اگر اشکال شود درست است که برداشتهای جناب خضر از زیرکی و علم فراست وی نمیباشد، ولی معلوم نیست که این آگاهی در امور باطنی و غیبی ریشه داشته باشد؛ چرا که ممکن است نوعی اطلاعات پیشین و آگاهیهای خارجی آن را در اختیار وی گذاشته باشد و به طور خلاصه، علم حضرت خضر هم از باب فراست و هم از باب غیب و باطن بیرون است.
در پاسخ به این توهم میتوان بهطور قطع گفت: هرگز چنین نبوده و جناب خضر در تمامی امور از ولایت و انشای فعلی برخوردار بوده که برای موسی تازگی داشته و هرگز این امور زمینه قبلی را دارا نبوده است و هیچ شاهد و یا قرینهای برای این توهم در تمامی ماجرا یافت نمیشود؛ در حالی که سراسر ماجرا خود شاهد بر فعلیت امور و تحقق حالی آن دارد. همچنین اگر چنین توهمی حقیقت میداشت، فضیلت و برتری معنا نداشت و حضرت موسی چنین سیر و سلوکی را لازم نداشت؛ زیرا فرد عامی نیز میتواند اطلاعات وسیعی از امور داشته باشد و این امر چندان اهمیت ندارد.
اگر چنین توهمی واقعی میبود، جناب خضر باید چگونگی این آگاهیهای صوری، خارجی و انفعالی را بیان میداشت و عنوان تاویل را به آن نمیداد.
پس بهطور کلی، همه جهات سیر و سلوک یاد شده، از برخوردهای تازه و نو حکایت و انشایی بودن آن حکایت میکند و هرگز جهت اخباری نداشته است.
موضوعی که باید در این زمینه به آن اشاره کرد و حقیقتی بس ارزشمند میباشد این است که تصرفات جناب خضر و وظایف ایشان منحصر به امور سهگانه یاد شده نمیباشد، بهطوری که اگر این همراهی ادامه پیدا میکرد، حوادث دیگری بهطور قطع اتفاق میافتاد که تمام جزو وظایف هر روزه و برنامه کاری جناب خضر بوده است.
این امور سهگانه، تنها مقطع خاصی از وظایف جناب خضر بوده که حضرت موسی با او همراه گردیده و قرآن به آن اشاره کرده است و همگان را از آن باخبر گردیدهاند.
جناب خضر از اولیای باطنی و اصحاب امور غیبی میباشد که در هر لحظه کاری دارد و تدبیری مینماید و باری را به منزل میرساند و از ایادی حق و اسباب و علل محقق بعضی امور میباشد که در آینده از این گونه امور و وظایف جناب خضر و تمام اهل باطن اشاره به میان میآید.
تمام آگاهیهای جناب خضر از بلندترین و برترین علوم غیبی میباشد و از جمله اموری بوده که حتی برای موسی ـ پیامبر مرسل ـ نیز تازگی داشته و آن را مورد تعجب و انکار قرار میداده است که این امر، دوری آن حضرت از چنین حقایقی را میرساند.