تازه خوری از رزق الهی

تازه خوری از رزق الهی

 

كسى شيرينى سرمايه را می ‏چشد كه آن را به رزق الهى تبديل نمايد و با رزق است كه انسان حیاتی نو به نو پیدا کرده و در لحظه زندگى می ‏كند. شخصى كه از زندگى ناسالم و درآمد ناكافى خود رنج می برد ناگزير بدوى و عقب‏ مانده خواهد ماند و مدرن و نو نخواهد انديشيد زيرا تازه‏ خورى از رزق الهى ندارد. چنين شخصى سرمايه‏ اى دارد كه افول يا ركود و انباشتگى پيدا كرده و تبدیل به كنز و گنج شده اما برای نهادن چه سنگ و چه زر؛ وقتی بهره و استفاده ای در میان نیست، ارزشى هم برای آن نخواهد بود. زمانى كه آگاهى و تخصص در چرخش و چينش دادن به امكانات نباشد به جاى تبديل امكانات به رزق، حتى رزق نيز تبديل به امكانات می ‏گردد. با آنكه در اسلام انواع و راه‏هاى گوناگونى از قرض، هبه، صلح، مساقات، مضاربه، تجارت، بيع و ديگر مقولات، براى فرد مسلمان در زمينه ‏هاى مالى در نظر گرفته شده، اما باز هم شاهد مشكلات فراوان و عمده ‏اى در جوامع اسلامى هستيم اين بدان سبب است كه بزرگان و اعاظم ما در علم اقتصاد تخصص و آگاهى نداشتند و اعتنايى به امكانات دنيايى و اموال آن يا استفاده از رزق نمی ‏نمودند. اكنون با وجود پنجاه موضوع و باب فقهى در كتاب لمعه از جمله باب تجارت، بيع، و ديگر معاملات اما سخنى از باب اقتصاد در فقه ديده نمی ‏شود و تجارت يا بيع و ديگر معاملات هرگز نمی ‏تواند به معناى اقتصاد باشد. زيرا تنها با قواعد، فرمولها و زمينه‏ هاى گوناگون باب اقتصاد است كه می ‏توان گره ‏گشايى از مشكلات اقتصادى و ارتباطات مالى نمود.

در تمامى كتابهاى فقهى بنده كه در حدود سى يا چهل كتاب است از كتب فارسى گرفته تا عربى همچون رساله، همه بر اين وزان استوار است كه اقتصاد در اسلام و در ديانت ما داراى سيستم خاص خود می ‏باشد و به عنوان يك اصل و پايه محورى در آن شناخته شده است. بر اين اساس تعريف ما از اين علم بدين صورت است كه اقتصاد، علم چينش دارايى می ‏باشد كه آن را به رزق تبديل می نمايد و رزق، معيشت و زندگى ما را تأمين نموده و حياتى دوباره و نو به نو به آن می ‏بخشد. هر شخصى كه نتواند چرخش به دارايى و سرمايه خود ببخشد، در واقع نتوانسته آن را به رزق تبديل نمايد درنتيجه بايد گفت وى از علم اقتصاد بهره چندانى نداشته و مديريت او در تحقق و پيوند معانى سه واژه رزق، دارايى و معيشت، ناكارآمد و ناقص بوده است.

 

مطالب مرتبط