معناشناسی ذکر:

«ذکر» به معنای بروز و ظهور و داشتن نمایانی و ابراز است. ذکر، ظهوردهنده و ابرازگر است. ذکر در انسان سبب نمایانی امور پنهان در باطن و راه‌اندازی و به حرکت واداشتن برای ابراز داشته‌های پنهانی و آشکارسازی آن‌هاست.

معنای ذکر، «ظهور» و «بروز» است و فرد با ذکری که دارد، بروزی را درون خود ایجاد می‌کند تا یکی از داشته‌های وی ظهور یابد.

به جنس مرد، «مذکر» می‌گویند؛ زیرا وی به خودی خود، امری ظاهر و نمایان است که نیاز به پنهان نمودن و پوشش، به‌ویژه خانه‌گزینی، ندارد. مرد به صورت اولی و به‌خودی خود، امری بارز و آشکار است که بیش‌تر در منظر دیگران ظاهر می‌شود و نمی‌شود او را به صورت اولی در خانه نگاه داشت؛ برخلاف جنس زن که مؤنث است؛ یعنی دارای پنهانی است و نیازمند پوشش با لباس و نیز خانه‌گزینی اولی است.

مرد، مذکر است و بروز دارد اما مؤنث، بروزی ندارد. «مرد، مذکر است»؛ به این معناست که عامل ظهور و بروز است و به عکس، زن، عامل پنهان‌سازی و مخفی‌کاری است؛ چنان‌چه طبیعت وی چنین است.


لوازم معنایی ذکر:

ذکر در معنای خودْ حضور، قرب و حفظ را به صورت جزیی یا لازمی دارد. برای نمونه، حفظ از لوازم معنایی ذکر است. کسی که ذکر می‌گوید، حافظ و همپا می‌یابد و پایدار می‌شود.

برخی از لغت‌شناسان ذکر را به معنای حفظ و نگاه‌داشتن گرفته‌اند؛ درحالی‌که ذکر، معنایی بالاتر از حفظ دارد. معنای ذکر، دارای لحاظ فاعلی است و مرتبهٔ شروع و بدو فعلی و حدوثی در آن اعتبار شده است؛ اما حفظ به مرتبهٔ دوام و بقای آن اشاره دارد. ذکر به همان معنای بروز دادن است، نه حفظ کردن. کسی که با ذکر، از غفلت بیرون می‌آید، به ابراز و اظهار افتاده است و توجهی در او بارز و ظاهر شده است.

ذکر و یادآوری:

ذکر در تمامی موارد کاربرد خود، معنای ظهور و بروز را دارد که یادآوری و بیرون ساختن خاطرهٔ نفس، مصداقی از آن است.

ذکر در معنای خود نوعی توجه و آگاهی را دارد. ذکر، اظهار معناست و این معنا می‌تواند در مصداقِ یادآوری باشد. این توجه، صفتی کمالی و عاملی برای دقت و توجه در پدیده‌های هستی است.

ذکر میان انسان و پدیده‌های دیگر مانند حیوانات که غفلت می‌تواند بر آنان عارض شود، مشترک است. حیوانات اگر از ذکر طبیعی خود غفلت ورزند، دچار آفت و آسیب می‌شوند و گاه جان آنان قبض می‌شود. انسان نیز اگر ذکر اختیاری خود را نداشته باشد، توجه و آگاهی خود به معبود خویش را از دست می‌دهد و به غفلت یا نسیان مبتلا می‌گردد. از دست رفتن این صفت کمالی، گاه سبب گمراهی می‌شود.

نتیجهٔ ذکر:

اسمِ مصدر ذکر، ذُکر می‌باشد. ذُکر، امری نگهدارنده و نتیجهٔ ذکر می‌باشد. ذِکر، نگه‌دارندهٔ حیات باطنی آدمی است و بقا و ماندن او را موجب می‌شود. چنین نگه‌دارنده‌ای کار خوراک و رزق را انجام می‌دهد. ذکر، حیات روح، سلامت نفس و قدرت خردورزی عقل را پاسبانی می‌کند. کسی که این غذای لازم را به روح خود نمی‌رساند و برای آن، وقت مناسب و کافی نمی‌گذارد و فقط کار می‌کند یا درس می‌خواند و مانند آن ـ به‌گونه‌ای که حتی دیگر وقت آن را ندارد که به ذکر بپردازد ـ در حقیقت می‌میرد و توان نگه‌دارندگی خود را از دست می‌دهد. زندگی بدون ذکر به اختلال‌های ناشی از غفلت و نسیان و به سرکشی و معصیت دچار می‌شود.

ذکر، یک ابزار حمایتی و دفاعی برای انسان است که به سرعت زندگی‌ها شتاب می‌دهد و توفیق به‌زیستن را برای آن پدید می‌آورد.

چیستی ذکر:

ناسوت، عالمی است که حرکت پدیده‌ها در آن با سرعت‌های متفاوت و نیز بسیار بالایی صورت می‌گیرد. ناسوت، هم عالم حرکت‌های متناوب است و هم عالم حرکت‌های شتاب‌دار. تناوب حرکت پدیده‌ها سبب تزاحم و درگیری می‌شود. هم‌چنین آدمی در ناسوت، افزون بر دشمنی نفس اماره ـ که خطرناک‌ترین و قوی‌ترین دشمن درونی است ـ عناد و خصومت شیاطین خبیث را نیز در خود دارد. ناسوت، پیچیده شده به انواع نیروهای نامریی و نفوذپذیر در جسم و روان آدمی است. زندگی و حیات در چنین عالم پرمخاطره‌ای نیازمند داشتن زره‌ها و حرزهایی مستحکمی است که هیچ نیروی ضدزرهی توان نفوذ در آن را نیابد؛ وگرنه یک ترکش شیطانی می‌تواند آسیبی هم‌چون خروج دایمی از بهشت و مرگ سعادت ابدی را رقم زند.

ناسوت، عالمی است که پدیده‌های آن، همه با هم در حال کنده‌شدن از جای خود می‌باشند؛ ولی چون این جابه‌جایی همگانی است و همه با هم از جا بلند می‌شوند، متوجه آن نمی‌گردند و بشر در غفلت خود، عمر می‌گذراند؛ ولی این‌که در این جابه‌جایی‌های ممتد، به سلامت می‌ماند، برای آن است که خداوند مدبّران، موکلان و حافظان فراوانی برای پدیده‌های ناسوتی گذاشته است که نمونهٔ شناخته‌شدهٔ آن، ملایکه می‌باشند.

در برابر نیروهای نگه‌دارندهٔ ماورایی، نیروهایی نیز وجود دارد که سعی در وارد کردن آسیب به انسان‌ها می‌باشند. نمونهٔ شناخته‌شدهٔ این نیروها شیاطین می‌باشند. آنان با وسوسه‌گری در روان و ذهن انسان‌ها، آنان را به ضعف نفس و تکرار در کارهای خود و وسواس سوق می‌دهند. در چنین بحران عظیمی، بهترین ابزار برای جلب نیروهای محافظ به خود و دفع نیروهای آسیب‌زای باطنی و ظاهری و دشمنان خارجی و درونی ـ اعم از حیوانات، انسان‌ها و شیاطین و خبایثی که با آدمی سر ستیز دارند ـ «ذکر» می‌باشد؛ ذکر، توان مقابله با نفس اماره و شیاطین را به انسان می‌دهد و باطن زلزله‌خیز آدمی را به زمین امن و ضد زلزلهٔ وسوسه و هوس تبدیل می‌کند.

فراموشی، غفلت و ذکر:

«ذکر» از واژه‌هایی است که دارای مقابل می‌باشد. «غفلت» و «فراموشی»، دو واژه‌ای است که برابر آن قرار می‌گیرد. انسان‌ها یا جاهل هستند و یا آگاه. انسان‌های آگاه نیز یا غافل و ناسی هستند و یا ذکرپرداز. برای وصول به کمالات معنوی و غیبی و داشتن ذکری مستجاب، مهم این است که انسان بتواند غفلت را از خود خارج سازد.

غفلتِ از ذکر، هم می‌تواند منشأ خَلقی داشته و برآمده از کاستی‌های روحی و نفسی یا گاه مزاجی و جسمانی باشد و هم می‌تواند منشأ حقی داشته باشد؛ به این صورت که خداوند، برخی را به غفلت از ذکر مبتلا می‌کند. البته این نوع غفلت، امری ثانوی و پی‌آمد تصمیم‌ها، گزینش‌ها و کردار و رفتار فرد و به صورت اقتضایی می‌باشد، نه به گونهٔ علت تامه. کسی که به غفلتِ برآمده از خواست خداوند مبتلا شده است، به راحتی قابل درمان نیست و تنها متخصص‌ترین و زبده‌ترین اساتید محبوبی ذکردرمانی می‌توانند چنین افرادی را تحت درمان قرار دهند.

غفلت، از مهم‌ترین عامل‌های انحطاط باطن آدمی می‌باشد. تمامی انحطاطات و مشکلات بشر و حرمان‌های آدمی ریشه در غفلت و جهل دارد. غفلت، صفتی وجودی است؛ اما ناخودآگاه و منفی می‌باشد. نادانی نیز یا جهل بسیط می‌باشد و یا مرکب. در جهل بسیط، فرد نمی‌داند و می‌داند که نمی‌داند؛ برخلاف جهل مرکب که فرد نه می‌داند و نه گمان می‌برد که نمی‌داند. جهل بسیط و مرکب، صفتی وجودی است که نمود آن خصوصیات آشکاری است که دارد.

تفاوت جهل و غفلت در این است که فرد غافل مطلب را از پیش می‌داند، اما به صورت ناخودآگاه و پیشامد عواملی تمام باطنی یا عواملی که ریشه در حادثه‌ای خارجی دارد، به دانستهٔ خود توجه ندارد؛ برخلاف جاهل که به‌کلی چیزی را نمی‌داند. بر این‌پایه، غافل، نادان نیست و نادان هم اگر جهل وی بسیط باشد، غافل نمی‌باشد؛ اما نادان در جهل مرکب، غافل هم هست؛ زیرا به ناآگاهی خود توجه ندارد. نتیجهٔ این گزاره آن است که فرد ذاکر، به حتم عالِم و داناست و فرد جاهل نمی‌تواند ذاکر باشد. کسی می‌تواند ذکر بپردازد که عنصر مهم توجه را داشته باشد. غافلان، همان دانایان بی‌توجه هستند.

در ناسوت هر پدیده ای ذکر خاص خود را دارد. اگر پدیده‌ای ذکر مناسب خود را فراموش کند، گاه به چاقوی سلاّخی سپرده می‌شود تا ذبح گردد. انسان‌ها نیز اگر ذکر و حرز مناسب خود را نداشته باشند، در این غوغای پرماجرای ناسوت و در این هجوم نیروهای معاند و شرّ و در هنگامهٔ ددمنشی خبایث، آسیب می‌بینند.

فرد غافل، اگر از مرداب غفلت خود بیرون نیاید، سرنوشتی شوم و تاریک دارد. غفلت، گاه سبب مرگ اخترامی و غیرطبیعی می‌شود و عمر را کاهش می‌دهد. اگر بینایی بر سردر برزخ بنشیند و غافلان را رصد کند، می‌بیند که آنان در مرگ اخترامی خود، با چه فلاکتی از دنیا می‌روند. بخشی از موت‌های اخترامی، از آثار و عوارض غفلت است. کسی که ذکر نداشته باشد، چون غافل شده است، ممکن است در روز روشن و در هوایی صاف و در چشم‌اندازی وسیع، ناگهان تصادف کند و بمیرد. موت اخترامی، یعنی مرگی که هیچ علت آشکار و موجهی ندارد و غیرمنتظره می‌باشد. کسی که مرگ اخترامی دارد و کمالات باطنی خود را در دنیا بروز نداده است، باید در برزخ با حرکت کندی که دارد، چند هزار سال بماند تا لحظه لحظهٔ این دنیا را پاس کند.

رزق ذکر:

انسان، پدیده‌ای ارتزاقی است که دارای رزق می‌باشد. ذکر، رزق معنوی و خوراک معنوی و تغذیهٔ روان و جان انسان است و همان‌طور که بدن نیاز به غذا دارد و آن را مصرف می‌کند، باطن آدمی از ذکر مصرف غذایی دارد. باید توجه داشت که «غذا» اصطلاح خاص دانش تغذیه است و به آن‌چه که در سفره چیده شده یا در دهان گذاشته می‌شود، اطلاق نمی‌گردد؛ بلکه غذا بدل مایتحلل است که بدن یا نفس به صورت دایمی مشغول تغذیه از آن است. غذایی که همانند تنفس، حیات نفْس را در مزاج، جاری می‌سازد. حیات انسان به نفْس است و نفْس به نفَس کشیدن با مزاج در ارتباط است و زنده می‌باشد.

ذکر، رزق و خوراک نفس انسان است که اگر به‌درستی از آن استفاده نشود، محرومیت و فقر ذکر، وی را به بلایایی مبتلا می‌سازد. همان‌طور که اگر حیوانی را بدون ذکر خدا ذبح کنند، مردار نجس و حرام می‌شود، آدمی نیز بدون ذکر خداوند، نجس و حرام می‌شود. بر این‌پایه، باید گفت خاصیت ثواب اخروی داشتن ذکر، یکی از پایین‌ترین اثرات آن می‌باشد؛ درحالی‌که مهم‌ترین آثار ذکر، در همین دنیا انعکاس دارد. بدن و جان مؤمن و کافر به ذکر نیاز دارد و استفاده نکردن از آن، عوارض کمبود و فقر ذکر را در روح و جان و بدن به‌جا می‌گذارد.

رزق انسان‌ها بر دو گروه عمده می‌باشد: یکی رزقی که باید آن را با کسب و تلاش به دست آورد و در پی آن رفت، تا به آن رسید و دیگر رزقی که به خودی خود و بدون هیچ تلاشی به صاحب خود می‌رسد.

ذکر نیز داخل در رزق آدمی می‌باشد و احکام گفته‌شده برای رزق، برای ذکر نیز ثابت است. برخی برای تحصیل رزق معنوی باید تلاش داشته باشند و ذکر خود را بیابند و آن را بیاورند؛ و برخی ذکر موهبتی دارند که ذکر به آنان القا می‌شود. ذکر اکتسابی، از امور ارادی است و ذکر موهبتی از امور عنایی.

همان‌طور که اگر کسی از رزق‌های خوراکی مانند گوشت استفاده نداشته باشد، به کاستی‌هایی در بدن خود مبتلا می‌شود، بهره نبردن از رزق ذکر اکتسابی ـ که متوقف بر تلاش می‌باشد ـ نیز قدرت استجماع فرد و تمرکز نیرو برای انجام کارها را تضعیف می‌کند و فردِ بریده از ذکر، نمی‌تواند کارهای خود را محکم بیاورد.

دانش ذکر:

دانش ذکر، نحوهٔ تصرف در غیب عالم و شگرد ویژه و باطنی تسخیر طبیعت را آموزش می‌دهد. این دانش بر پایهٔ توان ایجاد نوعی ارتباط معنوی و باطنی با طبیعت و ایجاد انعکاساتی در آن، از طریق ماورا و غیب آن است.

«ذکر» دارای نظام، چینش، قاعده و دانش است. ذکر، دانشی سیستماتیک و نظام‌مند است. ذکر، از دانش‌های عملیاتی مبتنی بر گزاره‌های عرفانی و فلسفی است که بدون آگاهی از ظرافت‌های آن، یکی از مهم‌ترین مبادی ذکر، محقق نمی‌شود و خاصیتی بر ذکری که گفته می‌شود، مترتب نمی‌گردد.

تاریخچه دانش ذکر:

باب اذکار ـ به‌ویژه در زمینهٔ سیر و سلوک مبتنی بر ذکر ـ تاکنون بر پایهٔ تجربه‌های شخصی افرادی که فاقد تخصص لازم بوده‌اند، انجام می‌گرفته یا نوشته‌هایی خلق می‌شده است؛ اما نه این تجربه‌ها و نه نوشته‌های موجود، در پی کشف سیستم ذکر و تعامل سیستماتیک با این دانش نبوده است.

ذکر، سیستم و نظمی به مراتب پیچیده‌تر از دانش‌های تجربی دارد و بیش‌تر کسانی که در این باب چیزی گفته یا نوشته‌اند، ساده‌انگارانه و با رویکردی سطحی‌اندیش با این گزاره‌های بسیار پیچیده و دارای صفات فراوان، مواجه شده‌اند و دقت لازم و ژرف بر داشته‌ها و داده‌های آن نداشته‌اند. خلط مباحث و اذکار، نداشتن ترتیب و چینش صحیح و توجه نکردن به صفت هر ذکر، فراگیرترین معضل این مراجعان می‌باشد؛ زیرا آنان از ذکرها با تخصص و کارآزمودگی لازم، بهره نمی‌بردند.

ذکر، دانشی پیچیده با خاصیت‌های فراوان و گاه خطرناک است و آوردن آن همانند به دست گرفتن اسلحه‌ای است که فشنگ در آن است و ماشهٔ آن نیز کشیده می‌شود و تنها باید دید لولهٔ آن، کجا را نشانه رفته است.

گفتن ذکر و استجابت دعا مثل انداختن سنگ به دسته‌ای کلاغ و گنجشک نیست؛ بلکه نیاز به آگاهی‌های دقیق و امور علمی ظریف و موشکافانه و عملیات‌های اجرایی ـ که تمامی ابعاد آن به دقت محاسبه‌شده است ـ دارد؛ محاسباتی که به اندک اشتباهی می‌تواند خانواده‌ای را ورشکست کند یا حادثه‌ای غم‌انگیز برای آنان رقم زند.

دانش ذکر، همانند دیگر دانش‌های باب ولایت ـ مانند تعبیر، تفسیر باطنی قرآن‌کریم (فرقان)، دانش تأویل، دانش استخاره، تفأل و اسماءالحسنی ـ مهجور و ناشناخته باقی مانده است.

موضوع دانش ذکر:

دانش ذکر علمی حقیقی است و نه اعتباری. علوم حقیقی، مانند فلسفه و ریاضی، نیازمند موضوع طبیعی است؛ بر خلاف علوم اعتباری ـ همانند فقه ـ که نیاز به موضوع خاص ندارد و مهم در آن، حفظ وحدت غرض می‌باشد.

موضوع دانش ذکر، انجام خواسته‌های خیرخواهانه (طلب خیر) یا دفع شرور (بلیات) بر پایهٔ قدرت‌های ماورایی، به‌ویژه حق‌تعالی می‌باشد. زمینهٔ اِعمال این موضوع، بسیار متنوع و گسترده است و هر چیزی را شامل می‌شود که بتواند متعلق قدرت پروردگار قرار گیرد و امری محال و نشدنی نباشد. به تعبیر دیگر، موضوع دانش ذکر، قدرت پروردگار است.

این دانش، راه‌های وصول به این قدرت باطنی و غیبی و طریق طلب از حق‌تعالی را می‌شناساند و غرض در آن، همین حیث می‌باشد. ذکرپرداز در باطن خود از طریق ذکری که دارد، سعهٔ وجودی‌ای پدید می‌آورد که توانایی تصرف در طبیعت و زمینه‌های جابه‌جایی پدیده‌ها یا خبرگیری از دیگران را به دست می‌آورد و قدرت اطلاعات و عملیات می‌یابد؛ آن‌هم در تمامی شؤون؛ قدرتی که هیچ چیزی توان بازدارندگی در برابر آن را ندارد و اطلاق آن، قیدی را برنمی‌تابد؛ مگر آن‌که چیزی به خودی خود محال عقلی باشد، که به صورت تخصصی از بحث دایرهٔ قدرت خداوند خارج است.

با ذکر می‌توان هم به جلب خیرات و برکات نایل آمد و هم از نزول بلایا، مکافات و شرور پیشگیری کرد. پیشگیری آن نیز مقید به طریقی مخصوص نمی‌باشد و از هر چیزی می‌توان برای رفع بلا وارد شد و دروازه‌ای برای تصرف در پدیده‌ای خاص گشود. بر این‌پایه، باید گفت خداوند اگر بخواهد به کسی خیر برساند، می‌تواند آن را از طریق هر پدیده‌ای و از هر طریقی به وی برساند. این بدان معناست که نمی‌شود به پدیده‌ها بی‌اعتنا بود؛ زیرا بی‌اعتنایی به پدیده‌ای همان و محروم شدن از خیری که ممکن است خداوند بخواهد آن را از طریق آن پدیده به فرد برساند، همان.

غایت دانش ذکر:

«دانش ذکر» به درمان امراض و بیماری‌های جسمانی و روحی پرداخته و به رفع کاستی‌ها و نواقص، با تمرکز بر اتصال به قدرت بی‌پایان الهی، توجه دارد. این اتصال، با آوردن طریق خاصی از ذکر به منظور همراه شدن با سرعت پدیده‌های غیبی و شتاب حق‌تعالی صورت می‌گیرد. شناخت چگونگی این همراهی و اتصال، و بهره‌مندی از این قدرت بی‌پایان، امری تخصصی است و کسی که در ذکرپردازی توانمند است، می‌تواند بدان نایل آید. این قدرت، ظهورِ حق‌تعالی و امری تجربی و اثبات‌پذیر می‌باشد.

دانش ذکر، عهده‌دار تربیت ذکرپرداز است تا وی را به موقعیتی برساند که بتواند به خدایی خدا تمثل یابد و به خدایی خدا تکیه کند و از خدایی خدا استمداد بگیرد و هزینه کند.

هر چیزی را می‌شود با ذکر پدید آورد و چیزی نیست که بتوان گفت این امر، مربوط به ذکر نیست و نمی‌شود آن را از خداوند خواست. ذکر در برآوردن نیازها اطلاق دارد و حتی زمان و مکان نیز نمی‌تواند آن را محدود کند. ذکر، امری دایمی می‌باشد که در هر فرصتی و در هر حالی قابل استفاده است؛ مگر آن‌که در ذکرهای لفظی انعکاس به خلاف داشته باشد و قساوتی و ضیقی گردد. ذکر با آن‌که در هر حالی حسن است، اما اگر در حال گناه گفته شود، معصیت بر ذکر غلبه می‌کند و آن را قساوتی می‌سازد. این قساوت‌زایی برای قدرت تخریبی معصیت است، نه برای ذکر.

ذکرپرداز:

دانش ذکر، به ذکرپرداز توانایی تصرفی خاص در طبیعت یا تمکین و تمکنی ویژه یا تغییر موضع و جابه‌جایی در برابر جذر و مدهای غیبی را می‌دهد؛ بدون این‌که عقیده در امکان سه قدرت گفته‌شده دخالت نماید.

به هر روی، ذکر می‌تواند به ذکرپرداز این قدرت را بدهد که در طبیعت تصرف داشته باشد یا پدیده‌هایی را جابه‌جا کند و یا با اتصال نفس خود به غیب عالم، کسب علم، آگاهی و خبر نماید.

دانش ذکر برای توانمندسازی ذکرپرداز بر احاطه به پدیده‌های هستی دارای کد و گراهایی است که می‌تواند قفل ورود به عوالم غیبی و پیوند با قدرت و شتاب آن‌ها را بگشاید و درهای ویژهٔ نفوذ و تصرف در هر یک از پدیده‌ها را بگشاید. قفل هر یک از پدیده‌ها با ذکری خاص باز می‌شود و چنین نیست که با هر کلیدِ ذکری، بتوان قفل پدیده‌ای را گشود. البته با گشودن قفل یک پدیده، می‌توان با ذکرهای خاص و از طریق همان پدیده به گشودن قفل دیگر پدیده‌ها موفق آمد که این کار، تنها در توان اولیای جمعی حق‌تعالی می‌باشد و آنان هستند که تخصص این کار را دارند.

ویژگی های ذکرپرداز:

ذکرپرداز باید دلی بزرگ و فراخ داشته باشد و تنگ‌نظر، محدود، بسته و قبضی نباشد؛ کسی که به بسط مطلق رسیده باشد.

ذکرپرداز موفق کسی است که نظرتنگ، ترسو، بزدل، بخیل، مُمسِک و محدود نباشد. فردی که باید به عظمت و بزرگی بنشیند و چیزی برای وی شگفتی نیاورد و سرد و گرم زندگی برای او یکسان باشد. کسی که این توان را دارد که از خداوند، خود او را بطلبد با همهٔ بزرگی، عظمت و نامحدودی که دارد؛ کسی که می‌تواند از خود رفع قید و تعین کند و به اطلاق و بی‌اسم و رسمی وارد شود؛ کسی که غصهٔ کفش و کلاه و آقایی و پرستیژ خود را ندارد؛ کسی که از خواستن‌های بزرگ نمی‌ترسد.

ذکرپرداز موفق، کسی است که بزرگ‌ترین‌ها را بخواهد و از این‌که باعظمت‌ترین را طلب کند، ابایی نداشته باشد. در ذکر، کسی زودتر موفق می‌شود که بتواند بزرگ‌ترین خواسته را به میان آورد. کسی که از خدا بزرگ‌ها را می‌خواهد، رغبت خداوند برای استجابتِ آن را بیش‌تر می‌سازد. او به بنده‌ای که بسیار وسیع می‌اندیشد و خود را به کوچک‌ها محدود نمی‌سازد، افتخار می‌کند.

ذکرپرداز موفق به کسی می‌گویند که بتواند خود را با آن بلندی‌ها و بزرگی‌ها تست کند. کسی که اگر راهی به ده ندارد، سراغ خانهٔ کدخدا را بگیرد. در ذکر، باید خود خدا را خداست که حتی خواستنِ نبوت انبایی، ولایت و خلافت هم کم است. در ذکر، بزرگ را خواستن، زودتر برآورده می‌شود. ذکرپرداز وقتی با خدا مواجه می‌شود، با او از خدایی وی سخن می‌گوید، نه از بندگی خویش یا از غیر. در ذکر نباید به کم‌تر از خدا دل بست، که هرچه باشد، کوتاه است. کسی که خدا را می‌خواهد، در واقع همه‌چیز را خواسته است. سجادهٔ ذکر، نه سفرهٔ غذاست، نه کافهٔ انواع فودها. خواستنِ هرچه که غیر از خداست، کوچک است. سلامتی بدن، کار دنیاست و بدن با مرگ، فانی می‌شود و موضوعی برای سلامت آن نیز نمی‌ماند و سلامتی خواسته‌شده نیز از دست می‌رود. آن‌چه فناناپذیر است، خداست؛ همان‌طور که مشکل‌گشای همه چیز هم خداست.

در وادی ذکر، ذکرپردازی را ارتقا می‌دهند که بالاترین کلاس را بخواهد و از این بند به آن بلنداها رود؛ کسی که کلاس کار خود را پایین نیاورد؛ اما آن که نمک غذای خود را بخواهد، دیدی کوچک دارد و بنده‌ای معمولی است که نمی‌تواند نمک خویش را بیاید؛ وگرنه آن را نمی‌خواست.

ذکردرمانی:

اگر کسی بخواهد مسیر سالم زندگی را بپیماید، لازم است نیازهای باطنی خود را بشناسد و آن را برآورده سازد و تنها به تأمین نیازهای محسوس مادی و جسمانی بسنده نکند؛ هرچند بیش‌تر انسان‌ها نیازهای جسمی خود را نیز نه به صورت علمی، بلکه به‌گونه‌ای متأثر از عادات و رسوم و محیط تربیتی خویش تأمین می‌کنند. یکی از نیازهای باطنی و از ضرورت‌های سلامت زندگی در ناسوت، استفادهٔ درست از اذکار و عبادات و انس داشتن با قرآن کریم و باطن حضرات معصومین علیهم‌السلام و قرب ولایی به آن‌حضرات علیهم‌السلام می‌باشد.

در ذکردرمانی، حیث درمانی و آثاری اذکار و جهت توان‌بخشی و تأثیر آن‌ها بر سلامت روح و روان افراد و نقش دارویی آن با تشریح تناسب‌های مورد نیاز، اعتبار می‌گردد، نه جهت ثواب‌های اخروی اذکار. «ذکردرمانی» به درمان امراض و بیماری‌های جسمانی و روحی پرداخته و به رفع کاستی‌ها و نواقص، با تمرکز بر اتصال به قدرت بی‌پایان الهی، توجه دارد. این اتصال، با آوردن طریق خاصی از ذکر به منظور همراه شدن با سرعت پدیده‌های غیبی و شتاب حق‌تعالی صورت می‌گیرد. شناخت چگونگی این همراهی و اتصال، و بهره‌مندی از این قدرت بی‌پایان، امری تخصصی است.

اذکار، مانند داروهای یک داروخانه‌ هستند که بدون مراجعه به طبیب و بدون داشتن نسخه، نمی توان از آن ها استفاده کرد. «ذکردرمانی» دانشی پیچیده است و نسخه‌های آن بر اساس اصول و قواعد این دانش فوق تخصصی تجویز می‌شود و مستند به منقولات نیست، بلکه به استناد تجربه و دانش فوق تخصصی ذکر است که ارایه می‌شود.

ذکر، نیاز به تخصص و آگاهی دارد. ذکر، هم نیاز به زمینه‌های علمی دارد و هم نیاز به شناخت آثار تکوینی و معنوی آن به صورت تجربی و تأسیس مراکز ذکردرمانی عظیم با بسته‌های مختلف و فراوان ذکر دارد که از هریک، اثری بر می‌آید. باید متخصصی ذکرشناس و زبده تربیت نمود که به تجویز ذکر به صورت علمی و روشمند بپردازد.

ضرورت تأسیس مراکز ذکردرمانی:

تأسیس مراکز ذکردرمانی، از آن‌رو ضرورت دارد که منشأ برخی بیماری‌های خاص، به هیچ‌وجه امور محسوس مادی و باکتری‌ها و ویروس‌های شناخته‌شده نمی‌باشد و هرچه درمان‌های دانش پزشکی، آن را تحت بررسی قرار دهد، به تشخیص نوع بیماری و منشأ آن موفق نمی‌گردد؛ زیرا عامل آن، امری فرامادی و مربوط به پدیده‌ای در باطن عالم بوده و درمان آن، منحصر به استفاده از ذکر می‌باشد. هم‌چنین برخی از مشکلات روانی که روان‌شناسان و روان‌پزشکان از تشخیص نوع اختلال و درمان آن عاجز می‌باشند، تنها در حیطهٔ ذکردرمانی قرار می‌گیرد؛ اختلالاتی که گاه شکل اجتماعی به خود می‌گیرد و در قالب یک اپیدمی، جامعه‌ای را به خطر می‌اندازد؛ اختلالی اجتماعی که هرچه از راه‌های شناخته‌شدهٔ تجربی استفاده شود، نتیجه‌ای نمی‌دهد؛ درمان‌هایی که گاه یک دورهٔ پنج‌ساله یا یک یا چنددهه زمان می‌برد، تا خاصیت‌نداشتن خود را نشان دهد. این در حالی است که این اختلال، در این سال‌ها، هم رشد عمقی یافته و هم توسعهٔ کمّی پیدا کرده و افراد بسیاری را به خود مبتلا ساخته است و درمان آن نیز جز از راه‌های باطنی ـ آن هم توسط مربی کارآزموده در این زمینه که بیش‌تر در اولیای محبوبی حق‌تعالی منحصر می‌باشد ـ ممکن می‌گردد.

محتوا و معنای ذکر:

ذکرِ لفظی دارای لایه‌ای ظاهری به نام «لفظ» و لایه‌ای باطنی به نام «محتوا و معنا» می‌باشد. صورت ذکر، امری غیر از محتوای آن می‌باشد. آن‌چه دانش ذکردرمانی در پی آن می‌باشد، وصول به محتوا و معنای ذکر است؛ وگرنه ذکر اگر تنها در مرتبهٔ لفظ آورده شود و در آن محبوس گردد، خود به یک بیماری مبتلا می‌شود که این دانش برای درمان آن، فرمول خاصی را در اختیار دارد.

حقیقت ذکر، توجه به نعمت، خلقت و خالق می‌باشد، نه لفظی که بر زبان آورده می‌شود؛ هرچند لفظ، حکایت توجه باطن است و دارای اهمیت می‌باشد؛ به‌گونه‌ای که اگر اسم خدا بر ذبیحه ذکر نشود، گوشت آن حرام می‌گردد:

«وَأَنْعَامٌ لاَ یذْکرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیهَا»انعام / ۱۳۸؛

و دام‌هایی (داشتند) که (هنگام ذبح) نام خدا را بر آن(ها) نمی‌بردند.

ذکر، فقط گفتن الفاظ نیست و میان صورت و معنا نیاز به پیوند می‌باشد و ایجاد این پیوند به گونهٔ انشایی که در آن، هدف خاصی منظور می‌باشد و تحقق چیزی قصد می‌گردد، دارای شرایط فراوانی است. در ذکر، نتیجه همیشه تابع اخسّ مقدمات است و نبود یک مقدمه در ناحیهٔ ذکرپرداز، ذکر، مذکور و پیوند میان آن‌ها ـ هرچند نسبت به دیگر مقدمات، اهمیت کم‌تری داشته باشد ـ توان اجابت را از آن می‌گیرد. البته برخی از ذکرها، اگر مقدمات آن رعایت نشود، همانند اتصال کابل‌های برق می‌باشد که به جای قطع آن توسط فیوز، سبب آتش‌سوزی و خسارت می‌شود و نتیجهٔ عکس و ضرربخش می‌دهد. از این‌رو هر کسی نمی‌تواند زیر وزنهٔ ذکر رود و ادعای توان بلند کردن آن را داشته باشد؛ وگرنه گاه به مهره‌های کمر خود آسیب می‌زند؛ به‌گونه‌ای که دیگر نمی‌تواند راست‌قامت، بلند شود.

لفظ در این دنیا دارای خاصیت و اثر می‌باشد؛ گاه با لفظ، زنی بر مردی محرم می‌شود و با لفظ، مَحرمی بیگانه و نامحرم می‌شود یا با لفظ، کالایی منتقل می‌گردد و حتی گاه لفظ به آلت قتاله تبدیل می‌گردد. برای نمونه: اگر به پدر و مادر مهربان و شفیقی که سن بالایی دارند، به صورت ناگهانی خبر فوت یکی از فرزندان عزیز آنان داده شود، ممکن است دچار حملهٔ قلبی و سکته شوند. چند کلمه حرف، در کسی ایجاد مرگ می‌کند. کسی که مرتکب چنین کاری شود، معصیت کبیره انجام داده و مسؤول قتل آنان می‌باشد. ذکر نیز چنین می‌باشد؛ اما خاصیت و تناسب هر ذکر را متخصص کارآزموده در ذکردرمانی می‌شناسد.

اقسام ذکر:

اذکار به‌طور کلی بر دو قسم عام و خاص می‌باشد.

ذکرهای عام نیز بر سه گروه اولی، ثانوی و نهایی تقسیم می‌شود.

ذکرهای عامِ اولی، ذکرهایی اخباری است که هر کسی باید آن را داشته باشد و مانند خوراک‌های پایه و ضروری است که نبود آن‌ها آسیب‌زا می‌گردد.

ذکرهای ثانوی یا متوسط و ذکرهای نهایی اخباری نیز برای کسانی می‌باشد که در ایمان و معنویت نسبت به عموم افراد، در جایگاه بالاتری هستند؛ اما هنوز در سلک خاصان وارد نشده‌اند.

اذکار خاص، ذکرهایی است که با قصد انشا آورده می‌شود و ذکرپرداز، توانمندی انشای آن از ناحیهٔ خود را دارد. این اذکار نیز بر سه گروه عمده می‌باشد: خاص، خاص الخاص و اخص الخواص.

هر دو قسم از اذکار یادشده، یا توحیدی است و یکی از اوصاف الهی را بیان می‌دارد و یا ولایی است.

ذکر اخباری و ذکر انشایی:

ذکر لفظی یا صبغهٔ «اِخبار» دارد و یا به قصد «اِنشا» پرداخته می‌شود.

در ذکر اِخباری، ذکر دارای طریق صدور است و باید آن را از یکی از حضرات معصومین علیهم‌السلام دریافت داشت. در ذکر صدوری، مهم‌تر از توجه به طریق صدور، التفات به وجه صدور می‌باشد. در وجه صدور، بررسیده می‌شود که این ذکر، مناسب چه کسی است و چه اثری بر آن مترتب است و آیا خاصیت آن همگانی است یا به فرد مخاطب و کسانی که شرایط وی را دارند، اختصاص دارد و موضوع ذکر، فرد خاص می‌باشد؛ اما فرد خاصی که قابلیت الگوبرداری دارد.

در ذکر اخباری، قصد تقلید می‌شود و ذکر به تقلید از معصوم و به زبان وی گفته می‌شود و هدف در آن، نیل به ثواب و تشبه به معصوم، در عمل ذکرپردازی است؛ نه یافت نتیجه‌ای خاص. ذکر اخباری با درست بودن طریق صدور، مجوز می‌یابد و نیاز به مربی ندارد؛ هرچند اخذ آن از مربی، همانند مشاوره برای تصمیم‌گیری‌های‌های خرد و کلان، شرط زندگی سالم است.

قصد اِخبار ذکر، حالت گزارشگری دارد و نسخهٔ برداشتن از واقعه‌ای است که دیگری آن را پدید آورده است؛ بدون آن‌که نفس فرد در تولید آن، دخالتی داشته باشد.

توجه به تفاوت میان لفظ و معنا، در دانش ذکر وقتی سخت می‌شود که دانسته شود محتوا به‌راحتی به چنگ صورت نمی‌آید.

ذکرپرداز در گفتن ذکر لفظی به صورت عام و بدون قصد انشا و به گونهٔ اِخبار، صورت و لفظ ذکر را آسان می‌آورد، اما تحقق این ذکر با قصد انشا وقتی ممکن می‌شود که ذکرپرداز توجه به معنا داشته باشد.

ذکر اگر با قصد انشا همراه شود، توان استجابت می‌یابد. ذکری که با قصد انشا آورده شود، دیگر ذکر عام نیست و ذکر خاص می‌باشد که میان لفظ و محتوا پیوند زده است. چنین ذکرپردازی به تیراندازی ماهر می‌ماند که با قوّت بازو و قدرت کنترل اعصاب و توان مغز در محاسبهٔ دقیق فاصله و نیروی لازم، تیر را به هدف می‌زند. ذکر خاص نیز ذکری است که به هدف خورده و متعلق خود را محقق ساخته است.

چنین مهارتی برای ذکرپرداز به آسانی به دست نمی‌آید و وی باید تمامی شرایط عام و خاص ذکر را رعایت کند، تا در تحقق محتوای ذکر توفیق یابد. برای نمونه وی باید طهارت، پاکی، صدق و صفای باطن داشته باشد.

انشا، به معنای ایجاد کردن است و فرد با ساحتی متناسب از نفس تا روح، در تولید آن دخالت دارد و ساخت و پرداخت آن، به تمامی در دست وی می‌باشد.

ذکر انشایی، تولید یک ذکر با موقعیت‌های خاص و کلاف درهم‌تنیدهٔ میان اجزای ظاهری و باطنی و شرایط مورد نیاز آن است که سبب ایجاد واقعه‌ای عینی می‌شود.

ذکر انشایی است که توان حل مشکلات را دارد؛ به شرط آن‌که تمامی زمینه‌های انشای آن ایجاد شود؛ چنان‌چه در تهیهٔ غذا باید تمامی مواد لازم آن فراهم گردد تا خوراکی مورد نیاز به دست آید.

این ذکر انشایی است که اثرگذار است و می‌تواند فردی را از تمامی تعینات برهاند و به مقام ذات وصول دهد یا به عوالم ربوبی بر دهد یا همسری شیرین و اهل محبت را به او ارزانی دارد یا برکت و رونق به مال او بخشد و آن را نعمت نماید و نقمت‌ها را از او دور سازد؛ یا به‌عکس، عزیزی را از او بگیرد یا آتش بر منزل وی وارد آورد یا او را در معرض تجاوز ناموسی قرار دهد یا تصادفی مرگبار برای وی رقم زند. ذکر اگر انشایی باشد، یا منفعت دارد و یا ضرری را دفع می‌کند و یا خود زیان‌آور و مُضِرّ می‌گردد. ذکر انشایی، نیازمند داشتن مربی، علم و آگاهی است.

در ذکر انشایی، مهم این است که معنای ذکر با تمامی ابعادی که دارد، دانسته شود و انشا، بدون در دست داشتن معنای صحیح ذکر، محقق نمی‌شود. تا معنای ذکر به دست نیاید، نمی‌توان در گفتن آن، قصد انشا داشت؛ بر این پایه، قصد انشا فرع بر تصوّر معنا، و تصوّر معنا فرع بر به دست آوردن اصل اشتقاق کلمه‌ای است که به عنوان ذکر قرار می‌گیرد. قصد انشا، مبتنی بر آن است که نخست معنای درست لفظ در ذهن نشسته باشد و با تصور ادراکی و ادراک تصوری، به استعمال آن پرداخته شود. قصد انشا، بدون توجه به ظرایف معنایی ذکر، ممکن نمی‌شود و کسی که نمی‌تواند ظرایف معنایی ذکری را به دست آورد، نمی‌تواند آن را به طریقی که متناسب است، انشا کند؛ در نتیجه، از آثار آن محروم می‌گردد.

ذکر؛ ترنم دلِ صافی و با صفا:

«وَذَکرْ فَإِنَّ الذِّکرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» ذاریات / ۵۵٫ این آیهٔ شریفه به زیبایی از اثر ذکر بر دل بندهٔ مؤمن و سالک می‌گوید. ذکر به‌ویژه آیات قرآن کریم و نیز نقل روایاتی که در فضیلت مقام خلق نوری و نورانیت و ولایت حضرات معصومین علیهم‌السلام می‌باشد در ترنم بخشیدن به دل بسیار مهم است. البته ذکر در صورتی برای دل اثربخش و مناسب است که شیطنت از وجود فرد دور شده باشد؛ وگرنه دلی که غرق دنیاست ذکر نه تنها برای آن سودی ندارد، بلکه ممکن است فرد را به ضعف اعصاب یا مالیخولیا، بدفهمی و سوءظن دچار نماید. آیهٔ شریفهٔ یاد شده نیز ذکر را تنها برای اهل ایمان سودمند می‌شمرد. این بدان معناست که ذکر برای کسی که شرایط آن را ندارد به ضمیمهٔ مقدماتی دیگر، بر قساوت قلب وی می‌افزاید. دل وقتی صفا ندارد، ذکر او را بیش از پیش خراب می‌کند. چنین انسان‌هایی باید به انجام واجبات بسنده کنند و برخی از دعاها یا ذکرها را نگویند و چه بسا برای آنان بهتر است به جای آن بازی کنند تا مبتلا به قساوت قلب نشوند. البته این ذکر نیست که قساوت می‌آورد بلکه آلودگی فرد است که دل وی را هم‌چون زمین شوره‌زاری ساخته است که لطافت باران در آن جز خس نمی‌روید.

ذکر قرآن کریم:

حقیقت علوم هستی در قرآن کریم وجود دارد که برای یافت آن حقایق و استفاده از این کتاب آسمانی باید به آن نزدیک شد و با آن انس داشت و دوستی نمود.

تمامی آیات قرآن کریم آیات ذکر است و برای هر کدام اثر و خاصیتی است؛ چنان‌که یکی از نام‌های قرآن کریم «ذکر» است. قرآن کریم در معرفی خود می‌فرماید: «کذَلِک نَقُصُّ عَلَیک مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آَتَینَاک مِنْ لَدُنَّا ذِکرا»طه / ۹۹؛ این‌گونه از اخبار پیشین بر تو حکایت می‌رانیم و به صورت مسلّم به تو از جانب خود قرآنی داده‌ایم.

ذکری بالاتر از قرآن کریم نیست که می‌فرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا»اسراء / ۸۳. هیچ گونه ذکر و دعایی به اندازهٔ قرائت قرآن کریم در نفس آدمی تأثیر ندارد. البته باید آن را پُر خواند و قرائت این تنها کتاب آسمانی و مرتبط با حضرت حق باید برای استیطان نفس باشد و نفس با آن توطن پیدا کند و به خود وطن بگیرد.

تمامی آیات قرآن کریم ذکر است و می‌توان هر یک را برای تحقق چیزی ذکر قرار داد. برای نمونه، آیهٔ شریفهٔ: «خَتَمَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ»البقرة/ ۷ ذکری جلالی است که با شماره‌ای خاص برای سحر به کار می‌رود.

قرآن کریم گنجینه‌ای معنوی و داروخانه‌ای فوق مدرن در باب ذکر است که حتی نگاه آن به هر آیه اثری خاص و متمایز با نگاه به آیه‌ای دیگر دارد تا چه رسد به آن که از هر آیه به صورت ذکری خاص مورد استفاده قرار گیرد. البته این نگاه همیشه خیر و برکت نمی‌آورد و برخی از نگاه‌های آن گاه استرس و تنیدگی را موجب می‌شود.

قرآن کریم برای مؤمن نور، شفا، رحمت و سعادت است، ولی همین کتاب نورانی برای زشت‌سیرتان جز خسران و زیان نمی‌باشد. قرآن کریم در معرفی خود، خویش را شفا برای مؤمن به صورت قضیه‌ای موجبه می‌آورد و می‌فرماید: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآَنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» و خسران خود برای ظالمان را به صورت حصر و سالبه می‌آورد و در ادامه می‌فرماید: «وَلاَ یزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلاَّ خَسَارا».

آیاتی نیز هست که ده‌ها ذکر را درون خود تعبیه نموده است که برای هر یک اثری است و گاه ذکری خیر و برکت می‌آورد و ذکر همسایهٔ آن سبب ناراحتی و نقمت می‌شود.

نخستین شرط برای استفاده از اذکار الهی توان انس گرفتن با قرآن کریم و قرب به آن آیه است که بدون قرائت آن و داشتن طهارت و صفای باطن میسر نمی‌شود.

مراتب ذکر:

الف) ذکر قالبی و لفظی؛ صرف تلفظ به ذکر و توجه به آن و تکراری که دارد. مخصوص مبتدیانی است که به انابت افتاده‌اند و ذکر را با توجه می‌گویند اما ذکر از مرتبهٔ حس و محسوسات فراتر نرفته است و توجه به لفظ و تکرار آن است.

ب ) ذکر نفسی؛ ذکر در نفس رسوخ نموده و از صرف تلفظ و امور محسوس گذشته است. دل ذکرپرداز رنگ و روی ذکر می‌گیرد و چنان توجهی به ذکر دارد که امور منافی با آن را از خود دور می‌سازد و ذاکر تخلق نفسی به ذکر پیدا می‌کند و صاحب تبدیل می‌شود؛ به‌گونه‌ای که رذایل اخلاقی و مشکلات خلقی با این ذکر برطرف می‌شود.

ج) ذکر قلبی؛ که صفای باطن را همراه دارد؛ به این معنا که ممکن است ذکرپرداز آن را در حال خواب هم داشته باشد. ذکر چون قلبی است خواب و بیداری و شب و روز در آن تفاوتی نمی‌گذارد. برای چنین کسی هیچ گونه امور منافی به ذهن نمی‌آید تا نیاز به دفع آن داشته باشد.

د) ذکر سرّی؛ این ذکر در سِرّ، نهاد و هویت ذکرپرداز می‌افتد. تفاوت آن با ذکر قلبی در این است که ذکر قلبی تنها احاطه به قلب دارد و غیر هنوز در وجود او هست، ولی مرتبهٔ سِرّ، نهاد و ذات فرد این ذکر را تصرف می‌کند و دیگر غیر در او اثر ندارد، چه رسد به آن که بخواهد منافی داشته باشد.

ه ) ذکر روحی؛ ذکرپرداز در این مرحله ذکر خفی داشته و ذکر در جان وی لانه کرده است. این ذکر اختیاری نیست و گفتن آن نیازی به اراده ندارد و حتی در حال سخن گفتن ذکرپرداز، آن ذکر ادامه دارد و زنده است و با هر اشتغالی جمع می‌شود و کثرت و ظهور مانع آن نیست. ذکرپرداز در این مرتبه می‌گوید، می‌خندد، می‌خورد، می‌خوابد ولی ذکر خود را با خویش دارد و کسی متوجه نمی‌شود وی در حال ذکر است و چه بسا او را غافل می‌پندارند. ذکر، جزیی از وجود و هویت ذکرپرداز است و او بدون نیاز به قصد و اراده، آن را می‌آورد و همانند تنفس است و این ذکر است که به ذاکر توجه دارد و او را به صورت دایمی و استمراری حفظ می‌کند، نه به عکس.

و) ذکر عینی؛ ذکر در این مرحله خود را ظهور می‌دهد و آثار آن دیده می‌شود، بدون این که خود ذکر ظاهر باشد. این آثار گاه برای دیگران نیز قابل رؤیت و فهم است و چه بسا آنان صدای ذکر وی را می‌شنوند. سالک در این مرحله است که به شور و شوق می‌افتد.

ز) ذکر غیبی که مرتبهٔ فنای ذکر است که نه ذکرپردازی با مراتب نفس، قلب و سِرّ می‌ماند، و نه ذکری و نه آثاری و تنها مذکور است و بس و مرتبهٔ وصول یک ذکر است که ذکرپرداز به آن تخلق پیدا می‌کند و می‌تواند با گفتن آن اثری مناسب با آن را ایجاد کند، ولی فنا و خرابی ذکرپرداز مانع از آن است که وی ذکر را برای حصول اثری بیاورد و او همواره خرابی خود را می‌خواهد و بر این عقیده است که: «یک شهرِ آباد بس است.»

انواع ذکر:

۱) ذکر زبانی ظاهری و جلی؛

  الف)مقید:

       -ذکر نعمت‌های الهی

       -ذکرهای مخصوص پیشامد مصیبت

       -ذکرهای بازدارنده از معصیت

  ب)مطلق، مستمر و دایمی

۲) ذکر غیر زبانی، باطنی و خفی

۳)ذکر کلی

۴)ذکر جزیی

۵)ذکر دارای عدد و شماره

۶)ذکر بدون عدد و شماره

از دیگر انواع ذکرها به لحاظ محتوایی می توان به ذکرهای لُبّی و تعقلی، سلوکی، توحیدی، ولایی، استغفاری، تنزیهی، توصیفی اثباتی، حقی، خلقی، ابتدایی، کمالی، عنایی، آثاری، زمانی و نیز اذکار سبک و سنگین اشاره کرد.

منابع:

۱٫سرود محبان/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/تبیین ۴۴ ذکر از مهم‌ترین آیات ذکر در قرآن کریم/انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳/شابک: ۶ـ ۵۹ ـ ۶۴۳۵ ـ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫

۲٫کتاب دوستی/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳٫

۳٫دانش ذکر/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳/شابک دوره: ۳ ـ ۰۸ ـ ۷۷۳۲ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫

۴٫چهرهٔ عشق/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ نویافته‌هایی از مفهوم، معنا، مصداق،نور، حکم، عظمت و آثار (بسم اللّه الرحمن الرحیم)/انتشارات صبح فردا، چاپ اول: ۱۳۹۲/ شابک: : ۱ ـ ۰۴ ـ ۷۳۴۷ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫

۵٫کتاب خدا/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳٫

جستارهای وابسته:

علم، دانش، قرآن کریم، علوم قرآنی، تفسیر، تأویل، تعبیر، استخاره، سلوک، عرفان، دعا، مناجات، زیارت

مطالب مرتبط