زبان صوت موسیقایی قرآنکریم غیر از زبان معانی آن است و چنین نیست که صوت و زبان موسیقای آن نیز عربی باشد؛ هرچند در برخی دستگاهها رعایت لحن عربی آن لازم است تا حرمت آن پاس داشته شود. نظام آموزشی باید بر مدار این حقیقت حرکت نماید، نه به روش معنایی رایج که هماینک بر نظام آموزشی حاکم است و طرحی موفق نیز نمیباشد؛ زیرا نمیتوان معنا را که تجرد دارد و نمیشود آن را برای کودک مجسم ساخت و در دست وی قرار داد، بهخوبی به وی آموزش داد…..
باید توجه داشت زبان قرآنکریم، افزون بر «معنا» که باید به قرائت و فهم آن نایل شد، دارای زبان ریتمیک نیز میباشد که موزونی و ضربآهنگ صوت و وزن موسیقایی هر آیه است.
این وزن آهنگین را که دارای نظام صوتی و دستگاه موسیقایی است، میشود آموزش داد بدون آنکه درگیر زبان عربیقرآن کریم گردید؛ هرچند باید در برخی دستگاهها، لحن عربی آن را برای حفظ حرمت قرآنکریم، پاس داشت و از رهگذر آن، زمینه را برای وصول به معنای زبان قرآنکریم فراهم ساخت.
در این نوع آموزش، هرچند معنا انتقال نمییابد، خاصیت معنا از طریق آهنگ، اثر خود را بر نفس و روان فرد میگذارد اگر مورد استماع قرار گیرد.
قرآنکریم میفرماید: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآَنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ»( اعراف / ۲۰۴). «استمعوا» شنیدن آزاد و طلب شنیدن همراه با زحمت است؛ یعنی میگوید: زحمت بکشید که بشنوید و ارادهٔ آن را داشته باشید، و «استراق» شنیدن بهصورت مخفی و دزدانه را گویند.
«قُرِءَ» فعل مجهول است و فاعل آن مشخص نیست؛ یعنی هرکس قرآن خواند، به آن گوش فرا دهید. این استماع از نخستین گامها برای ایجاد دوستی و انس با قرآنکریم و وصول به گام بعدی؛ یعنی قرائت و درک قرآنکریم میباشد.
به هر روی، قرآنکریم دارای این خاصیت و ویژگی است که میشود هر یک از آیات آن را به زبان موسیقایی بیان داشت.
مهارت «قرآندرمانی» با مهارت «ریتمشناسی قرآنی» قابل بهرهبرداری است بدون آنکه نیازی به دانستن معنای زبان عربی قرآنی باشد؛ هرچند این صوت و زبان مستقل، همانند مهارت لبخوانی، مسیر را برای یافت معنا و زبان عربی قرآنکریم میگشاید.
صوت نیز زبانی گویاست که تسلط بر زبان معنایی را نیاز ندارد و با شناخت نتها میتوان به آثار معانی راه یافت.
زبان صوت موسیقایی قرآنکریم غیر از زبان معانی آن است و چنین نیست که صوت و زبان موسیقای آن نیز عربی باشد؛ هرچند در برخی دستگاهها رعایت لحن عربی آن لازم است تا حرمت آن پاس داشته شود.
با شناخت ریتم و آهنگ کلمات و با نتشناسی صوت میتوان به خواص معنای ارادهشده از واژگان رسید و به روح آن معنا بار یافت.
زبان قرآنکریم هم در ناحیهٔ معنا و هم در ناحیهٔ موسیقی، شعورمند، مبین و هدفمند است و هر چیزی را به درستی در جای خود میآورد.
نظام آموزشی باید بر مدار این حقیقت حرکت نماید، نه به روش معنایی رایج که هماینک بر نظام آموزشی حاکم است و طرحی موفق نیز نمیباشد؛ زیرا نمیتوان معنا را که تجرد دارد و نمیشود آن را برای کودک مجسم ساخت و در دست وی قرار داد، بهخوبی به وی آموزش داد.
آموزش باید از راه صوت و موسیقی و سیلابها و صداها صورت گیرد، نه از طریق معناگرایی تجردی که چیزی را برای کودک مجسم و جزیی نمیسازد.
باید زبان قرآنکریم هم در ناحیه معنا و قرائت هم در ناحیهٔ موسیقی و تلاوت را همانند زبان مادری ارج نهاد؛ زیرا این زبان، نیازهای نفس و روح را پاسخ میگوید و رونق جان آدمی و قلب و دل و نیز اندیشهٔ علمی او میشود.