تخصص‌محوری گزاره‌های دینی

 

وقتی در جزیرهٔ کیش بودم، به یکی از سایت‌های هوایی رفتم که هم‌چون کشتی اما در آسمان می‌مانست. برای رسیدن به آن باید از پله‌های خیلی زیادی بالا می‌رفتیم. در آن سایت، کلیدهای فراوانی بود؛ کلیدهایی که بزرگ‌ترین آن‌ها به اندازهٔ یک سر انگشت بود. مسؤول آن‌جا شروع به توضیح دادن دربارهٔ هر یک از کلیدها نمود و این‌که از هر کلید چه کاری برمی‌آید. حدود نیم‌متری از ده متر کلیدی که آن‌جا بود را توضیح داد که به او گفتم من نمی‌خواهم این کار را یاد بگیرم؛ چرا که نه این یادگیری فایده‌ای برای من دارد و نه این‌طور که شما توضیح می‌دهید، من وقت برای یادگیری دارم؛ زیرا یک هفته طول می‌کشد که من کار این کلیدها را فقط بشنوم، چه رسد به یاد گرفتن آن که پیش‌کش و شاید یک ماه وقت لازم داشته باشد. من نمی‌خواهم در این‌جا مشغول کار شوم و این سایت را اداره کنم که این‌گونه تخصصی و جزیی از این کلیدها می‌گویید. به وی گفتم روی هم رفته و به صورت کلی به من بگو این دستگاه‌ها چیست و چه کاری انجام می‌دهد، نه خود را خسته کن، نه مرا؛ زیرا بیش از این، دخالتی در تصمیم‌های من در رابطه با مدیریت جزیرهٔ کیش ندارد.

حالا می‌خواهم از این موضوع استفاده کنم و بگویم بعضی از گزاره‌های دینی به همین منوال تخصصی است و برای فهم دقیق و درک درست آن باید گزاره‌های بسیاری را کنار هم چید تا برای فاهمه باورپذیر و نهادینه شود. عقل نمی‌تواند با نمایی کلی که به گزاره‌ها دارد، هر مطلب دینی را آن هم در امور جزیی فهم کند. سخن‌گفتن از امور جزیی کار وحی و دین است و تحلیل عقلی ندارد و تشخیص این‌که چنین گزاره‌های جزیی دینی است یا پیرایه، خیلی سخت است که فقه حکمت‌گرا با توجه به منطق فهم مبتنی بر ملکهٔ قدسی یا ولایت موهبتی که دارد، به این امور می‌پردازد.

مطالب مرتبط