نماز خاشعان

عبادت با لوازمی که دارد یک باشگاه است. مهم‌ترین نمود این باشگاه، در نماز است. نماز را باید با خود به جامعه برد. کسی که برای مردم فروتنی ندارد و به آنان احترام نمی‌گذارد، نماز درست ندارد. جامعه تِستر، آزمون سنجش و آزمایشگر درستی نماز است. کسی که نماز و عبادت درست دارد نمی‌تواند خالی از خشوع، خضوع، خشیت و خوف باشد و چنین کسی نمی‌تواند برای مردم نرم نباشد. برترین نماز و بالاترین عبادت، «نماز عشق» است. کسی که در باشگاه عبادت انرژی گرفته است، باید این انرژی را به جامعه ببرد و خود را در آن‌جا تست کند و توان خود را در آزمایشگاه جامعه به سنجش گزارد وگرنه سجاده به تنهایی نمی‌تواند توان فرد را نمایش دهد.

تمرین خشوع را باید در جامعه داشت نه در خود نماز. قرآن کریم می‌فرماید: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ» (بقره / ۴۵).  این آیه «الْخَاشِعِینَ» را به صورت اسم فاعل آورده نه فعل و این می‌رساند خشوع باید پیش از ورود به نماز حاصل شده باشد که ثبات آن در نماز گزارش شده است. خشوع همان انرژی است که باید به تدریج آن را در نماز کسب کرد و در جامعه هزینه نمود. امر به استعانت از نماز یعنی امر به کسب توان و انرژی از این عبادت.

کسی که خشوع نداشته باشد، نماز برای او سنگین است. اگر این گزاره به عکس تبدیل شود، چنین می‌گردد: «وَإِنَّهَا لَکبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ». نماز به خودی خود خشوع‌زاست. خشوع صفت نمازگزاران است. البته چون این وصف اسمی است به این معناست که افزون بر خشوع‌زا بودن نماز، مربی هم می‌تواند آن را در بیرون از نماز، آموزش دهد، البته اگر محیط آموزش و شیوهٔ تربیتی خود را عاری از خشونت سازد و نرم باشد. نمازگزار وقتی در نماز در برابر عظمت خداوند قرار می‌گیرد، آن شکوه عظیم سبب می‌شود فرو بریزد و نرم شود. آن‌چه در خشوع مهم است ماندگاری و توان پایداری نرمی و لینی در کانون باطن و نهاد آدمی است و برای همین است که به صورت اسمی آمده است.

ثقل نماز برای افراد نمازگزار است نه برای کسانی که استکبار به آنان اجازه نمی‌دهد پیشانی بر خاک بسایند. نماز نیازمند صفاست. چیزی که بسیار سخت است داشتن زمینهٔ صفا برای گزاردن نماز درست و حقیقی است. نماز اگر حقیقت و صفا نداشته باشد، گاه استکباری می‌آورد که از استکبار افراد غیر معتقد سخت‌تر است و فرد نمازگزار خود را محور هر دیانت و خوبی می‌داند. نماز از آن رو سنگین است که نیازمند هماهنگی با سیر هستی و پدیده‌های آن است. قرآن کریم در این آیه نخست به یاری گرفتن از نماز و روزه توصیه دارد و سپس می‌فرماید گزاردن نماز بسیار سخت است: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَی الْخَاشِعِینَ». موضوع این آیه افراد نمازگزار است نه افرادی که استکبار مانع عبادت آنان شده است. نماز تنها برای خاشعان سنگینی ندارد؛ زیرا نماز آنان به سبب انس و از روی عشق است. آنان از روی جبر تکلیف و ترس از عذاب نیست که نماز می‌آورند، بلکه به انسی رسیده‌اند که سبب می‌شود نماز با تمام سنگینی که دارد برای آنان سبک گردد. این نیروی عشق است که به آنان توان مضاعف برای برداشتن این بار را داده است. عشقی که هر گونه احساس ناملایمی و سنگینی را از آنان گرفته است برخلاف غیر خاشعان که زور و اجبار را اهرم فشار خود برای گزاردن نماز می‌بینند. خاشعان نمازی دارند که با سیر هستی و پدیده‌های آن هماهنگ است. نماز آنان نماز عشق است؛ چنان‌که در وصف داوود نبی علیه‌السلام فرمود: «وَلَقَدْ آَتَینَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبَالُ اَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیرَ وَاَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ» _سبا / ۱۰).

نماز در صورتی نماز خاشعان می‌شود که مقدمات و مقارنات آن رعایت گردد. حلال درمانی، نداشتن ظلم و اجحاف، دوری از غیبت، تهمت، آزار و دل شکستن، از مبادی اولی نماز درست است. باید تمرین کرد که بندگان خدا را دشمن خدا یا خلق او ندانست. باید تمرین سازگاری با تمامی افراد داشت. تمرینی که بدون مربی انجام‌پذیر نیست و اصول و قواعد آن را در کتاب «دانش سلوک معنوی» آورده‌ایم. اصول و قواعدی که به مثل، در حکم مقدمات نماز است و مقارنات آن نیز در کتاب «سیر سرخ» توضیح داده شده است.

نماز بهترین نرم کننده برای باطن است تا نهاد آدمی بتواند در پرتو محبت و انس در برابر حق تعالی خاشع گردد. بهترین باشگاه و مربی برای آموزش مهرورزی و نرم شدن در برابر حق تعالی و خلق او نماز است. این نماز است که انرژی و حرارت لازم را به انسان می‌دهد تا بتواند درجهٔ صبر و استقامت خود را در برابر ناملایمات و کفران‌ها و ناسپاسی‌های دیگران و آزارهای عمدی آنان بالا برد، بلکه اگر فعلی جز فعل حق تعالی نبیند، خود را در تمامی این امور میهمان سفرهٔ حق بداند و به حلاوت بخورد چیزی را که دیگر آن را زهر نمی‌داند، بلکه ناز معشوق می‌یابد.

خشیت از جنس خوف است ولی با مشاهدهٔ منبعی دست می‌دهد که دارای عظمت است و بزرگی اوست که فرد را به اقرار به بلندای او و فروتنی در برابر او وا می‌دارد. خشیت ترس از بزرگی مورد اهتمام و حقیقی است. خشوع به سبب پاسداشت حرمت و از روی حفظ احترام و به سبب حیاست. در خشوع، این حرمت خداست که فرد را به تذلل می‌کشاند، ولی در خشیت، عظمت خداست که فروتنی می‌آورد. این معرفت عالی است که خشوع می‌آورد و معرفت متوسط است که خشیت‌زاست و معرفت نازل و نیز جهل و ناآگاهی منبع خوف است. خشیت می‌تواند ربی باشد یا علمی که خشیت ربی به مراتب برتر از خشیت علمی است.

در برابر خشوع، واژهٔ «استکبار» است. خشیت در مقابل خود، تهوّر و جربذه را دارد. هم خشوع و هم خشیت نوعی مواظبت است. خشیت در نگاه، نگاه معمولی است که نه تیزی تجاوزکارانه داشته باشد و نه افتادگی افراطی کورگرایانه. آداب، مستحبات و مکروهاتی که برای نگاه در نماز آمده است تمرینی است برای آن که نمازگزار صاحب نگاه خاشعانه شود. کسی که خشوع نداشته باشد هرزه است و به هر جایی نگاه می‌کند آن هم از روی تجاوز و به هر چیزی دست می‌زند از روی فضولی و به هر کسی تذکر می‌دهد چرا که خود او میان تهی است. کسی که خشوع ندارد، امنیت را از میان بر می‌دارد و کسی او را امین خود نمی‌شمرد. اگر کسی هم بخواهد برای نمونه، فرزند خود را کنترل کند باید غیر محسوس و نامریی باشد.

مطالب مرتبط