امام حسن عسکری علیهالسلام و زمینهسازی برای عصر غیبت(۱)
اشاره: گروه اندیشه ضمن تبریک میلاد با سعادت و پربرکت امام حسن عسکری علیهالسلام ، به همین مناسبت با آیتاللّه نکونام، از مدرسان برجسته حوزه علمیه قم و مؤلف چندین اثر در زمینه مسایل مختلف و مرتبط به امور دینی گفتوگویی انجام داده است که در ادامه میخوانید. آیتاللّه نکونام در این گفتوگو مهمترین ویژگی و مهمترین رسالت امام حسن عسکری علیهالسلام را در این میدانند که حضرت تسلسل عصمت را پایان دادند و تاریخ تشیع را وارد مرحله تازهای کردند. به گفته آیتاللّه نکونام، امامان امتیاز تاریخاند و نه تکرار تاریخ و وظیفه ما این است که این امتیازات را بشناسیم.
۱ـ خراسان، شنبه، ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۸۵، ۸ ربیع الاخر ۱۴۲۷، شماره ۱۶۴۰۶٫
(۱۵)
امیداواریم گفتوگوی حاضر مورد توجه خوانندگان قرار گیرد.
با توجه به این که در سالروز میلاد امام حسن عسکری علیهالسلام قرار داریم، به نظر شما در مورد ایشان و زندگی آن حضرت چه نکته و یا نکات مهمی را باید مد نظر قرار دهیم؟
میدانیم که امام حسن عسکری علیهالسلام فرزند مدینه بودند، اما در سامرا حصر شدند و در آنجا زندگی میکردند. بهطور کلی میتوان گفت خروج برخی از حضرات ائمه علیهمالسلام از مدینه و استقرار آن بزرگواران در نقاط مختلف، خود نوعی مدیریت الهی بود و بر همین اساس میبینیم که امام حسن عسکری علیهالسلام در شهر سامرا و در پادگانی نظامی که در عربی «عسکر» نامیده میشود زندگی میکردند.
مدارکی هست که امام حسن علیهالسلام در این محل تحت نظر بودند و مورد آزار و اذیت نظامیان قرار میگرفتند. در هر صورت، عمر حضرت بسیار کم است و بیش از حدود بیست و هشت یا بیست و نه سال زندگی نکردند و از این نظر از امامان جوان به شمار میروند.
البته، پدر ایشان نیز عمر زیادی نداشتند و حدود چهل سالگی به شهادت رسیدند. اگر بخواهیم در مورد امامت
(۱۶)
حضرت به صورت آگاهانه فکر کنیم و موقعیت رهبری ایشان را بهروشنی ببینیم باید بر اساس تفاوت شرایط زمانی و بر مبنای چالشهای موجود در خلافت بنی امیه و بنی عباس، به موضوع امامت بپردازیم. حضرات ائمه معصومین علیهمالسلام به جریان حاکم نظر داشتند؛ چون در صحنه سیاسی و فرهنگی آن روز دو جریان عمده و تأثیرگذار وجود داشت که یکی منتسب به شجره طیبه امامت بود و دیگری منتسب به شجره خبیثه خلافت بنی امیه و بنی عباس.
واکنش حضرات ائمه علیهمالسلام نسبت به شرایط حاکم، متفاوت بود. از زمان حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام تا زمان حضرت سیدالشهدا علیهالسلام ما شاهد ظهور، حرکت، قیام و شهادت هستیم اما از زمان امام سجاد علیهالسلام تا امام صادق علیهالسلام نحوه رهبری تفاوت پیدا میکند. میبینیم که امامان در این زمان، بیشتر به تعلیم و تربیت افراد و ایجاد نیروی بصیرت و آگاهی در آنان میپردازند و افزوده بر این، به طور مستقیم وارد مسایل اجتماعی نمیشوند. در عصر امام رضا علیهالسلام حضرت هم مدیریت اجتماعی و هم زمینه سیاسی مناسبی داشت ولی دست به شمشیر نبرد؛ یعنی شمشیر آن حضرت سیاست ایشان بود. بنابراین، نحوه مواجهه و رویکرد حضرات ائمه اطهار علیهمالسلام در هر زمانی به شکل و گونهای مناسب با آن
(۱۷)
زمان و متفاوت از هم بوده است. حال، از زمان امام جواد علیهالسلام تا امام حسن عسکری علیهالسلام استراتژی امامت تغییر میکند. چون ائمه اطهار علیهمالسلام و بهویژه امام حسن عسکری علیهالسلام در این زمان برای غیبت زمینه سازی میکردند. از این رو ایشان حضور اجتماعی کمتری داشتند تا در شیعیان برای پذیرش غیبت ایجاد آمادگی نمایند. چنان که گفته میشود، امام حسن عسکری علیهالسلام گاهی از پس پرده سخن میگفتهاند. بدون شک، نامحرمی در کار نبوده که چنین اقدامی به این جهت صورت گیرد و گذشته از این در پس پرده سخن گفتن در مقایسه با مستقیم سخن گفتن خطر بیشتری دارد و یا دستکم سوء ظن بیشتری را ایجاد میکند اما با این حال حضرت این اقدام را در راستای زمینه سازی برای غیبت انجام میدادند. بنابراین روش مدیریت و رهبری حضرات ائمه معصومین علیهمالسلام هرچند مبارزه و ستیز با ظلم بوده است، در دورههای مختلف متفاوت بود و آن بزرگواران استراتژیهای گوناگونی را با توجه به شرایط زمانی و با توجه به بایستهها و الزامات مختلف پی میگرفتند. خلفای بنی عباس تا آنجا که ممکن بود عرصه را بر حضرت تنگ میکردند و حتی افرادی را برای زیر نظر داشتن ایشان میگماشتند و به برخی دستور میدادند تا آنجا که ممکن است به حضرت آزار برسانند. اما این گماشتگان مزدور
(۱۸)
با برخورد با امام ملایم میشدند و تحت تأثیر کرامت و عزت امام عسکری علیهالسلام قرار میگرفتند و او را سزاوار هدایت و رهبری امت اسلامی میدیدند. از این رو باید گفت رهبری حضرت، بسیار حکیمانه، آگاهانه و با بصیرت بوده است ولی از آنجا که دوره زمانی آن حضرت عادی نبوده، شیوه این رهبری نیز مخصوص به خود بوده است. امام حسن عسکری علیهالسلام ضمن این که در اجتماع حضور کم رنگی داشتند، بنابر مصالحی تنها صاحب یک فرزند شدند و آن هم حضرت حجت بود. یعنی امام حسن عسکری علیهالسلام با این اقدامات پیامهای خاصی را میرساندند. ایشان تا مدتها فرزندی نداشتند؛ بهطوری که عدهای از نزدیکان حضرت دچار شک و تردید شدند اما سپس متوجه این امر گردیدند و با لحاظ همه شرایط انسانی و زمینههای طبیعی باید گفت میلاد حضرت حجت یک میلاد عادی و معمولی نبوده است. در این شرایط دوستان و دشمنان در نگرانی به سر میبردند، هرچند نوع نگرانی آنها بسیار متفاوت بود، دوستان، بیمناک آینده بودند و نسبت به سرنوشت امامت حساسیت داشتند و دشمنان از آن فضای خاص و از ابهاماتی که وجود داشت و از این که نمیدانستند چه عکس العملی باید نشان دهند در هراس بودند.
(۱۹)
بنابر این، منش اجتماعی و روش زندگی و نحوه برخورد و مواجهه حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام خبر از آرامش قبل از طوفان میداد؛ چون پس از حضرت حادثهای بزرگ در راه بود. ایشان تنها یک فرزند داشت و میخواست او را به شیوه نامتعارف به جهانیان عرضه کند از این رو عظمت حضرت در این بود که اگرچه از حادثهای بزرگ مطلع بود و برای آن زمینه سازی میکرد، آرامش خود را به شیوه باور نکردنی حفظ مینمود.
در واقع، امام حسن عسکری علیهالسلام بر آن بودند تا در جریان تاریخ ایجاد گسستگی کنند. پیش از این هر کس میتوانست شجرهنامه خود را عرضه کند و آبا و اجداد خود را برشمرد اما امام حسن عسکری علیهالسلام میخواهد این شجره را به طریقی دیگر جاودانه سازد و به عبارت دیگر، هدف ایشان این بود که تاریخ را بهجای این که به شیوه مرسوم در ظرف تدریج پدید آورد، در ظرف زمان و به صورتی ناگهانی محقق کند.
این عظمت، ویژه حضرت امام حسن عسکری علیهالسلام است؛ چرا که امامان دیگر در تولد امام معصوم، تسلسل داشتند و حضرت عسکری علیهالسلام ختام در تولد امام معصوم بودند. این رسالت که بر عهده ایشان بود باعث شد که حضرت روش و منش ویژهای داشته باشند. ما از ایشان شاهد
(۲۰)
بروز کنشها و واکنشهایی میباشیم که منحصر به آن حضرت بود. امامان معصوم پا در جای امام پیش از خود میگذاشتند ولی امام حسن عسکری علیهالسلام راه دیگری را در پیش گرفتند و این گونه بود که آرامش حضرت، دشمنان را ناآرام میکرد و وقار حضرت سلاح ایشان بود و معاندان خود را با آن خلع سلاح میکردند.
مطالبی که در کتابها درباره حضرات ائمه علیهمالسلام آمده است بیشتر تکراری به نظر میرسد و اگر ما بخواهیم درباره زندگی امامان چیزی بدانیم میبینیم که در چند اثر تقریبا مطالب مشابهی تکرار شده، به نظر شما علت این امر چیست؟
متأسفانه ما در شناخت حضرات ائمه معصومین علیهمالسلام کوتاهی داریم. آثار و نوشتههای ما شاید برخی از گفتار و رفتار ائمه را منعکس نماید، اما این آثار به صورت مواد خام است که نیاز به تحقیق و کار فراوان دارد. شناخت انگیزهها و درک فلسفه پنهان در این گفتار و کردار امر مهمی است که نیازهای امروز را برآورده میکند. نقل سخنان و احادیث و نقل تاریخ اگرچه بهجای خود ارزشمند است، تکرار آن به معنای علم و آگاهی نیست. مهم این است که ما مدیریت و رهبری و برخوردهای متفاوت حضرات معصومین علیهمالسلام را در شرایط
(۲۱)
مختلف بسنجیم و به استراتژی ایشان پی ببریم و به زندگی امام حسن عسکری علیهالسلام نیز از همین نظرگاه باید نگاه کنیم. بزرگان و اعاظم ما نوعا به احضار تاریخ توجه میکنند و نه به انشای تاریخ، و به عبارت دیگر، نویسندگان بیشتر به نقل تاریخ میپردازند تا به استنباط و تحلیل آن. این که تولد امام عسکری علیهالسلام در ربیع الاول بوده یا در ربیعالثانی چیزی را تغییر نمیدهد اما این که ایشان چه راه و رسم و چه خط مشی را برای زندگی برگزیدند و چه سیاستی را دنبال نمودند اهمیت زیادی دارد. به نظر من این که امام حسن عسکری علیهالسلام میدانستند که صاحب چه فرزندی خواهند شد، خیلی مهم است. ممکن است پدر و مادری فرزندی را به دنیا بیاورند ولی ندانند که فرزند آنها چه خواهد کرد و چه کسی خواهد شد اما امام حسن عسکری علیهالسلام میدانستند که فرزند ایشان چه سرنوشتی دارند. با این استنباط، اگر به زندگی و گفتار و کردار ایشان توجه کنیم، متوجه استراتژی امام حسن عسکری علیهالسلام در زمان خود میشویم. ما میگوییم حادثه کربلا خیلی بزرگ است یا سیاست امام رضا علیهالسلام خیلی مهم است و یا میگوییم علم امام صادق علیهالسلام یا امام باقر علیهالسلام خیلی عظمت دارد، اما درباره امام حسن عسکری علیهالسلام میگوییم آن حضرت یک ویژگی منحصر به فرد داشتند و آن این بود که حضرت به
(۲۲)
تسلسل عصمت پایان دادند و این روند تسلسل را شکستند. ما در شناخت حضرات ائمه علیهمالسلام تنها به شناخت خود آنان بسنده کردهایم، در حالی که باید به همه شرایط زمان ایشان توجه کنیم و آن حضرات علیهمالسلام را در شرایط تاریخی خود ببینیم. نسبت به آقا امام حسن عسکری علیهالسلام این نکته که ایشان در زمان خود چه سیاستی را برای مقابله در پیش گرفتند خیلی مهم است؛ چون ما را به همین جا میرساند که ایشان تسلسل عصمت را شکستند و در عین حال باید بدانیم کسی که چنین اقدام بزرگی انجام میدهد و کسی که میخواهد چنین گسستگی ایجاد کند و تاریخ دیگر پدید آورد باید همه عصمت را در خود داشته باشد تا قادر باشد کاری به این عظمت انجام دهد. امامان ما هیچ کدام تکرار تاریخ نیستند، بلکه ایشان امتیاز تاریخ هستند و ما باید این امتیازها را بشناسیم و ببینیم که آنان چگونه توانستند به این امتیازها دست پیدا کنند. البته همه ایشان به رغم این امتیازات، نور واحد هستند و در نهایت به یک منشأ و منبع میرسند.
(۲۳)
(۲۴)