وقتی طوفان متلاطم حضرت نوح فروکش کرد و همهٔ مردم جز اندکی به نفرین حضرت نوح علیهالسلام نابود شدند، حضرت نوح از کشتی خود پایین آمد؛ در حالی که هیچ کسی از کافران باقی نمانده بود و همه در آن طوفان به هلاکت رسیده بودند. در این هنگام، ابلیس که رئیس شیاطین است به حضور حضرت نوح علیهالسلام آمد و به وی گفت: شما زحمت مرا کم کردی،….
«حدّثنا أبی رضی اللّه عنه قال: حدّثنا سعد بن عبد اللّه، عن أحمد بن محمّد ابن عیسی، عن الحسن بن علی عن أبان بن عثمان، عن العلاء بن سیابة، عن أبی عبد اللّه علیهالسلام قال: لمّا هبط نوح علیهالسلام من السفینة أتاه إبلیس فقال له: ما فی الأرض رجل أعظم منّةً علی منک، دعوت اللّه علی هؤلاء الفسّاق فأرحتنی منهم، ألا أعلمک خصلتین: إیاک والحسد، فهو الذی عمل بی ما عمل، وإیاک والحرص فهو الذی عمل بآدم ما عمل»(۱).
ـ امام صادق علیهالسلام میفرماید: هنگامی که حضرت نوح علیهالسلام از کشتی پیاده شد، ابلیس به حضور ایشان آمد و به وی عرض داشت: بر روی زمین کسی به اندازهٔ شما بر من منت ندارد؛ زیرا به خداوند از این فاسقان نفرین نمودی و مرا از آنان شادمان نمودی. در برابر، من نیز تو را به دو خصلت آموزش میدهم: یکی آنکه بر تو باد به دوری از حسادت که با من کرد آنچه کرد و بر تو باد دوری از حرص که با آدم کرد آنچه کرد.
بیان: وقتی طوفان متلاطم حضرت نوح فروکش کرد و همهٔ مردم جز اندکی به نفرین حضرت نوح علیهالسلام نابود شدند، حضرت نوح از کشتی خود پایین آمد؛ در حالی که هیچ کسی از کافران باقی نمانده بود و همه در آن طوفان به هلاکت رسیده بودند. در این هنگام، ابلیس که رئیس شیاطین است به حضور حضرت نوح علیهالسلام آمد و به وی گفت: شما زحمت مرا کم کردی، خیلی خوب کاری کردی، هیچکس به قدر تو ای نوح پیامبر بر گردن من منت نگذاشته و لطف و کرم نکرده است. تو مردم را نفرین کردی، همه نابود شدند و من نیز راحت و شادمان شدم. من باید یکی یکی آنان را در گمراهی نگاه میداشتم و به آنان محبت میکردم تا بیایمان از دنیا روند ولی تو به حمد الهی همه را به آب دادی و مرا راحت کردی، منت بر گردن من گذاشتی، به من لطف کردی، از این رو میخواهم به تو لطفی نمایم.
باید دانست لسان نوح در نفرین خود از لسان شیطان شدیدتر است. حضرت نوح علیهالسلام در نفرین خود میفرماید: «لا تدع من الکافرین دیارا» و ابلیس آنان را از فساق میخواند و نه از کافران. ما از کلمات و الفاظی که پیامبران در سخنان خود به کار میبرند به مقامات آنان میتوانیم دست بیابیم. حضرت نوح علیهالسلام بر مردم خود سخت گرفت و از آنان به کافران یاد نمود. شیطان در برابر این خواستهٔ پیامبر الهی که آن را منتی بر خود میداند گفت: تو به من لطف کردی و من میخواهم به تو لطفی نمایم. باید دانست ابلیس در این گفتهٔ خود که میخواهم به تو لطفی نمایم، راستی و صداقت داشت. ابلیس صراحت لهجه دارد و نفاقی در او نیست. همچنین جرأت فراوانی دارد؛ بهگونهای که در برابر خداوند میایستد. شیطان موجودی عظیم و بزرگ است. ما تا شیطان را نشناسیم نمیتوانیم خدا را بشناسیم و اگر شیطان را نشناسیم نمیتوانیم ایمان داشته باشیم. متأسفانه ما دشمنی چون ابلیس را ضعیف میگیریم. به قول آقا محمد خان قاجار: هر وقت دشمن را دستکم گرفتم شکست خوردم. ما شیطان را دستکم میگیریم، از این رو در کارهای خود ناتوانیم و در برابر شیطان تاب مقاومت نداریم. چنین شیطانی میخواهد پندی را به عنوان لطف به حضرت نوح علیهالسلام عرضه دارد. وی میگوید آمدهام تا به تو دو درس دهم: یکی آنکه مواظب باش حسد در جانت نیفتد؛ چرا که من از حسادت بود که بدبخت و بیچاره شدم. من به آدم حسادت کردم که از درگاه الهی رانده شدم. و دو دیگر اینکه از حرص و زیادهخواهی بپرهیز. دلیل من آن است که دیدی حرص بر سر آدم چه آورد؟ شیطان با صراحت تمام با نوح سخن میگوید و درست هم میگوید و برای وی دلیل نیز میآورد. حرص و حسد برای دو فرد بزرگ؛ یعنی شیطان و حضرت آدم علیهالسلام مشکلات فراوانی ایجاد کرد. حضرت آدم پدر انبیا و ابوالبشر است و ابلیس نیز رئیس شیاطین است.
بهطور خلاصه، این روایت چند نکته را خاطرنشان میفرماید: یکی آنکه نوح نفرین کرد و بر امت خود سخت گرفت. نباید در زندگی به یکدیگر سخت گرفت و نباید بهمحض اینکه اتفاقی افتاد و مشکلی پیش آمد هرچند هزار سال طول بکشد ناراحت شد و نفرین کرد که در برابر عمر ابدی آخرت چیزی نیست. اگر از کسی دلآزرده میشوید نباید زود او را نفرین کنید، زیرا ممکن است عمر او کوتاه شود یا حادثهای دلخراش برای وی پیش آید. تا جایی که میشود باید نسبت به بدیهای دیگران گذشت داشت. وقتی حضرت نوح علیهالسلام نفرین کرد، امت خود و حتی زن و فرزند خود را از دست داد و به تنهایی مبتلا گشت. آن حضرت علیهالسلام پنجاه سال پس از جریان غرق شدن مردم زنده بود. در این مدت از اینکه امت خود را نفرین نموده است نگران، ناراحت و مضطرب شد. خداوند او را پنجاه سال زنده نگاه داشت گویی به وی گفته باشد: نفرین میکنی؟! تنهایی بکش تا ببینی نفرین به مردم چهقدر بد است! همه را به آب دادی؟ تو را روی آب گذاشتم تا ببینی با مردم چه کردهای!
این ماجرا برای حضرت یونس علیهالسلام نیز اتفاق افتاد. آن حضرت امت خود را پیش از قطعی شدن عذاب ترک نمود و به همین سبب در شکم ماهی زندانی شد. باید دانست خداوند بندههای خود را دوست دارد و به آنان عشق میورزد؛ مگر آنکه کسی بر بدی اصرار داشته باشد! خداوند بندههای خود را چه خوب باشند و چه بد دوست دارد ولی خوبها را بیشتر و بهتر دوست دارد. باید بندگان خدا را به دید خدا نگریست و بر آنها سخت نگرفت. نکتهٔ دیگری که در این روایت است صراحت لهجهٔ ابلیس و صداقت اوست. شیطان با صداقت تمام از حضرت نوح علیهالسلام تشکر میکند و او را بهراستی نصیحت مینماید. آدمی باید از این ماجراها و از شیطان عبرت بگیرد. فردای قیامت شیطان میتواند به انسان بگوید من شما را نصیحت کردم ولی شما گوش ندادید، من به پدر شما آدم و به عموی شما نوح گفتم؛ چرا به آن بیاعتنا بودید. من همانطور که وسوسه داشتم خیرخواهی نیز داشتهام. خداوند ما را به سلامت و سعادت هدایت کند و راه انسانیت را بر ما آسان نماید.
- شیخ صدوق، الخصال، ص ۵۰٫