آثار شگرف حروف معجم

دوردادن حروف هم عدد معینی دارد و هم شکل معینی. ترکیب این امور، و همراه ساختن آن با عوالم یا مراکز وحی یا مبادی خلقت و نیز با کواکب و سیاره‌ها، غرایب را برای محبان آشکار می‌سازد؛ یعنی به آنان اقتداری می‌دهد که می‌توانند خود را در میان انبوهی از معاندان حفظ کنند و به تبلیغ مرام حق بپردازند یا بدخواهی را رسوا و منکوب سازند یا با استفاده از آگاهی‌های ویژه‌ای که در دسترس دارند، دارای رانت اطلاعاتی گردند؛ اما صاحبان حقیقی این اقتدار هیچ‌گاه از آن بهرهٔ شخصی و نفسانی ندارند و در جایی از آن استفاده می‌کنند که برای آن حکم داشته باشند…..

حروف معجم اصل تمامی کلمات می‌باشد.

معجم از عجم به معنای ناخواناست. باید گفت معجم و ناخواناخواندن حروف، اگر به معنای بی‌معنا بودن آن لحاظ شود، اشتباه فاحشی است.

نمی‌شود الفاظ مرکب از حروف بی‌معنا، معنادار شوند. هم تجزیهٔ حروف و مواد اصلی بسیط واژگان دارای معناست و هم ترکیب هدفمند آن‌ها معناساز می‌باشد. نمی‌شود از امر پوچ، بی‌هدف و فاقد حقیقت و معنا، حقیقتی معنادار ساخت؛ معنایی که اعتبار محض نیست و دارای وضع حکیمانه و رابطهٔ معنادار است.

 حروف برای الفاظ همانند عناصر بسیط می‌باشد. همان‌طور که هر یک از عناصر دارای اقسامی از سبک تا سنگین می‌باشد و هر یک نیز آثار و خواصی منحصر دارد، حروف نیز دارای معنا و واجد چنین صفاتی است.

 البته همان‌طور که جدول عناصر تا کامل‌شدن راهی طولانی دارد، بشر در شناخت حروف نیز مبتدی است و مسیر شناخت آن‌ها را جدی نگرفته است. بشر امروز هم در شناخت طبیعت و عناصر نامحدود و غیر قابل احصای آن معجم است و هم در شناخت حروف و حتی اعداد و از این بابت، می‌توان حروف را معجم خواند؛ اما ناخوانایی حروف نه از این جهت است که برای آن‌ها معنایی نیست، بلکه به‌خاطر ضعف بشر در دانایی و معرفت است.

 بشر هنوز به اقتدار شایستهٔ خود در دانایی و قدرت آفرینش و خلق و شناسایی بی‌نهایت عنصر و ترکیب آن‌ها نرسیده است. به‌خصوص آن‌که آفرینش خداوند سیستمیک و دارای نظم و قاعدهٔ تعریف‌شده برای مصلحت جمعی پدیده‌هاست، اما توان خلق بشر می‌تواند قواعد آفرینش را در هم بشکند و ساختار آن را برای منفعت شخصی خویش به هم بریزد و برای نمونه دست به خلق انسان‌هایی بزند که بسیار زیباتر، ملیح‌تر، دلنشین‌تر، مقتدرتر، دلبرانه‌تر، رعناتر، غمّازتر، مهربان‌تر، باهوش‌تر و با شتاب بیش‌تر در کارپردازی، از انسان‌های فعلی باشد. در آن زمان، معنای آیهٔ شریفهٔ:

  «أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الاْءَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیکمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً»( لقمان /۲۰)

تماشایی است.

 نخستین بحث در حروف، شناسایی تعداد حقیقی آن‌هاست. نداشتن تحقیق در این زمینه هم زبان‌شناسی را راجل می‌سازد و هم اقتدار لازم برای توسعهٔ زبان را به دست نمی‌دهد و زیرساخت آن را فراهم نمی‌کند. شناخت آوای دقیق مخارج حروف و اصوات آن، نیاز به تحقیق دارد. هم‌چنین سیستم ترکیب حروف برای ارایهٔ یک معنا هنوز ناشناخته است. ارتباط معنا با لفظ هم‌چون ارتباط روح و نفس سرگردان و نیازمند به بدن است که در صف انتظار تحقق بدن متناسب با خود می‌باشد تا به آن بپیوندد. شناخت حروف چنان به محاق رفته است که دانش‌های مرتبط با آن را به علوم غریبه تبدیل کرده است.

این حروف برای ما معجم هستند؛ وگرنه حتی الفاظ مهمل حاصل از آن نیز حکایت از معنایی دارد؛ هرچند مستعمل نمی‌باشد.

 بحث حروف را باید در جفر و رمل و اسطرلاب دید و از این علوم به آثار حروف راه یافت.

برای یافت آثار یک حرف باید آن را دور داد. هر کدام از حروف، دارای دور دایره است. همان‌طور که برای شناسایی یک فرد، از تمام زوایای وی عکس برمی‌دارند، برای شناخت یک حرف نیز آن را را با دیگر حروف همراه می‌سازند؛ یعنی الف را با دال و دال را با جیم و جیم را با باء و باء را با تاء تا به آخر، دور می‌دهند که به آن حروف ارضی می‌گویند.

  دوردادن حروف هم عدد معینی دارد و هم شکل معینی. از عدد آن در رمل و از شکل آن مانند دوایر و تثلیث و تربیع در اسطرلاب بحث می‌شود.

  ترکیب این امور، و همراه ساختن آن با عوالم یا مراکز وحی یا مبادی خلقت و نیز با کواکب و سیاره‌ها، غرایب را برای محبان آشکار می‌سازد و به آنان اقتدار انواع طلسم‌ها را می‌دهد؛ یعنی به آنان اقتداری می‌دهد که می‌توانند خود را در میان انبوهی از معاندان حفظ کنند و به تبلیغ مرام حق بپردازند یا بدخواهی را رسوا و منکوب سازند یا با استفاده از آگاهی‌های ویژه‌ای که در دسترس دارند، دارای رانت اطلاعاتی گردند؛ اما صاحبان حقیقی این اقتدار هیچ‌گاه از آن بهرهٔ شخصی و نفسانی ندارند و در جایی از آن استفاده می‌کنند که برای آن حکم داشته باشند

 هم‌چنین باید توجه داشت اشتباه در این مسیر به سبب ظرافت و دقت و نبوغی که نیاز دارد، فراوان پیش می‌آید و از همان اندکی که به این امور می‌پردازند، انبوهی از آن‌ها درگیر خطا و اشتباه می‌گردند.

 بسیاری از آینده‌نگری‌ها و پیش‌گویی‌های مبتنی بر این امر، دارای خطای در دوردادن یک حرف می‌باشد و هم آن فرد و هم گاه یک ملت را به گمراهی می‌کشاند.

 برخی از وعده‌های ظهور یا از بین‌رفتن یا پدید آمدن برخی حوادث، اگر مبتنی بر این امور باشد و ژورنالیسم متعمّد زرد و تزویر انتخاب‌شده نباشد، دارای چنین خطاهایی است.

به هر روی، این صفت شگرف حروف است که برای آن ثابت می‌باشد و نمی‌شود چیزی فاقد معنا و اعتباری محض و نشان و نمود بدون پشتوانه باشد، اما دارای آثار حقیقی و خارجی آن هم هم در آسمان و هم در زمین و هم در هر دو به صورت اشتباکی و ترکیبی گردد.

 برای نمونه هزار در ریاضی، آخرین عدد حقیقی دارای اثر و عدد نصاب می‌باشد و بعد از هزار، دیگر عدد حقیقی دارای اثر نمی‌باشد، اگر حروف ابجد، یک به هزار در نظر گرفته شود، قدرت یک انفجار بزرگ در نفس و روان را دارد و فردی را به جنون می‌کشاند و او را دارای اختلال روانی می‌سازد. اولیای خدا به هیچ‌وجه از چنین توان تخریبی پیوند حرف با عدد استفاده نمی‌کنند؛ زیرا آنان عمل غیرواجب و بدون حکم لازم را حتی در حوزه دین تا چه رسد به حوزهٔ منافع شخصی، انجام نمی‌دهند. اگر کسی چنین تجاوزی داشته باشد، چون گمراه، آلوده و فاسد است و علیه مصالح مردم اقدام می‌کند، توسط اولیای الهی به زمین زده می‌شود و نخ قدرت طلسم او به صورت فرضی کشیده می‌شود تا دور سحر و طلسم وی بی‌اثر و باطل بگردد و رمز تأثیر او خنثا شود. هم‌چنین است آثار درمانی که بر حروف و اعداد مترتب است و باید آن را در جای خود پی‌گیر شد و کاستی‌های درمانی را از طریق آن‌ها جبران نمود. همان‌طور که در کالبدشکافی، آثار سوء روانی ارتباط با اجزای مرده و اصطکاکی که روان کالبدشکاف در این ارتباط دارد، بدون غسل میت از روح و روان او بیرون نمی‌رود و بدون آن، او را به تحلیل شهوت و سردی و امراض نفسی دیگر مبتلا می‌کند و هم‌چنین همان‌گونه که تماس جنسی و نزدیکی که امری حسی است با غسل جنابت و آب محسوس، تناسب و قرار نمی‌یابد و همان‌طور که حالت نفسی نجاست کفر بدون تهلیل و اقرار و ایمان به خداوند، از جان کافر پاک نمی‌شود، بعضی از مشکلات روانی و اختلالات نفسی نیز بدون استفاده از حروف و اعداد درمان نمی‌پذیرد.

متأسفانه علم رایج همان‌طور که روزی ویروس‌ها و باکتری‌ها را نمی‌شناخت، هنوز نیز در این گونه مسایل، ورودی در خور نیافته است و مسیر درمان اختلالات روحی را ـ که امری ورای پزشکی و روان‌شناسی است ـ نمی‌شناسد. به هر روی، این آثار شگرف از حروف بی‌معنا بر نمی‌آید.

 حروف بی‌معنا نیست و برای افراد ناآگاه معجم و ناخواناست؛ وگرنه تمامی حروف، عربی و دارای معنای روشن و آشکار (در برابر عجمی) می‌باشد.

 هر یک از حروف، هم به تنهایی دارای معنا و نیز آثار خاص خود است و هم به صورت ترکیبی با دیگر حروف و نیز با اعداد که دوستان دیرینهٔ حروف می‌باشند و همانند حروف برای خود عالمی حقیقی و معنایی دارند؛ چنان‌که دانش ریاضیات امروز به پاره‌ای از خواص آن دست یافته است. کاربرد حروف به صورت مقطعه در قرآن‌کریم شاهدی بر معناداشتن حروف می‌باشد.

 حروفی که در قرآن‌کریم به عنوان حروف مقطعه آمده است، ویژهٔ صاحبان کرامت می‌باشند و این حروف برای آنان زبان می‌گشایند و آنان که با قرآن‌کریم همنشینی، انس و خلوت دارند، من خوطب به این حروف هستند.

 سوره‌هایی که دارای حروف مقطعه هستند در آن حروف با دیگر آیات خود دارای تناسب می‌باشند. حروف دارای معنا و اثر هستند و اگر کسی ذوق علمی داشته باشد، از کنار این گزاره بی‌تفاوت عبور نمی‌کند و آن را مورد اهتمام و توجه خود قرار می‌دهد تا به کشف معنای آن برسد.

 

مطالب مرتبط