معناشناسی تعبیر:
«تعبیر» در لغت به معنای عبور کردن است و تعبیر خواب یا خوابگزاری به معنای عبور و گذر از ظاهر رؤیای شخص است. تعبیر خواب در اصطلاح کوششی در جهت یافت حقیقت رؤیاست. به عبارت دیگر، در تعبیر معبّر یا خوابگزار از ظاهر رؤیا به حقیقت آن رجوع میکند. از این رو، تعبیر از یک حقیقت باطنی حکایت می کند.
در تعبیر، فردی خوابی میبیند و از عهدهٔ یافت باطن آن برنمیآید و به خوابگزار روی میآورد و معبر باید این خواب را مانند مهرههای شطرنج عبور دهد تا سرانجام باطن آن خواب را نسبت به این فرد خاص بازگویی کند و به او ارشاد لازم و دستور مناسب را دهد.
موضوع تعبیر:
موضوع تعبیر و خواب گزاری «رؤیا» است. رؤیا رؤیت و دیدن در خواب را گویند. از این رو، رؤیا در خواب است که شکل میگیرد و همگان بهطور مختلف چیزهایی میبینند که از آن به اموری پی میبرند.
علم تعبیر:
دانش موجود در حوزههای علمی بهطور کلی به سه دسته تقسیم میشود که عبارت است از:
علوم منقول و ظاهری، علوم معقول و در آخر، علوم حقیقی و تمام باطنی
فقه، اصول، کلام و ادب از علوم صوری و ظاهری است.
منطق، فلسفه، هیأت و ریاضیات از دانشهای فلسفی، و عرفان، نجوم، علوم غریبه، تصرفات نفسانی و یافتههای باطنی و شهودی در زمرهٔ علوم به تمام معنا باطنی است.
رسیدن به دیگر علوم باطنی و حقیقی زمینههایی از ریاضتهای نفسانی و عبادت و تهذیب نفس و روح را لازم دارد و این گونه معانی و حقایق از تمامی دانشهایی که گذشت برتر است. اکتساب این گونه حقایق و معانی به صفای نفسانی و استعداد کامل نیاز دارد و افزوده بر آن، هرگز بدون ریاضت و تهذیب نفس بهرهٔ کسی نمیگردد. البته، تنها امور گفته شده شرط کافی در رسیدن به این علوم نمیباشد و عنایات الهی و دولت اسمایی نیز شرط لازم آن است.
در میان این حقایق و معانی میتوان به علم «منایا»، «بلایا»، «فراست» و «تعبیر» اشاره کرد.
علم «تعبیر» از کمالات بلند باطنی انسان است که به دهش الهی وابسته بوده و نتیجهٔ صفای باطن و ریاضتهای سخت نفسانی است و جز برای اندکی آن هم بهطور نسبی و با کم و کیفی مختلف حاصل نمیگردد.
در علوم معنوی افزوده بر آنچه در دانشهای ظاهر نیاز است، باید به نفس پاک و روح شاد مراجعه کرد و نه به نوشتههای دیگران. عالمان حقیقی برای تعبیر خواب یا استخاره به کتابی جز کتاب نفس خویش مراجعه ندارند و با بازخوانی آن است که از خود یا دیگران دستگیری دارند. صاحبان علوم و اندیشههای بلند که از آنان به «اولوا الالباب» تعبیر میشود از محفوظات خود اندک استفاده میکنند و هرچه را که میگویند به انشای نفس آنان و با ایجادی جدید است، از این رو تکرار در گفتههای آنان نیست و حتی اگر مطلبی را بنویسند که در نوشتههای دیگران آمده است، چون آن را به صورت انشایی بیان میدارند، در نحوهٔ تقریر و نگارش دارای تازگی و نوآوری است و تکراری در آن دیده نمیشود.
افرادی که سرّ و باطن آنان به این حقایق و معانی شکفته شده است و بهواقع به این موهبت رسیدهاند، در ابتدا خود خوابهای خوش و پرمعنای بسیاری میبینند و ریاضتهای طبیعی و فراز و نشیبهای فراوان قهری در دامانشان قرار میگیرد و صاحب رنج و سوز و آه و درد فراوان میشوند.
تعبیر خواب، موهبتی است از جانب حق تعالی که به تعدادی محدود از بندگانش عنایت میفرماید. این علم همانطور که معلم دارد، قابل تعلیم و آموزش است. کسی که از معنویات سهمی داشته باشد، در ابتدای زندگی و عمر خود و در ابتدای سیر و سلوک فکری و عملی، خواب فراوانی میبیند و همچنین مشکلات و سختیهای غیر عادی بسیاری در پیش خواهد داشت که باید تمام آن را با صبوری پشت سر بگذارد و دم نزند و هرچه بیشتر درگیر زحمت و مشقت شود، بیشتر باید به خود امیدوار گردد و هرچه مشکلات وی غیر عادیتر باشد، کاسهٔ دلش از گستردگی بیشتری برخوردار میشود و دارندگان علم تعبیر نیز از روبهروشدن با این سختیها برکنار نیستند؛ چنان که حضرت یوسف با این مشکلات درگیر بود و مدت مدیدی را در بند چاه و زندان بود.
این علم با آن که موهبتی است، زمینههای اکتسابی دارد. صاحبان این علم بهطور کلی کسانی هستند که مورد توجهات الهی قرار گرفتهاند و صاحبان این علم، اگرچه بهطور کلی متکی بر باطن خود بودهاند، برخی از آنان بر آموختهها و یافتههای شهودی دیگران تکیه داشتهاند. البته در هیچ یک از معبّران زمینههای استعدادی را نمیتوان نادیده گرفت.
بهطور مثال میتوان گفت این علم مانند شاعری است و افزوده بر نیاز به استعداد خاص خود، فراگیری فنون شعر و فرهنگ ادبی آن را نیز لازم دارد.
علم تعبیر همچون شعر و شاعری زمینه و استعداد ذاتی میخواهد و آن که بیبهره از این استعداد است، بهرهای از آن نخواهد یافت؛ ولی تعلیم و تعلم در شکوفایی آن نقش دارد؛ خواه جهات تعلیمی آن کلاسیک و مدرسی و آکادمیک باشد یا همچون صاحبان این مقام از تعلیم و تعلمهای عملی در لباس سوز و ساز برخوردار باشد.
صاحبان علم تعبیر دارای اقتدار معنوی هستند و این اقتدار موجب تمکین دیگران از آنان میگردد و همین اقتدار در جناب حضرت یوسف علیه السلام سبب اقتدار مردمی و اجتماعی وی شد.
تمامی اقتدار ظاهر و باطن از مراتب «حکم» است و حکم از عطایای الهی است که خداوند بر هر یک از بندگان لایق و پرظرفیت وی سهمی از آن میبخشد؛ خواه در جهات صوری و مُلکی باشد ـ گرچه صاحب نفوذ و دارندهٔ حکم ظاهری، فردی ظالم باشد ـ و خواه در جهات معنوی و ملکوتی که هرگز ظلم و زور در پیرامون آن راه نمییابد و کسانی در میان بندگان خدا بودهاند که در تمامی جهات اقتدار، نقش عمده و اساسی داشتهاند.
تحقق علم تعبیر زمینهٔ ظهور نبوت میباشد؛ اگرچه این علم به انبیا ویژگی ندارد و میشود اولیای غیر معصوم خدا نیز از آن برخوردار شوند؛ ولی مراحل عالی آن در انبیا و بهخصوص در حضرت یوسف علیهالسلام و مراحل پایانی و اطلاقی آن در شخص حضرت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله و امیرمؤمنان و ائمهٔ هدی علیهمالسلام و ناموس حق حضرت زهرای مرضیه علیهاالسلام میباشد.
علم تعبیر از علوم کهن است و حضرات انبیا علیهمالسلام معلم آن بودهاند و با وجود باطنی بودن دارای مبانی و اصول منظم و روشمندی است که تاکنون تبیین نشده و همیشه بهطور اجمال و به صورت سینه به سینه انتقال یافته است.
با آن که علم تعبیر از علوم سینه به سینه است و تاکنون به شیوهٔ قاعدهمند و مدونی انسجام علمی نیافته است، میتوان آن را تحت ضوابطی کلی و به صورت روشمند ارایه داد و این علم را همچون بسیاری از علوم آموزشی ساخت، و این کار با آنکه بسیار مشکل و محتاج زحمات فراوانی است، از آنجا که پیشینهای ندارد، از تازگی و طراوت خاص خود برخوردار است و افزوده بر این، همواره افراد عام و خاص به آن احساس نیاز میکنند.
تعبیر یک علم شمرده می شود و چون علم است قابل تعلیم و تعلم میباشد؛ اگرچه اساس و نهاد اصلی آن را باید از موهبتها و رزقهای آسمانی و بهرههای الهی دانست؛ چرا که معلم آن حق است و این علم سهم خوبان و اولیای خدا میباشد و راه غیر بر آن بسته است.
گذشته از آن که معلم اصلی این علم جناب حق تعالی است و زمینههای استعدادی آن در افراد از توجهات خاص الهی نسبت به بندگان خاص و اولیای بحق حضرتش میباشد، میتواند مدرس و آموزگارانی دیگر داشته باشد و با آن که از علوم موهبتی است، با مربی اولیا قابل اکتساب و فراگرفتن است.
مباحث و مبادی علم تعبیر:
مبادی علم تعبیر از دو سلسله بحث اولی و ثانوی تشکیل میشود. برخی از مباحث اولی علم تعبیر چیستی علم تعبیر، معبر، خواب و رؤیا و تعریف آن و افرادی که موضوع این گونه خوابها و رؤیاها قرار میگیرند است.
مباحث هستیشناسی، وجودیابی، تجزیه و ترکیب وجودات اشیا و موجودات عالم از مباحث عام و ثانوی این علم میباشد.
چیستی رؤیا:
یکی از حقایق وجود انسانی و مواهب الهی رؤیا و دیدن خواب است و چنین استعدادی کمالی بلند از کمالات فعلی آدمی است.
هنگامی که انسان در بستر خود خوابیده است، او در خواب خود را میبیند که سیر میکند، حرف میزند، درگیر میشود، میکشد یا کشته میشود و هر جا برده میشود و با هر کسی سخن میگوید؛ بدون آن که تن و جسم وی احساس و حرکت در این جهت داشته باشد.
روح و عقل آدمی نیز چنین ویژگی ندارد و قابلیت قالب زدن را نمیپذیرد. پس کیست و چیست که چنین صورتهایی را نقش میزند و آدمی را سرگرم و مشغول میدارد.
عوالم مختلف هستی به سه عالَم تقسیم میگرد:
عالَم مادی:موجودات عالم ماده و عوالم مادی دارای رنگ و روی و شکل میباشند و از بو و رایحه برخوردارند و ثقل و وزن و دیگر آثار و عوارض خاص خود را دارند. عوالم مادی فروترین مراحل وجودی را داراست تا جایی که هیولا و مادهٔ اولی که اصل قابلیت میباشد، پایینترین مرتبهٔ هستی به شمار میآید.
عالَم تجردی:عوالم تجردی هیچ یک از آثار و عوارض عالم ماده را ندارد و از شکل، رنگ، بو، ثقل و وزن بهدور است و هیچ گونه حالت و کمیتی نمیپذیرد و از عناوین و مفاهمیی که ما میشناسیم به تمام معنا برکنار است؛ با آن که حقیقت خود را دارد و از آثار واقعی و خصوصیات تجردی خود برخوردار است. عوالم تجردی از عالیترین مراحل وجودی برخوردار است.
عالَم برزخی: در میان دو عالم کاملا متفاوت هیولا و عقل، عالم برزخ قرار دارد. صورتهای این عالم، ماده و ثقل و سنگینی ندارد؛ ولی آثار مادی در آن دیده میشود و بنابر این نه مادی محض است و نه مجرد صرف و نه از اوصاف عالم ناسوتی بیبهره است و بهطور کلی هم وجود تجردی دارد وهم میتواند آثار ناسوتی فراوانی را از خود آشکار سازد.
عوالم برزخی یا مثالی بر دو قسم متصل و منفصل است.
مثال منفصل، عالمی را گویند که از دنیای فعلی و ناسوتی ما جداست؛ مانند عالم ذر.
عالم مثال متصل با ماست و با وجود مثالی در ما جلوهگری میکند و مثالش در عین پیچیده بودن با ناسوت، رهای از آن میباشد. بیما و با ماست و ما را همیشه به خود مشغول و مشتاق میسازد.
مثال متصل خود بر دو بخش است: یکی مثال متصلی که در خواب و به هنگام انصراف قهری از حواس مشاهده میشود و «رؤیا» نام گرفته است و دیگری را باید در بیداری یافت که این نیز در واقع بر دو قسم است: صورت ذهنی و صورت خارجی.
از این رو، باید گفت خواب و رؤیا چیزی نیست جز سیر در عوامل مثالی رؤیایی یا خیال. رؤیا و خواب دیدن تنها بخشی از عوالم مثالی آن هم قسم متصل آن میباشد که در پوششی از بدن و بهدور از تن و اندیشهٔ صوری سیر میکند و ما را سرگرم میسازد.
قوهٔ خیال آدمی است که صورت و نقش میزند و معنا و مفهوم را به صورت میکشد و نقاش جان آدمی است که معنا و معنویت را به صورت میآورد و حتی حقیقت را نیز صورت میدهد و تمامی حقایق معنوی و تجردی را برای نفس ترسیم میکند.
تفاوت رؤیا و رؤیت:
رؤیت نسبت به مشاهده در بیداری استعمال میشود، رؤیا همان رؤیت در خواب را میگویند.
چیستی تعبیر:
از آن جا که تعبیر و خواب گزاری، عبور از حس به مثال است، تنها منحصر به عوالم مثالی است. از این رو، معبر و خواب گزار در تعبیر، عوالم مثالی را سیر میکند و حقایق محدودی را از طریق تمثلات وجودی مییابد و محسوس را به لباس تخیل در مینوردد و بازگو مینماید.
دیدن رؤیا امری وجدانی است و هر فردی در عمر خود خوابهای متعددی دیده و آن را با تمام وجود احساس نموده است و اثبات آن به نقل شرعی و یا بیان خوابهای دیگران نیاز ندارد و هر کس خود این عالم را جزو وجود خود دیده و یافته است، چه ایمان و اعتقادی به تعبیر داشته باشد یا خیر و چه خواب و رؤیا را مادی بداند و یا مثالی و یا مجرد. بنابراین کسی که منکر اصل دیدن خواب و رؤیا شود، در واقع منکر بخشی از حقیقت و واقعیت فردی خویش شده و عالمی از عوالم وجودی را به کناری گذاشته است، همانطور که بعضی در جهت اعتقاد و تصورات ذهنی تمام حقیقت را پوچ و هیچ انگاشته و واقعیتهای اطراف خود و حتی خود را نیز نادیده انگاشتهاند و اینان بهطور کلی از واقعیتها بریدهاند.
تحقق عوالم هستی و عوالم رؤیایی هرگز قابل انکار نیست و انکار رؤیا با انکار وجود خواب در آدمی برابر است. هم چنین رؤیا میتواند منشأ دگرگونیهای خارجی گردد.
رؤیا از دیدگاه قرآن کریم:
«والذین اجتنبوا الطاغوت أن یعبدوها، وأنابوا إلی اللّه لهم البشری»(زمر / ۱۷).
ـ برای کسانی که از پرستش طاغوت دوری میکنند و بهسوی خدا روی میآورند بشارت (خوابهای خبردهنده) است.
«یا أیها الملأ، أفتونی فی رؤیای إن کنتم للرؤیا تعبرون؟ قالوا: أضغاث أحلامٍ وما نحن بتأویل الأحلام بعالمین»(یوسف / ۴۳ ـ ۴۴).
ـ ای بزرگان، خواب مرا تعبیر نمایید؛ اگر شما به واقع خوابگزارید. گفتند: خواب پریشانی است و ما به تعبیر خوابهای پریشان آگاه نیستیم.
رؤیا دارای اقسام متفاوتی است که فروترین قسم آن را «اضغاث احلام» و خوابهای پریشان و بیاساس و بهترین آن را «بشری» و «بشارت» و خوابهای امید دهنده و راهگشا میگویند. قرآن کریم از هر دو قسم رؤیا سخن گفته است.
رؤیای بشارت دهنده:
خوابهای پریشان پایینترین مرتبهٔ رؤیت خیالی را دارد و در مقابل آن، بهترین خوابها و برترین رؤیتهاست که «بشارت رحمانی» نامیده میشوند و خیال ملکوتی و ملکوت خیال است. قرآن کریم آن را مخصوص مؤمنان بحق و اولیای خود میداند. چنین خوابها و یافتههای ملکوتی برای کسانی است که از مقربان و دوستان خدا بوده و ایمان و تقوای والایی داشته و در درون خود به نوعی شرک و طاغوت را زدوده باشند. پایهٔ چنین خوابهایی امور غیر مادی است و زمینههای مادی و لذایذ حسی در آن بسیار کم است.
این گونه رؤیاها، از ضمیر و باطن فرد صالح و ظهورات رب حقی در آن خبر میدهد که تحت راهنمایی مرشدِ تقدیری آدمی میباشد و در مواقع حساس بهطور گویا پردههایی از جهل و نادانی را از آدمی دور میسازد و او را بهسوی غیب و حقایق مرموز و پنهانی رهنمون میشود و مردمان شایسته را جهت میدهد و در کشاکش روزگار حامی و بیانگر امور میگردد و درآمدی از امور را پیش از وقوع آن نشان میدهد.
خواب روشن و رؤیای گویا بخشی از اجزای نبوت و پیغمبری میباشد، چنان که در روایات است: «رؤیا المؤمن جزء من أربعین أجزاء النبوة»(مسند أحمد، ج۳، ص۲۶۷)؛ خوابها و رؤیاهای خوش مؤمن و افراد وارسته و صالح، خود یک بخش از چهل قسمت نبوت و یافتههای پیغمبری میباشد.
این گونه خوابها معلول عواملی است که جز در شایستگان یافت نمیشود و کمال نفس، صحت مزاج و سلامت روح و روان برخی از موجبات آن است.
تمام انبیا و امامان و اولیا و شایستگان، همگی از این گونه خوابها برخوردار میباشند.
همهٔ انبیا از این گونه خوابها و یافتههای پنهانی در مواقع مختلف و متعدد از عمر خود داشتهاند؛ بهخصوص در ابتدای نبوت و پیغمبری که گاهی وحی و الهام برای پیامبران و امامان در قالب رؤیا رخ مینموده و آنها را نسبت به امور مختلفی آگاه میساخته است و مدارک فراوانی در این زمینه وجود دارد.
در زمان غیبت که جامعهٔ اسلامی بهطور ظاهر از وحی و عصمت دور است و مؤمنان بهطور عادی به صاحب عصمتی دسترسی ندارند، این گونه خوابها بهترین و پربارترین و شیرینترین نوع یافتههای آنان میباشد.
میان این گونه یافتههای ملکوتی و کمالات معنوی، ملازمهٔ حقیقی وجود دارد و چنین یافتههایی نصیب شایستگان میگردد.
آنانی که سلامت نفس دارند و خدای خود را یافتهاند، همیشه سرشار از این گونه خوابها هستند و کسانی که چنین خوابهایی دارند، بهطور جدی برخوردار از نوعی کمال میباشند. کمالات مؤمن خود زمینهٔ خوابهای خوش میگردد و خوابهای خوش زمینهٔ تحقق کمال را در آنان فراهم میسازد و بهطور کلی این انعکاس تزاید باقی است.
رؤیای پریشان یا أضغاث احلام:
«اضغاث» جمع ضغث و به معنای دستهای از ترکههای مختلط و انشعابی از یک امر است و احلام، جمع «حلم» به معنای خواب آشفته و پریشان است.
در میان خوابها، رؤیاهای نادرست فراوانی دیده میشود که عوامل آن، نگرانیهای روحی یا فسادهای مزاجی یا نابسامانیهای خارجی میباشد؛ مثلاً فردی، چیزی را از دست داده و یا نوعی بیماری در او رشد کرده یا هوا گرم بوده و یا بستر وی مناسب نبوده و دهها عامل داخلی و خارجی و مادی یا معنوی دیگر میتوان یافت که در تحقق رؤیا نقش دارد.
خوابهای پریشان در محدودهٔ کاری معبر نیست؛ اما چنین نیست که بیاساس و بیارزش باشد؛ زیرا زمینهٔ بسیاری از کمبودها و نواقص و مشکلات روحی یا جسمی افراد را میشود با آن به دست آورد و از آن در جهت بازیابی سلامت افراد بهره برداری کرد.
خوابهای پریشان و درهم ارزش تعبیری ندارد، و از این جهت خواب گزار از خصوصیت آن بیاطلاع است. خوابهای پریشان و اضغاث احلام از زمینههای مادی و بیماریها و کمبودهای حسی برخاسته است.
خوابهای پریشان و درهم، اگرچه تعبیر ندارد و به جهت تعبیر در شأن معبر نیست، این گونه خوابها منبعی مهم برای روانشناسان در بهدست آوردن ویژگیهای روانی و پنهانیهای باطنی یک فرد است که خود به صورت غالب آن را پنهان نگاه میدارد.
روانکاو حاذق میتواند با استفاده از پارامترهایی که اینگونه خوابها به او میدهد، بسیاری از امراض روانی و حتی جسمانی را مداوا نماید و به بسیاری از ناهمواریهایی که کشف آن از بیمار در بیداری وی ممکن نیست پی برد.
چنین خوابهایی در جامعهای سالم و پیشرفته میتواند توسط معبران و و روانکاوان ماهر و توانا مورد استفادههای فراوان قرار گیرد. برای نمونه، ممکن است فردی در خواب ببیند که در میان آب آلودهای افتاده و دست و پا میزند و بسیار خسته شده است، در اینجا معبر برای تعبیر این خواب، ممکن است به تناسب حالات فردی بگوید: دنیا به تو رو میآورد و باید مواظب باشی که به گمراهی کشیده نشوی و ممکن است به دیگری بگوید: از خوابهای نادرست است و باید به پزشک مراجعه نمایی و روان درمان به واسطهٔ همین خواب او را آزمایش کند و دریابد که وی نیازمند ازدواج است و باید برای تعدیل مزاج خود یا ازدواج نماید و یا از داروی مناسبی استفاده کند و ممکن است در فردی زمینهٔ وجود انگل را برساند و پزشک با آزمایشی به وجود آن انگل آگاه گردد و در پیشگیری از آن یا جلوگیری از وخامت آن کوشش نماید.
نکتهٔ بسیار مهمی که مربوط به علم تعبیر است و خوابگزار باید آن را بررسی کند این است که چه نوع خوابهایی را باید از خوابهای پریشان دانست ومعیار علمی و فنی شناخت این گونه خوابها چیست.
عوامل رؤیا:
عوامل رؤیا یا داخلی است و یا خارجی.
همانطور که خواب و خوابیدن علل طبیعی و قسری دارد و دارای عوامل داخلی و خارجی میباشد و هیچ خوابی بدون سبب نیست و تمام خصوصیات آن با واقعیتهای مختلف آدمی رابطهٔ مستقیم دارد، رؤیا و خوابهایی که انسان میبیند نیز این چنین است و هیچ یک از آن بدون علت و سبب نیست و همهٔ آن از علل و اسباب مختلفی برخوردار میباشد.
همانطور که ممکن است عارفی عالم مثالی منفصل نزولی و صعودی که همان عالم ذر و برزخ است را در بیداری بیابد و از آن به دیگران خبر دهد، ممکن است این واقعیت در خواب نیز تحقق یابد و فردی در خواب واقعیتی از این عوالم را ببیند؛ هرچند تحقق این امر در خواب به مراتب آسانتر از رؤیت عارف در بیداری میباشد و امکان یافت آن برای افراد مختلف فراهم است، با این تفاوت که اگر کسی در بیداری چنین واقعیتی را از عوالم مختلف دیگر ببیند، در اصطلاح به آن «مکاشفه» گفته میشود و چنین فردی مثال را به حس کشیده و اگر وی آن را در خواب ببیند، مثال منفصل را به مثال متصل رسانده است. اگر وی عوالم و امور دیگری را با طورهای مختلف دیگری در خواب ببیند، خصوصیات و نامهای دیگری مییابد.
بعد از بیان این امر باید دانست که ممکن است در خواب یا بیداری صاحب بشارت و یا کمال یافتهای حقیقت مجردی را به واقع تجردی یا مثالی آن و به همان صورت که هست ببیند؛ بدون آن که خیال و یا قوای مشترک آن فرد در آن حقیقت و معنا دخل و تصرفی داشته و در آن تغییری ایجاد کرده باشد، در این صورت وی نفس واقع را دیده و یافته است و از این جهت نیازمند تعبیر نمیباشد و تنها معبر باید آن را تأیید کند و اطمینان درستی آن خواب را در او ایجاد نماید و اگر این امر در بیداری رخ دهد، خود مشاهدهای بس گویا و روشن است و پیشامد این امر در بیداری به مراتب سنگینتر و مهمتر از پیشامد آن در خواب است؛ زیرا در بیداری توان بر یافتن باطن را با وجود حواس ظاهری در خود داشته است، بدون آن که اختلالی در ظاهر پیش آید. البته این امر در توان هر کس نیست و در خور افراد بسیار وارسته است. لازم به ذکر است این امر در خواب بیشتر امکانپذیر است و حتی میشود فردی در خواب توفیق چنین امری را بهدست آورد؛ هرچند شایسته نباشد؛ زیرا این گونه مبشرات بر اثر عوامل و علل خود، گاه در افراد عادی رخ مینماید و در یک لحظه رؤیتی بهرهٔ آنان میشود.
متعلق رؤیت در بیداری یا خواب میتواند امور دنیوی یا معنوی و تجردی باشد و در اموری دنیوی نیز گاه مربوط به حادثه و جریانی است که ارتباط به زندگی خود دارد و گاه به امور دیگری ارتباط دارد؛ ولی رؤیت امور تجردی و باریافتن به بارگاه عوالم مثالی یا تجردی آنطور که در آن عوالم میباشد، چندان آسان و فراوان نیست؛ بهخصوص اگر در بیداری باشد.
مشاهدهٔ امور مجرد یا مادی در بیداری چندان آسان نیست و تنها ویژهٔ اهل الله میباشد؛ ولی دیدن واقع امور دنیوی در خواب ممکن است و دیدن امور معنوی اندک پیش میآید؛ هرچند ممکن است امری و چیزی بدون دخل و تصرف خیال در خواب و یا بیداری دیده شود. چنین اموری تعبیر و تأویل ندارد و همان است که دیده شده است و بخش محدودی از خوابها و رؤیاها از این نوع خوابها میباشد.
قسم دیگر رؤیا که فراوان دیده میشود، این است که آدمی در خواب موجود مجرد و مفارقی از عوالم تجردی و یا موجوداتی از عوالم مادی را با صورتهای گوناگون و با دخل و تصرف خود و خیال ببیند و این همان رؤیایی است که نیازمند تعبیر و معبر است و خوابگزار تواناست که میتواند واقع آن را رصد نماید و نیز ممکن است که از بخش خوابهای پریشان باشد و از این جهت تعبیری را برنتابد.
رؤیا مثال و صورتی است از واقعیتهای مجرد و روحی و یا مادی که در صورت سلامتی و دوری از حوادث روحی و نابسامانیهای نفسی قابل تعبیر است و دارای ارزش معنوی میباشد و در غیر اینصورت خود حکایت از کمبودی نفسانی و مشکلی روحی در خواب بیننده میکند که «اضغاث احلام» و خوابهای پریشان نامیده میشود و تعبیر ندارد و تنها در جهت روانکاوی نفس میتواند مورد استفاده قرار گیرد و تشخیص این امر که خواب درست و خوبی میباشد یا نه، در حیطهٔ قدرت معبر میباشد و معبر این صورت دیده شده را به حقیقت اصلی خود ارجاع میدهد و آن را باز مییابد و اصل واقعه را از صورتگریهای خیال دور میسازد و واقع آن را بیان میدارد.
تأثیر عوامل رؤیا در تعبیر:
هر قدر عوامل داخلی و خارجی فراوان و مختلفی علل و اسباب خواب و رؤیا شود، تعبیر نیز به همان نسبت گسترده، مشکل و پیچیده میشود و حالات و تعابیر گوناگون و متعددی به خود میگیرد.
گاه کسی واقع را در خواب میبیند و تعبیری ندارد و همان دیده شده واقع است و یا واقع خواهد شد و گاه واقع چیزی و جریانی به مثل یا مشابه و یا مخالف و مباین آن صورت مییابد و گاه میشود که ملازم و یا لازم و یا ملزوم امری در خواب به قالب صورت در میآید و گاه میشود که افزوده بر علل و اسباب و بسیاری یا اندکی صورتهای دیده شده، خیال وی را به بازیگری و صورت دادنهای بیمورد مشغول میدارد و کار را پیچیدهتر میسازد و اینجاست که تعبیر مشکلتر میشود و کار خوابگزار سختتر میگردد.
تمام این امور در جهت کیفی نیز میتواند مختلف باشد، بهطوری که در یک رؤیا، جریانی دو یا چهار و یا چندین صورت کیفی را با ظرافتی خاص در خود میکشد و معجونی از کم و کیف به بار میآورد تا جایی که ظاهر رؤیا را به مخاطره میاندازد و رؤیا ظاهر پریشانی به خود میگیرد و صورت «اضغاث احلام» پیدا میکند و یا از پیچیدگیهای خاصی برخوردار میشود که معبر را در برابر خود عاجز میسازد، با آن که دارای حقیقت است و الهامی را در پی دارد و پرده از چهرهٔ باطنی بر میدارد و در پس چهرههای مثالی، حکایت و روایتی نهفته است؛ همانطور که از خواب عزیز مصر، معبران درباری چنین برداشتی نمودند و گفتند: این خواب تعبیر ندارد و اضغاث احلام است و در محدودهٔ کاری ما معبران نیست، با آن که خواب وی از کیفیت بالایی برخوردار بود و مراتب و معانی متعددی داشت و همین ویژگی کار را بر آنان مشکل ساخته بود.
وجود چنین اموری کار را بر معبر مشکل میکند و او باید در تعبیر خواب، درایت و بینش داشته باشد و در رؤیا بهخوبی دقت نماید تا حالات گوناگون و مراتب متعدد خواب را دریابد و صاحب خواب و نوع برخورد وی را با امور و مسایل و موقعیت فکری و کاری و منش وجودی او را به دقت مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و با هوشمندی و ذکاوت خاص خود، چگونگی رؤیا را به دست آورد.
جنبه گزارش گری رؤیا:
رؤیا اگرچه عوامل نفسانی دارد و از حالات مادی و طبیعی بدن انسان به شمار میآید، در این گونه امور منحصر نمیباشد و علاوه بر آن، گذرگاههای فراوانی نسبت به امور آیندهٔ آدمی دارد و روح و جان انسان و باطن ناآرام آدمی در خواب به واسطهٔ آرامش نسبی که ممکن است در آن خواب پیدا کند، میتواند از آیندهٔ خود با دیدن رؤیایی خبر گیرد و سبب شود که با امور آینده ارتباط مستقیم برقرار نماید.
همانطور که رؤیایی میتواند جنبههای مادی و آزردگیهای جسمانی را حکایت کند و یا رابطهای با گذشتهٔ خود داشته باشد و یادی از همگونیهای آن کند، میتواند آثار مختلف روحی که برآیند حوادث آینده است را در قالبهای مختلف نشان دهد و با چهرههای گوناگون، موضوعات و مسایل آینده را همچون گذشتههای دور بر ما بازگشایی کند و ما را از آن آگاه سازد و راهگشای بسیاری از امور گردد.
اگرچه حوادث آینده به وجود نیامده و همچون حوادث گذشته از دسترسی ما بهدور است، چنین زمینهٔ ارتباطی که بر عالم مادی ما حاکم است، در جهات معنوی و تجردی لازم نیست و همانطور که روح آدمی میتواند با گذشتههای دوری که از چنگ آدمی گریخته تماس برقرار نماید، میتواند با حوادث آیندهای که در ظرف مادی تحقق نیافته نیز ارتباط برقرار کند و روح آدمی با روح آن حقایق و امور مرتبط شود؛ زیرا در مرتبهٔ عوالم معنوی، شرایط مادی حاکم نیست و بدون نیاز به هیچ یک از این امور، میتوان با صفای باطن و زمینههای لازم، خود را به آیندههای بسیار دور رسانید و اگر اینگونه همگونیها شدت یابد و صفای باطن بیشتر گردد، میتوان در بیداری نیز این زمینهها را صورت داد و کسی با حضور کامل در سفرهٔ دل خود، رزق و روزی همهٔ موجودات در تمامی مراتب آینده و گذشته را تحصیل نماید و خود را دید و دیدهای برای حقایق و امور آینده و گذشته سازد.
روان شناسی رؤیا:
رؤیاها برآمده از عوامل و اسباب مختلف داخلی یا خارجی و تجردی یا مادی میباشد؛ همانطور که میتواند دارای عوامل خیالی یا وهمی باشد و گاه همهٔ این امور در تحقق یک خواب میتواند نقش عمده و اساسی داشته باشد.
از اندیشه، اعتقاد، اخلاق، محیط، اجتماع، سلامتی و تندرستی، بیماری، زمان و مکان تا غم، اندوه، شکست و پیروزی میتواند از عوامل تحقق یک رؤیا باشد.
نفس انسان با تمامی قوا و ایادی مختلف و فراوانی که دارد، در سایهٔ فعلیتها و برداشتها و موجودیتهای خود، حقایق مختلف و موهومات و خیالات را صورت میدهد و فراوان میشود که امور متعددی را به یک صورت و یا یک امر را به صورتهای گوناگون شکل میبخشد.
آنچه اخلاق و خصوصیات آدمی را در بیداری میسازد، خوابهای او را نیز صورت میدهد و همانطور که خلق و خوی انسان، چگونگی بیداری او را شکل میبخشد، خواب انسان نیز با همان امیال و منشهایی که در بیداری بهسر میبرد، رخ مینماید.
کارهای خوب یا بد انسان در بیداری بر خوابهای انسان اثر میگذارد و افکار و اندیشههای خوب و بد آدمی در خواب خود را باز مییابد و این نسبت کلی میان خواب و بیداری و خوبیها و بدیها بدون هیچ استثنایی بر تمام امور حاکم است و مدارک روایی ما آن را مورد تأیید قرار میدهد؛ چنانکه معصوم علیهالسلام میفرماید: «أصدقکم حدیثا أصدقکم رؤیا»(صحیح مسلم، ج۷، ص۵۲)؛ راستگوترین شما، پاکترین و راستترین خوابها را دارد. صدق و کذب گفتار، نقش اساسی و مناط ارزشی در خوابهای فرد دارد.
همچنین دیگر اوصاف و نیز بیماریها همچون صدق و کذب بر خواب تأثیرگذار است. خوابهای افراد ترسو، شجاع، بخیل یا بخشنده از یکدیگر متفاوت است و هرگونه خوبی و یا کمبود نفسانی میتواند در خواب اثر خاص خود را داشته باشد.
روان درمانی با رؤیا:
رؤیا و خواب به چهار دستهٔ کلی تقسیم میشود: خوابهای خوش و رؤیاهای سالم و حیاتبخش و خوابهای شیطانی و آشفته یا «اضغاث احلام» و این دو دسته نیز یا ظاهر است و تعبیری ندارد و خود حکایت از واقع خارجی میکند و یا به تعبیر نیاز دارد.
خوابهای خوب و خوشی که باطن دارد و تعبیر آن ظاهر نیست نیاز به خوابگزار دارد و معبر میتواند با عبور از ظاهر، واقعیت آن را جستوجو نماید، ولی خوابهای ناسالم و اضغاث احلام تعبیری ندارد؛ جز آن که معبر اگر طبیب حاذقی باشد و بتواند مسایل روحی و روانی را کاوش کند و آگاهی کامل و تخصص در این زمینه داشته باشد، میتواند از همان خوابهای آشفته، بیماری و کمبودهای روحی و روانی و حتی جسمی و طبیعی آن فرد را بهدست آورد و او را تحت مداوا قرار دهد؛ خواه امراض وی جسمانی باشد یا روحی و فسادهای نفسانی و اخلاقی و حتی ممکن است از طریق این خوابها، چگونگی جامعه و خانه و موقعیت محیط زندگی خواببیننده را به دست آورد، بهویژه چنانچه خوابگزار و روانکار در علم فراست و دیگر جهات واقعشناسی نیز آگاهیهای لازم را داشته باشد.
در جامعههای باز که از فرهنگ بالایی برخوردار است و زمینههای علمی در آنان گسترش و رشد یافته است، از خوابهای ناسالم و آشفته میتوان برای یافتن بیماریها و دادن نسخهٔ لازم استفادهٔ فراوانی نمود.
این توضیح میرساند که هیچ خوابی بیارزش نیست و تمام خوابها میتواند در حد خود دارای ارزش خاصی باشد و نباید آن را بیهوده و زاید پنداشت؛ اگرچه بهرهبرداری از چنین خوابهایی چندان آسان نیست و حتی گاه تشخیص خواب مبشر از خواب آشفته مشکل میگردد.
گسترهٔ رؤیا:
بسیار میشود که رؤیای فردی به خود وی ارتباطی ندارد و سرنوشت فرد دیگری را رقم میزند. میشود که رؤیای فردی به فامیل، دوست و آشنای آن فرد ارتباط داشته باشد، همانطور که میشود خواب سادهدلی، نقشهٔ آیندهٔ جامعهای باشد و یا وضعیت عالم و سلطان و بزرگی را نشان دهد که باید نسبت به آن توجه بسیار شود و بهرهبرداری فراوانی از آن گردد؛ هرچند برگرفتن این گونه نتایج از رؤیاها کار چندان آسانی نیست.
رؤیا و غیب:
غیب، ماورای طبیعت نمیباشد و اساساً ماورا، اصطلاح تامی نیست؛ زیرا هستی، در عین آن که غیب است، شهود محض میباشد و تنها ماده، مشهود نیست و همینطور ماده هم مشهود نیست و خود ماده نیز غیبی است. پس هستی، غیب محض و این غیب، شهود محض و مشهود حق است و دیگر اول و آخر و ماده و مجرد ندارد.
غیب، مشهود همگان است و هر ذره و فردی غیبی را مشاهده مینماید و خود شاهد غیبی میباشد. راهی وسیع به سوی غیب وجود دارد و خودِ شخص راه گستردهٔ غیب است و هیچ کس نباید از آن غافل باشد که کاوش را باید از خود شروع کرد تا غیب خود را ببیند.
بعد از بیان «غیب خود» و «خود مشاهدی» باید گفت: سه راه کلی برای وصول به غیب است:
طریق برهان و دیگر طریق عرفان و راه سوم روش شیطان.
اولین مرحلهٔ حصول غیب و وصول به آن، طریق برهانی است که آدمی را از طریق استدلال و علم حصولی به مقاماتی از مراحل غیب نایل میکند؛ همانند: علم حساب، اسطرلاب، قیافه.
دومین راه حصول غیب را باید طریق شیطانی نامید؛ کهانت، آیینه بینی، سحر.
طریق سوم از راههای وصول به غیب طریق رحمانی است. این روش طریق واقعی و حصول حقیقی است. طریق رحمانی از خاطره شروع میشود و در خواب و بیداری و تا کشف و شهود و الهام و وحی که آخرین و عالیترین مرتبهٔ آن و مخصوص انبیای عظام است ادامه دارد. اولین مرحلهٔ وصول به غیب، رؤیا نام دارد که آدمی عوالم بالا در خواب و با صفای نفسی که دارد، را میبیند و یا حقایقی را در خواب به او نشان میدهند. خواب اولین مرحلهٔ وصول به غیب است که آدمی را به حقایق مثالی عالم بالا یا صورتهای ناسوتی آن آشنا میسازد تا جایی که ممکن است این حالات در بیداری نیز برای وی پیش آید. دیدن در بیداری از عالم خاطره شروع میشود و تا کشف و وحی که آخرین مرتبهٔ آن است ادامه دارد.
نازلترین مرتبهٔ حصول به غیب، خواب است و عالیترین مرتبهٔ آن، وحی میباشد.
رؤیا و عرفان (سلوک معنوی):
«رؤیا» از مربیان باطنی سلوک محبان است که موقعیت بیداری آنان را مینماید. معیار تسلط و اشراف سالک بر خود و میزان تصرف وی در خویشتن به توسط رؤیاهای او به دست میآید. سالک با رؤیا میتواند مشکلات سلوک خود را دریابد و نیز میتواند در رؤیا به حضور اولیای خدا و اساتید کارآزمودهٔ وادی عشق و معرفت برسد و چارهٔ مشکلات و بنبستهای خود را از آنان بخواهد.
دیدن رؤیا باید برای سالک ارادی باشد. کسی که به هیچ وجه رؤیایی ندارد یا بیش از اندازه خواب میبیند و بدون اراده هر چیزی را میبیند یا رؤیاهای وی به صورت مختلف، متشتت، پریشان و درهم است، نمایانگر این است بیداری خوشی ندارد و وی در روز راجل است و نه سالک، و باید روز خود را سامان بخشد.
خاطرنشان میشود عارفان بسیار قوی که جزو اولیای خدا هستند از آنجا که بیشتر در بیداری ارتزاق میشوند کمتر خواب میبینند. برخی نیز به سبب یبوست و خشکی باطن است که خوابی ندارند یا خواب خود را فراموش میکنند.
خوابها و رؤیاها دارای اقسامی از علمی، احساسی، تجسمی، تجردی، منظم، متفرق، پیوسته، متعدد و چندگانه، خوابهای تازه و نو که نمایانگر اسم، ذکر و مکان تازه است یا خوابهای تکراری تقسیم میشود و هر یک نشاندهندهٔ برخی از حالات سالک است. همچنین رؤیا از این جهت که فرد در آن با مردگان ارتباط دارد یا با خانهٔ خویش و همسر و فرزندان خود و یا با اموری تجردی و ملکوتی یا بهشت و جهنم، حایز اهمیت است.
خوابهای منظم و خوابهایی که تازگیها را نشان میدهد و مکانی تازه یا فردی را که نمیشناسد به سالک معرفی میکند و نیز دیدن برزخ یا قیامت و یا گذشتگانی که پیش از این ندیده و نشناخته است؛ مانند اویس قرنی و سلمان پارسی یا مقداد و نیز حوادث و افرادی که مربوط به دهها یا صدها سال پیش میباشد یا تشرف به محضر اولیای خدا و نیز خوابهای گشایشی که تجردی و معنادار است یا مشکلی علمی یا عملی را از سالک حل مینماید و نیز خواب آسمانها و دریاها یا گنجها نشاندهندهٔ سلامت فرد و سالک بودن فرد است و بسیار عالی است؛ هرچند فرد در عبادت تنها به انجام واجبات بسنده نماید.
خوابهای نامنظم و نیز خوابهایی که گذشتهٔ فرد را بیان میدارد یا خوابهایی که برگردان امور روزانهٔ اوست به این معنا که اگر به سفر حج رفته از حجاج و خانهٔ خدا خواب میبیند و اگر روز هوس انگور داشته است، میوههای درخشان آن را خواب میبیند و نیز مشاهدهٔ افرادی که میشناسد؛ مانند فامیل، دوستان، همکلاسیها یا خودن میوهها و غذاها یا حرکت و سفر با همسر و فرزند و نیز امور مربوط به ناسوت مانند بازار و بهطور کلی هر چیزی که از اطراف نزدیک فرد حکایت دارد نشانگر پنهانیهای آدمی است و میرساند خواببیننده به ملاعبهٔ نفس گرفتار است و وی هنوز در سیر و سلوک قرار نگرفته است و هرچند نماز و عبادت یا ذکر فراوان داشته باشد اثری بر او ندارد و هنوز در راه نیست. چنین کسی فرد خستهای نیست و کاری مهم ندارد یا فردی است که روز خود را به بیکاری گذرانده است. برخی خوابها نیز نوعی بیماری جسمی یا روانی خواببیننده را نشان میدهد.
سالک برای شناخت خود و به دست آوردن موقعیت معنوی و مرتبهٔ معرفتی خود میتواند خوابهایی که در طول یک ماه میبیند را بررسد و نوع آن را رصد نماید.
برخی که خوابهای آنان از آینده حکایت دارد و در یک ماه چند خواب میبیند که حوادث دیده شده در خواب، بعد از آن اتفاق میافتد، اخبارگر و راوی باطنی در خود دارند. آنان برخی درگیریهایی که قرار است برای آنان پیش آید یا شهادت خود را میبینند. چنین افرادی در باطن خود محدّث و راوی دارند.
رؤیا یکی از واردات است. سالک باید واردات ذهنی و باطنی خویش را با دقت نظارت نماید تا بتواند کمترین رشد و تعالی یا هبوط و سقوط خود را دریابد و برای آن چارهجویی نماید. البته محبوبان الهی که این کتاب از آنان نمیگوید دارای سنگشکن هستند و هرچه بر آنان وارد شود حتی اگر نجاستی باشد آن را خنثی و تطهیر میکنند. آنان مانند مجتهد هستند که «ید» و قدرت تصرف دارد و هیچ واردی نمیتواند بر آنان تأثیر داشته باشد.
اما محبان از هر چیزی تأثیر میپذیرند. برخی از آنان که ضعیفتر هستند تأثیر واردات را در کوتاهمدت درنمییابند. آنان مانند سرمایهداری هستند که خمرهای از دست وی میافتد و میشکند و به آن اهمیتی نمیدهند و تأثیری از شکستن آن بر سرمایهٔ خود احساس نمیکنند؛ ولی اگر همین سرمایهدار صد خمره را در طول زمان از دست دهد، خسارت بسیار آن را در حسابرسی و گردش انبار خود درمییابد.
سالک با دقت بر رؤیاهای خود میتواند از شکست یک به یک خمرههای خود آگاه شود و پیش از ورشکستگی از خودفریبی دست بردارد و شکستهای خود را یکی یکی ببیند و برای پیشگیری از آن راهی بجوید. آدمیزاد اگر نتواند دیگری را هرچند به سختی فریب دهد اما میتواند خود را بهراحتی فریب دهد و چون کبک سر در زیر برف نماید و بدیهای خود را نبیند یا آن را چنان توجیه نماید و برای خویش زینت دهد که گویی انجام آن ضرور مینماید اما آدمی نمیتواند در رؤیاهای خود تصرف نماید. رؤیاها باطن فرد را همانگونه که هست به وی نشان میدهد. خواب بهترین محک برای ارزشیابی باطن خود هست که خودفریبی در آن نیست. کسی که خوابهای وی جز ملاعبهٔ نفس و تکرار امور روزمره یا پریشان نیست بهتر است فریب کارهای خود در بیداری را نخورد و به تهجد خویش دل نبندد و درس خواندن خویش را امتیاز نداند و خود را مؤمن نپندارد؛ چرا که آزمون خواب وی نمرهای قبولی یه او نداده است.
خوابهای گروه نخست را باید خوابهای «مبشّر» دانست که نخستین پیآمد سلوک است و اولین رؤیتهای سالک و رأس المال ابتدایی او را تشکیل میدهد.
سالک در صورتی که آنچه را باید در بیداری به آن توجه داشته باشد رعایت نماید و دیدهها را به دقت ببیند و سطحی نیندیشد و سطحی نبیند در شب نیز خوابهای خوبی میبیند؛ اما آن که دیدنیهای روز را نمیبیند و چشم وی از آن غفلت دارد خواب خوشی نیز ندارد. این امر حکایت حال کسانی است که میراث گرانقدر چهارده معصوم علیهمالسلام که به ما رسیده است را نمیبینند و همواره در پی آن هستند که به زیارت امام عصر (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) برسند. آنان این همه حضور معصوم را نمیبینند و از آن بهره نمیبرند و همواره در پی پنهانیها هستند. آنکه در بیداری در پی نادیدهها نیست چگونه میتواند در خواب به جایی رود که آن را پیش از این ندیده است.
سالک بعد از آن که در مسیر سلوک قرار گرفت و توانست میزان خواب خود را ارادی سازد و بر ارادهٔ خود کنترل داشته باشد با تمرین به جایی میرسد که رؤیاهای وی نیز ارادی میگردد و اراده میکند فردی یا چیزی را در خواب ببیند. خواب وی همانند کتابی است که محقق برای یافت مسألهٔ علمی خود به آن مراجعه میکند. خواب در این صورت نقش مربی و استاد باطنی را بازی میکند و او هم به باطن فرد ترسیم یافته و نظم گرفته پاسخ میدهد. خوابهای ارادی استخباری است و سالک با آن میتواند خبری از غیب بگیرد اما چنین خوابهایی تنها در دیدرس کسانی است که توانسته باشند میزان خواب خود را ارادی کرده باشند و با خواست خود به خواب روند و با خواست خود از خواب برخیزند. سالک تا از این مرحله نگذرد نمیتواند رؤیاهایی ارادی داشته باشد و اگر چیزی نیز نصیب وی شود نامفهوم است.
خوابهای ارادی خبر دهنده است و خاصیت انبایی دارد. این خوابها چنان باید تحت اراده آید که همچون تیراندازی ماهر هدف مورد نظر را برآورده سازد بدون آن که اندک خطایی داشته باشد. این خوابهای هدفمند قدرت ارایهٔ مشکلات نفسانی سالک را دارد و سالک در پرتو بررسی و دقت بر آن میتواند مشکلات خود را شناسایی و برطرف نماید. چنین خوابهایی برای سالک حجیت دارد و همانند عقل که حجت باطنی است و نیز معصوم که حجت ظاهری است میتواند رابط وی با دنیای غیب گردد؛ اگر قلب صافی و رنج زحمت برای سالک هموار باشد.
خاطرنشانی نکتهای نیز بایسته است و آن این که خوابهای ارادی از آنجا که از مبادی اولی سلوک است، میتواند اولین مرکز شیطان در دل باشد؛ به این صورت که سالک را در پی تجسس در پنهانیهای مردم وا دارد. این تله از نخستین دامها و تلبیسهای ابلیسی برای متوقف نمودن سالک و سقوط وی هست و در اینجاست که افراد لایق از نالایق و عارف سره از غیر شناخته میگردد. افرادی که قدرت چنین تجسسهایی را مییابند، نهتنها دیگر خداوند به آنان کام نمیدهد، بلکه چنان هبوط مینمایند که به کاسبی در ناسوت با خبردهی از پنهانهای مردم آلوده و گرفتار میشوند. فرد در چاه غیبگویی و آیندهبینی گرفتار میشود و چنین فردی به دلیل تجاوز از طریق باطن به خسران دنیا و آخرت و به غیربینی گرفتار میآید. این فرد آلوده کجا و صافی دل عارفی که لایهای بر چشم خود میکشد و در برابر پروردگار سر به زیر مینشیند و میگوید: خدایا مرا با بندههای تو کاری نیست و چشمم را بر روی همه درویش کردهام و هیچ نمیبینم کجا؟ البته ممکن است سالک بر اثر غفلت یا قهر، چیزی ببیند، اما وی نباید به آن ترتیب اثر دهد یا آن را برای کسی بازگو نماید وگرنه کمترین ترتیب اثر و اهتمامی به آن همان و مردن سالک و توقف از سلوک و سقوط، انحطاط، حرمان و نابودی وی همان.
بنده شبی خواب آقای بزرگواری را دیدم که در نزدیکی منزل ما سکونت داشت. او با آن که با ظاهری بسیار آراسته در جامعه حضور مییافت، در خواب من بسیار وحشتناک بود و دیدم انسانها را میگرفت و آنان را قصابی میکرد و میکشت. من هر روز او را میدیدم و از این که چنین خوابی برای او دیدهام خندهام میگرفت و با خود میگفتم به این فرد نمیآید که آدمها را چنین قصابی کند. سی سال از این ماجرا گذشت اما در این مدت هرگز به او چیزی نگفتم. هرگاه او را میدیدم به ذهنم مینشست که به وی بگویم قدری مواظب باش ولی باز به خودم نهیب میزدم که به تو چه ارتباطی دارد! بعد از آن بود که وی باطن خود را نشان داد و در منصبی قرار گرفت که حکم به اعدام بسیاری داد.
از آسیب همین یک رؤیا که به دیگربینی مبتلا بود همین بس که سی سال فکر مرا آزار داد که عاقبت وی چه خواهد شد. افزون بر این که چنین قصابی را از او خندهدار میدانستم که از ادب بهدور بود. ضحک به تنهایی عوارض بسیاری را در پی دارد و انسان نمیتواند آن قدر آزاد باشد که به بندگان خدا بخندد. ناسوت و طبیعت خود صاحب دارد و خود میداند که چه کند و دیگران را نسزد که در کار آن دخالت کنند. سالک نباید ورودی به حریم خصوصی دیگران داشته باشد. خداوند بینهایت بنده دارد و به کسی ارتباطی ندارد که آنان در خفا چگونه زندگی میکنند. به هر روی، در خوابهای ارادی باید مراقب بود به تجسس دچار نشد و کاری به غیر نداشت و تنها باید سر را به زیر انداخت و راه خود را رفت و از خوابها برای طی طریق سلوک استفاده نمود. سالک باید بسیار مواظبت نماید که از خواب ارادی خود تنها چیزی را که برای سلوک وی لازم، ضروری و خیر است دنبال کند. خوابهای ارادی بهترین مرشد باطنی و مربی منفصل است. البته این خوابها با عرضه بر استاد است که زبان میگشاید و نتیجهبخش میگردد. خوابهای ارادی بسان توپهای جنگی است که هدف آن را با گِرای استاد باید به دست آورد و سالک نمیتواند نادیدهها را خود به تنهایی خبر گیرد یا هدف خود را بر مصداق آن تطبیق دهد و صحت و سقم آن را دریابد. این خوابها تنها برای افراد بسیار قوی و رَسته از مربی است که خود به خود رمزگشایی میگردد.
برای آن که رؤیایی ارادی داشت باید آداب و شرایطی را رعایت نمود که برخی از آن در روایات آمده است. همچنین باید آیاتی از قرآن کریم را ذکر خود قرار داد. غذاها و خوراکیهایی ویژه نیز توصیه میگردد که کتاب جای ذکر عمومی آن نیست و نسخهٔ آن را باید از استادی کارآزموده گرفت که به تفاوت استاد و شاگرد، نسبی میگردد. کسی که در عرفان عملی قوی میشود، برای خود شگردهایی پیدا میکند. وی همانند هفتتیرکشهاست که هر کدام برای خود شگردی دارند که دیگری آن را ندارد.
این خوابها برای کسانی که در بیداری نمیتوانند به مغیبات دست یابند اهمیت بسیار دارد؛ زیرا رؤیای خواب میدان تمرینی است که بتوان در بیداری نیز از غیب عالم بهره برد.
خوابهای ارادی سبب میشود سالک عاقلتر و واقعبینتر شود. او خود را با این رؤیاها میآزماید و میفهمد در سلوک خود مهارت و پیشرفت دارد یا نه؛ اما خوابهای قهری که ملاعبهٔ نفس نباشد چنین نتیجهای را به صورت اطمینانی به دست نمیدهد.
بیداری و خواب:
بهطور ساده میتوان گفت هنگامی که قوای بدنی و نیروهای مزاجی و روحی در انسان و حیوان و دیگر موجوداتی که خواب دارند، به حواس ظاهر توجه پیدا میکند و بر ظاهر چیره میشود، بیداری بدن محقق میشود و آنگاه که این عوامل به علل گوناگونی از حواس ظاهر رو میگرداند و از آن انصراف مییابد، نفس به باطن خود رو میآورد و خواب تحقق مییابد.
خواب از دیدگاه قرآن کریم:
قرآن کریم در تبیین خواب و ویژگیهای آن، آیات مهمی دارد که به ذکر برخی از آن تبرک میشود:
الف. «لا تأخذه سنةٌ ولا نوم»(بقره / ۲۵۵)؛ او را هیچ چرت و خوابی فرو نمیگیرد.
«سنة» از واژه «وَسِن» به معنای چرت، غفلت و خماری و از صفات مادی حیوان و انسان است که بیداری و توجه در مقابل آن قرار دارد. قرآن این صفات خلقی را از حق دور میسازد و همانطور که حق تعالی خواب ندارد و چرت نمیزند، صفات مقابلی آن؛ یعنی بیداری و مانند آن را نیز ندارد.
این گونه صفات مادی و ناسوتی از ساحت مجردات و ملایکهٔ الهی بهدور است. چیزی که میتوان در مجردات ممکن دانست و آن را زمینهٔ شناخت خصوصیاتی در مجردات دانست، همان ظهور و بروز است و البته قبض و بسط را نیز میتوان در آن مطرح ساخت.
ب . «اللّه یتوفّی الأنفس حین موتها، والتی لم تمت فی منامها، فیمسک التی قفی علیها الموت، ویرسل الأخری إلی أجل مسمّی، إنَّ فی ذلک لآیات لقوم یتفکرون»(زمر / ۴۲).
ـ خداست آن که به هنگام مرگ روح مردمان را میگیرد و آن که هنوز مرگش فرا نرسیده نیز روحش را در خواب میگیرد و سپس آن را که حکم به مرگش نموده جانش را نگاه میدارد و آن را که حکم نکرده به بدنش میفرستد تا آن که هنگام مرگ وی فرا رسد و در این کار نیز دلیلهای قدرت الهی برای اندیشهوران آشکار است.
قرآن مجید توفای نفس در حال مرگ و خواب را به یک بیان مطرح میسازد، با این تفاوت که مرگ را چنین توصیف مینماید: «فیمسک التی قفی علیها الموت»؛ به گاه مردن، نفس نگاه داشته میشود و دیگر به بدن باز نمیگردد؛ ولی دربارهٔ خواب میفرماید: «ویرسل الأخری إلی أجل مسمّی»؛ به گاه بیداری فردی که نباید در این حال بمیرد، نفس وی رها میشود و دوباره به بدن باز میگردد. خواب به آسمان اختصاص ندارد و تنها در ظرف وجودی نشانههای خود به لفظ اخذ و ارسال در جریان است.
از آنجا که نفس امری مجرد است باید پرسید چگونه این امر مجرد میتواند صفات مادی را از خود به ظهور رساند و بنابراین، معنای اخذ تمام نفس در مردن و خواب و امساک و ارسال آن چیست؟
در پاسخ باید گفت: اخذ، اعطا یا امساک و ارسال در اینجا به معنای انصراف و عدم انصراف است و نفس با آن که مجرد است و از حقایق معنوی عالم وجود میباشد، زمینههای مادی را در جهات عملی خود میپذیرد و از همین جهت است که قابل استکمال در ناسوت میباشد و چون نفس در فعل خود مادی است به آلات و ابزار مادی و مزاج و قوای بدنی نیاز دارد تا تحت اختیار آن باشند و فاعل این گونه امور را میتوان به جهات مختلف نفس و به مزاج، ملایکهٔ الهی و حق تعالی نسبت داد؛ زیرا تمام امور عوالم هستی و ناسوتی از آفریدههای الهی و تحت قدرت او میباشد و همانطور که مزاج از عوامل نفس است، ملایکه نیز از ایادی حق میباشد و نسبت این گونه امور به حق از جهت ارجاع اصل تمام امور به حق است.
اقسام گوناگون خواب:
خواب را میتوان دارای دو تقسیم انّی معلولی و عنوانی و دیگری لِمّی عِلّی و هویتی دانست.
خوابهای انی خود دارای تقسیمات فراوانی است و به خواب مؤمن یا کافر و خواب عالم یا شاعر و یا جاهل و عوام و یا طبیعی و غیر طبیعی قابل تقسیم میباشد.
خواب طبیعی و سالم آن است که عوارض داخلی و یا خارجی نداشته و از اعوجاج دور باشد، برخلاف خوابهای غیر طبیعی، ناسالم و آشفته که عوارض فراوان داخلی و خارجی دارد.
برخی از عوارض خارجی را میتوان پرخوری، بدخوری و خوردن غذاهای نامناسب و ناسالم و یا نامساعد، مکان خواب و یا زمان نامناسب خواب و یا کیفیت بستر و خصوصیاتی مانند آن دانست.
عوارض داخلی نیز همچون فساد مزاج، بیماریهای مختلف، اندوه، غم، اندیشهها، افکار نامأنوس، واردات ابتدایی ذهنی و یا پر خوابیدن و خوابیدن با خیالات دور و نزدیک میباشد.
البته باید دانست که خواب فراوان و پیوسته و سنگین، گذشته از آن که از عوارض داخلی خوابهای ناسالم است بسیار ناگوار و زیانبار میباشد؛ زیرا این گونه خوابها از اقسام سکر و مستی و بیهوشی و اغما و غفلتهای ناخودآگاه به شمار میآید.
این گونه خوابها که درگیر عوارض مختلف داخلی و خارجی میباشد از مبشرات تهی بوده و نمیتواند یافتهٔ رحمانی داشته باشد و اگر بهطور دفعی و غیر محسوس، توجهی را همراه بیاورد، درگیر انحرافات و خطاهای حس میگردد و استفاده از آن چندان آسان نیست؛ مگر آن که معبّر حاذقی خواب را بهخوبی تجزیه و تحلیل نماید و تازگی آن را جدا سازد.
خوابهای پیوسته، عمیق و طولانی و فراوان هرگز در افراد صاحب درد و اهل دل یافت نمیشود، جز آن که بیماری جسمانی بر بدن عارفی چیره گردد که این نیز قابل مداوا میباشد و باید هرچه زودتر پیشگیری شود تا اثری عمیق و لایهای ضخیم بر روح و روان باقی نگذارد.
کسانی که خوابی دراز، عمیق و زیاد دارند نمیتوانند اهل مراقبت باشند و کنترل امور نفسانی آنها چندان در اختیارشان نیست؛ اگرچه ممکن است مردمان خوب و افراد عالم و فاضل و وارسته و سالمی باشند؛ ولی همانطور که درد آشنایی و سوز و گداز چیزی است، مبشرات و یافتههای غیبی نیز خود چیز دیگری است و با خصوصیات کلی و عناوین عمومی چندان ملازمهای ندارد.
بر این اساس وقتی گفته میشود که دو فرد به خواب رفته داریم، همین معنا را میرساند؛ یکی میخوابد و اراده و اختیار و یا هدف و نهایتی از خواب خود جز استراحت و خوابیدن ندارد و دیگری گذشته از این که خوابش با توجه و اراده همراه است، اهداف متعددی از خوابیدن دارد که کمترین آن استراحت و تمدد اعصاب و تجدید قوا میباشد. فردی میخوابد که بخوابد و خواب و غفلت را دنبال کند و دیگری میخوابد که بیداری را دنبال کند و خود را به عالم بازتر و گویاتری برساند. تمایز و تفاوت میان این دو دسته خوابیدن و افراد آن میتواند به همین سه ضابطهٔ کلی و عمومی باز گردد. خوابهای پیوسته، عمیق، سنگین و فراوان گذشته از آن که صفات خوابهای حیوانی را دارد، برای استکمال معنوی نیز زیانبار است.
صاحبان این گونه خوابها از خوابهایشان بهرهٔ معنوی ندارند و چیزی در خواب پیدا نمیکنند؛ زیرا در بیداری خود را گم کرده و غافل و سست اراده گردیدهاند و غفلت، سکر و مستی را در خواب خود ریختهاند و لایههای سنگینی از حجاب را بر اندیشه و روح خود سوار ساختهاند؛ برخلاف صاحبان خوابهای کوتاه، سبک و اندک که از هر هوشیاری و توجهی با بهره و در خواب هوشیارتر میشوند و توجه و آگاهی آنها لطافت پیدا میکند و خود را بهدور از حواس ظاهری، ملموستر مشاهده میکنند.
این دو نوع خواب و ثمرات و آثار آن بهدور از تمام خودنماییها در افراد بشر دیده میشود؛ هرچند واقعیت و ادعای این گونه امور مثل آن است که در شریعت گفته میشود: هر کار مباحی هنگامی که با قصد قربت انجام پذیرد، عبادت به شمار میآید؛ اگرچه از قسم لذایذ و خوشیها باشد.
پیرو این بیان، اگر کسی ادعا کند من همهٔ غذاهای لذیذ و لذایذ مادی را به قصد قربت انجام میدهم و همیشه مشغول عبادت میباشم، صرف ادعای این امر کافی نیست؛ مگر آن که وی قصد قربت خود را در سختیها و شداید و مشکلات نیز حفظ نماید که در این گونه امور اگر همچون لذایذ قصد قربتی در خود ندید، قصد قربت در لذایذ نیز ادعایی بیش نبوده است.
کسی که داعیهٔ دیدن مبشرات را دارد و ادعای چنین اموری را میکند، هنگامی صادق است که اوصاف ضروری و لازم چنین خواب و رؤیایی را داشته باشد؛ زیرا چنین نیست که هر کس بخوابد چیزی پیدا کند و هر کس دارای خواب طبیعی باشد و خوابش دور از عوارض داخلی و خارجی باشد چیزی بهدست آورد.
کسی میتواند در خواب چیزی بیابد که خواب طبیعی و سالمی داشته باشد. البته، مبشرات فراوان نیست، همانطور که خواب سالم و طبیعی نیز اندک است. مبشراتی که در ردیف وحی و الهام قرار میگیرد، تنها در خوابهای سالم و طبیعی وجود دارد؛ خوابهایی که از کوشش و تلاش روحی آزاد و قیام و قعود شبانه محقق گردد و خوابهایی این چنین بدون داشتن پاکی و صفا و تعبد و درستی در بیداری، نصیب کسی نمیگردد.
تقسیم خواب به مبشرات و خوابهای آشفته از تقسیمات لمّی خواب است. هم خوابهای خوش آسمانی و هم خوابهای شیطانی بیانگر خصوصیات باطنی انسان و چگونگی اطراف دور و نزدیک وی میباشد.
خوابهای غیر طبیعی نیز حکایت از مسایل جسمی و روانی و محیطی انسان دارد و همان گونه که گذشت مبشرات فقط در خوابهای طبیعی شکل میپذیرد.
ممکن است کافر، فاسق و زندیقی کم و بیش خوابی طبیعی داشته باشد و چهبسا خوابی بشارتی نیز برای آنان پیش میآید؛ همانطور که ممکن است مؤمن و عالمی کم و بیش خوابی غیرطبیعی داشته باشد و در نتیجه از مبشرات بیبهره باشد.
تأثیر خواب سبک، متوسط و سنگین در رؤیا:
خواب بر سه مرتبهٔ کلی است: سبک، متوسط و سنگین. در هر سه درجه و درجات بین آنها همه خواب میبینند و رؤیا همیشه هست؛ ولی به خاطر عادت روزمره و مشغلههای فراوان، آن را فراموش میکنند و گویا هیچ خوابی ندیدهاند؛ مثل تمام کسانی که هر روز زندگی آنان مثل گذشته است و تفاوت امروز با فردا را نمیدانند و تنها تفاوت آن را تقویم و تاریخ میلادی یا هجری تشخیص میدهند و یا به کلیسا و نماز جمعه رفتن بعد از هفت تاریکی و هفت روشنی را میشناسند.
برای فعال شدن قوهٔ فکری باید تمرین کرد. برای نمونه، آیا از صبحانهٔ یک ماه پیش چیزی به یاد داریم و آیا تنبیه شدن به دست پدر و مادر در کودکی را به خاطر میآوریم یا اینکه حتی نمیدانیم صبح چه خوردهایم و چه کردهایم؟ اگر توجهات ما بالا رود و بتوانیم تمام اعضای خود را فعال کنیم و عقل ما بدون اراده فکر نکند، همچنان که اعضای ما با ارادهٔ خود اقدام نمیکنند، میتوانیم خواب مورد نظر خود را ببینیم.
برخی از خوابها سبک است و بعضی سنگین. در خوابهای سبک، حواس ظاهری شخص از کار نمیافتد، از این رو او هرچه در خواب میبیند همان ظاهر است و تنها ظاهر را میشنود. اینگونه است که خواب دیدن او رمزی را نمیگشاید و از غیبی پرده بر نمیدارد. اما کسی که خواب سنگینی دارد، وقتی در خواب چیزی را میبیند، نباید آن را با ظاهر و بیداری مقایسه کند؛ چرا که وی به غواصی میماند که به ژرفای دریا نفوذ کرده و میخواهد چیزی را از اعماق دریا بیرون آورد. برخی از آنان به دلیل عمق خوابی که دارند، نمیتوانند آن را با خود نگاه دارند و عقل آنان قدرت و یارای نگهداری آن را ندارد، از این رو آن را فراموش میکنند و در بیداری نمیتوانند خواب خود را مرور کنند و در واقع، عقل آنان نیز به خواب سنگین میرود.
اما در خواب متوسط، افراد میتوانند مسایلی را ببینند و عقل نیز یارای نگهداری بخشی از آن را دارد. خواب هرچه سبکتر باشد، عقل توانایی بیشتری دارد که خواب دیده شده را در خود نگه دارد. البته تقسیم خواب به سبک، متوسط و سنگین، معیار ارزش خواب نمیباشد. انسان باید این توانایی را داشته باشد که از هر سه گونه خواب یاد شده بهره برد، از این رو باید با تغییر رویه آن را واضح و شفاف نماید و اگر خواب وی سنگین است آن را به سبک یا متوسط تغییر دهد و چنانچه خواب سبکی دارد آن را سنگین یا متوسط نماید. خواب متوسط نیز باید به سوی خواب سبک و نیز سنگین نوسان داشته باشد. افزون بر این، باید ساعات متمادی در روز را به یک چیز فکر کند و تا مدتهای زیاد تنها بر یک چیز تمرکز نماید تا آن را بیابد.
تأثیر زمان و مکان خواب در رؤیا:
فرهنگ قرآن کریم در مورد شب، بیداری در آن است و خواب از آن استثنا شده است؛ از این رو به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرماید: «قُمِ اللَّیلَ إِلاَّ قَلِیلاً». نمیفرماید بخواب مگر کمی را؛ بلکه میفرماید بیدار باش مگر کمی از آن را. اگر کسی شب را بیدار باشد و وقت خود را در بیداری بگذراند، بهطور قطع موفق میشود و میتواند راهی به آن سوی غیب پیدا کند.
باید توجه داشت در عالم هیچ گاه تعطیلی رخ نمیدهد و خواب در هر زمانی که دیده شود ارزش دارد. بله چیزی که سبب تفاوت میان زمانها میشود موقعیتها، حوادث، توجهات و حیثیات است. زمان با زمان تفاوتی ندارد، اما نسبت به افراد این تفاوت ایجاد میشود.
دربارهٔ زمان باید دو جهت را در نظر داشت:
یکی اینکه ایام، ساعات و زمانها یکسان است و هر لحظهای یوم اللّه و متعلق به حق تعالی است. ما لحظهای نداریم که به خداوند تعلق نداشته باشد، ولی به دلیل حیثیات، خصوصیات، وقوع امور و چگونگی حوادث، بعضی از اوقات بر بعضی دیگر برتری پیدا میکنند. به عنوان مثال، روز جمعه در اسلام به عنوان روز عید قرار داده شده است و جمعه به این اعتبار موقعیت خاصی پیدا کرده است. در اینجا نفس زمان موقعیت متفاوتی ندارد اما حیث زمان موقعیت پیدا میکند. زمان مانند خط در زبان فلسفه است. خط یک کم متصل است، اما استقامت، انحنا و شکستگی در خط مستقیم، خط منحنی و خط شکسته، عارضی است که بر این کم وارد میشود.
زمان نیز چنین است. زمان مقداری از حرکت است و نسبت به انسانها، خصوصیات و ویژگیها متفاوت میشود. در این موارد، زمان بر اساس خصوصیات، لوازم، عوارض، حوادث، آثار و موقعیتها تفاوت مییابد. برای مثال، میگویند شبهای جمعه درهای بهشت باز است. این سخن به این اعتبار است که شریعت خواسته است ما را تربیت کند تا شبهای جمعه به اموات، عزیزان و گذشتگان بیشتر توجه نماییم؛ در نتیجه درهای بهشت باز میشود. ماه رمضان نیز چنین است. دین ما را تربیت مینماید، در نتیجه حیثیتی پیدا شده که این ماه عظمت پیدا کرده است. ماه رمضان، ماه برکات، خیرات، کمالات و تطهیر از گناهان و معاصی میشود. این امور حیثیتهای اجتماعی، روانی، تربیتی، سنتی، اخلاقی، عقلی و گاهی حقیقی است که در زمان پیدا میشود.
مکان نیز همین گونه است و قطعه زمینی به اعتبار اینکه آن را اتاق خواب در نظر میگیرند، تخت و لباسهای تمیز در آن میگذارند و قطعهای دیگر آشپزخانه یا سرویس بهداشتی میگردد. این دو مکان هیچ تفاوتی با هم ندارند. تنها به اعتبار چینشهای سطح زمین تفاوت پیدا میشود. در محیط زندگی ما مکانهایی است که امروزه خرابه است و ممکن است در آینده مسجد و سجدهگاه شود. در تهران جایی سالیان دراز کافه و محل شرابخوری و عربدهکشی بود و هماکنون مسجد شده است. به اصطلاح میگویند این زمین عاقبت به خیر شده است. ممکن است مسجدی را بتخانه کنند. در هندوستان «مسجد بابری» را بتخانه کردهاند. بیت اللّه الأعظم روزی بتخانه بوده و امروز عبادتگاه مسلمانان شده است. حیثیتها و خصوصیتهای اعتباری، عقلی، سنتی، اخلاقی، اجتماعی، نفسی، روحی و روانی است که زمانها و مکانهایی را شرف میبخشد.
بنابراین، زمان و مکان دو حیث دارد: یک حیث، همان اصل این دو است که بر اساس آن، هیچ زمان و مکانی با هم کمترین تفاوتی ندارد. حیث دوم، خصوصیات و عوارض است که بر اساس آن متفاوت میباشد. برای نمونه، اگر کسی شام سنگینی بخورد و ساعات متمادی در آن شب بخوابد، معدهٔ وی باتلاقی از مواد میگردد و بخار حاصل از آن به مغز وی میزند و کالری حرارت و انرژی مغز او را بمباران میکند. در این حال، ممکن است خواب ببیند که کسی میخواهد او را خفه کند یا با او دعوا نماید یا سر فرزند او را ببرد و چیزهایی مثل آن؛ اما فرد دیگری در همان شب، با توجه میخوابد و پیش از خواب سورهٔ یاسین یا «امن یجیب» میخواند و به خواب میرود و یکی از بهترین خوابها را میبیند. ممکن است کسی نیز شب به خواب نرود و شب را به پرسه زدن، گپ زدن، وقت تلف کردن و دیدن فیلم یا چت در اینترنت بگذراند و پیش از سحر به خواب رود و در همان وقت، بدترین خواب را ببیند. اگر در مکانی بخوابید که ریگ، تیغ، مورچه، سوسک یا رطوبت دارد، بدترین خواب را خواهید دید. به هر روی، تمام این خوابها بر اساس حیثیتهایی است که ما ایجاد میکنیم و یا سنت و دین ایجاد میکنند. حیثیتها به زمان و مکان اعتبار میدهند و خصوصیات این دو را تغییر میدهند.
حیثها نیز برخی اعتباری و بعضی حقیقی است. بعضی از حیثیتها دینی است و برخی از آن طبیعی است. به هر روی، اگر کسی در باب خواب و رؤیا بتواند عوارض خود را کاهش دهد، هر وقت خواب ببیند، خواب وی صحیح است و دارای تعبیر میباشد و چنانچه به کسی یکی از عوارض یاد شده برسد، خواب او نادرست است و حتی اگر در سحرگاهان نیز خواب ببیند، خواب او شیطانی است. اگر کسی دارای موقعیت و حیثیت سالمی باشد، چنانچه ظهر نیز بخوابد، برای او سحر است و اگر در جایی بخوابد که مورچه، تیغ، سوسک یا رطوبت دارد، اگر سحر نیز باشد، مانند ابتدای شب است و خواب بد میبیند. تمام این موارد حیثیات گوناگونی دارد.
حیوانات و خواب و رؤیا:
شایان ذکر است رؤیا به انسان منحصر نیست و حیوانات نیز کم و بیش هر یک در نوع خود میتوانند خواب و رؤیا داشته باشند.
به طور کلی میتوان گفت: هر حیوانی که خواب دارد به نوعی میتواند رؤیا داشته باشد؛ اگرچه حیوانات در دیدن رؤیا با هم تفاوت دارند، همانطور که در خوابیدن و مقدار آن با یکدیگر تمایز دارند و درصد هوش و ذکاوت آنها در خواب و رؤیای آنها مؤثر میباشد. البته چنین نیست که هر حیوانی که بیشتر میخوابد، بیشتر خواب ببیند؛ چرا که تنها هوش و ذکاوت و مقدار حافظهٔ آنها در این امر مؤثر است و آنها نیز حالات ثابت و متغیر فراوانی دارند و خوب است در این جهات، تحقیق مستقلی نسبت به هر یک از حیوانات به عمل آید تا آدمی از شگفتیهای خواب و رؤیای حیوانات و ظرایف آن آگاه گردد.
ارتباط با موجودات مجرد و مثالی در خواب:
نفس انسان این توانایی را دارد که به همهٔ معنا با تمام حقایق و موجودات خارجی از مادی تا مجرد و مثالی ارتباط مستقیم برقرار کند. البته، ارتباط با بسیاری از آنها نیازمند تحقق کمالات لازم و وجود مقامات خود میباشد و آدمی میتواند با رشد کامل و بروز فعلیتها در همهٔ جهات کمال، خود را چهرهٔ ظهور موجودات عالم و ظرف تحقق آنها گرداند.
همانطور که انسان با حواس ظاهر میتواند موجودات مادی و ناسوتی را بهخوبی بیابد، میشود که در خواب یا بیداری از موجودات مجرد و مثالی خبر گرفت و با آنها مأنوس گردید. چنان که تماس و آگاهی از موجودات مادی در بیداری برای انسان امری شدنی است و تنها شرایط ظاهری و صوری خود را میخواهد، تماس با موجودات فرامادی نیز در خواب چندان مشکل نیست و به آسانی و ناخودآگاه تحقق مییابد؛ مگر آن که کسی گرفتار بیماریهای روحی و روانی یا مزاجی باشد که یا خواب کمتر میبیند و یا بیشتر خوابی را که میبیند فراموش مینماید و یا هیچ خوابی در حافظهٔ وی نمیماند که در این صورت درنمییابد که خواب دیده است. کم نیستند افرادی که رؤیاهای مختلفی را میبینند و آن را به خاطر نمیآورند و گمان میکنند که رؤیایی در خواب ندیدهاند، در صورتی که خوابهای فراوانی دیده؛ ولی آن را فراموش کردهاند.
دیدن موجودات عوالم مثالی، چون برزخ، قبر، قیامت، دوزخ و بهشت و تمام موجودات مجرد و مفارق، چون ملایک و عقول و مبادی عالی و دیگر عوالم و موجودات گوناگون وجودی و تجردی در خواب برای کسانی ممکن و میسر است که زمینههای رشد و کمال را در خود محقق ساخته باشند و شرایط لازم آن را در خود ایجاد نموده و از نفسی صاف و دلی روشن و درکی توانا برخوردار باشند.
دیدن چنین موجوداتی در خواب میتواند دارای تعابیر متفاوتی نسبت به افراد مختلف باشد؛ مگر برای کسانی که از کمالات فعلی بسیار بالایی برخوردار باشند که در این صورت، رؤیتهای آنان عین همان امور میباشد و وصولشان به خلق تدبیری با اخذ عینی و ناخودآگاه باطننگری شکل میگیرد. البته، اهمیت این وصول هنگامی ظاهر میگردد که مؤمن وارسته و عارف دلخستهای در بیداری چنین رؤیتی را تحقق بخشد.
اولیای خدا، بندگان وارستهٔ پروردگار و صاحبان کرامت و همت، قدرت ارتباط و حضور و تماس با این گونه موجودات را در بیداری نیز دارند و همیشه در عالم ناسوت از عوالم تجردی ارتزاق میکنند و با آنها در حشر و نشر میباشند و تنها دل بر آن دارند و حضور ناسوتی آنها تنها بر اساس وظیفه و دستور میباشد که شناخت این گونه افراد و فهم مقامات و همتهای آنها در خور همگان نمیباشد.
گاه میشود که متوسطان و راهیافتگان کمال و معرفت چشیده، حقایق تجردی یا مادی را در خواب به صورتهای مثالی متناسب و یا بالاتر از آن مییابند و جذب وجودشان میشود.
گرچه دیدن چنین خوابهایی برای افراد معمولی ممکن است و گاه اتفاق میافتد، موارد آن نادر و اندک میباشد و استفاده از آن نیز چندان میسر نمیباشد و تنها بشارت و سروری زودگذر را در فرد ایجاد میکند.
گاه دیدن این گونه خوابها در بعضی از دیوانگان ممکن است رخ دهد. گاه میشود دیوانهای بیشتر از فرد معمولی از این نوع خوابها میبیند و ممکن است برخی از دیوانگان خاص از این گونه خوابها فراوان ببینند و فیوضات و مواهب بسیاری بر آنان عرضه شود. چنین افرادی بر اثر عدم تعادل عقلی و انضباط فکری، گاه میشود که چیزهای تازهای میبینند که بسیاری آن را فراموش میکنند و از آنچه که به یادشان میماند، در بیداری بهطور بههم آمیخته و خلط شده استفاده میکنند.
دست یابی به علوم و حقایق در خواب:
خواب، بیداری، بیهوشی، هوشیاری، مستی، عقل، بیحسی، احساس و بسیاری از این متقابلات، امری نسبی است و مراتب فراوانی دارد.
انسان یکباره به خواب نمیرود و ناگهانی نیز از خواب بیدار نمیشود. بیدار شدن از خواب مانند کلید برق نیست که اگر کلید آن زده شود، ناگهان خاموش یا روشن گردد. تدریج در خواب و بیداری وجود دارد.
اگر کسی تدریجی بودن خواب را پیگیری کند، بسیاری از علوم، در عالم خواب به او داده میشود و بسیاری از راه و روشها، از بیداری به خواب کشیده میشود و پشت سکهٔ بیداری برای او آشکار میشود. البته این سیر و حرکت به سمت پشت سکهٔ بیداری یا از آن سمت به این طرف، تدریج لازم دارد.
هنگامی که انسان بیدار میشود و چشم باز میکند و حواس وی به حالت نخست باز میگردد، همان هنگام، بدون اینکه حرکت کند، فکر کند که چند لحظه پیش چه میکرد، کجا بود و چه افکاری داشت و چه خوابهایی میدید؛ چرا که این کار باعث رشد فرد میشود. به هنگام خواب نیز انسان باید بیندیشد که میخواهد کجا برود؟ چه خوابی میخواهد ببیند و چه چیز کمیابی را در خواب بدون دست و پا زدن جستوجو میکند؟ این تمرینها برای رشد عقل در جهت پردهبرداری از آن سوی سکهٔ بیداری مفید است.
معبّر و خوابگزار:
معبّر یا خوابگزار از ظاهر رؤیا به حقیقت آن رجوع میکند. او در مقابل ظاهری که سر به هزاران باطن دارد قرار میگیرد و باید توانایی خود را در بازگشایی آن نشان دهد. وظیفهٔ اوست که مشخص کند این رؤیا از کدام نوع میباشد و سر بر چه باطنی دارد؟ آیا این رؤیا، واقع و نفس حقیقی میباشد یا دارای تعبیر است و یا نه نفس حقیقت است و نه تعبیری دارد.
خوابگزار است که باید این رؤیاها را از هم مجزا سازد و صاحب خواب را آگاهی دهد که برای نمونه، این خواب همین گونه که دیده است واقع میشود و تعبیر ندارد و یا خوابی است که تعبیر ندارد و از کمبود روحی حکایت میکند و یا دارای تعبیر است و باید تعبیر کند و صورت را به واقع عبور دهد و بیان دارد که این خواب مربوط به گذشته میباشد یا در آینده نقشی دارد و این که مربوط به شخص خواب بیننده است یا در دیگری مؤثر واقع میشود.
ویژگی های معبّر و خوابگزار:
معبر واقعی از سکینه و وقار بالایی برخوردار است و در برداشت خود از رؤیا، نسبت به ظرایف آن حساس میباشد و واقع را با توجه نفسانی میخواند و فرد عاقل و دانایی که خواب را دیده، میتواند از نوع بیان وی، صدق کلام او را بیابد.
معبر صادق را میتوان به مرور زمان و از تکرار تعبیرهای وی بهتر شناخت و در ابتدای امر شناخت او چندان آسان نیست.
البته، شناسایی خوابگزار از جانب فرد یا افراد یک محیط و جامعه نباید با انکارهای بیجا و یا تمجیدهای عامیانه و تعریفهای بیمورد همراه باشد و باید دانست که چنین شناسایی در ابتدای امر یا در پایان، تنها برای افراد دانا و ماهر میسر است و افراد عامی و دور از تشخیص، هرگز قدرت شناسایی خوابگزار صادق از کاذب را ندارند.
معبّر از جهت صورت و سیرت تندرست و زیبا است و از جهات ظاهری نیز همچون امور باطنی بیبهره نیست.
معبّر، سری پرشور و دلی باحال دارد و هرگز خمودی و کندی به او رو نمیآورد و وی انسانی زنده است و عشق ویژگی اساسی اوست و صفای باطن و پرهیز، شعار اصلی روح و جان وی میباشد؛ اگرچه وی از خود حکم مییابد و در بند فتوای حلال و حرام این و آن نمیباشد و خود درک مرموزی در شناخت جهات تحریم و تحلیل دارد که در خور فهم اندیشهٔ عادی نیست؛ همانطور که در بعضی حرکات و کارهای جناب یوسف این ویژگی بهطور مشخص خودنمایی میکند و وی آن را با فتوای عمومی بیان میدارد.
معبّر از خصوصیات و ظرایف اشیا و موجودات اطلاع و آگاهی کامل دارد، و به عبارت دیگر، صاحب علم «فراست» است.
کسی شایستهٔ مقام تعبیر است که با دارا بودن این موهبت الهی و پاکی مستمر و صفای باطن، تمامی جهات لازم در شناخت موجودات و وصول کامل بر حقایق امور باطنی را داشته باشد.
کسی میتواند معبّر باشد که خود خوابهای فراوانی دیده باشد و خواب و رؤیا و حالات مختلف آن را بهطور ملموسی در خود بیابد. خوابگزار شایسته باید صاحب خوابهای خوش و رؤیاهای مفید و سالم باشد و پر واضح است که چنین چیزی برای افراد عافیتطلب و خوشگذران هرگز میسر نمیشود و این گونه افراد به کمال راه نمییابند و تنها مهمان اسطبل دنیا میباشند.
خوابگزار باید همچون همهٔ اولیای خدا صاحب درد و سوز و آه و غم باشد و در خواب و بیداری این معنا را بهخوبی لمس کند؛ چرا که انسان بیدرد هرگز کاری از پیش نمیبرد و در واقع بیدردی هر فردی با بیارزشی او برابر است و ارزش هر فردی با دردمندی و درک و شعور با سوز و گداز او همسان میباشد.
خوابگزار باید صاحب درد و سوز و آه و هجران باشد و دلی درد آشنا و غمی جانکاه در دل داشته باشد و رنج دیده و هجران پیشه بوده و آبگینهٔ دلش پر از آب زلال حیات و آتش صافی معرفت باشد. چنین خوابگزاری میتواند صاحب تعبیر واقعی و انشایی گردد و بهدور از اخبار و ترکیب تقلیدی دیگران عمل نماید.
در تعبیر بعد از صداقت و پاکی خوابگزار آنچه ضرورت دارد، مهارت، آگاهی و خبرویت کامل و داشتن دقت در این رشته و فن میباشد.
معبّر کسی است که ملکه و اقتدار دریافت حقایق را به حد لازم و به قدر کفایت داشته باشد و خوابگزار با این وصف است که میتواند به گفته و کار خود ارزش معنوی و شرعی بدهد و چنین کاری را با اطمینان کامل و با مسؤولیت شرعی انجام دهد و کسی که از این خصوصیت بیبهره باشد، هرگز کار وی ارزش معنوی، شرعی و علمی را ندارد.
سه جهت کلی خوابگزاری:
معبر خوب و شایسته باید در سه جهت کلی نظر عمیق و دقیق داشته باشد:
یک. اندیشههای بلند نظری؛
دو. چاشنیهای ذوقی؛
سه. برداشتهای الهامی و غیبی.
معبر باید در اندیشههای نظری، هرچه بیشتر به ملاک نظری اشیا و امور توجه داشته باشد و قرآن کریم و آموزههای معصومین علیهمالسلام را اساس برداشتهای خود بداند و هرچه بیشتر از آن استفاده نماید و خود را با صاحبان تعبیر در گذشته بیگانه نداند و در جهات ذوقی نیز باید توجه هرچه بیشتر به چینش طبیعی تمام عوالم و موجودات عطف نظر کند و ظرایف امور را از نظر دور نداشته باشد.
خوابگزار شایسته در جهات غیبی و الهامی نیز باید به توان روحی و همت نفسی و بر باطن خود تکیه داشته باشد و خود را از این طریق با تمام پنهانیها مرتبط سازد و غیب را به روی خود باز بیند و خویش را به تأویل و تعبیر که حقیقتی از چهرهٔ باطن امور است آشنا سازد.
دست یابی به علم تعبیر در بستر حلال درمانی:
برای رسیدن به چنین روزی و یافت چنین علوم معنوی باید دانش «حلال درمانی» را ترویج داد؛ چرا که دانشهای اعطایی هیچ گاه از بستر حرام بر نمیخیزد، بلکه فرسنگها از چنین خاستگاهی فاصله میگیرد.
باید توجه داشت عبادت و ذکر بدون شرط طهارت روح و باطن و دوری از لقمهٔ حرام یا لقمههایی که طیب نیست و با خست بسیار به دست میآید ممکن نیست. پول بسیار اندک و ناچیزی که در برخی از مراکز دینی توزیع میشود دور از این وصف نیست و فاصلهای دور از رزق طیب دارد و هر توجیه و انتسابی اثر نامطلوب آن را از بین نمیبرد؛ همانگونه که نذری که از مال حرام تهیه شده و به نام یکی از حضرات معصومین علیهمالسلام به مردم داده میشود، آن را پاک و حلال نمیسازد.
سلوک معنوی نیز بدون «حلال درمانی» همانند گزاردن هزاران رکعت نماز بدون وضوست و هیچ فایدهای را در بر ندارد. لقمهٔ کسی که در علم تعبیر قدم میگذارد باید با ظلم یا استکبار یا با خست و پستی فراهم نشده باشد. رزقهای پست و سست به شدت مانع رشد و ارتقای معنوی انسان است. دو شرط اساسی و لازم برای دست یابی به علوم معنوی آن است که نخست از مال حرام دوری گزیده شود و دو دیگر آن که از رزق طیب بهره برده شود.
افزون بر تعبیر خواب، دیگر دانشهای موهوبی و اعطایی نیز چنین وصفی را دارد. باید توجه داشت هر رزق حلالی طیب نیست و رزقی طیب است که با خست، تکدی و تحقیر بسیار به دست نیامده باشد. دستی که برای پولی اندک دراز میشود، لقمهای غیر طیب را به خانه میبرد و عالمانی که ناچیزترین شهریه را به طلاب میدهند، در واقع به صورت ناخواسته و ناآگاهانه باب علوم معنوی را بر آنان میبندند و چنانچه به عمد و خدای ناخواسته برای کسب شهرت و اعتبار باشد، در دنیای دیگر استحقاق بازخواست را پیدا میکنند. حوزههای علمی اگر بخواهد در آینده نیز به روش ارتزاق فعلی خود ادامه دهد که هر کسی پول اندکی را به عنوان شهریه به طلاب دهد و رزق آنان را غیر طیب سازد، نباید امیدی به خود داشته باشد که بتواند دانشهای معنوی را ترویج نماید.
ظرافت های علم تعبیر:
علم تعبیر و رؤیا باید همانند دیگر رشتهها، علمی، فنی و روشمند باشد. هنگامی که عالمی حل مشکلی را در محدوده کاری خود نمیداند و یا حل آن مشکل را در توان علمی خود نمیبیند، باید با کمال صراحت آن را به فرد دیگری که از خود برتر است ارجاع دهد وگرنه از صداقت و سلامت لازم کاری بهدور است؛ چرا که وظیفهٔ کاری ایجاب میکند که انسان خود را درگیر کاری ننماید که در توان یا بر عهدهٔ او نیست، نه این که تنها بگوید: در توان من نیست؛ بلکه بگوید: در توان چه کسی میباشد و او را با مشکلش به آن فرد صالح و لایق راهنمایی کند؛ مگر آن که کسی را نشناسد و یا حل آن را در توان کسی نداند.
علم، جهل، مال، قدرت، زیبایی، زشتی و دیگر اوصاف مختلف در افراد، تعابیر را مختلف میسازد و ممکن است رؤیایی نسبت به فردی رفعت و همان خواب نسبت به دیگری ذلت و خواری را ایجاب کند و معبر باید هر خواب و رؤیایی را با صاحب آن بررسد و پیش از بازیابی صورتها و خصوصیات رؤیا، صاحب آن را مورد شناسایی قرار دهد و ببیند رؤیا از چه فردی میباشد؛ شجاع است یا ترسو؛ فقیر است یا غنی؛ زیرک و هوشیار است یا فردی عادی و همچنین به امکان وجود بیماریهای روحی و روانی و یا جسمانی در او نظر داشته باشد و همانند طبیبی که بیمار خود را معاینه میکند بهطور ظریفتر و دقیقتر به وی توجه نماید و چنین نیست که هر رؤیایی تعبیری خاص داشته باشد.
با این توضیح به دست میآید که نمیشود با محفوظاتی کلی از کتابهای تعبیری، رؤیا را بازشناخت و نتیجهای را از آن دریافت و چنین نیست که هر که مار در خواب دید، حکایت از دشمن کند، و هر که خواب چرکی دید، مال بیابد، و هر کس شیر خورد، عالم شود و هر کس شیر شد، با شجاعی روبهرو گردد.
ارایهٔ چنین تعبیرهایی حکایت از بیمایگی و دوری از این علم میکند و شایسته نیست خوابهای مردم را چنین جاهلانه تعبیر کرد؛ خواه آنان در رشتههای علمی دیگر صاحب مرتبه باشند یا خیر؛ زیرا هر علمی، عالم خود را طالب است و هر کس باید کار خود را پی گیرد و هر بحثی مقام و افراد خود را میطلبد و دخالت کارشناسان در غیر رشتهٔ تخصصی خود همانند طبابتهای عامیانه امری نکوهیده؛ بلکه زیانبار است.
تعبیر رؤیا چنین نیست که با اندک اطلاع صوری انجام پذیرد، که اگر چنین بود چندان اهمیتی نداشت و شأن اولیای الهی به شمار نمیرفت و آنان دارای چنین موقعیت بالایی نمیبودند و این افراد همانند کسانی هستند که با اطلاع از مسایل رسالهٔ عملیهای، خود را مجتهد میدانند، بدون آن که از مبانی آن مسایل بهرهای داشته باشند، در حالی که چنین نیست و همانطور که کسی با حفظ مسایل رسالهای مجتهد نمیشود، با حفظ کتاب ابنسیرین نیز معبر و خوابگزار نمیگردد و صاحبان این علم و دارندگان این موهبت الهی، افراد خاصی میباشند که موقعیت ویژهای در احراز کمالات انسانی داشته و صاحب کوشش و کشش باشند.
این اولیای الهی، با تمام فراست و هوشمندی، چنان با دقت و صرف همت به رؤیای افراد مینگرند و در خود تمرکز قوی ایجاد میکنند که گویی میخواهند موجودی را خلق و ایجاد نمایند و تازهای را به عرصهٔ وجود آورند.
آنان در هنگام تعبیر یک رؤیا چنان غوری در دل خود مییابند که گویی توان خود را به تمامی ابعاد یک رؤیا بسیج مینمایند تا واقعیت آن را به دست آورند و با یافتهٔ خود گرهای از کار آن فرد بگشایند و وی را دستگیری نمایند.
این اولیای بحق و معبران شایسته و وارستگان صادق، گاه میشود که با دید و توجهای، رؤیایی را در خود بازگشایی میکنند و تعبیر آن را به فرد ارایه میدهند و در دل خود با عنایتی، تمامی امور را سیر میکنند و همهٔ وقایع مختلف را با یک دید مییابند که در این نوع بازیابی، رؤیا در سطح عالی تعبیر میشود و ممکن است معبری در تعبیر رؤیایی نیازمند پرسشی باشد و در یافت تعبیری تأمل به خود راه دهد.
تعبیر؛ مظهر اسمای الهی:
هر یک از انبیا تنها به برخی از اسمای الهی تخلق داشته و محدودی از اسمای اعظم حق را یافتهاند، اما حضرات چهارده معصوم تمامی آن را ظهور دادهاند (بصائرالدرجات، باب۱۳، ح۲، ص۲۲۸). اسمای الهی عوامل و اسباب ظهور یافتن کمالات حضرات انبیاست و تعبیر نیز خود مظهر اسمی از اسمای الهی است که تمامی انبیا آن را بهطور محدود داشتهاند و آنان تمامی این حقایق و معانی اطلاقی را در ظل شخص رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله و حضرات ائمهٔ معصومین علیهمالسلام داشتهاند؛ گرچه حقیقت استقلالی آن در هیچ یک از اوصاف و در هیچ موردی نصیب هیچ یک از پدیدهها نمیگردد و استقلال تمامی کمالات منحصر به حق تعالی است؛ ولی معانی ظلی آن بر سه دستهٔ محدود، مشخص و اطلاق ظلی میباشد.
علم تعبیر و جمال و زیبایی:
زیبایی و کمال هر دو برای همیشه در هم آمیخته است و در واقع از بهترین مصادیق کمال، همان زیبایی است. زیبایی جلوهای گویا از ظهور جمال مطلق و چهرهٔ روشنی از هویت الهی است.
در مورد علم تعبیر باید دانست که رابطهای تنگاتنگ میان جمال و قدرت تعبیر وجود دارد و حضرت رسول الله صلیاللهعلیهوآله میفرماید: ما در زیبایی از یوسف برتر هستیم (بحارالانوار، ج۱۶، باب۱۲، ص۴۰۸) و در نتیجه حضرت رسولاللّه صلیاللهعلیهوآله زیباترین پدیدهای است که برترین مرتبهٔ علم تعبیر را دارا میباشند.
جایگاه علم تعبیر در میان علوم:
بهطور کلی، علوم با توجه به نتیجهای که به دست میدهند بر دو قسم است: یکی علومی که نتایج کلی دارد و دیگری، علومی که نتایج جزیی خارجی دارد.
مهندسی از زمرهٔ دانشهای نخست است. نتیجهٔ مهندسی، طرحی نسبت به نوع مساحتها میباشد و از هر خصوصیت و تشخیصی بهدور است.
علومی که نتیجهٔ جزیی و خارجی دارد مانند قضاوت است؛ زیرا در قضا، سخن از شاکی و متهم و دعوای خاص پیش کشیده میشود و فعلیت و تحقق عینی آن نمیتواند به نحو کلی باشد.
علم تعبیر از زمرهٔ علوم دوم است و بهطور قطع نتیجهٔ جزیی دارد. این علم اگرچه میتواند مبادی و قواعد کلی و ذهنیت نفسی داشته باشد، فعلیت خارجی و ثمره و نتیجهٔ نهایی آن همانند دانش پزشکی امری جزیی است. هرچند دانش پزشکی از قوانین و مبادی و موازین کلی برخوردار است، طبابت نسبت به فرد خاصی صورت میپذیرد. در تعبیر، فردی خوابی میبیند و از عهدهٔ یافت باطن آن برنمیآید و به خوابگزار روی میآورد و معبر باید این خواب را مانند مهرههای شطرنج عبور دهد تا سرانجام باطن آن خواب را نسبت به این فرد خاص بازگویی کند و به او ارشاد لازم و دستور مناسب را دهد.
میتوان در تقسیمی دیگر علوم را بر دو بخش دانست: علومی که تنها ذهنیت حصولی دارد و صرف اصطلاح و اطلاع و آگاهی فنی است و شرایط و جهات خاص خارجی آن غیر از وصول ذهنی به موازین کلی آن میباشد، همچون ریاضیات، مهندسی، تاریخ و جغرافیا که در رسیدن به آن، کافر و مسلمان و مؤمن و فاسق تفاوتی ندارد و هم انسان الهی و هم مادی در وصول به آن یکسان است.
دستهٔ دیگر، علومی است که این چنین نمیباشد و در فعلیت آن تنها ذهنیت کافی نیست و باید شرایط و خصوصیات دیگری را داشت؛ مانند وصول به مراحل عرفان و معرفت و علم تأویل و تعبیر و دیگر کمالات همانند آن که به صرف دانستن اصطلاح و قواعد نمیتوان به آن رسید و خوابگزار یا عارف شوریده و سینهچاکی گردید؛ چرا که باید افزوده بر یافتن موازین و قوانین هر یک از این علوم، معنویت نفسانی و نورانیت ایمانی را نیز داشت و از تجرد روحی و قدرت اراده و بصیرت باطن برخوردار بود.
علم تعبیر از علومی است که صرف ذهنیت قواعد و استحسانات نفسی یا تمثیلات خیالی در عینیت و تحقق آن کافی نیست و باید چنین کمالاتی را در خود بروز داد تا به آن رسید.
شرایط لازم در علم تعبیر:
مبادی و شرایط لازم علم شریف تعبیر و خوابگزاری را که از دانشهای اعطایی پیامبران است، در سه بخش کلی میتوان خلاصه نمود:
یک. فیوضات خاص الهی و عنایات غیبی و ربانی؛
دو. ریاضتهای نفسانی و تجوید روحی و فعلیت نورانیتهای روانی و بروز استعدادهای باطنی؛
سه. تعلیم و تعلم و اکتساب و تحصیل قواعد و موازین کلی که میتواند نقش خوبی در تعبیر داشته باشد. البته در صورتی که وی از صاحبان اسرار و واجدان امور غیبی باشد.
تقدم فیوضات و عنایات الهی بر ریاضتهای نفسانی و روحی به این خاطر است که ریاضت و کوشش بدون فیض خاص حق ثمر چندانی ندارد، همانطور که بدون ریاضت و کوشش، تعلیم و تعلم نیز بهرهٔ چندانی به دست نمیدهد.
علم تعبیر از علومی نیست که تنها با تعلیم و تعلم و آموزش کلاسیک و آکادمیک به دست آید؛ اگرچه آموزش آن نیز از غیب میرسد و میتواند در رشد و بازیابی هرچه بیشتر مؤثر باشد.
فیوضات خاص حضرت حق و ریاضت و سیر و سلوک و آموزش و استاد، هر یک جهت خاص خود را در تحقق این علم غیبی دارد و هر یک بروز طوری از اطوار باطن فرد را به عهده میگیرد.
ضرورت نظام مند نمودن علم تعبیر:
علم تعبیر را باید از علوم سینه به سینه دانست و نه از علوم نظاممند؛ چرا که قوانین و قواعد مدونی برای آن نوشته نشده و صاحبان این علم، زمینهها و استعدادهای الهی خود را زیربنای ابتکار خویش قرار میدادهاند و صفای باطن و موهبت الهی نسبت به ایشان، آنان را از هرگونه آموزش و قواعدی بینیاز میگردانید و اتصال به مبدء فیض، آنان را سرشار از فعلیت و تحقق میساخت و همین امر سبب تدوین نشدن قواعد آن و تعلیمی نگردیدن این علم شده است.
این در حالی است که روشمند نمودن این دانش امری ضروری است تا از هرگونه خودسری و خیالپردازی جدا گردد و بتواند مورد استفادهٔ هرچه بیشتر قرار گیرد و از سوء استفادهٔ بیبهرگان از این معانی در امان ماند.
با تدوین موازین و قوانین تعبیر در جهت مبادی و مسایل و احکام آن، این علم قابل تعلیم و آموزش برای مبتدیان میگردد، گذشته از آن که دارندگان این معانی نیز میتوانند از آن بهرهمند گردند و در تحقیق و گسترش آن بکوشند.
ارکان علم تعبیر:
در علم تعبیر چند رکن کلی و امر اساسی وجود دارد که هر یک از آن دارای خصوصیات و شرایط و احکام خاصی است که باید بهطور دقیق مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
نخستین رکن تعبیر، شخص معبر و خصوصیات و شرایط مختلف آن است که این نوشته به بسیاری از آن اشاره نموده است.
رکن دوم، تشخیص نوع خواب است که میتواند نقش اساسی در یافتن چهرهٔ باطنی داشته باشد.
رکن سوم، چگونگی رؤیا و خوابی که دیده میشود؛ از جهت ویژگیها و شرایط کلی آن و همچنین اقسام، انواع، زمان و مکان مختلف آن است.
چهارمین رکن، صاحب خواب و فردی که رؤیا را دیده است و توجه به خصوصیات و حالات مختلف و نوع اخلاق و روش و منش آن فرد میباشد؛ رکن پنجم، نفس تعبیر و ادراک معانی و حقایق مفهومی و مصداقی تعبیر در جهات ترکیبی و تجزیه و نحوهٔ انتقال و بازیابی واقعیتهای آن میباشد.
کلیت نوعی احکام و قوانین تعبیری با تشخیص خارجی نفس رؤیا و تعابیر آن منافاتی ندارد؛ اگرچه قوانین و احکام تعبیری همچون قوانین دیگر علوم کلی است و از ضوابط کلی خود برخوردار است، در مقام تعبیر، شخصی و خاص میباشد و از خارج حکایت دارد، همچون قضا و قضاوت که هرچند قوانین کلی و ضوابط تمامی دارد، قضاوت امری شخصی است که بر موضوع خاص خارجی خود حمل میشود و حکم و وصف تشخیص خارجی یک موضوع و موصوف است.
هستی شناسی معبّر:
مباحث هستیشناسی، وجودیابی، تجزیه و ترکیب وجودات اشیا و موجودات عالم از مباحث عام و ثانوی علم تعبیر میباشد [مباحث اولی علم تعبیر چیستی علم تعبیر، معبر، خواب و رؤیا و تعریف آن و افرادی که موضوع این گونه خوابها و رؤیاها قرار میگیرند است] که در این جهات حکیم و عارف با معبر همراه است و آنان نیز از آن بحث میکنند؛ هرچند جهات بحث آنها مختلف است.
فیلسوف و حکیم وجود را بهطور کلی و ذهنی دنبال میکنند و به دنبال تحلیل علمی آن است و عارف، خارج را از دیدگاه حضوری دنبال میکند و معبر نیز اگرچه همین مباحث را مورد توجه خاص خود قرار میدهد، این کار برای وی جهت آلی دارد و هستی و وجود را با ملاحظهٔ ترکیب و چینش چهرهها در نظر دارد و ویژگیهای شخصی، جزیی و خارجی آن را نظاره میکند.
حکیم بر جزییات حکمی ندارد و تمام جزییات را در دیدگاهی کلی طرح مینماید و خود را از شخص جزیی دور میدارد و سخن از «الجزئی لا کاسب و لا مکتسب»(منطق منظومه، حاجی سبزواری، ص۴۹) سر میدهد.
عارف نیز خارج را اساس کار خود میداند و حضور غیب را دنبال میکند؛ ولی تمامی هستی را در چشم اندازی از وحدت مییابد و این یافته را تشخیص میدهد و خود را از مرز کلیت ذهنی پرهیز میدهد و این تشخیص را منافی کلیت و تمامیت نمیداند و معبر بهدور از این توجهات، هستی را در اساسی ترکیبی پی میگیرد و خصوصیات اشیا و ارتباطات موجودات را در نظر میآورد و به دنبال خصایص موردی میباشد.
تعبیر و فلسفه:
فلسفه مادر علوم است و در جهت نفی و اثبات تمام علوم نقش اساسی دارد و بعد از اثبات هر علمی، موضوع و مسایل و خصوصیات آن به کارشناسان آن فن سپرده میشود، بدون آن که فیلسوف به عنوان فلسفه، دخالتی در آن امور داشته باشدو همهٔ دانشها از منطق گرفته تا ریاضی و دیگر علوم و اشیا به فلسفه نیازمند است، و این امر منافاتی ندارد که فیلسوف نیز در درک جزییات ترکیبی اشیا و موجودات و رفع بعضی مشکلات به دیگر علوم نیازمند باشد؛ اگرچه اساس کلی موضوع آن را خود اثبات کرده است.
بهطور مثال، فیلسوف واقعیت طب و یا منطق و ریاضی را اثبات میکند و آن را به دست طبیب و منطقی و ریاضیدان میدهد؛ ولی عالمان این دانشها هستند که این علوم را شرح و بسط میدهند و فیلسوف خود نیز نیازمند به آنان میباشد؛ اما نه در جهت فلسفه؛ بلکه در جهات دیگری از مباحث مختلف.
میان فلسفه و فیلسوف تفاوت است و این فیلسوف است که نیازمند دیگر علوم میباشد و نه فلسفه؛ چرا که این فیلسوف است که حیثیتهای مختلف را میپذیرد و نه فلسفه؛ زیرا فلسفه حیثیت خاص خود را دارد؛ اگرچه بهطور دقیق باید گفت: فیلسوف نیز در جهت فلسفه به دیگر علوم نیازمند نیست و جهات دیگر وجودی اوست که چنین نیازهای مختلفی را ایجاب دارد.
بنابراین، علم تعبیر نیز چنین رابطهای را با فلسفه و فیلسوف دارد و حیثیت موضوع آن فلسفه میباشد. همان گونه که فیلسوف در تعبیر نیازمند معبر میباشد و فیلسوف نمیتواند معبر کاملی باشد؛ خوابگزار نیز نیازمند فلسفه است و این حیثیات امور است که تحدید و تعریف دیگری را دارد.
با این توضیح به دست میآید که خوابگزار باید در هر دو جهت مباحث اولی (چیستی علم تعبیر) و ثانویِ (هستی شناسی) علم تعبیر چیرهدست و ورزیده باشد؛ ولی بحثهای خاص این علم مانند: تعریف و بررسی چیستی معبر، تعبیر، خواب و رؤیا غیر از مباحث وجودی و هستییابی به نوع عام و خاص آن میباشد و از این جهت، خوابگزار در اصل تعبیر مستقل است.
تعبیر و حکمت:
حکمت به طور کلی بر دو قسم است: حکمت نظری و عملی که اندیشه و اراده و عمل آدمی را تدبیر مینماید.
عارف و حکیم، گاه ظهور و بروز حکمت نظری و اندیشه بر حکمت عملی وی چیره میشود و گاه حکمت عملی فردی شایسته و مؤمنی دلخسته بر حکمت نظری وی غلبه مینماید؛ اگرچه اساس حکمت عملی را حکمت نظری تشکیل میدهد و جاهل هرگز نمیتواند عنوان حکمت را برخود هموار سازد؛ ولی ظهور و بروز این دو چهره از یک حقیقت، میتواند در افراد مختلف گوناگون و متفاوت باشد.
همانطور که افراد واصل در حکمت متفاوت هستند، گاه ولی و عارفی آثار عملی فراوانی دارد و از خود کرامات و معجزات بسیاری ظاهر میسازد و گاه آثار حکمت مؤمنی در کلام و بیان وی ظاهر میشود و زمینههای عملی و ارادی از او کمتر ظاهر میگردد و حکمت و اعجاز وی همان کلمات پرمغز و بیانات سنجیدهٔ وی میباشد.
بهطور مثال، جناب خضر آثار حکمت عملی گویایی داشت و با تصرف در امور و اشیا، بلندای اندیشهٔ خود را بازگو مینمود؛ همانطور که تعابیر متقن جناب یوسف حکمت بلند وی را حکایت میکرد و جناب لقمان اگرچه از خود آثار ارادی نشان نمیداد و یا اگر هم این گونه امور را دارا بود، قرآن کریم از آن یاد نمیکند، گفتار بلند و اندیشههای رسای وی حکایت از فرهنگ فکری غنی او دارد و اندیشهٔ بلند و بیانات حکیمانهٔ ایشان بر ژرفای بلند فکر آن حضرت دلالت دارد.
علم تعبیر و دانش «فراست»:
برای تعبیر خواب، آگاهی بر علم «فراست» یا برداشتهای فنی و دقیق از ظرایف آفرینش موجودات و اشیا امری ضروری است تا معبر بتواند به واسطهٔ خصوصیات و حالتهای مختلف جسمانی و روانی افراد، بر نوع تعبیر و غایت و ثمر آن خواب اطلاع و وقوف کامل پیدا کند.
مهمترین منبع شناخت این علم، قرآن کریم میباشد؛ چنان که در علم تعبیر این گونه بود و برای اثبات اصل این علم و تحقق حقیقی آن میتوان شواهد فراوانی از آیات قرآن کریم را فهرست نمود.
این علم با تمام جهات مختلف و ابعاد گستردهٔ آن از زوایای روح آدمی حکایت میکند و در نفس واقع وجود دارد.
این علم همچون برخی از خصوصیات و صفات از امور موهبتی میباشد و دست الهی در آن به وضوح دیده میشود و چندان عمومی و عادی نمیباشد؛ ولی میتوان با پیگیری در جهت زمینههای مختلف آن، جهات اکتسابی را در آن ایجاد، رشد و جلا داد و با تعلیم و تعلم و بازیابی هرچه بیشتر، افراد آن را گسترش داد.
البته، مردم عادی بهطور نسبی کم و بیش از این علم برخوردارند و گاه داعیهٔ داشتن آن را دارند و برای اثبات آن در خویش به بیان شواهد و مواردی میپردازند که چندان نیز دور از واقع نمیباشد؛ اگرچه ممکن است بیشتر از واقع ادعا داشته باشند و ممکن است عدهای با داشتن چنین دارایی عظیمی بر خود نبالند و یا بهطور کامل از وجود آن در خود اطلاع نداشته باشند و از آن بهرهای نبرند.
تعبیر و تأویل:
تأویل، دستیابی به چهرهٔ باطن چیزی را گویند و با این کار نوا از ساز وجودی امور به صدا در میآید و آدمی با آن چیز بیشتر آشنا میگردد و قرب بیشتری به باطن آن موجود پیدا میکند.
تأویل و باطنیابی از ظواهر اشیا و امور مختلف، تنها مربوط به خواب و رؤیا نیست و نسبت به همهٔ موجودات و اشیا و وقایع و امور میباشد.
تأویل، کشف واقع و درک باطن و وصول به چهرههای گوناگونموجودات و اشیاست و مطلق معنای تعبیر را در بر دارد و به مراتب اهمیت بیشتری در مقایسه با تعبیر خواب و رؤیا دارد و دارای عنایت بیشتری میباشد.
در مقایسهای کوتاه میتوان چنین نتیجه گرفت که تفاوت تأویل با تعبیر، همانند تفاوت میان رؤیت و رؤیاست.
همانطور که رؤیت نسبت به مشاهده در بیداری استعمال میشود، رؤیا نیز همان رؤیت در خواب را میگویند.
تأویل همانند تعبیر، کوششی در جهت یافت باطن امور و اشیا میباشد؛ همانطور که چنین کوششی را در جهت رؤیا، تعبیر مینامند، با این تفاوت که یافت باطن و وصول به حقیقت و واقعیت رؤیا را میتوان در واژهٔ تأویل بهکار برد؛ ولی رؤیت به جای رؤیا استعمال ندارد و تعبیر را در اصطلاح خاص، تأویل نمیگویند.
تأویل نسبت به تعبیر به مراتب دارای اهمیت بیشتری است و توان و قدرت بیشتری را به دارندهٔ آن میدهد.
البته، معرفت به سرّ قدر و علم تأویل و تعبیر و وجودشناسی و هستییابی از انواع دانشهای باطنی است و این گونه حقایق در خور اهل ظاهر نمیباشد؛ اگرچه بحث از آن برای همه آزاد و مفید است، چیزی جز بحث نیست. بایسته است که آدمی تمام عمر خود را در گرو ظاهر و اسباب و علل صوری نسپارد و دل را در بند باطن نیز نهد و به راه افتد و افتان و خیزان خود را به صراطی آشنا سازد و راهرفتهای پیدا نماید و به راهش ادامه دهد.
رابطهٔ تأویل و تعبیر:
از بحثهای پیشین به این نتیجه رسیدیم که دو دانش تأویل و تعبیر با هم رابطهای تنگاتنگ دارد و این دو از هم بیگانه نمیباشد و تعبیر، خود نیازمند تأویل است و معبر باید صاحب تأویل و باطنیابی و ژرفاشناسی باشد.
تأویل، چهرهٔ باطن امر و یا چیزی است و مؤول، خود را از ظاهر به باطن و لبّ حقیقی چیزی همراه با یافت علت آن میرساند؛ همان گونه که خوابگزار در تعبیر از ظاهر رؤیا به حقیقت آن رجوع میکند و تفاوت در این دو اصطلاح به این اعتبار است که موضوع تأویل، رؤیت و موضوع تعبیر، رؤیاست.
تأویل و تعبیر از حقایق باطنی حکایت میکند و از این نظر با هم شباهت دارد، اما باید توجه داشت که تأویل بر تعبیر حکومت دارد.
هر یک از علم تأویل و تعبیر و مؤوّل و معبر نیازمند به شاخت وجود اشیا و امور میباشد و هستیشناسی را در سطح بالایی لازم دارد؛ چرا که تعبیر، تصرفات مثالی را همراه دارد و تأویل از هر نوع تصرفی برخوردار است.
پس تعبیر، گذشته از آن که اخص از تأویل میباشد، تنها منحصر به عوالم مثالی است و از گستردگی امور همچون تأویل برخوردار نیست.
معبر، عوالم مثالی را سیر میکند و حقایق محدودی را از طریق تمثلات وجودی مییابد و محسوس را به لباس تخیل در مینوردد و بازگو مینماید؛ در حالی که مؤوّل، گذشته از گستردگی موضوع تأویل و محدودهٔ کاری، دارای اراده و قدرت اعمال نفوذی فراوانتری میباشد.
همانطور که رؤیت و بهخصوص رؤیت امور باطنی و شهودی به مراتب گستردهتر از رؤیاست و از کارآیی بیشتری برخوردار است، تأویل نیز از گستردگی بسیار بیشتری نسبت به تعبیر برخوردار میباشد.
تأویل، تحقق باطن در ظرف ظاهر است و خیال و حس را با خود ندارد و از این نظر بر حواس شمول دارد؛ در حالی که تعبیر، عبور از حس به مثال است.
تعبیر نوعی از تأویل است، اما تأویل، تعبیر خاص نیست و مرتبهٔ برتر و بالاتری از آن میباشد و از قدرت و همت بیشتری سرچشمه میگیرد.
وحدت رؤیاها و اختلاف تعبیرها:
با آن که سراسر هستی یکپارچه وحدت میباشد، تشخیص خاص خود را نیاز دارد و این یکپارچگی به چهرهٔ خاص ذرهای آسیبی وارد نمیآورد، از مجردات مجرد و مفارقات عالم هستی گرفته تا حضیض ناسوت و عوالم مادی، از مَلک تا فلک، انسان تا حیوان، گیاه و درخت و سنگ و خشت و مواد عالم طبیعت، یکجا و یکسر از تشخیص و انحصار خاص خود بهدور نیست و هرگز دو موجود یکتا و همعرض در تمامی عالم وجود نمیباشد و همهٔ موجودات عالم هستی همچون صفت پروردگار از یکتایی خاص خود برخوردار است.
این حکومت وجودی و تسبیب ایجادی از چنان تمامیتی برخوردار است که حتی دو ملک و فرشته و یا دو معصوم در عرض هم وجود ندارد؛ اگرچه تشخیص مواضع و مراتب هر یک از آنان برای ما مشکل میباشد.
تمام موجودات عوالم وجود با آن که مناطهای کلی و عناوین حقیقی را داراست، تشخیص خارجی خاص خود را دارد و همهٔ آنها نشانهٔ کاملی از وصف وحدتی حضرت حق و مظهر بارزی از هویت «لا اله الا اللّه» میباشد و جملهٔ «وحده، وحده، وحده» ظهور بارز تمام آنهاست، با این تفاوت که حضرت حق وصف وحدتی را در مقام مُظهری دارا میباشد و موجودات دیگر این وصف را در مقام مَظهری دارند.
بر این اساس میتوان گفت انسانها، خوابها و رؤیاها تمام وصف وحدتی دارند و تعبیر نیز همچون شخص معبر از این تشخیص برخوردار است و هر تعبیری در جهتی میتواند عامل تغییر تعبیر گردد، با آن که اصول کلی و نظام شمولی بر تمامی سطح وجود به یک مناط گسترده میباشد.
با توجه به آنچه گذشت تعبیر یک خواب و تأویل امری ممکن است نزد دو معصوم نیز مختلف باشد؛ زیرا وجود حضرات معصومین علیهمالسلام در عین وحدت و تمامیت، مرتبهها و درجههای متعدد و گوناگون خود را دارد؛ خواه در جهت نفسی باشد و یا در جهت ظهوری و اظهاری آن.
گوناگونی تعبیر:
موضوعی که در زمینهٔ معبر باید روشن شود این است که همانطور که خوابها و رؤیاها و صاحبان آنها مختلف میباشند، ممکن است تعبیر یک خواب نیز در دید دو معبر یا یک خوابگزار در دو مقام گوناگون باشد و هر یک از آنها مرتبهای از یک تنزیل را یافته و یا هر یک از آن دو معبر وارسته؛ اگرچه معصوم باشند، مرتبهای مختلف از آن تنزیل را ظاهر ساخته باشند، با آن که تمام آن واقعیت را در اختیار دارند.
همانطور که در مقام معرفت و عرفان و شهود و یافتههای الهی ممکن است اختلاف در کشف نسبت به مراتب پیش آید، در تعبیر نیز ممکن است بیان دو معبر و یا یک معبر در دو مقام، اختلاف در تعبیر را پیش آورد؛ زیرا نتایج و برداشتها به تبع مناطات و مبادی مختلف گذشته عامل تعدد میشود و همانطور که مناطهای مختلف و مبادی گوناگون امری جلوههای فراوانی دارد، میشود که نتایج آن نیز این گونه باشد و تغییر چهرهای در مبادی، عامل تغییر و تعدد در نتیجه گردد.
اهمیت تعبیر رؤیا:
کسی که خوابی را میبیند، نباید به تعبیر آن بیاهمیت باشد و شایسته است توجه لازم را به آن مبذول دارد.
رؤیا میتواند نسبت به گذشته و یا آینده نقش عمدهای داشته باشد، شوقبرانگیز یا ترسآور باشد و از آن مطلب مهمی بهدست آید و یا موعظه و نصیحتی را گوشزد نماید که هر یک در مقام خود قابل اهمیت و ارزش است.
بسیار اتفاق میافتد که بر اثر این بیتوجهیها و عدم اهمیت به رؤیا، مردم گرفتار حوادث شوم و مشکلات سختی میگردند که میشود با توجه به رؤیایی به آسانی مشکلات آن را از خود گذراند و بیتوجهی به چنین رؤیایی همانند آن است که فردی در هنگام حرکت و عبور چشمان خود را ببندد یا خود را از مشاورهٔ دوست فهمیدهای بیبهره گرداند، در صورتی که سخت به آن نیازمند است.
هر کسی باید رؤیاهای گوناگون خود را ارج نهد و برای آن اهمیت فراوانی قایل شود و در جهت بهرهگیری از آن کوشا باشد.
اهمیت مناسبتهای جانبی رؤیا در تعبیر:
در ترکیب یک رؤیا و تحقق آن باید از مناسبتهای جانبی آن غفلت ننمود.
باید در نظر داشت که خواب و رؤیا در چه حالتی و در کجا دیده شده، آیا در مسجد بوده است یا در مدرسه، خیابان، باغ و دیگر مکانها، و باید ملاحظه شود که چه افرادی در خواب دیده شده است: زن، مرد، دوست، بیگانه، عالم و یا مردم عادی اطراف وی.
همچنین آیا خواببیننده خود را در رؤیا تنها دیده و یا با دیگران بوده است؟ خواب بیننده تا چه مقدار امور جانبی رؤیا را به یاد میآورد؟ آیا وی با حیوانی برخورد کرده و گلی را دیده و یا آن را بو کرده و یا با زنی نیز تماس پیدا کرده و یا تنها او را دیده و در کنارش بوده است؟
مجهولی از رؤیایش را میشناسد که جایی و یا کسی و یا چیزی را دیده که در بیداری میشناسد و یا از یادش رفته باشد، چه نوع آرامش یا شتاب روانی را در خواب از خود مشاهده کرده، چه عقیده و یا دستوری از او صادر شده و چه گفتاری داشته و یا چه برخوردی را در رؤیا از خود نشان داده است؟
این امور و بسیاری از امور ناگفتهٔ دیگر در شناخت کامل تعبیر رؤیا نقش دارد و خوابگزار باید نسبت به چنین امور جانبی حساس باشد و از آن با بیتفاوتی نگذرد. گاه میشود که نقشی جانبی که کم اهمیت به نظر میآید تعبیری را تغییر دهد و وجود چیزی رؤیایی را از ارزش بیندازد که باید در مقام تطبیق و تعبیر خواب، این گونه امور بهطور کامل مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
عدم تأثیر نام افراد در تعبیر:
نام و شهرت و خصوصیات اعتباری افراد با خود افراد بدون مناسبت نیست و اسم فرد در مسمای آن فرد میتواند خاطرهٔ ذهنی بر جای گذارد و در زندگی و رؤیای وی نقش آفرین باشد؛ اما با این وجود، چنین نیست که این گونه امور جزیی نقش کلی و نوعی در خواب داشته باشد و بتوان خوابی را با اسم خود تعبیر کرد. بر این اساس، نمیشود با اسم فردی و زوج و فرد کردن حروف آن، خوابی را تعبیر نمود و باید از چنین کارهای خرافاتی که در گذشته مرسوم بوده است پرهیز داشت و رؤیا و تعبیر را در مدار علمی و روشمند خود سوق داد و از کارهای بیاساس و روشهای بیدلیل پرهیز نمود.
نمیشود با زوج و فرد کردن حروف اسم و یا تقسیم آن، رؤیایی را تعبیر کرد؛ چرا که هر عاقلی میداند که ممکن است افراد فراوانی اسمهای مشابهی داشته باشند و هر فرد با نامی واحد خوابهای گوناگونی را ببیند.
بی تأثیر بودن استخارهٔ آیه در تعبیر:
از حروف آیات قرآن کریم و اعداد یاد شده در آن نمیتوان خوابی را تعبیر نمود و چنین کارهایی حکایت از خرافه دارد و باید احکام تعبیر از پشتوانهٔ علمی درستی برخوردار باشد و نمیشود تعبیر خوابی را تنها با اسم و عددی به دست آورد، آن هم بهطور کلی و قاعدهای عمومی. این امر تنها حکایت از سادهاندیشی دربارهٔ رؤیا و تعبیر میکند و اگر چیزی در این زمینه از زبان اهل فن شنیده شود، حقیقتی است که بهره بردن از آن در تعبیر بسیار محدود و نادر و ویژهٔ اهل آن میباشد و نمیتواند به صورت قاعدهای عام از آن تعبیر یاد کرد.
مگر میشود با استخاره به قرآن یا باز نمودن صفحات قرآن کریم و یا چند صفحه پس و پیش کردن صفحات آن، تعبیر خوابی را بهدست آورد.
نقش زمان رؤیا در تعبیر:
زمان در تحقق رؤیا نقش دارد و خصوصیات زمانی تأثیرات متفاوتی در رؤیا میگذارد و بر این اساس، رؤیایی واحد در زمانهای مختلف تعابیر گوناگونی را میپذیرد. البته، چنین نیست که زمان و خصوصیات آن تأثیر کلی در خواب بگذارد، بلکه باید گفت: زمان در آن بدون اثر نیست و خواب خوب و رؤیای سالم بهطور کلی در زمانهای خوب و عزیز تحقق مییابد؛ مگر برخی از رؤیاهایی که زمینهٔ بروز امر مهمی میباشد که شاید زمان مناسبی نیز نداشته و فرد مهمی آن را ندیده باشد که باید دانست چنین خوابهایی از اهمیت فراوانی برخوردار است و ممکن است در زندگی فرد یا گروهی نقش اساسی و عمده داشته باشد.
هرچند زمان در تحقق و نوع خواب نقش دارد؛ ولی اینطور نیست که زمان بتواند حقیقت رؤیا را نشان بدهد و یا رؤیا معلول زمان باشد و زمان بیانگر رؤیا و ثمر آن باشد.
مگر میشود با روز و ماه و یا ایام هفته خوابی را بازیابی نمود. خواب اول ماه، خواب دوشنبه و امور همانند آن در تخریب رؤیا و تعبیر و این واقعیت موجود مؤثر است و تعبیر را از علم آن دور میسازد.
البته، ممکن است روز و ماه و سال در خواب و رؤیا بدون تأثیر نباشد و همانطور که شب جمعه و شب دوشنبه و ماه رمضان و ماه محرم مختلف میباشد، در گوناگونی رؤیا نیز نقشآفرینی میکند؛ ولی چنین نیست که این گونه امور، معیار و ملاک تعبیر رؤیایی قرار گیرد که باید در جهت سالم سازی رؤیا و تعبیر و برداشت درست علمی از چنین حقایق و اموری از هر برداشت بیاساسی دوری نمود و حریم رؤیا و تعبیر را از خرافات دور داشت.
با توجه به آنچه گذشت نمیتوان رؤیا را با توجه به روزهای هفته و ماه و سال تعبیر کرد و در تعبیر خواب نباید بر این گونه امور اعتماد داشت و تمسک به چنین اموری اگر شکل قاعده به خود گیرد و امری کلی شمرده شود، از خرافه بهدور نیست و تعبیر را از ارزش واقعی و موقعیت علمی آن دور میدارد.
استفاده از قرآن کریم در تعبیر:
خوابگزار باید در تعبیر و شناخت رؤیا، نخستین منبع مراجعهٔ خود را قرآن کریم قرار دهد و به آن توجه لازم داشته باشد و از آن کمک گیرد؛ چرا که قرآن کریم بهترین برداشتهای درست را به معبر زیرک ارایه میدهد. البته، باید در نظر داشت که این رویکرد نباید تنها با شمارهٔ آیات و اعداد کلمات همراه باشد و باید فهم آیات الهی و درک درست معانی قرآن کریم در آن نقش عمده داشته باشد؛ حرف «فی المدینه» یا «فی السماء» و یا دیگر کلمات و امور آیات نمیتواند در تعبیر نقش داشته باشد و باید از ترکیب آیات، معانی دقیق آنها و برداشت درست از قرآن کریم را پشتوانهٔ تعبیر درست قرار داد.
تعبیر رؤیای کودکان و دیوانگان:
از خواب کودکان و رؤیای دیوانگان دارای تشخیص نباید غفلت نمود؛ زیرا ممکن است در مواردی اندک بسیار راهگشا باشد.
رؤیای چنین افرادی اگر دیگران را در خواب دیده باشند که نوعی ارتباط با آنان دارد؛ خواه رابطهٔ فامیلی با آنان داشته باشند یا شغلی و یا تنها هممحلی یا همشهری باشند و مانند آن قابل تعبیر است و نباید آن را نادیده گرفت؛ زیرا ممکن است بیتوجهی آنان به امور مادی و محسوس سبب بلندای بلند دید آنان در خواب گردد و واقعیتی را از دورادور ببینند. البته، نمیشود خود را به رؤیاهای آنان وابسته کرد و تنها معبر توانا میتواند بهرههای کافی را از رؤیاهای آنان برای افراد دیگر بگیرد.
البته، بسیاری از خوابهای این افراد بیاساس است و تنها تکرار حافظهٔ آنان به شمار میرود و تعبیری ندارد.
تعبیر رؤیا در زمانهای دور:
گاه تعبیر رؤیایی در زمانهای بسیار دور اتفاق میافتد و سالها به طول میانجامد تا رؤیایی تعبیر خود را نشان دهد؛ همانطور که ممکن است همهٔ خوابی که دیده شده به تمامی در همان روز محقق گردد.
نفس بر اثر پاکی و طهارت و یا کدورت و ظلمتی که دارد، گاه نزدیکی را دور میبیند و گاه نیز زمان دوری را بهخوبی مشاهده مینماید و از این نظر، فهم زمان تحقق تعبیر از کارهای بسیار مشکل معبر توانا میباشد؛ اگرچه معبر میتواند با قدرت و بصیرت خود و آشنایی کامل با فرد خواب ببینده این مشکل را حل نماید و نزدیکی و دوری زمان وقوع تعبیر را مشخص نماید.
در میان این رؤیاها، میشود که مغیباتی مهم وجود داشته باشد و نفس آدمی وقایع بسیار مهمی را از پس زمانها ببیند و حوادث آیندهٔ مربوط به خود و یا دیگران و جامعه را در نظر داشته باشد و پیش از زمان وقوع، خود را همراه زمان آینده نماید.
منابع:
۱٫اصول و قواعد تعبیر خواب/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا. چاپ دوم. ۱۳۹۳٫
۲٫خواب، شب و بیداری/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات ظهور شفق.۱۳۸۵٫
۳٫دانش استخاره/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ آموزش روشمند اصول، قواعد، اصطلاحات و رموز استخاره به همراه تطبیق بر تمامی آیات قرآن کریم/انتشارات فرتاب، ۱۳۹۰/شابک دوره: ۹ ـ ۵ ـ ۹۱۵۷۲ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫
۴٫غیب، شب و بیداری/ نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۳/ شابک: ۸ ـ ۵۰ ـ ۷۳۴۷ ـ۶۰۰ ـ ۹۷۸.
۵٫شگفتیهای تندرستی و روحافزایی/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/ انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۲/شابک: ۲ ـ ۷۳ ـ ۶۴۳۵ ـ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫
۶٫دانش سلوک معنوی/نکونام، محمدرضا، ۱۳۲۷/آموزش مهمترین قواعد سیر معنوی شیعی و اصول سلوک عرفانی با شیوهٔ اختصاصی محبوبان الهی/انتشارات صبح فردا، ۱۳۹۱/شابک: : ۱ ـ ۴۱ ـ ۶۴۳۵ ـ ۶۰۰ ـ ۹۷۸٫
جستارهای وابسته:
علم، دانش، فلسفه، منطق، فقه، روان شناسی، عرفان، حکمت، فراست، غیب، رؤیا، خواب، قرآن کریم، علوم قرآنی، استخاره، تأویل، تفسیر، اعجاز، اسمای الهی.