کتاب هفت جلدی فقه غنا و موسیقی از نوشته های فاخر و شاهکارهای فقه حکمت گراست که ماجرای صوت خوش و نغمه های حلاوت بخش را از مبدء ربوبی آن و در عوالم برین و ملکوتی تا ناسوت و غناخوانی بانوان پی گیر شده است.
حضرت آیت الله نکونام (مد ظله العالی) در این کتاب ، نگاه فلسفی، روان شناسی، تاریخی و فقهی به دانش موسیقی، موسیقی درمانی و به «صوت» و موزونی آن دارد که موضوع دانش موسیقی است. معظم له دانش موسیقی را دانش اِعراب دل و «کلام نفسی» می شمرند. صوت دارای ردیفها و نُتهای فراوانی است که کنار هم مینشینند و مثل حروف الفبا، کلماتی را تشکیل میدهند. تشخیص این نتها سخنِ دل صاحب صوت را رمزگشایی میکند. صوت و صدا از موهبتهای الهی است که خداوند آن را افزوده بر انسان، در دیگر پدیدهها نیز قرار داده و هر پدیدهای را صدایی خوش است و دستگاهی متناسب با آن است. در دانش موسیقی کتابهای «فارابی» و «ابن سینا» از مهمترین آنها به شمار میرود. فارابی و ابنسینا از عالمان و فیلسوفان شیعی میباشند. آنان در نوشتههای خود تأکید نمودند که دستگاههای موسیقی ریشهای در درون آدمی دارد و برای درمان بیماریهای روانی انسان مفید است؛ از این رو، آنان پایه «موسیقی درمانی» را بنا نهادند.
در صدر اسلام، خلفای جور از موسیقی، غنا، رقص و پارتیهای شبانه و روزانه، در راستای اصل «اغفال مردم» استفاده میکردند؛ ولی اهل حق و ولایت همانند امامان معصوم علیهمالسلام در تقیه و کتمان بودند و نمیتوانستند مجلس، نشست و محفلی داشته باشند. همه مجالس، نشستها و کنسرتهای موسیقی در دست دشمنان بود و آنان بودند که به مقتضای اهداف شوم خود مجلسداری و بزمآرایی میکرده و این مجالس را در تضعیف اهل حق و ولایت به خدمت میگرفتند و غنا و موسیقی را صوت جبهه باطل ساخته بودند. روایاتی که با شدیدترین لحن، از غنا و موسیقی نهی میکند، شدت سوء استفاده دشمن را برای در دست داشتن اراده مردم آشکار میسازد. آنان این مجالس و پارتیها را سازماندهی میکردند و از مطربان و عیاشان و خوانندگان و نوازندگان و شاعران حمایت مینمودند تا مردم را هرچه بیشتر به خلیفه نزدیک نمایند و نگذارند مردم در این اندیشه فرو روند که امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نیز در حوزه اندیشه و سیاست وجود دارد. آنان مردم را تا آخر شب، به بدمستی میکشاندند و خلیفه نیز هزینههای آن را میپذیرفت و آن را تشویق میکرد تا مردم با سری گیج به خانه روند. با این وصف، دین و امام باقر علیهالسلام برای آنان جایگاهی نداشت؛ از این رو، در روایات با بغض از این گونه موسیقیها سخن گفته شده است و این بغض برای ذات موسیقی و غنا نیست؛ بلکه برای عمل استکبار و استعمار است ،که نماد آن در آن زمان، خلیفه میباشد که در پی تکذیب ولایت و تثبیت حکومت باطل خود است. خلفای جور، حکومت خود را در سایه اغفال مردم از ارزشها، پایدار نگاه میداشتند. آنان همه اوقات فراغت و بلکه اوقات کاری مردم را پُر میکردند تا مردم ذهنی خالی و آسوده برای اندیشه نداشته باشند و حتی به این نیز نیندیشند که امامی دارند، و با این کار، دین را به اندراس میکشیدند.
در زمان امامان معصوم علیهمالسلام آلات موسیقی تنها در امور حرام مورد استفاده قرار میگرفته و مورد حلالی برای آن گزارش نشده است و علت آن نیز همانطور که در پیش به آن اشاره رفت، نبودِ دولت و حکومت شیعی بوده است. خلفا چون دستان شیرانِ بیشه دین را بسته میدیدند، احساس قدرت نموده و هرچه را میخواستند و میپسندیدند، بر دین وارد میآوردند. همین امر، فقیهان را بر آن داشته تا سخن از حرمت موسیقی و غنا سر دهند و سخن آنان نیز کاملاً بهجاست؛ اما این حکم، تنها برای زمانی است که دولت اسلامی شیعی، که بر مدار ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام حرکت کند، وجود نداشته باشد و چنانچه شرایط تغییر کند و حکومت، این توانمندی را به دست آورد که بتواند در موارد حلال، هم بخواند و هم بنوازد و موسیقی را در خدمت گسترش شریعت و برانگیختن احساسات مردم، برای جذب هرچه بیشتر آنان در طریق معنویت قرار دهد و منفعت حلال عقلایی بر آن مترتب سازد، در این صورت، دلیلی فقهی از آن منع نمینماید.
در آن زمانها، موسیقی در تمام شهرها در خدمت حکومت غاصب وقت بوده و شیعه در غربت، تقیه، ذلت و قلّت به سر میبرده است. آنان نه میتوانستند تنبکی داشته باشند، نه ضربی، نه دَمی و نه صدایی و حتی شعر یا کتابهای روایی خود را زیر خاک پنهان میکردند تا کسی آن را نبیند و به دست دشمنان نیفتد. در چنین جامعهای، بدیهی است که ضرب و تنبک با تأثیر شگرفی که بر احساسات و عواطف مردم و برانگیختن آنان علیه حکومت دارد، نمیتواند در خدمت دین و ولایت قرار گیرد، بر این اساس، هر گونه استفاده از این ابزار که در خدمت دولت باطل است، ترویج حکومت جور میباشد و حرام است. بررسی احادیث و دلایل موسیقی و غنا نشان میدهد که این ادلّه ناظر به چنین موردی است. شاهد این مطلب، این است که ادلّه غنا و موسیقی به طور مطلق، حکم به حرمت صوت و صدای غنایی ننموده و حتی بر قرائت نیکوی قرآن کریم تأکید شده است و ما در برابر هر یک از گروههای حرمت، گروهی از روایات جواز را داریم.
آلات موسیقی معرفی شده در روایات با آن که اجمال مفهومی ندارد؛ اما این ابزار در دست قدرت طاغوتی بوده است و نام بردن از ابزارها، شاعران و مجالس و حرام دانستن آن، به مجالس خلفای جور انصراف دارد و ابزار و آلاتی که در دست مؤمنان است یا شاعر اهل بیت علیهمالسلام را شامل نمیشود. حق و ولایت در آن زمانها در غربت و تقیه به سر میبردند و دولت و حکومتی نداشتند تا برای تبلیغِ آن، از عنصر «صوت» بهره ببرند. همه صداها و مجالس رقص، موسیقی و نیز بربطها، تارها و طنبورها تا شطرنج و دیگر ابزار سرگرمی که لذایذ نفس را فراهم میآورد، در خدمت جبهه باطل و ظلم بوده و مصداق حلالی برای آن یافت نمیشده است تا برای آن سؤال و پاسخی دیده شود؛ همانگونه که حتی یک نفر از راویان از مصادیق حرام غنا سؤال نکرده است که کدام مورد حرام میباشد؛ زیرا موضوع آن برای راویان روشن و بدیهی بوده و مراد، همانهایی میباشد که در دست خلفای جور و با عرق و ورق، شراب، رقص و موسیقی و زنهای رقاصه همراه بوده است و هرچه که در خدمت جبهه باطل و ظلم قرار گیرد، حرام میباشد؛ زیرا عنوان اعتقاد به جبهه باطل و ظلم، عنوانی است که قبح و حرمت ذاتی دارد و هر مصداقی را تحت پوشش قرار دهد، آن را حرام میسازد. در زمان امامان معصوم علیهمالسلام دعبل خزاییهایی در کار نبوده و هر چه بوده، شاعر درباری بوده و هر آلت موسیقی هم فقط در آن مجالس استفاده میشده است و موسیقی به تمامی در خدمت دستگاه باطل و علیه جبهه حق بوده است. حکم حرمت برای موسیقی، حکمی اقتضایی است، نه ذاتی و دلیلی نیست که اگر غنا و موسیقی در خدمت حق قرار گیرد و حرامی با آن همراه نباشد، حکم حرمت داشته باشد، بلکه موسیقی میتواند به جهت اقتضایی بودن حکم آن، به عنوان یکی از مهمترین عوامل برانگیختن اندیشهها برای نهادینه کردن حق در دلها و ترویج آن در فضای عمومی و احساسی جامعه مورد استفاده قرار گیرد؛ چنانکه روایات جواز موسیقی بر آن دلالت دارد.
توجه به پیشینه و تاریخ غنا و موسیقی نشان میدهد که باید میان مقام ثبوت و مقام اثبات در این بحث تفاوت گذارد و این دو مقام را به هم خلط ننمود. بر این پایه، فقه حکمت گرا معتقد است: ذات غنا (غنا از آن جهت که غناست) اشکالی ندارد و حکم فقهی آن اقتضایی است، نه ذاتی و تابع شرایط و عوارض خارجی و پیرامونی است. این حکم میان زن و مرد مشترک است، و نگاه جنسیتی و خاص به صوت زن نیازمند ارایه دلیل خاص از ناحیه شریعت است. دلیلی که از اصل غناخوانی زنان منع کرده باشد، در شریعت وجود ندارد و غناخوانی زنان از آن جهت که غناست، جایز میباشد و زن میتواند در مواردی، از آن استفاده کند؛ هرچند به صورت تک خوانی باشد.
همچنین شنیدن صوت زن نامحرم به اصل اولی خود اشکال ندارد؛ مگر آن که با معصیت و گناهی آلوده شود و فسادی را در پی داشته باشد که در این صورت، حرام است. آواز زن ـ هرچند غنایی و طربانگیز و دارای ترجیع باشد ـ در حضور مردان بیگانه، اشکال ندارد و تنها تهییج و برانگیختن به معصیت در صوت و نیز قرار گرفتن در جبهه باطل و در خدمت دولت جایر درآمدن است که مورد نهی واقع شده است.تفصیل این بحث را می توانید از لینک زیر ببینید:
http://library.ayatollahnekounam.com/index.php/islamic/music-2