنند که آن را بفهمد:

«اَللَّهمَّ اغفِر لِی الکثیرَ مِنْ مَعاصِیک، وَاقْبَل مِنِّی الیسیرَ مِنْ طاعَتِک، یا مَنْ یقبَلُ الیسیرَ ویعفو عَنِ الکثیر، إقْبَل مِنِّی الیسیرَ واعْفُ عنِّی الکثیرَ، إِنَّک أَنت العَفُوّ الغَفور، اللهمَّ ارْحَمْنی فَاِنَّک رحیم»، و بهتر است که خود نیز آن را بخواند.

م « ۲۵۰۵ » کسی که سخت جان می‌دهد ـ اگر ناراحت نمی‌شود ـ مستحب است او را به جایی که نماز می‌خوانده است، ببرند.

م « ۲۵۰۶ » شایسته است برای آسان شدن سکرات مرگ، بر بالین محتضر، سوره‌های مبارکه یس، صافّات، احزاب، آیة‌الکرسی، آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (انَّ ربَّکمُ الذی خلَقَ السمواتِ…)، سه آیه آخر سوره بقره و هر اندازه از قرآن که ممکن است، خوانده شود.

م « ۲۵۰۷ » تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیز سنگین روی شکم او و بودن جُنُب و حایض در کنار او و هم‌چنین سخن گفتن بسیار و گریه کردن و تنها گذاشتن زن‌ها پیش او مکروه است.


 

پسندیده‌های پس از مرگ

م « ۲۵۰۸ » مستحب است پس از مرگ، دهان مرده را بر هم بگذارند تا باز نماند و چشم و لب و چانه او را ببندند و دست و پای او را در کنار وی دراز کنند و پارچه‌ای پاک و سفید روی او بیندازند.

م « ۲۵۰۹ » مستحب است اگر وی در شب، مرده است، در همان جایی که مرده است چراغ را روشن کنند و مؤمنان را برای تشییع جنازه خبر کنند و آداب اسلامی

(۶۱۸)

را رعایت نمایند.

م « ۲۵۱۰ » مستحب است بانوان از حرکت نمودن روبه‌روی مردان پرهیز کنند و چشم‌انداز پندآور مراسم تشییع جنازه را با ناراحتی و اندوه همراه سازند و پرداختن به رسوم بیهوده را از جامعه اسلامی دور سازند.

م « ۲۵۱۱ » پسندیده است مرده را زود به خاک بسپارند، ولی اگر به مردن او یقین ندارند باید صبر کنند تا هوا روشن شود.

م « ۲۵۱۲ » اگر مرده حامله بوده است و بچه در شکم او زنده باشد یا احتمال بدهند زنده است، باید به یاری کارشناس و خبره این کار، وظایف لازم انجام شود تا تن‌درستی جنین و احترام مرده نگه داشته شود.


 

احکام غسل، کفن، نماز و خاک‌سپاری

م « ۲۵۱۳ » غسل، حنوط، کفن کردن، نماز و خاک‌سپاری مسلمان و نیز مرده‌ای که به خاطر گفتن شهادتین مسلمان شمرده می‌شود؛ اگرچه دوازده امامی نباشد، بر سرپرست او واجب است و سرپرست می‌تواند آن را خود انجام دهد یا آن را به دیگری واگذار نماید.

م « ۲۵۱۴ » چنان‌چه شخصی کارهای یاد شده را با اجازه سرپرست انجام دهد، از عهده سرپرست برداشته می‌شود، بلکه اگر خاک‌سپاری و مانند آن را بدون اجازه سرپرست انجام دهد، باز هم بر عهده سرپرست نمی‌باشد و انجام دوباره آن لازم نیست.

م « ۲۵۱۵ » اگر مرده سرپرست نداشته باشد یا سرپرست، کارهای او را انجام ندهد، بر هر مکلّفی واجب است که کارهای او را انجام دهد و در صورتی که بعضی آن را انجام دهند، از عهده دیگران برداشته می‌شود و چنان‌چه هیچ کس آن را انجام ندهد، همه گناه کرده‌اند و در این صورت، نیازی به اجازه گرفتن از سرپرست نیست.

(۶۱۹)

م « ۲۵۱۶ » اگر کسی به کارهای مربوط به خاک‌سپاری مرده بپردازد، انجام آن بر دیگران واجب نیست، ولی اگر او کارها را نیمه‌کاره بگذارد یا به تنهایی نتواند آن را انجام دهد، باید دیگران آن را به پایان برسانند یا برای انجام آن کمک نمایند.

م « ۲۵۱۷ » اگر کسی اطمینان کند که کارهای مربوط به مرده را دیگری انجام می‌دهد، بر او واجب نیست دخالت کند، ولی اگر شک یا گمان دارد، باید خود بر آن اقدام نماید.

م « ۲۵۱۸ » هرگاه شک کند کسی به کارهای مرده پرداخته است یا نه، باید خود انجام آن را عملی سازد.

م « ۲۵۱۹ » اگر بداند که غسل، کفن، نماز یا خاک‌سپاری مرده باطل بوده است، باید دوباره انجام شود، ولی چنان‌چه گمان دارد که باطل بوده یا شک داشته باشد که درست بوده است یا نه، لازم نیست بر آن اقدام نماید.

م « ۲۵۲۰ » برای غسل، کفن، نماز و خاک‌سپاری میت، باید از سرپرست او اجازه بگیرند یا او را راضی کنند.

م « ۲۵۲۱ » سرپرست زن در غسل، کفن و خاک‌سپاری، شوهر اوست و پس از او بر عهده خویشان نسبی به ترتیب طبقات ارث است و در هر طبقه، مردها بر زن‌ها تقدم دارند و چنان‌چه خویشان و وارثان همگی حاضر باشند، اجازه گرفتن از همه آن‌ها لازم است.

م « ۲۵۲۲ » بچه نابالغ و دیوانه و هم‌چنین کسی که حاضر نیست و نمی‌تواند خود انجام امور مربوط به میت را به عهده بگیرد یا کسی را برای آن بفرستند، حق سرپرستی بر آن کارها را ندارد.

م « ۲۵۲۳ » اگر کسی بگوید وصی یا سرپرستِ میت است یا سرپرستِ مرده به وی اجازه داده باشد که غسل، کفن و خاک‌سپاری را انجام دهد؛ چنان‌چه مدعی دیگری نباشد، انجام کارهای مرده با اوست و مخالفت با او یا انکار ادعای وی جایز نیست و در صورتی که مدعی دیگری باشد، گفته کسی پذیرفته است که گواه و دلیل

(۶۲۰)

داشته باشد.

م « ۲۵۲۴ » اگر مرده برای غسل، کفن، خاک‌سپاری و نماز خود جز سرپرست، شخص دیگری را نیز معین کرده باشد، سرپرستی کارهای ذکر شده با اوست و شایسته است او برای انجام آن از سرپرست وی اجازه بگیرد و سرپرست نیز در عملی کردن وصیت به او اجازه دهد. البته، لازم نیست کسی که از سوی مرده برای انجام چنین کارهایی معین گشته است این وصیت را بپذیرد؛ اگرچه پذیرش آن بهتر است، ولی در صورتی که پذیرفت، باید آن را عملی نماید و چنان‌چه پس از مرگ، از وصیت آگاه شد، عملی کردن وصیت واجب است.

م « ۲۵۲۵ » شخصی که برای انجام کارهای کفن و دفن میت معین شده، هرگاه بداند سرپرست راضی است، ولی سرپرست آشکارا اجازه نداده باشد، همین اندازه که اجازه او از ظاهر حال نمایان باشد کافی است.


 

غسل میت

م « ۲۵۲۶ » واجب است میت سه بار غسل داده شود:

یکم ـ با آب آمیخته به سدر؛

دوم ـ با آب آمیخته به کافور؛

سوم ـ با آب خالص.

ترتیب یاد شده در غسل لازم است و در صورت رعایت نکردن آن، باید از همان‌جایی که ترتیب رعایت نشده است، کارها را از سر گیرند.

م « ۲۵۲۷ » نباید سدر و کافور به اندازه‌ای زیاد باشد که آب را مضاف کند یا به اندازه‌ای کم باشد که مردم نگویند سدر و کافور با آب آمیخته شده است.

م « ۲۵۲۸ » اگر سدر و کافور به اندازه‌ای که نیاز است یافت نشود، باید هر اندازه که هست به کار برده شود و چنان‌چه به هیچ وجه یافت نمی‌شود، به‌جای آن، غسل با آب معمولی انجام بگیرد.

م « ۲۵۲۹ » کسی که برای حج یا عمره احرام بسته است هرگاه پیش از سعی در

(۶۲۱)

احرام حج و پیش از تقصیر در احرام عمره از دنیا برود، نباید او را با آب کافور غسل دهند، بلکه با آب خالص غسل داده می‌شود.

م « ۲۵۳۰ » اگر کاربرد سدر و کافور یا یکی از این دو جایز نباشد؛ برای نمونه، غصبی باشد، باید به‌جای هر کدام که جایز نیست، مرده را با آب خالص غسل دهند و تیمّم نیز لازم نیست.

م « ۲۵۳۱ » کسی که مرده را غسل می‌دهد باید شیعه دوازده امامی و عاقل باشد و مسایل غسل را بداند.

م « ۲۵۳۲ » اگر بچه ممیز بتواند غسل را درست انجام دهد، کافی است.

م « ۲۵۳۳ » اگر هم‌مذهبِ مرده مسلمانِ غیر دوازده امامی، وی را بر پایه مسایل همان مذهب غسل بدهد، تکلیف از مسلمان دوازده امامی برداشته می‌شود؛ مگر آن‌که شخص دوازده امامی، سرپرستِ همان مرده باشد که در این صورت، تکلیف از او برداشته نمی‌شود.

م « ۲۵۳۴ » کسی که مرده را غسل می‌دهد باید قصد قربت داشته باشد و غسل را برای پیروی از فرمان خداوند متعال بجا آورد و همین نیت تا پایان غسل سوم کافی است و نیت دوباره برای هر کدام از غسل‌ها لازم نیست؛ اگرچه می‌تواند برای غسل دوم و سوم نیز دوباره نیت غسل کند.


 

غسل کودک

م « ۲۵۳۵ » غسل بچه مسلمان؛ هرچند از زنا باشد، واجب است، ولی غسل، کفن و خاک‌سپاری کافر و فرزندان او جایز نیست و کسی که از بچگی دیوانه بوده و با دیوانگی بالغ شده است؛ چنان‌چه پدر و مادر او یا یکی از آنان یا پدربزرگ و مادربزرگ نزدیک به او مسلمان باشند، باید او را غسل داد و اگر هیچ کدام از آنان مسلمان نباشند، غسل دادن او واجب نیست.

م « ۲۵۳۶ » اگر بچه‌ای در سرزمین اسلامی پیدا شود و معلوم نباشد که پدر و مادر او یا یکی از آنان مسلمان است یا نه، مسلمان شمرده می‌شود و باید او را غسل

(۶۲۲)

دهند و هم‌چنین است حکم کسی که از پیش مسلمان بوده و سپس دیوانه شده است.

م « ۲۵۳۷ » بچه سقط شده، اگر چهار ماه یا بیش‌تر دارد یا در صورتی که چهار ماه ندارد ولی خلقت وی تمام است، باید غسل داده شود، ولی چنان‌چه چهار ماه ندارد و خلقت وی نیز تمام نیست، باید آن را در پارچه‌ای بپیچند و بدون غسل، دفن کنند.


 

غسل نامحرم

م « ۲۵۳۸ » غسل مرد نامحرم به دست زن نامحرم یا بر عکس، جز در موارد ناچاری باطل است.

م « ۲۵۳۹ » زن و شوهر، هر کدام می‌تواند دیگری را غسل دهد، ولی شایسته است این کار را جز در موارد ناچاری انجام ندهند.

م « ۲۵۴۰ » مرد می‌تواند دختر بچه‌ای را که سن او بیش از سه سال نیست غسل دهد. زن هم می‌تواند پسربچه‌ای را که سه سال بیش‌تر ندارد غسل دهد؛ اگرچه ناچار از این کار نباشند.

م « ۲۵۴۱ » اگر مردی برای غسل دادن مرد نباشد، زنانی که با او بستگی دارند و به وی محرمند؛ مانند: مادر، خواهر، عمه و خاله، و کسانی که از راه ازدواج با او محرم شده‌اند؛ مانند: عروس و مادر زن یا به خاطر شیر خوردن با او محرم شده‌اند، می‌توانند با رعایت پوشش شرم‌گاه، او را غسل دهند؛ هرچند شایسته است این کار را از روی لباس یا چیزی که بدن او را بپوشاند انجام دهند.

م « ۲۵۴۲ » اگر زنی برای غسل زن پیدا نشود، مردهایی که با او نسبت دارند و محرم وی هستند یا از راه ازدواج یا شیر خوردن با او محرم شده‌اند، پس از آن که از دیگر سرپرستان مرده؛ به‌ویژه، شوهر او اجازه گرفتند، می‌توانند با رعایت پوشش شرم‌گاه، او را غسل دهند؛ هرچند پسندیده است از روی لباس و مانند آن، این کار انجام شود.

(۶۲۳)

م « ۲۵۴۳ » اگر مرده و کسی که او را غسل می‌دهد، هر دو مرد یا هر دو زن باشند، جایز است جز شرم‌گاه، جاهای دیگر مرده برهنه باشد.

م « ۲۵۴۴ » نگاه کردن به شرم‌گاه مرده، جز برای زن و شوهر حرام است و کسی که او را غسل می‌دهد، اگر نگاه کند، گناه کرده است، ولی غسل باطل نمی‌شود.

م « ۲۵۴۵ » اگر جایی از بدن مرده نجس باشد، باید پیش از آن که آن‌جا را غسل دهند آن را آب بکشند و باید همه جای بدن مرده پیش از غسل از نجاست‌های دیگر پاک باشد و اگر با همان آبی که بر تن میت می‌ریزند پاک می‌شود، غسل آن درست است.

م « ۲۵۴۶ » غسل میت مانند غسل جنابت است و تا غسل ترتیبی ممکن است نباید میت را غسل ارتماسی بدهند و در غسل ترتیبی لازم است ابتدا سرو گردن و سپس پهلوی راست و در آخر، پهلوی چپ را بشویند و می‌توان در غسل ترتیبی، هر یک از سه بخش بدن را به ترتیب در آب فرو برد و اگر آب را روی آن بریزند، بهتر است.


 

غسل جنابت و حیض

م « ۲۵۴۷ » کسی که در حال حیض یا جنابت مرده است لازم نیست او را غسل حیض یا جنابت بدهند، بلکه همان غسل میت برای او کافی است، ولی شایسته است هنگام غسل دادن، غسل جنابت یا حیض را نیز نیت کنند.


 

مزدگرفتن

م « ۲۵۴۸ » برای غسل دادن، مزد گرفتن اشکال ندارد و اگر کسی مرده را در برابر گرفتن مزد غسل دهد و در غسل دادن قصد قربت کند، آن غسل درست است. البته، اگر اجرت این افراد از بیت‌المال داده شود، بهتر است.


 

غسل جبیره‌ای

م « ۲۵۴۹ » اگر آب پیدا نشود یا استفاده از آن مانعی داشته باشد، غسل جبیره‌ای برای مرده مشروع نیست و باید به‌جای هر غسل، مرده را یک بار تیمّم بدهند و

(۶۲۴)

تیمّم دیگری به‌جای هر سه غسل لازم نیست.

م « ۲۵۵۰ » اگر آب یافت نشود یا استفاده از آن مانعی داشته باشد، لازم است مرده را سه‌بار تیمّم بدهند، ولی اگر آب به‌گونه‌ای است که تنها در غسل مشخصی از غسل‌های میت قابل استفاده است؛ برای نمونه، آب آمیخته به سدر یا کافور شده باشد، در این صورت، آن آب را در غسل مربوط به خود استفاده کنند و به جای دو غسل دیگر، مرده را تیمّم دهند و در این کارها، ترتیب معتبر در غسل میت را رعایت کنند.

م « ۲۵۵۱ » اگر آب کم باشد و برای غسل مشخصی نباشد، مانند آن که آب خالص و سدر و کافور نیز در دست باشد، مقداری سدر با آب بیامیزند؛ به‌گونه‌ای که مضاف نشود و با آن، غسل اول را با قصد انجام وظیفه کنونی انجام دهند و سپس مرده را به‌جای دو غسل بعدی دو بار تیمّم دهند.

م « ۲۵۵۲ » اگر آب یافت نشود یا بدن مرده به‌گونه‌ای باشد که نتوان آن را غسل داد یا به خاطر هر مانع دیگری غسل ممکن نباشد، لازم است مرده را به‌جای هر غسل، یک‌بار تیمّم بدهند، به این ترتیب که تیمّم دهنده روبه‌روی مرده قرار گیرد و دست خود را به زمین بزند و به صورت و پشت دست‌های میت بکشد.

م « ۲۵۵۳ » اگر به خاطر نبودن آب، مرده را تیمّم دهند و پس از آن، آب یافت شود؛ چنان‌چه نترسند که مرده دیر به خاک سپرده شود، باید آن را غسل دهند و حنوط و کفن کنند و اگر بر او نماز خوانده‌اند، دوباره آن را بخوانند.

م « ۲۵۵۴ » کسی که مرده را تیمّم می‌دهد می‌تواند در صورت امکان، دست مرده را به زمین بزند و به چهره و پشت دست‌های او بکشد و اگر به این صورت ممکن نباشد، می‌توان با دست‌های فرد زنده وی را تیمّم داد و انجام هر دو کار با هم لازم نیست.


 

کفن

م « ۲۵۵۵ » میت مسلمان با سه پارچه که شامل: لنگ، پیراهن و سرتاسری است،

(۶۲۵)

کفن می‌شود.

م « ۲۵۵۶ » لنگ باید دور بدن را از ناف تا زانو بپوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روی پا برسد و پیراهن لازم است از سرِ شانه تا نیمه ساق پا را بپوشاند و بهتر است تا روی پا برسد و درازی سرتاسری باید به اندازه‌ای باشد که همه بدن را بپوشاند، بلکه به اندازه‌ای باشد که بستن دو سر آن ممکن باشد و پهنای آن باید به اندازه‌ای باشد که یک سر آن روی سر دیگر بیاید.

م « ۲۵۵۷ » اگر سه پارچه (لنگ، پیراهن، سرتاسری) برای کفن میت پیدا نشود، هر کدام که یافت شود کافی است؛ اگرچه نام هیچ یک از این سه پارچه را روی آن نگذارند، بلکه چنان‌چه هیچ پارچه‌ای یافت نشود و تنها چیزی به‌اندازه پوشاندن شرم‌گاه موجود باشد، همان اندازه کافی است.

م « ۲۵۵۸ » بخشی از لنگ که از ناف تا زانو را می‌پوشاند و بخشی از پیراهن که از شانه تا نیمه ساق را می‌پوشاند، اندازه واجب کفن است و بیش‌تر از آن، اندازه مستحب کفن می‌باشد. البته، اندازه واجب کفن همان مقداری است که کم‌تر از آن شایسته مرده نیست.

م « ۲۵۵۹ » اگر وارثان، بالغ باشند و اجازه بدهند، اشکال ندارد که بیش‌تر از اندازه واجب کفن ـ که در مسأله پیش گفته شد ـ از سهم ارث آنان برداشته شود.

م « ۲۵۶۰ » نباید بیش‌تر از اندازه واجب از سهم وارثی که بالغ نشده است یا به خاطر دیوانگی یا فقیر، حق تصرّف در اموال خود را ندارد، برداشته شود. هم‌چنین در برداشتن این اندازه، گرفتن رضایت وارثان بالغ نیز لازم است.

م « ۲۵۶۱ » اندازه واجب کفن، از اصلِ مال میت برداشته می‌شود و چنان‌چه میت، فرزند صغیر یا محجور نداشته باشد، می‌توان اندازه مستحب آن را با گرفتن رضایت افراد و با ملاحظه شأن میت، به اندازه متعارف از اصل مال او برداشت.

م « ۲۵۶۲ » اگر میت وصیت کرده باشد، می‌توان کفن را به‌طور متعارف از یک سوم

(۶۲۶)

مال برداشت؛ هرچند وارثِ صغیر و محجور داشته باشد.

م « ۲۵۶۳ » اگر میت وصیت کرده باشد که در کفن کردن، اندازه مستحب رعایت بشود یا این اندازه را از ثلث مال او بردارند یا یک سوم مال او را برای خود مصرف کنند، ولی اندازه مصرف آن را تعیین نکرده باشد یا تنها بخشی از آن را تعیین کرده باشد، می‌توانند اندازه مستحب کفن را از یک سوم مال او بردارند.

م « ۲۵۶۴ » اگر میت وصیت نکرده باشد که کفن را از یک سوم مال او بردارند؛ چنان‌چه وارث صغیر و محجور نداشته باشد و دیگر وارثان نیز راضی باشند، می‌توان از اصل مال به‌صورت متعارف و به‌گونه‌ای که شایسته میت باشد، کفن و واجبات دیگر دفن را برداشت.

م « ۲۵۶۵ » اگر میت، مالی نداشته باشد، لازم است همه هزینه‌های ضروری کفن و دفن وی از بیت‌المال پرداخت شود.

م « ۲۵۶۶ » فراهم کردن کفن زن بر عهده شوهر است؛ اگرچه زن از خود مال داشته باشد و چنان‌چه شوهر او مالی نداشته باشد، باید از دارایی‌های زن برداشته شود.

م « ۲۵۶۷ » اگر زن، طلاق رجعی داده شود و پیش از پایان عدّه بمیرد، شوهر وی باید هزینه کفن او را بدهد.

م « ۲۵۶۸ » چنان‌چه شوهر به خاطر بالغ نبودن یا دیوانگی یا سفاهت و مانند آن، حق تصرف در مال را نداشته باشد، سرپرست شوهر باید کفن زن را از مال او بدهد.

م « ۲۵۶۹ » هزینه کفن میت بر خویشان او واجب نیست؛ هرچند هزینه‌های او در زندگی بر آنان واجب بوده باشد.

م « ۲۵۷۰ » اگر میت از خود مالی ندارد، شایسته است کسی که هزینه‌های او را بر عهده دارد، کفن او را نیز بخشش نماید.

م « ۲۵۷۱ » اگر میت، مالی برای تهیه کفن نداشته باشد، جایز نیست برهنه دفن شود، بلکه بر مسلمانان و دولت اسلامی واجب است او را کفن کنند و جایز است

(۶۲۷)

هزینه آن را از زکات نیز حساب نمایند.

م « ۲۵۷۲ » هر یک از سه پارچه کفن نباید به اندازه‌ای نازک باشد که بدن میت از زیر آن آشکار باشد، ولی کافی است به‌گونه‌ای باشد که هر سه تکه با هم بدن میت را بپوشاند.

م « ۲۵۷۳ » کفن کردن با چیز غصبی و نیز با پوست مردار؛ هرچند چیز دیگری نیز پیدا نشود، جایز نیست و چنان‌چه کفن میت غصبی باشد و صاحب آن راضی نباشد، باید آن را بیرون آورند؛ اگرچه او را به خاک سپرده باشند؛ مگر آن‌که ممکن نباشد یا باعث بی‌حرمتی به میت باشد و انجام آن بر عهده کسی است که این کار را انجام داده است.

م « ۲۵۷۴ » کفن کردن میت با چیز نجس و با پارچه ابریشمی خالص جایز نیست، ولی در حال ناچاری اشکال ندارد.

م « ۲۵۷۵ » کفن کردن با پارچه‌ای که از پشم یا مو یا پوست حیوان حرام گوشت یا پوست حیوان حلال گوشت تهیه شده است در حال اختیار جایز نیست، ولی اگر پوست حیوان حلال گوشت را به‌گونه‌ای درست کنند که به آن لباس گفته شود، می‌توان میت را با آن کفن کرد.

م « ۲۵۷۶ » در حال اختیار، با پوست حیوان حلال گوشتی که به دستور شرع ذبح شده است نمی‌توان میت را کفن نمود.

م « ۲۵۷۷ » اگر کفن میت با نجاست خود یا با نجاست دیگری نجس شود، باید بخش نجس را بشویند؛ اگرچه پس از گذاشتن در قبر باشد و اگر بیرون آوردن میت، اهانت به او باشد؛ چنان‌چه کفن ناقص نمی‌شود، باید آن قسمت را ببرند و در صورتی که شستن یا بریدن ممکن نباشد، در صورت امکان باید آن را تبدیل نمود.

م « ۲۵۷۸ » اگر کفن پس از ریختن بخشی از خاک قبر بر روی آن نجس شود؛ چنان‌چه به بیرون آوردن آن برای تطهیر، نبش قبر گفته شود، جایز نیست آن را بشکافند.

(۶۲۸)

م « ۲۵۷۹ » کسی که برای حج یا عمره احرام بسته است اگر بمیرد، لازم است مانند دیگران کفن شود و پوشاندن سر و چهره وی اشکال ندارد.

م « ۲۵۸۰ » مستحب است در حال سلامتی، کفن و سدر و کافور خود را تهیه کرد.


 

حنوط

م « ۲۵۸۱ » پس از غسل، واجب است میت را حنوط کنند و به پیشانی، کف دست، سر زانو و سر دو انگشت بزرگ پا، کافور مالیده شود؛ به‌گونه‌ای که مقداری از کافور در آن بماند؛ هرچند به اندازه مالیدن به آن قسمت نباشد. هم‌چنین شایسته است به سر بینی میت نیز کافور مالیده شود. کافور باید پاک و مباح و نیز ساییده و تازه باشد و کافوری که عطر آن به خاطر کهنه بودن از بین رفته است برای این کار مناسب نیست.

م « ۲۵۸۲ » در حنوط میت، رعایت ترتیب میان اعضای سجده لازم نیست؛ اگرچه مستحب است در آغاز، کافور را به پیشانی میت بمالند.

م « ۲۵۸۳ » بهتر است میت را پیش از کفن کردن حنوط نمایند؛ هرچند در میان کفن کردن و پس از آن نیز مانعی ندارد.

م « ۲۵۸۴ » کسی که برای حج احرام بسته است، اگر پیش از تقصیر در احرام عمره و پیش از سعی در احرام بمیرد، حنوط کردن و به کار گرفتن هرگونه بوی خوش دیگری برای او جایز نیست.

م « ۲۵۸۵ » زنی که شوهر او مرده و هنوز عدّه وی تمام نشده؛ هرچند مکروه است خود را خوشبو کند، ولی چنان‌چه بمیرد، حنوط کردن او واجب است.

م « ۲۵۸۶ » مکروه است میت را با مشک، عنبر، عود و عطرهای دیگر خوشبو کنند یا برای حنوط، آن را با کافور آمیخته نمایند.

م « ۲۵۸۷ » مستحب است مقداری از تربت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام را با کافور آمیخته کنند، ولی نباید آن کافور به جاهایی که بی‌احترامی به تربت می‌شود رسانده

(۶۲۹)

شود و نیز باید تربت به اندازه‌ای نباشد که وقتی با کافور آمیخته شد به آن کافور نگویند.

م « ۲۵۸۸ » اگر کافور به اندازه غسل و حنوط نباشد، باید غسل را پیش انداخت و چنان‌چه به هفت عضو نرسد، پیشانی را بر اعضای دیگر پیشی بدارد.

م « ۲۵۸۹ » اگر کافور یافت نشود یا تنها به اندازه غسل باشد، حنوط لازم نیست و چنان‌چه از غسل زیاد آید ولی به همه هفت عضو نرسد، باید اوّل به پیشانی و در صورتی که زیاد آمد، به جاهای دیگر مالیده شود.

م « ۲۵۹۰ » مستحب است دو چوب‌تر و تازه همراه میت در کفن گذاشته شود و بهتر است هر کدام به درازای یک ذراع باشد: یکی را در تَرْقُوه طرف چپ، میان پیراهن و لنگ و دیگری را در تَرقُوه راست به بدن میت برسانند.


 

نماز میت

م « ۲۵۹۱ » نماز خواندن بر میت مسلمان؛ هرچند بچه باشد، واجب است، ولی باید پدر و مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ آن بچه یا یکی از آنان مسلمان باشند و شش سال بچه تمام باشد.

م « ۲۵۹۲ » نماز خواندن، به قصد رجا بر بچه‌ای که شش سال او پایان نیافته است، اشکال ندارد، ولی نماز خواندن بر بچه‌ای که مرده به دنیا آمده است مستحب نیست.

م « ۲۵۹۳ » نماز بر میت دیوانه‌ای که پدر یا مادر وی مسلمان هستند واجب است. هم‌چنین است حکم مرده‌ای که در سرزمین اسلامی یافت می‌شود یا مرده‌ای که در سرزمین کفر پیدا می‌شود و در آن‌جا مسلمانان نیز زندگی می‌کنند و احتمال می‌رود که وی مسلمان باشد یا از مسلمان زاده شده باشد.

م « ۲۵۹۴ » نماز میت، واجب کفایی است که با خواندن یک نفر، از دیگران برداشته می‌شود؛ به شرط آن که نمازگزار شیعه دوازده امامی و بالغ باشد.

(۶۳۰)

م « ۲۵۹۵ » نماز میت باید پس از غسل یا تیمّم، حنوط و کفن کردن او خوانده شود و اگر وظیفه، چیزی جز غسل، حنوط و کفن است، باید همان انجام بگیرد و پس از آن، نماز خوانده شود و چنان‌چه پیش از آن یا در میان آن خوانده شود؛ اگرچه از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد، کافی نیست.

م « ۲۵۹۶ » کسی که می‌خواهد نماز میت بخواند لازم نیست با وضو یا غسل یا تیمّم باشد یا بدن و لباس وی پاک باشد و اگر لباس او غصبی نیز باشد، نماز صحیح است.

م « ۲۵۹۷ » شایسته است همه چیزهایی را که در نمازهای دیگر لازم است رعایت گردد، در نماز میت رعایت شود.

م « ۲۵۹۸ » نماز خواندن زن بر مرده اشکال ندارد و هرگاه شرایط آن را رعایت نکند، بر دیگران واجب می‌شود.

م « ۲۵۹۹ » کسی که بر مرده نماز می‌خواند، باید رو به قبله باشد و نیز واجب است مرده را برابر او به پشت بخوابانند؛ به‌گونه‌ای که سر او به‌سوی راست نمازگزار و پای او به‌سوی چپ نمازگزار باشد.

م « ۲۶۰۰ » نباید جای نمازگزار غصبی یا از جای مرده پست‌تر یا بلندتر باشد، ولی اندکی پستی و بلندی اشکال ندارد.

م « ۲۶۰۱ » نمازگزار نباید به اندازه‌ای از مرده دور باشد که مردم بگویند نماز میت نیست، ولی اگر صف‌ها به هم پیوسته باشد، اشکالی ندارد که امام جماعت تا اندازه از میت دور باشد.

م « ۲۶۰۲ » نمازگزار باید برابر مرده بایستد، ولی اگر نماز به جماعت خوانده شود و صف جماعت از دو طرف میت می‌گذرد، نماز کسانی که برابر میت نیستند، اشکال ندارد.

م « ۲۶۰۳ » اگر هنگامی به نماز جماعت میت برسد که بعضی از تکبیرات آن خوانده شده است، می‌تواند اقتدا کند، ولی باید در هر تکبیر برابر وظیفه خود

(۶۳۱)

رفتار کند؛ یعنی خود، دعای همان تکبیر را بخواند و پس از فراغ امام، بقیه تکبیرات را به پایان برساند.

م « ۲۶۰۴ » نباید میان مرده و نمازگزار، پرده، دیوار یا چیزی مانند آن باشد، و باید به‌گونه‌ای باشد که مردم بگویند نماز برای میت است، ولی اشکال ندارد که مرده در تابوت و مانند آن باشد.

م « ۲۶۰۵ » هنگام خواندن نماز، شرم‌گاه میت باید پوشیده باشد و اگر کفن کردن او ممکن نیست، لازم است شرم‌گاه؛ اگرچه با تخته و آجر و مانند آن باشد، پوشیده شود.

م « ۲۶۰۶ » نمازگزار باید نماز میت را ایستاده و با قصد قربت بخواند و هنگام نیت، مرده را معین کند؛ برای نمونه نیت کند: بر فلان مرده «قربةً الی اللّه» نماز می‌خواند.

م « ۲۶۰۷ » اگر کسی نباشد که بتواند نماز مرده را ایستاده بخواند، می‌توان نشسته بر او نماز خواند و چنان‌چه پس از نشسته خواندن همه نماز یا بخشی از آن، کسی پیدا شود که بتواند ایستاده نماز بخواند، لازم است نماز از سر گرفته شود.

م « ۲۶۰۸ » اگر میت وصیت کرده باشد که شخص معینی بر او نماز بخواند، باید در صورت امکان برابر آن رفتار شود و شایسته است وی از سرپرست میت اجازه بگیرد و سرپرست نیز به او اجازه بدهد.

م « ۲۶۰۹ » مکروه است چند نفر بر مرده چند نماز بخوانند که از هر نظر مانند هم باشد.

م « ۲۶۱۰ » اگر یک نفر چند نماز بر مرده بخواند اشکال دارد؛ مگر آن‌که مرده، اهل علم، فضل و تقوا باشد.

م « ۲۶۱۱ » اگر چند میت با هم حاضر باشند، می‌توان بر همه یک نماز گزارد، ولی در دعاهایی که پس از تکبیر چهارم خوانده می‌شود، باید ضمیرها به‌صورت جمع آورده شود و می‌توان بر هر کدام یک نماز خواند.

(۶۳۲)

م « ۲۶۱۲ » اگر وقت نماز واجب با نماز میت برخورد کند، هر کدام که وقت آن تنگ است زودتر خوانده شود و اگر برای هر دو به اندازه کافی وقت هست، هر کدام را که خواست، می‌تواند زودتر بجا آورد و چنان‌چه وقت هر دو تنگ باشد؛ به عنوان مثال، به‌گونه‌ای باشد که با تأخیر دفن، خطری پیکر مرده را تهدید کند، باید نماز واجب را بخواند و سپس مرده را به خاک سپارد و نماز میت را پس از خاک‌سپاری بخواند.

م « ۲۶۱۳ » اگر میت را به عمد یا از روی فراموشی یا به خاطر عذری، بدون نماز به خاک بسپارند یا پس از خاک‌سپاری معلوم شود نمازی که بر او خوانده شده باطل بوده، تا هنگامی که به صورت عادی، جسد او از هم تجزیه نشده، واجب است با شرط‌هایی که برای نماز میت گفته شد، بر قبر وی نماز بخوانند.


 

چگونگی نماز میت

م « ۲۶۱۴ » نماز میت پنج تکبیر دارد و اگر نمازگزار پنج تکبیر به این ترتیب بگوید، کافی است:

پس از نیت و گفتن تکبیر نخست بگوید: «أَشْهَدُ أَن لا إله إلاّ اللّه، وأَنَّ محمّدا رسولُ اللّه، صلّی اللّه عَلیهِ و آلِهِ و سَلَّم».

و پس از تکبیر دوم بگوید: «اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد».

و پس از تکبیر سوم بگوید: «اللهمّ اغفِر للمؤمنینَ والمُؤمنات».

و پس از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است، بگوید: «اللهمَّ اغْفِر لِهذا المَیت» و اگر زن است بگوید: «أَللّهم اغْفِر لِهذِهِ المَیت» و پس از آن، تکبیر پنجم را بگوید.

م « ۲۶۱۵ » بهتر است پس از تکبیر نخست بگوید: «أَشهَدُ أَنْ لا إله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریک لَه، إلها واحدا أَحَدا صمدا فرْدا حَیا قَیوما دائِما أَبَدا، لَمْ یتَّخِذْ صاحِبةً ولا وَلَدا، وأَشْهَدُ أَنَّ محمّدا عبدُه ورسولُه، أَرْسَلَهُ بِالهُدی ودینِ الحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کلِّه وَلَو کرِهَ المُشرکونَ، بَشیرا ونذیرا بَینَ یدَی السّاعة».

و پس از تکبیر دوم بگوید: «اللهمَّ صَلّ عَلی مُحَمّدٍ وَآلِ مُحَمّد وبارِک علی مُحَمدٍ وآلِ

(۶۳۳)

مُحَمّد وَارْحَم مُحَمّدا وآلَ مُحَمّد کأَفَضلِ ما صَلَّیتَ وبارَکتَ وتَرَحّمْتَ علی ابراهیمَ، وصَلِّ علی جَمیعِ الأنبیاءِ والمُرسَلینَ والشُّهَداءِ والصدّیقینَ وجَمیعِ عِباداللّهِ الصّالحِین».

و پس از تکبیر سوم بگوید: «أَللّهمَّ اغْفِرْ لِلْمؤمِنینَ والمُؤمِناتِ والمُسْلِمینَ والمسلماتِ، الأحیاءِ مِنهُمْ وَالأَمواتِ، تابِعِ اللّهُمَّ بَینَنا وَبَینَهُمْ بِالخَیراتِ، إنّک مُجیبُ الدَّعوات، إِنَّک علی کلِّ شیءٍ قدیر».

و پس از تکبیر چهارم، اگر میت مرد است بگوید: «أَللّهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُک وَابْنُ عَبْدِک وَابْنُ أَمَتِک، نَزَلَ بک وَأَنْتَ خَیرُ منزولٍ به، أَللّهُمَّ إِنَّک قَبَضْتَ روحَهُ إلیک وَقَد احْتاجَ إِلی رَحْمَتِک وَأنْتَ غَنی عَنْ عَذابِهِ، أَللَّهمَّ إِنَّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلاّ خَیرا، وَأَنْتَ أَعْلَمُ به مِنّا، أَللّهُمَّ إِنْ کان مُحْسِنا فَزِدْ فی إِحْسانِهِ، وَاِنْ کانَ مُسیئا فَتَجاوَزْ عَنْهُ، وَاغْفِرْ لَنا وَلَه، أَللّهُمَّ اجْعَلْهُ عِنْدَک فی أَعلی عِلّیینَ، وَاخْلُفْ عَلی أَهْلِهِ فی الغابِرینَ، وَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الراحِمین»، و پس از آن، تکبیر پنجم را بگوید.

و اگر میت زن است، پس از تکبیر چهارم بگوید: «أَللّهُمَّ إِنَّ هذِهِ أَمَتُک وَابْنَةُ أَمَتِک، عَبدُک وَابْنَةُ عبدِک، نَزَلت بِک وَ أَنْتَ خَیرُ مَنزولٍ بِهِ، أَللّهُمَّ إِنّا لا نَعْلَمُ مِنْها إلاّ خیرا وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِها مِنّا، أَللّهُمَّ إِنْ کانَتْ مُحْسِنةً فَزِدْ فی إِحسانِها وَإِنْ کانَتْ مُسیئَةً فَتَجاوَزْ عَنْها وَاغْفِر لَها، أَللّهُمَّ اجْعَلْها عِنْدَک فی أعْلی عِلّیینَ، وَاخْلُفْ عَلی أَهْلِها فِی الغابِرینَ، وَارْحَمْها بِرَحْمَتِک یا أَرْحَمَ الرّاحِمین».

م « ۲۶۱۶ » مستحب است نماز میت را با جماعت بخوانند، ولی کسی که نماز میت را به جماعت می‌خواند، باید تکبیرها و دعاهای آن را نیز بخواند و خواندن دعاهای طولانی مستحب است و اگر آن را در حافظه خود ندارد، می‌تواند آن را از روی کتاب یا نوشته بخواند.


 

پسندیده‌های نماز میت

م « ۲۶۱۷ » در نماز میت مستحب است:

یکم ـ کسی که نماز میت می‌خواند با وضو یا غسل یا تیمّم باشد و تنها در صورتی تیمّم کند که وضو و غسل ممکن نباشد یا بترسد که اگر وضو بگیرد یا غسل کند، به

(۶۳۴)

نماز میت نرسد.

دوم ـ اگر میت مرد است، امام جماعت یا کسی که فرادا بر او نماز می‌خواند، روبه‌روی وی میان قامت یا سینه او بایستد و چنان‌چه میت زن است، روبه‌روی سینه یا سر او بایستد.

سوم ـ پابرهنه نماز بخواند.

چهارم ـ در هر تکبیر، دست‌ها را بلند کند.

پنجم ـ فاصله او با میت به اندازه‌ای کم باشد که اگر باد لباسش را حرکت دهد به جنازه برسد.

ششم ـ نماز میت را به جماعت بخوانند.

هفتم ـ امام جماعت، تکبیر و دعاها را بلند بخواند و کسانی که با او نماز می‌گذارند، آن را آهسته بخوانند.

هشتم ـ در جماعت؛ اگرچه مأموم یک نفر باشد، عقب امام بایستد.

نهم ـ نمازگزار برای میت و مؤمنان، زیاد دعا کند.

دهم ـ پیش از ورود به نماز جماعت، سه مرتبه «اَلصَّلاة» گفته شود.

یازدهم ـ نماز را در جایی بخوانند که مردم برای نماز میت بیش‌تر به آن‌جا می‌روند.

دوازدهم ـ زن حایض اگر نماز میت را به جماعت می‌خواند، در آخر صف نمازگزاران بایستد.

م « ۲۶۱۸ » خواندن نماز میت در مسجد ناپسند است، ولی در مسجدالحرام مکروه نمی‌باشد.


 

دفن

م « ۲۶۱۹ » واجب است میت را به‌گونه‌ای به خاک بسپارند که بوی او بیرون نیاید و درندگان نیز نتوانند بدن وی را بیرون آورند.

(۶۳۵)

م « ۲۶۲۰ » اگر اندازه معمول در گودی قبر به‌گونه‌ای باشد که انسان بترسد جانوری بدن او را بیرون آورد، باید گودی قبر را بیش‌تر کنند یا قبر را به اندازه لازم با آجر و مانند آن محکم سازند.

م « ۲۶۲۱ » اگر خاک‌سپاری میت ممکن نباشد، می‌توانند او را در ساختمان یا تابوت بگذارند و پهلوهای آن را ببندند؛ به‌گونه‌ای که از گزند درندگان در امان باشد و بوی آن نیز بیرون نیاید.

م « ۲۶۲۲ » باید میت را در قبر به‌گونه‌ای به پهلوی راست بخوابانند که جلوی بدن او رو به قبله باشد، به خلاف آن‌چه در حالت احتضار گفته شد که کف پای او به‌سوی قبله باشد.

م « ۲۶۲۳ » اگر کسی در کشتی بمیرد؛ چنان‌چه جسد او فاسد نمی‌شود و بودن او در کشتی مانعی ندارد، باید صبر کنند تا به خشکی برسند و او را به‌خاک بسپارند و در غیر این‌صورت، لازم است در کشتی غسل داده شود و وی را حنوط و کفن کنند و پس از خواندن نماز میت، چیز سنگینی به پایش ببندند و به دریا بیندازند یا او را در خمره بگذارند و دهانه آن را ببندند و به دریا بیندازند و اگر ممکن است، باید او را در جایی بیندازند که به زودی خوراک حیوانات نشود.

م « ۲۶۲۴ » اگر بترسند که دشمن، قبر میت را بشکافد و بدن او را بیرون آورد و گوش یا بینی یا اعضای او را ببرد؛ چنان‌چه ممکن باشد باید او را ـ به روشی که در مسأله پیش گفته شد ـ به دریا بیندازند.

هزینه انداختن میت به دریا و هزینه سفت کردن قبر او را ـ چنان‌چه لازم باشد ـ می‌توان از اصل مال میت برداشت.

م « ۲۶۲۵ » اگر زن، کافر بمیرد و بچه در شکم او مرده باشد یا هنوز روح در بدن او دمیده نشده باشد؛ چنان‌چه پدر بچه مسلمان باشد، باید زن را در قبر به پهلوی چپ، پشت به قبله بخوابانند تا بچه رو به قبله باشد.

م « ۲۶۲۶ » خاک‌سپاری مسلمان در قبرستان کافران و کافر در قبرستان مسلمانان

(۶۳۶)

جایز نیست.

م « ۲۶۲۷ » خاک‌سپاری مسلمان در جایی که بی‌احترامی به او باشد؛ مانند: جایی که خاکروبه و کثافت می‌ریزند، حرام است.

م « ۲۶۲۸ » نباید میت را در جای غصبی به خاک بسپارند و نیز خاک‌سپاری در جایی که برای کاری جز خاک‌سپاری وقف شده است؛ مانند: مدرسه، و نیز در مسجد، اگر به زیان مسلمانان باشد یا مزاحم نماز آن‌ها باشد یا مناسب و متعارف نباشد، جایز نیست، بلکه شایسته است کسی را به هیچ رو در مسجد به‌خاک نسپارند.

م « ۲۶۲۹ » خاک‌سپاری میت در قبر مرده دیگر؛ به‌گونه‌ای که باعث شکافتن قبر مؤمن شود و بدن مرده قبلی آشکار گردد، پیش از آن‌که قبر و خود میت از بین رفته باشد، جایز نیست، ولی در صورت گذشت زمان؛ به اندازه‌ای که قبر و میت از بین رفته باشد، اشکال ندارد.

م « ۲۶۳۰ » زمین قبر باید مباح یا وقف همگانی باشد و اگر میتی را در زمین غصبی یا وقف خاص به خاک بسپارند و سپس مالک راضی شود یا همه صاحبان وقف رضایت دهند، اشکال ندارد.

م « ۲۶۳۱ » چیزی که از میت جدا می‌شود؛ اگرچه مو، ناخن و دندان وی باشد، باید با او به‌خاک سپرده شود و چنان‌چه آن چیز پس از خاک‌سپاری میت پیدا شود؛ اگرچه مو یا ناخن یا دندان وی باشد، باید در جای دیگری خاک شود.

م « ۲۶۳۲ » اگر کسی در چاه بمیرد و بیرون آوردن وی ممکن نباشد، در صورتی که بتوان همان اندازه از چاه که بدن او را فرا گرفته پر نمایند، باید آن را پر کرد و چنان‌چه ممکن نیست، باید درِ چاه را ببندند و چاه را قبر او قرار دهند و بر او نماز گزارند و چنان‌چه چاه، مالِ غیر باشد لازم است به‌گونه‌ای او را راضی کنند؛ اگرچه با پرداخت قیمت چاه باشد.

م « ۲۶۳۳ » اگر بچه در رحم مادر بمیرد و ماندن وی در رحم برای مادر خطر داشته

(۶۳۷)

باشد، باید به آسان‌ترین شیوه او را بیرون آورند و چنان‌چه ناچار شوند که او را تکه‌تکه کنند، اشکال ندارد، ولی چنان‌چه بیرون آوردن آن بسته به نگاه کردن یا لمس شرم‌گاه و بدن مادر باشد، باید در صورت امکان آن را به دست پزشک زن بیرون آورند و در صورت ناچاری، مراجعه به پزشک مرد اشکال ندارد. البته، باید برای پیش‌گیری از چنین پدیده ناهنجاری، جوامع اسلامی در پی رفع کمبود پزشک و جراح زن باشند و زن‌ها را از فراگیری دانش باز ندارند.

م « ۲۶۳۴ » هرگاه مادر بمیرد و بچه در شکم وی زنده باشد؛ اگرچه به زنده ماندن بچه امید نداشته باشند، باید بچه را خیلی زود به دست جراح و پزشک و به آسان‌ترین شیوه ممکن نجات دهند؛ هرچند نامحرم باشد، و در هر صورت، باید از دخالت افراد غیر متخصص و ناآگاه پرهیز شود.


 

مستحبات دفن

م « ۲۶۳۵ » شایسته است امور زیر در دفن میت رعایت شود:

یکم ـ عمق قبر را به اندازه قامت انسان میان قد، قرار دهند و میت را در نزدیک‌ترین قبرستان به‌خاک بسپارند؛ مگر آن که قبرستانِ دورتر از جهتی بهتر باشد؛ مانند آن که مردمان خوب‌تری در آن‌جا به خاک سپرده شده باشند یا مردم بیش‌تری برای فاتحه اهل قبور به آن‌جا بروند.

دوم ـ هنگام خاک سپاری، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه بار اندک‌اندک نزدیک قبر ببرند و هر بار زمین بگذارند و بردارند و بار چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، بار سوم به‌گونه‌ای او را بر زمین بگذارند که سر او به پایین قبر باشد و بار چهارم او را از سر وارد قبر کنند و چنان‌چه زن است، بار سوم به‌سوی قبله قبر بگذارند و به پهنا از عرض بدن وارد قبر کنند.

سوم ـ هنگام وارد کردن جنازه، پارچه‌ای روی قبر نگه دارند و جنازه را به آرامی از تابوت برگیرند و روی آن پارچه‌ای بگیرند و آن را به آرامی وارد قبر کنند و دعاهایی را که وارد شده است، پیش از خاک‌سپاری بخوانند.

(۶۳۸)

چهارم ـ شایسته است قبر دارای لحد باشد و آن را به‌گونه‌ای بسازند که خاک روی بدن میت نریزد و بخش پایین قبر را باریک‌تر کنند.

پنجم ـ پس از گذاشتن میت در قبر، بالای لحد آن را خشت یا آجر بچینند یا پایین طرف قبله قبر را بازتر بسازند، به اندازه‌ای که میت در آن قرار گیرد.

ششم ـ پس از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره‌های کفن را باز کنند و چهره میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت، خشت خام یا کلوخی بگذارند تا میت به پشت برنگردد.

هفتم ـ کسی که میت را در قبر می‌گذارد با طهارت و سر و پا برهنه باشد و کسانی که از خویشان میت نیستند با پشت دست، خاک بر قبر بریزند و بگویند: «إِنّا لِلّه وَ إِنّا إِلَیهِ راجِعون».

هشتم ـ اگر میت زن است، کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و چنان‌چه محرم حضور ندارد، خویشان وی او را در قبر بگذارند.

نهم ـ پیش از آن که «لَحَد» را بپوشانند با دست راست بر شانه میت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان خود را نزدیک گوش او ببرند و به شدت او را تکان دهند و سه‌بار بگویند: «إسمَعْ، إِفْهَم یا فلان ابن فلان و به جای فلان، نام میت و پدرش را بگویند؛ برای نمونه، اگر اسم او محمد و اسم پدرش علی است سه‌بار بگویند: إسَمع إفهم یا محمد بن علی، و پس از آن بگویند: «هَلْ أَنتَ عَلَی العَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا مِنْ شَهادَةِ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّه، وَحدَهُ لا شَریک لَه، وأَنَّ محمّدا صَلَّی اللّهُ علیهِ وآلِهِ عَبْدُهُ ورَسولُهُ، وسَیدُ النَّبیینَ وخاتَمُ المُرْسَلینَ، وَأَنَّ عَلیا أَمیرُ المؤمنینَ وسَیدُ الوصیینَ وإِمامٌ إِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمینَ، وأَنَّ الحَسَنَ والحُسَینَ وعَلِی بنَ الحُسَینِ ومحمَّدَ بنَ علی وجَعْفَرَ بْنَ محمدٍ وموسی بْنَ جعفرٍ وعَلِی بْنَ موسی ومحمدَ بْنَ علی وعلی بْنَ محمّدٍ والحسنَ بْنَ علی والقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِی، صلواتُ اللّهِ عَلَیهِم، أَئمَّةُ المُؤمِنینَ، وحُجَجُ اللّهِ عَلَی الْخَلْقِ أجمَعینَ، وأَئِمَّتُک أَئمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یا فلانُ بنُ فلان»، و به جای «فلان بن فلان» نام میت و پدرش را بگوید.

(۶۳۹)

سپس بگوید: «إِذا أَتاک المَلِکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَینِ مِنْ عِنْداللّهِ تَبارَک وَتَعالی وَسَأَلَک عَنْ رَبِّک وَعَنْ نَبِیک وَعَنْ دِینک وعن کتابِک وعن قِبْلَتِک وَعَنْ أَئِمَّتِک، فَلا تَخَفْ، ولا تَحْزَنْ، وقُلْ فی جَوابِهِما: أَللّهُ تَبارک و تعالی رَبّی، ومحمّدٌ، صلَّی اللهُ علیهِ و آلِهِ، نَبیی، وَالإسْلامُ دینی، وَالْقُرانُ کتابی، وَالْکعْبَةُ قِبْلَتی، وَأَمیرُ المُؤمِنینَ عَلی بْنُ أَبیطالبٍ إِمامی، وَالحسنُ بْنُ علی الُمجْتبی إِمامی، والحسینُ بنُ علی الشهیدُ بِکرْبَلاءَ إِمامی، و علی زَینُ العابِدینَ إمامی، ومحمدٌ الباقرُ إِمامی، وجعفرٌ الصادقُ إِمامی، وموسی الکاظمُ إِمامی، وعلی الرِّضا إمامی، ومحمّدٌ الجوادُ إِمامی، وعلی الهادی إِمامی، والحسنُ العسکری إِمامی، وَالحُجَّةُ القائمُ المُنْتَظَرُ إِمامی، هؤلاء ـ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أَجْمعینَ ـ أَئِمَّتی وسادَتی وقادَتی و شُفَعائی، بِهِمْ أَتَوَلّی ومِنْ أَعْدائِهِمْ أَتبرَّء فی الدُّنیا وَالآخِرَة، ثُمَّ إِعْلَمْ یا فلان بن فلان»، و به جای «فلان بن فلان» نام میت و پدرش را بگوید و سپس بگوید:

«أَنَّ اللَّهَ تَبارک وتعالی نِعْمَ الرَّبُ، وَأنَّ محمّدا، صلّی اللّه علیه وآلهِ، نِعْمَ الرَّسولُ، وأَنَّ علی بنَ أَبی طالبٍ وأولادَهُ الْمَعصومینَ الائمّةَ الإثنی عَشَرَ نِعْمَ الائمَّةُ، و أَنَّ ما جاءَ بِهِ محمّدٌ، صلی اللّه علیه و آلِهِ، حَقُّ، وأَنَّ الْمَوتَ حقٌّ، وسُؤالَ منکرٍ ونَکیرٍ فی القبرِ حَقُّ، والبعثَ حَقٌّ، والنُّشورَ حَقٌّ، والصِّراطَ حَقٌّ، والمیزانَ حَقٌّ، والکتابَ حَقٌّ، وأَنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ، والنّارَ حَقٌّ، وأَنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فیها، وأَنَّ اللَّهَ یبْعَثُ مَنْ فِی القبور»، پس بگوید: «أَفَهِمْتَ یا فلان»، و به جای فلان، نام میت را بگوید.

پس از آن بگوید: «ثَبَّتَک اللَّهُ بِالقَولِ الثابِت، وهَداک اللّهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم، عَرَّفَ اللهُ بَینَک وبَینَ أَولِیائِک فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ»، پس بگوید: «أَللّهُمَّ جافِ الأَرضَ عَنْ جَنْبَیهِ، واصْعَدْ بِروحِهِ إلیک، وَلَقِّنْهُ مِنْک بُرهانا، اَللّهُمَّ عَفْوَک عَفْوَک».

و اگر میت زن است، ضمیرها و فعل‌های دعا به صورت مؤنث و بدین‌گونه می‌آید: «إِسْمَعی، إِفْهَمی یا فُلانَة إِبْنَة فلان» و به جای «فلانة» نام میت و به جای «فلان» نام پدرش را بگوید و پس از آن بگوید: «هَلْ أَنْتِ عَلَی العَهْدِ الَّذی فارَقْتِنا وأَئِمَّتُک أَئِمَّةُ هُدَی أَبْرارٌ یا فُلانَة إبنَة فلان» و به جای «فلانة» نام میت و به جای «فلان» نام پدرش را بگوید، پس بگوید: «إِذا أَتاک المَلِکانِ المُقَرّبانِ رَسولَینِ مِن عِنْدِاللِّهِ تَبارَک وَتَعالی وسَأَلاک

(۶۴۰)

عَنْ ربِّک وعَنْ نبیک وعَنْ دِینک وعَنْ کتابِک وَعَنْ قِبْلَتِک وعَنْ أَئِمَّتِک، فَلا تَخافی وَلا تَحْزَنی، وقُولی فی جوابهما…

ثُمَّ اعْلَمی یا فُلانَة إِبنة فُلان أنّ اللّه تبارک و تعالی ….»، و به جای «فلانة» اسم میت و به جای فلان، نام پدرش را بگوید و بعد بگوید: «أَفَهِمْتِ یا فُلاَنة»، و به جای «فلانة» نام میت را بگوید.

و پس از آن بگوید: «ثَبَّتَک اللَّهُ بِالقَولِ الثابِت، و هَداک اللّهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم، عَرَّفَ اللّهُ بَینَک وبَینَ أَولِیائِک فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِهِ»، و سپس بگوید: «أَللّهُمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیها، واصْعَدْ بِروحِها إلیک، ولَقِّها مِنْک بُرْهانا، أَللّهُمَّ عَفْوَک عَفْوَک».

م « ۲۶۳۶ » پسندیده است قبر را به شکل مستطیل و به اندازه چهار انگشت از زمین بالاتر بسازند و نشانه‌ای روی آن بگذارند که با دیگر قبرها اشتباه نشود و روی قبر آب بپاشند و پس از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دست بر قبر بگذارند و انگشت‌ها را باز کنند و کمی در خاک فرو برند و هفت بار سوره مبارکه «إِنّا أَنْزَلناه» را بخوانند و از خدا برای میت آمرزش بخواهند و این دعا را بخوانند: «اللّهُمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیهِ، وَاصْعَدْ إِلَیک بروحِه، وَلَقِّهِ مِنْک رِضوانا، و أَسْکنْ قَبْرَهُ مِنْ رَحْمَتِک ما تُغْنیهِ بِهِ عَن رَحْمَة مَنْ سِواک».

و اگر میت زن است، دعا را این‌گونه بخوانند: «أَللّهُمَّ جافِ الأَرْضَ عَنْ جَنْبَیها، واصْعَدْ بِروحِها إِلیک روحَها، ولَقِّها مِنْک رضوانا، وَأَسکن قَبْرها مِنْ رَحْمَتِک ما تُغْنیها بِهِ عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواک».

م « ۲۶۳۷ » پس از رفتن کسانی که جنازه را تشییع کرده‌اند شایسته است ولی میت یا کسی که از سوی ولی اجازه دارد، دعاهایی را که سفارش شده است دوباره به میت تلقین کند.

م « ۲۶۳۸ » پس از خاک‌سپاری، مستحب است صاحبان عزا را سر سلامتی دهند، ولی اگر مدّتی گذشته است که به‌واسطه سر سلامتی دادن، مصیبت را به یاد می‌آورند، ترک آن بهتر است، و نیز شایسته است تا سه روز برای اهل خانه میت

(۶۴۱)

که عزادارند غذا بفرستند و غذا خوردن نزد آنان و در خانه آنان مکروه است، به خلاف آن‌چه که امروزه مرسوم است و به هیچ وجه مورد تأیید دین نمی‌باشد.

م « ۲۶۳۹ » سزاوار است انسان در مرگ خویشان؛ به‌ویژه در مرگ فرزند صبر کند و هرگاه میت را یاد می‌کند «إِنّا لِلّه وإِنّا إِلَیهِ راجِعون» بگوید و برای میت قرآن بخواند و طلب آمرزش کند و سر قبر پدر و مادر از خداوند حاجت بخواهد و قبر را محکم بسازد تا زود خراب نشود.

م « ۲۶۴۰ » خراشیدن صورت و بدن در مرگ عزیزان و نیز سیلی زدن بر خود یا آسیب رساندن و لطمه زدن یا کندن موی خود در مرگ آنان جایز نیست، ولی بر سر و صورت زدن؛ به گونه‌ای که دور از آزار باشد، جایز است و در این جهات، میان مرد و زن تفاوتی نیست.

م « ۲۶۴۱ » پاره کردن یخه یا لباس در مرگ عزیزان و به‌ویژه پدر، برادر و شوهر جایز نیست؛ اگرچه اظهار شدّت اندوه و غم پسندیده است.

م « ۲۶۴۲ » اگر مرد در مرگ عزیزان و به‌ویژه زن و فرزند خود، یخه یا لباس خود را پاره کند یا زن در عزای میت، صورت خود را بخراشد؛ به‌گونه‌ای که خون بیاید، یا موی خود را بکند، مستحب است مانند کفاره قسم کفاره دهد، یعنی به ده فقیر غذا دهد یا آن‌ها را لباس دهد و از خداوند منان آمرزش بخواهد و هرگاه توان هیچ یک از آن‌ها را نداشته باشد، سه روز روزه بگیرد.

م « ۲۶۴۳ » اگر زن، موی خود را در عزای میت بکند، مستحب است دو ماه پی در پی روزه بگیرد یا به شصت مسکین طعام دهد.

م « ۲۶۴۴ » شایسته است در گریه بر میت، صدا را خیلی بلند نکنند و فریاد نکشند.


 

غسل مسّ میت

م « ۲۶۴۵ » اگر بدن انسان مرده‌ای را مّس کند که سرد شده و غسل داده نشده

(۶۴۲)

است و جایی از بدن خود را به آن برساند، باید غسل مسّ میت نماید؛ خواه آن میت مسلمان باشد یا کافر و خواه آن فرد به هنگامی که خواب است مرده را مسّ کند یا در بیداری، با اختیار مسّ کند یا بدون اختیار و خواه آن را همراه رطوبت مس کند یا بدون رطوبت؛ حتی اگر ناخن و استخوان میت را مس کند، لازم است غسل نماید.

م « ۲۶۴۶ » شهید مانند کسی است که غسل داده شده است؛ بر این پایه، با مسّ پیکر او نیازی به غسل نیست. هم‌چنین است حکم کسی که کشتن او برای انجام قصاص یا حدّ واجب باشد و پیش از قصاص یا حد، غسل کرده باشد.

م « ۲۶۴۷ » در صورتی که باید میت را به‌جای غسل تیمم داد؛ چنان‌چه پس از تیمّم به میت دست بزند، غسل بر او واجب نمی‌شود.

م « ۲۶۴۸ » برای مسّ مرده‌ای که همه بدن او سرد نشده است، غسل واجب نیست؛ هرچند جایی را که سرد شده است مسّ کند.

م « ۲۶۴۹ » اگر موی خود را به بدن میت برساند یا دست به موی میت بزند؛ چنان‌چه مو به اندازه‌ای بلند باشد که مردم به آن مسّ میت نگویند، انجام غسل واجب نیست.

م « ۲۶۵۰ » اگر موی ریز خود را به بدن یا موی ریز میت یا بدن خود را به موی ریز میت بزند، باید غسل کند.

م « ۲۶۵۱ » برای مسّ بچه مرده و حتی بچه سقط شده‌ای که چهار ماه او پایان یافته و روح یافته یا خلقت وی به پایان رسیده است؛ اگرچه کم‌تر از چهارماه باشد، غسل مسّ میت واجب است.

م « ۲۶۵۲ » اگر بچه چهارماهه یا بیش‌تر، مرده به دنیا آید و بدن وی سرد شده باشد و ظاهر بدن مادر را نیز مسّ کند، غسل مس میت بر مادر واجب است و نیز اگر از چهار ماه کم‌تر باشد ولی خلقت وی تمام گردیده است، باید مادر، غسل مس میت نماید.

(۶۴۳)

م « ۲۶۵۳ » شایسته است برای مسّ بچه سقط شده‌ای که از چهار ماه کم‌تر دارد و خلقت وی نیز پایان نیافته است غسل کرد.

م « ۲۶۵۴ » بچه‌ای که پس از مردن مادر و سرد شدن بدن وی به دنیا می‌آید؛ چنان‌چه به ظاهر با بدن مادر تماس یافته باشد، هنگامی که بالغ شد، واجب است غسل مسّ میت کند و اگر پس از ممیز شدن و پیش از بلوغ نیز غسل کند، کافی است و نیازی به غسل دوباره ندارد.

م « ۲۶۵۵ » اگر انسان، بدن مرده‌ای را مس نماید که سه غسل او پایان یافته است، غسل بر او واجب نمی‌شود، ولی اگر پیش از آن که غسل سوم پایان پذیرد، جایی از بدن او را مسّ کند، هرچند غسل سوم آن‌جاـ جای مس ـ پایان یافته باشد، باید غسل مسّ میت نماید.

م « ۲۶۵۶ » اگر دیوانه یا بچه نابالغی مرده را مسّ کند، پس از آن که آن دیوانه عاقل یا بچه بالغ شد، لازم است غسل مسّ میت کند.

م « ۲۶۵۷ » هرگاه از بدن انسان زنده یا مرده‌ای که غسل وی انجام نگرفته، تکه‌ای که دارای استخوان است جدا شود؛ مانند: یک دست یا یک انگشت وی، اگر کسی پس از سرد شدن آن و پیش از آن که تکه جدا شده را غسل دهند آن را مسّ نماید، باید غسل مسّ میت کند، ولی اگر تکه‌ای که جدا شده است استخوان نداشته باشد، غسل واجب نیست.

م « ۲۶۵۸ » برای مسّ دندان طبیعی و استخوانی که از مرده جدا شده است و گوشت ندارد، اگر آن میت را غسل نداده باشند؛ باید غسل کرد، ولی برای مسّ استخوان و دندانی که از زنده جدا شده است و گوشت ندارد، انجام غسل واجب نیست.

م « ۲۶۵۹ » غسل مسّ میت را باید مانند غسل جنابت انجام داد، ولی کسی که غسل مسّ میت انجام داده است و می‌خواهد نماز بخواند، اگر وضو نداشته باشد، باید وضو نیز بگیرد و چنان‌چه وضو داشته است، وضوی دوباره لازم نیست؛ زیرا

(۶۴۴)

وضو با مسّ میت باطل نمی‌شود.

م « ۲۶۶۰ » اگر چند میت را مسّ کند یا یک میت را چند بار مسّ نماید، یک غسل کافی است.

م « ۲۶۶۱ » کسی که غسل مسّ میت بر او واجب شده است، ماندن در مسجد، نزدیکی با همسر و خواندن سوره‌هایی که سجده واجب دارد؛ حتی آیه‌های سجده آن، برای او مانعی ندارد، ولی لازم است برای نماز و مانند آن غسل کند و اگر وضو نداشته است، وضو نیز بگیرد.

م « ۲۶۶۲ » اگر حیوان مرده‌ای را مسّ کند، غسل بر او واجب نیست.


 

نماز نخستین شبِ قبر (نماز وحشت)

م « ۲۶۶۳ » مستحب است در شب اوّل قبر، دو رکعت نماز وحشت برای میت بخوانند؛ به این‌گونه که در رکعت اول، پس از حمد، یک‌بار «آیة الکرسی» و در رکعت دوم، پس از حمد، ده‌بار سوره «انا انزلناه» بخوانند و پس از سلام نماز بگویند: «أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَها إِلی قَبْرِ فُلان»، و به‌جای فلان، نام میت را بگویند.

م « ۲۶۶۴ » نماز وحشت را در هر وقتی از شب اوّل قبر می‌توان خواند، ولی بهتر است در آغاز شب، پس از نماز عشا خوانده شود.

م « ۲۶۶۵ » اگر بخواهند میت را به شهر دوری ببرند یا به علّت دیگری خاک‌سپاری او عقب بیفتد، نماز وحشت تا شب اول قبر او عقب انداخته می‌شود.


 

شکافتن قبر (نبش قبر)

م « ۲۶۶۶ » شکافتن قبر مسلمان؛ اگرچه بچه یا دیوانه باشد، حرام است و این امر در صورتی است که آن را به‌گونه‌ای بشکافند که بدن میت آشکار شود و چنان‌چه بدن میت آشکار نشود یا جسد وی تجزیه شده باشد، اشکال ندارد؛ مگر این‌که

(۶۴۵)

باعث بی‌احترامی به او شود.

م « ۲۶۶۷ » شکافتن قبر، در صورتی که باعث بی‌حرمتی گردد، مانند خراب کردن قبر امام‌زاده‌ها، شهیدان، عالمان و صالحان؛ اگرچه سال‌ها بر آن گذشته باشد، حرام است.

م « ۲۶۶۸ » شکافتن قبر در نُه مورد زیر حرام نیست، بلکه در برخی از موارد آن واجب است:

یکم ـ میت در زمین غصبی به خاک سپرده شده باشد و مالک زمین به هیچ رو راضی نشود که میت در آن‌جا بماند.

دوم ـ کفن یا چیز دیگری که با میت خاک شده است غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که آن در قبر بماند و هم‌چنین اگر چیزی از مال میت که به وارثان او رسیده است با او دفن شده باشد و آن‌ها راضی نشوند که آن مال در قبر بماند، ولی به خاطر چیز مختصری از مال او که به آن‌ها ارث رسیده است، مانند انگشتری که با او خاک شده باشد، شکافتن قبر جایز نیست.

م « ۲۶۶۹ » اگر کسی وصیت کرده باشد که چیزهایی مانند نوشته دعا، قرآن یا انگشتری را با او دفن کنند؛ چنان‌چه وصیت وی بیش‌تر از یک سوم مال او نباشد، نمی‌توانند قبر وی را برای بیرون آوردن آن بشکافند؛ مگر آن‌که ارزش آن از یک سوم مال بیش‌تر باشد و وارثان به انجام این کار راضی باشند.

سوم ـ شکافتن قبر باعث بی‌حرمتی نباشد و میت بدون غسل، کفن یا حنوط به خاک سپرده شده باشد یا بفهمند که غسل یا تیمم وی باطل بوده یا به غیر دستور شرع کفن شده است یا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته‌اند، که در همه این موارد، در صورتی شکافتن قبر جایز است که مایه بی‌احترامی به میت نشود، ولی در هر موردی که سبب بی‌احترامی به میت و آزار مردم شود، شکافتن قبر جایز نیست و اگر برهنه به خاک سپرده شده است، باید سنجیده شود که کفن کردن مهم‌تر است یا نشکافتن قبر و هر کدام که برای میت اهمیت بیش‌تری دارد، همان را رعایت نمایند.

(۶۴۶)

چهارم ـ برای ثابت شدن حقی که مهم‌تر از نشکافتن قبر است و تنها از راه شکافتن قبر و دیدن بدن میت اثبات می‌شود.

پنجم ـ میت را در جایی به خاک سپرده باشند که بی‌احترامی به وی باشد؛ مانند: قبرستان کافران یا جایی که کثافت و خاکروبه می‌ریزند.

ششم ـ برای دانستن امر مهمی که اهمیت آن از شکافتن قبر بیش‌تر است، مانند آن که بخواهند بچه زنده را از شکم زن حامله‌ای که دفن کرده‌اند بیرون آورند، چنان‌چه احتمال دهند بچه هنوز زنده است؛ زیرا ممکن است بچه پس از مرگ مادر، مدّت کمی زنده بماند.

هفتم ـ بترسند درّنده‌ای بدن میت را پاره کند یا سیل او را ببرد یا دشمن آن را بیرون آورد.

هشتم ـ بخواهند بخشی از بدن میت را که با او خاک نشده است با او خاک کنند و آن را در کنار همان مکان قرار دهند. البته، در این صورت، باید به‌گونه‌ای آن را همراه سازند که بدن میت آشکار نشود.

نهم ـ میت وصیت کرده باشد که او را به مَشاهد مشرّفه ببرند؛ چنان‌چه بردن او سبب بی‌حرمتی یا تلاشی بدن او و آزار کسی نشود. هم‌چنین است اگر بخواهند میت را به مشاهد مشرفه ببرند؛ اگرچه میت به آن وصیت نکرده باشد.

م « ۲۶۷۰ » اگر میت را به عمد یا از روی فراموشی در جایی دیگر به خاک سپرده باشند، می‌توانند قبر او را بشکافند و بدن وی را به مَشاهد مشرّفه ببرند.


 

کسانی که غسل و کفن لازم ندارند

دو دسته، غسل و کفن لازم ندارند: شهید و کسی که قصاص شده است.


 

شهید

م « ۲۶۷۱ » شهیدانی که در میدان جهاد در راه خدا و برای دفاع در برابر دشمنان اسلام کشته می‌شوند؛ خواه مرد باشند یا زن، بزرگ باشند یا کودک که باید پس از

(۶۴۷)

خواندن نماز با همان لباس به خاک سپرده شوند، غسل و کفن لازم ندارند. البته، این حکم درباره کسانی است که در میدان جنگ کشته شده و پیش از آن که مسلمانان به آن‌ها برسند جان داده باشند، ولی اگر به آن‌ها برسند و زنده باشند یا آن‌ها را زخمی از میدان جنگ بیرون ببرند و پس از آن شهید شوند، این حکم را ندارند؛ هرچند ثواب شهید را دارند.

م « ۲۶۷۲ » در جنگ‌های امروزی که میدان‌های جنگ گسترده است و گاه کیلومترها یا فرسخ‌ها مسافت را در بر می‌گیرد و گلوله‌های دشمن و مانند آن تا مسافت‌های زیادی می‌رسد، همه صحنه‌ای که مرکز گرد آمدن سربازان است، میدان جنگ شمرده می‌شود.

م « ۲۶۷۳ » اگر دشمن از راه بمباران، افرادی را دور از جبهه‌های جنگ به قتل برساند، احکام شهید را ندارند؛ اگرچه ثواب شهادت در راه خدا را دارند.

م « ۲۶۷۴ » هرگاه بدن شهید به علّتی برهنه شده باشد، باید او را کفن کنند و بدون غسل به خاک بسپارند.


 

کسانی که حد خورده‌اند یا قصاص شده‌اند

م « ۲۶۷۵ » کسی که کشتن او از راه سنگسار یا قصاص و مانند آن واجب شده است، چنان‌چه پیش از انجام حکم، غسل‌های سه گانه مرده را انجام داده باشد، غسل دادن وی واجب نیست؛ هرچند پس از غسل، حدث اصغر یا اکبر از او سر زده باشد.

م « ۲۶۷۶ » کسانی که کشتن آن‌ها به عنوان قصاص یا حد شرعی واجب شده است، غسل و کفن لازم ندارند.

حاکم شرع به چنین افرادی حکم می‌دهد که مراسم غسل میت را خود در حال حیات انجام دهند و سه غسل را برابر حکمی که پیش‌تر گذشت بجا آورند، سپس دو بخش از بخش‌های سه‌گانه کفن (یعنی لنگ و پیراهن) را می‌پوشند و مانند میت حنوط می‌کنند و پس از کشته شدن، تکه سومی بر آن‌ها می‌پوشانند و بر

(۶۴۸)

آن‌ها نماز می‌خوانند و آن‌ها را با همان حال به خاک می‌سپارند، و لازم نیست خون از بدن و کفن آن‌ها شسته شود و نیز اگر بر اثر ترس و وحشت خود را نجس کنند، غسل یا تطهیر دوباره آن لازم نیست.

(۶۴۹)

مطالب مرتبط