تفاوت هوشمندی با دارا بودن علم باطن

نخستین موضوعی که از سیر و سلوک جناب خضر و حضرت موسی و شیوه تعامل این دو بزرگوار مورد توجه قرار می‌گیرد هوشمندی و فراست حضرت خضر است. آیا برداشت جناب خضر و شناختی که وی از حضرت موسی ارایه می‌دهد از باب فراست و هوشمندی بوده و یا از باب علوم باطنی و غیبی می‌باشد که به هوشمندی ارتباطی ندارد؟

با توجه به آیات یاد شده می‌توان گفت: خبری که حضرت خضر از حضرت موسی می‌دهد و دیگر کارهای وی از باب استفاده از علوم باطنی و تصرفات کلی می‌باشد و در محدوده فراست و زیرکی نمی‌گنجد و میان این دو نوع از بصیرت، تمایز تعریفی، حدی و ماهوی وجود دارد.

در فراست از خصوصیت‌های فردی و عوارض‌کلی و حالات وجودی چیزی و امری به ویژگی‌های فرد پی برده می‌شود و فرد زیرک از این امور عواقب کار و یا حال امری را آگاه می‌گردد؛ در حالی که راهیابی به غیب می‌تواند بدون تحقق اصل شی‌ء و بی‌ارتباط به حالات چیزی باشد و هیچ گونه ارتباطی با ظاهر نداشته باشد.

در علم فراست، فرد، ظرایف چیزی را مورد دقت و توجه قرار می‌دهد و از آن نتایجی ـ نه چندان قطعی ـ به‌دست می‌آورد و وی می‌تواند نتایج امور و برداشت‌های خود را با تحلیل، تطبیق و بازنگری و تامل در اختیار دیگران قرار دهد؛ در حالی که راهیابی به امور پنهانی و باطن اشیا و غیب امور، گذشته از آن که طریق کشف عمومی ندارد، امکان رویت غیر را دارا نیست، مگر آن که فردی مورد تصرف دوباره آن شخص قرار گیرد.

رویت باطن، تنها در گرو قدرت و نفوذ عالم است و ظواهر امور تنها می‌تواند جهت آلی داشته باشد، به‌طوری که علم به آن بدون این گونه ظواهر نیز محقق می‌شود، در حالی که باب فراست چنین نیست.

نتایج امور غیبی و علوم باطنی قطعی است و هرگز خلل و اشتباهی در آن رخ نمی‌دهد، در حالی که باب فراست و هوشمندی به‌طور کلی از آگاهی‌های صوری برخوردار است.

اهل باطن هم از ظاهر و هم از غیر ظاهر می‌توانند بر پنهانی‌های امور نظر بیفکنند، در حالی که در علم فراست و هوشمندی، فرد باید از ظاهر به امری دیگر آگاه گردد.

امور باطنی و حقایق غیبی به مراتب از دانستنی‌های اهل فراست و هوشمند برتر است و می‌توان گفت قابل مقایسه با یک‌دیگر نمی‌باشد و چنین اموری کم و بیش در اختیار همه اهل نظر قرار می‌گیرد، در حالی که علوم غیبی، تنها در اختیار دسته‌ای خاص و افراد بسیار محدود از اولیای الهی می‌باشد.

تمامی موارد تصرف جناب خضر را باید تصرف باطنی شمرد و ارتباطی با هوشمندی وی ندارد و برای نمونه، نو بودن کشتی یا یتیم بودن دو کودک، امری را در ظاهر ایجاب نمی‌نموده است.

گذشته از آن که اگر این امور از باب فراست بود، برای جناب موسی ایجاد پرسش نمی‌کرد؛ زیرا آن حضرت در این زمینه‌ها که وصف ظاهر امور است، حاکم می‌باشد و دولت ظاهر را دارا بوده است و هرگز امکان چنین حالاتی برای جناب موسی نمی‌باشد.

بر اساس این توضیح، علوم غیبی و بصیرت باطنی را نباید با هوشمندی عقلی و ظرافت نظری یکی دانست و این گونه امور ابتدای طریق بصیرت می‌باشد و امور غیبی کمال بصیرت است؛ گذشته از آن که دانش فراست از قوت نظری بهره می‌گیرد و بصیرت غیبی از حالات باطنی دل و قدرت حقیقی نفس ناشی می‌گردد و جهت اصالی آن در نفس بصیر است و نه در صورت مبصر.

مطالب مرتبط