حقایق ولایی، کشش پیشینی و ظرفیت و زمینه موهوبی میخواهد. بحثهای ولایت بسیار سنگین و صعب و مستصعب است و کمتر کسی جرأت نموده وارد چنین بحثهایی شود و نیز از آنان که به این حوزه وارد شدهاند کمتر کسی میباشد که توانسته با موفقیت از آن بیرون آید. حضرات معصومین علیهمالسلام خود نیز توصیه مینمودند این بحثها دنبال نشود و با بیان فضایل و مناقب معنوی ایشان برای کسانی که اهل آن نمیباشند و شایستگی این مباحث را ندارند، آنها را ضایع نکنند…..
از عالمانی که پیش از انقلاب در چند منبر وی شرکت کردم، مرحوم محمدحسن طباطبایی میرجهانی بود. وی عشق و علاقه وافری به اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام داشت. او اعتقاد داشت امام زمان در سال ۱۴۱۳ ه ق ظهور میکند؛ یعنی در سال ۱۳۷۱ ه ش. وی در همین سال درگذشت. او نسبت به این باور خود خیلی راسخ بود و این اعتقاد خود را در زمانی مطرح میکرد که بحثهای شهید جاوید در رابطه با علم امام اختلافانگیز شده بود. بحث ظهور و بحث علم امام از مباحث مربوط به ولایت است و بدون شناخت ولایت، نمیتوان از آن سخن گفت. فتاوایی که در این زمینه داده میشود نیازمند پشتوانه این معرفت موهبتی است، وگرنه طرح بحث به گونه کدخدامنشی و با تحکم میشود. بحثهای ولایت بسیار سنگین و صعب و مستصعب است و کمتر کسی جرأت نموده وارد چنین بحثهایی شود و نیز از آنان که به این حوزه وارد شدهاند کمتر کسی میباشد که توانسته با موفقیت از آن بیرون آید. حضرات معصومین علیهمالسلام خود نیز توصیه مینمودند این بحثها دنبال نشود و با بیان فضایل و مناقب معنوی ایشان برای کسانی که اهل آن نمیباشند و شایستگی این مباحث را ندارند، آنها را ضایع نکنند. حقایق ولایی کشش پیشینی و ظرفیت و زمینه موهوبی میخواهد و از هر کسی بر نمیآید. ولایت مهجورترین زمینه در حوزه قم میباشد و حتی از قرآنکریم نیز مهجورتر میباشد. ولایت برای شیعه مسألهای حیثیتی و ناموسی است و به فتوا و افعال مکلفان نیز ارتباطی ندارد، بلکه زمینههای علمی، استنادی مدرن و موهبتی را میطلبد و مسألهای تاریخی نیز نمیباشد که اگر در گوشهای از تاریخ حبس شود، ضرری به جایی نمیآورد. ولایت، ریشه الگویی است که ما برای زندگی ترسیم میکنیم. مسأله ظهور نیز از توابع بحث ولایت است. مرحوم میرجهانی از علمای اصفهان، اعتقاد راسخ به این داشت که سال هزار و چهارصد و سیزده، سال ظهور میباشد. من هفدهساله بودم. روزی جلوی ایشان را گرفتم و گفتم چرا از ظهور در سالی مشخص سخن میگویید و چه مستندی برای آن دارید؟ من به او گفتم به اعتقاد من امام عصر دستکم تا دویست سال آینده هم ظهور نخواهند کرد؟ او که پیرمردی بسیار نازنین و سیدی منبری بود و در منبرهای خود از ولایت میگفت، از من پرسید تو از کجا میگویی که ظهور تا دویست سال دیگر محقق نمیشود. مردم فراوانی هم ایستاده بودند. گفتم شما که دلیل دارید و میتوانید آن را برای همه بگویید، دلیل بیاوید، من دلیل شخصی دارم و نمیتوانم آن را برای همه بیاورم و سخن من مستند به معنای قابل ارایه نیست. من میگویم باید منتظر بود و برای حرکت و قیام آماده بود، اما بر اساس مغیبات، هنوز فصل ظهور نرسیده است و اینکه میگویند فصل ظهور نزدیک است، از پیرایههای دینی است. باید توجه داشت آقای میرجهانی نیز دستی در مغیبات داشت، اما دچار اشتباه فاحش محاسباتی در جداول مربوطه شده بود.
این مسأله را من در سخنرانی خود در آزادشهر نیز تأکید داشتم. در اوایل انقلاب مرا به شهر شاهپسند از شهرهای شمالی ایران دعوت کرده بودند. این شهر بعدها آزادشهر نام گرفت. من در آنجا دلایل تاریخی وجود امام زمان (عج) را بررسی میکردم و تا وقتی که بحث را جمع نکرده بودم و شبهات را برای بحث میپروراندم، برخی از مسؤولان این شهر، بهویژه مدعوان ما، نزدیک بود از ترس، قالب تهی کنند و واهمه آن داشتند که الآن به خاطر برگزاری این مراسم که چندهزار شرکتکننده داشت، دستگیر شوند. اما بعد از آن، به بررسی اسمای قرآنی مختص امام عصر پرداختم که بر هیچ یک از اولیا و انبیای الهی تطبیق نمیکرد و نیز شبهات تاریخی را یکی یکی پاسخ دادم و نَفَسهایی را که در سینه حبس شده بود آزاد کردم. بحثهای ولایت را باید به گونه علمی پیش برد؛ نه به گونه فرمایشی یا سیاسی یا دولتی یا احساسی. بحثهای علمی ولایت بسیار سنگین و مهم است. اهمیت ولایت در روایت شریف سلسلةالذهب آمده است و مهدویت، انتظار و ظهور داخل در «من شروطها» میباشد و باید مواظب بود این مسأله بسیار مهم شیعی یعنی انتظار سبز، نازل، سطحی و عامیانه نشود و بر مدار تحقیق و علم سیر کند. این مسأله بسیار مهم را نباید سیاسی و دولتی کرد تا با گذر زمان، نتیجه عکس ندهد.
از کسانی که در مسأله مهدویت ورود کردند، انجمن حجتیه با محوریت آقای حلبی بود. من کارهای تبلیغی این گروه را درست و شرعی نمیدانستم. از کسانی که با آقای حلبی بحث مي کرد، عالمی به نام موحد شیرازی بود. او به اجتهاد رسیده بود؛ اما چون از علما زخم خورده بود، بهایی شد. روزی او را دیدم و به او گفتم نان آقا امام زمان را خوردید و به ایشان پشت کردید؟ گفت اتفاقا نان امام زمان حلال بود که مرا به راه راست هدایت کرد. در بحث و مناظره وی با مرحوم حلبی، او ایشان را مانند یک کودکی جلوه داد که چیزی نمیداند. این جلسه را مرحوم حلبی در تهران در خانهای بسیار بزرگ و مجلل گذاشت که برای یکی از تاجران بود. حدود سی نفر از علما را نیز دعوت کرده بودند تا با آقای موحد شیرازی بحث کنند. هیچ یک از آنها نتوانست از پس وی بربیاید؛ بهگونهای که صاحبخانه حتی به آقای حلبی مشکوک شده بود و پیش خود میگفت نکند این بهاییها درست بگویند. برخی تصمیم گرفته بودند آقای موحد را بکشند اما مرحوم حلبی مانع آنها شد. البته آنچه باعث شد آقای موحد به بهاییها بگراید، فقر و ناداری او و بیمهری عالمان شیعی به وی بود. او زندگی فلاکتباری داشت و بعد از اینکه بهایی شد، ساواک لباسهای روحانیت را از او گرفت و بعد از آن، کت و شلوار میپوشید؛ اما بهاییها همه امکاناتی به او دادند؛ همانطور که اسرائیل برای بهاءاللّه حرمی ساخته بزرگتر از مکه، مدینه و مشهد و از تمام گلهای عالَم، نمونهای را در آنجا گذاشتهاند و حتی فرودگاه نیز دارد و زائران آن، همانجا با هواپیما مینشینند. ماسونرهای انگلیسی یکی از همین رفوزههای علما بردهاند آنجا و چنین بزرگ کرده و از او پیغمبری بهایی ساختهاند. اسرائیل برای بهاءاللّه و نیز عباس افندی حرمی چند صد هکتاری ساخته است. آنها رفوزههای ما را اینقدر بزرگ میکنند؛ اما ما حقایق معرفتی و عالمان ربوبی خود را به بند و بست میکشیم و با تبختر و استکبار با آنها مواجه میشویم.
به هر روی، بحثهای مهدویت را باید مدرن، بهروز، علمی، مستدل و بر اساس حقایق ارایه داد؛ وگرنه چنین عوارضی پیدا میکند و نتیجه عکس میدهد. حوزههای علمیه وقتی طلبهای را پذیرش دارند، باید تعهد داشته باشند زندگی او را اداره کنند؛ وگرنه بهخاطر هزینههای خود به اجبار بیگانه و وابسته میشود. وقتی زندگی طلبهای اداره نشود، مجبور میشود از فعالیتهای حوزوی کنار بکشد و جذب ارگانها و سازمانها شود و ریشه حوزهها از همینجا تضعیف میشود.