ارزش عبادت به خدایی بودن آن است

انسان‌ها به خودی خود پدیده‌هایی خداگرا و عبادت‌گر هستند و احساساتشان برای این برانگیخته می‌شود که طوق بندگی بر گردن نهند. برای همین است که عبادت و بندگی به خودی خود امری ممدوح نیست، بلکه در صورتی که اخلاص به معنای قرب الهی با آن همراه شود، ارزش می‌یابد.

 عبادت و بندگی به خودی خود ممدوح نیست، بلکه در صورتی که اخلاص به معنای قرب الهی با آن همراه شود، ارزش می‌یابد. ما این گزاره را مبتنی بر دو اصل روان‌شناسی اجتماعی توضیح می‌دهیم. نخستین اصل می‌گوید: انسان‌ها به خودی خود در پی خدا هستند و چنان‌چه حق تعالی را نیابند، به خداپنداری و ارباب‌تراشی رو می‌آورند. انسان‌ها نمی‌توانند چیزی به نام خدا را دوست نداشته باشند. همان‌طور که طبیعت برخی بدن‌ها قندساز یا چربی‌ساز یا طبیعت کلیه‌ای سنگ‌ساز است، انسان‌ها نیز طبیعتی خداگرا دارند. این صفت دایمی و استوار انسان است که «خدا» را دوست دارد و برای همین است که اگر حق تعالی را نیابد، خدایی ـ هرچند از جنس سنگ‌ها و چوب‌ها ـ برای خود می‌سازد. این اصل برآمده از خداخواهی فطری انسان‌هاست. اگر فطرت به خدای حقیقی بلوغ نیابد و توحید را درک نکند، به گرفتن خدایگان رو می‌آورد و نزدیک‌ترین موردی را که برای خدایی مناسب می‌داند همان را به عنوان خدا برمی‌گزیند. فرمان‌روایانی که ادعای خدایگانی داشته‌اند از این سرشت و فطرت، سوء استفاده کرده‌اند.

اصل دوم که در راستای همین اصل است چنین است: انسان‌ها بعد از گزینش خدا، ساختار و نهادی در باطن خود دارند که باید خدا را مصرف کنند. کسی که به توحید حقیقی می‌رسد خداوند را ذکر خود قرار می‌دهد و ذکر حق تعالی ارتزاق معنوی او می‌شود، ولی کسی که توحید را نمی‌یابد مصرف مطلوب ندارد و تغذیهٔ نفسی خود را از شرک و کفر قرار می‌دهد؛ چرا که نفس وی نیازمند تغذیهٔ معنوی از خداست. خداخواهی یک نیاز ذاتی برای انسان است و این‌که گفته می‌شود انسان فطرت خداجوی دارد؛ به همین معناست. خداخواهی فطری یعنی نیازمندی ذاتی انسان به خدا. قرآن کریم می‌فرماید: «فَاَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَلَکنَّ اَکثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ». همان‌طور که بدن انسان به‌طور طبیعی به خوراک، آشامیدنی و هوا نیازمند است، نفس انسان نیز نیاز ذاتی به خداوند دارد و اگر انسانی تغذیهٔ معنوی از خدا نکند دچار اختلال می‌شود. نفس آدمی خداخور است؛ یعنی باید روزانه از خدا مصرف داشته باشد و بندگی و ذکر او را در نهاد خود بپروراند. انسانی که حق تعالی را در نهاد خود پیدا نمی‌کند به جعل مماثل خدا رو می‌آورد و به شرک یا کفر می‌گراید و احساس نیاز خود به ارتزاق حقی و ربوبی را به صورت مصنوعی، غیر طبیعی و مجازی برآورده می‌سازد. شرک و کفر مصادیق فراوانی در تاریخ بشر داشته است و خدایگان و بت‌ها تنوعی بی‌شماره داشته‌اند به گونه‌ای که شمار دین‌های زنده هم‌اکنون به بیش از صدها دین و چندین هزار آیین می‌رسد. تنوع خداتراشی شدت احساس نیاز انسان به خداوند را می‌رساند. این احساس نیاز چنان در آدمی قوی است که وی را به تراشیدن پیکرهٔ بت‌هایی بسیار عظیم با مرارت فراوان و تحمل رنج‌های بسیار سخت یا حتی قربانی عزیرترین کسان خود؛ مانند اطفال بی‌گناه برای او وادار نموده است.

فطرت خداخواهی موهبتی است که خداوند به پدیده‌ها داده است. این نیاز طبیعی جزو خوراکی‌های اصلی است که بنیاد نفس بر آن قرار دارد

منظور از این که دو اصل «خداجویی» و «خداخوری» ذاتی انسان است، ذاتی باب برهان است؛ یعنی وصفی است که از هویت آدمی جدایی ندارد، نه ذاتی باب کلیات خمس که در حقیقت او تعبیه شده است. افراد مستکبر و برتری طلب با استفاده از این اصل است که با کم‌ترین هزینه توانسته‌اند خود را خدایگان معرفی کنند. «فرعون» که بانگ «اَنَا رَبُّکمُ الاْءَعْلَی» برمی‌آورد و «نمرود» که می‌گفت: «اَنَا اُحْیی وَاُمِیتُ» برای ادعای خود موونهٔ فراوانی نمی‌خواستند. البته خداوند نیز میدان را برای دشمن عمده و اصلی خود باز گذاشتته است. خداوند چون قدرت و اقتدار دارد چنان میدان را برای معرکه‌گیران و صاحبان ادعای خدایی باز گذاشته است که برخی بی‌محابا نعرهٔ «اَنَا رَبُّکمُ الاْءَعْلَی» زده‌اند و این امر قدرت و اقتدار حق تعالی را می‌رساند که میدان را به صاحبان ادعای خدایگانی و شرک وا می‌گذارد تا آن کنند که می‌خواهند.

مطالب مرتبط