کسانی که به هر دلیلی فرصت کامیابی را به دست نمیآورند، به اختلالات روحی و روانی مبتلا میگردند و انسانهای حسرتی، عقدهای، روانی و سادیسمی میشوند که از مدار طبیعی انسانی خود بیرون میروند….
کامیابی و نشاط از عوامل دخیل در سلامت و سعادت است. کسانی که به هر دلیلی فرصت کامیابی را به دست نمیآورند، به اختلالات روحی و روانی مبتلا میگردند و انسانهای حسرتی، عقدهای، روانی و سادیسمی میشوند که از مدار طبیعی انسانی خود بیرون میروند. بیشترین سهم بیماریهای روانی را انسانهای عقدهای و افراد گرفتار به کمبودهای حسرتزا به دلیل نداشتن کامیابیهای سالم و دوری از نشاط و سرزندگی دارند. همانطور که بیشترین جنایات، دزدیها و فسادهای اجتماعی معلول عقدههای روانی و مبتلایان به حسرتهای حاصل از کمبودهاست. بیشتر جرمها، معلول فقر و گرسنگی نیست، بلکه فقر و گرسنگی هنگامی که در کسی ایجاد عقده کند، او را به ورطه مفاسد اجتماعی میکشاند، وگرنه انسانی که فقیر است، اما ایمان دارد و دچار عقده روانی و روحی نگردیده است، حتی اگر قطعه قطعه شود، دست به خلاف و جنایت نمیزند. فقر به صورت مستقیم نمیتواند کسی را منحرف کند، بلکه اگر بتواند کسی را نخست از درون ویران و عقدهای سازد، سپس خرابی او را به اجتماع سرایت میدهد. از این روست که در روایت میفرماید: «کاد أن یکون الفقر کفرا». توجه شود که در این روایت، از فعل مقاربه «کاد» استفاده شده که نهایت درایت در بیان است؛ چرا که «کاد» همچون «صار» معنای صیرورت را میرساند. فقر، در ابتدا، فرد را عقدهای و روانی میگرداند و سپس این بیماری را به کفر یا دزدی و قتل تحویل میبرد، وگرنه محال است که مؤمنی اسیر فقر شود و خویش را با آن، کافر یا قاتل گرداند. «فقر» علت تسبیبی این آسیبهاست، نه سبب مباشر.
کامیابی از عوامل عمده رفع عقدهها، حسرتها و بیماریهاست و با این وجود، چگونه میتوان گفت طرب و خوشامدی نفس که از موسیقی و رقص و کف زدن و صوت حاصل میشود، اشکال دارد. فتواهایی که مقتضیات طبیعی انسانها را نادیده میگیرند و پیرایهای را به احکام دین وارد میآوردند، بیماریهای روانی را در سطح وسیعی از جامعه اسلامی ـ آن هم در جامعه عزیز مقلدان دیندار ـ پدید میآورند و سبب میشود سالوس آن را فرا گیرد و «دو بدین چنگ و دو بدان چنگال و شیر غرانا» در محیط معصیت شود، ولی باز هم برخی مصلحت نفس خویش در این میبینند که بگویند بد است و مصلحت دین و نظرگاه آن رابر زمین میگذارند! مشکلات جامعه و جوانان را باید با کامیابیهای حلال حل نمود، نه با امر به ریاضت و روزه به تنهایی؛ چرا که گاه حتی روزهگرفتن نیز زیان آفرین میشود و این که روایت میفرماید: «صوموا تصحّوا» در مقام بیان علت تامه آن نیست؛ زیرا روزه اقتضای صحت را داراست و از عوامل رفع بیماریهاست، اما یکی از این عوامل است و نه همه آن. گاه روزهداری زیانآور میشود و سلامت روحی و روانی فرد را به خطر میاندازد؛ همانطور که ریاضت نیز در برخی از مواضع فساد آفرین است. جامعه اسلامی باید به جای گسترش سالوس بازی و ریاکاری و وارد آوردن اتهامهای ناروا، موانع کامیابی را برطرف سازد و آن را به صورت مشروع و سالم در جامعه گسترش دهد. ما مهندسی کامیابی مشروع را در کتاب «فقه صفا و نشاط» آوردهایم.