چگونگی مواجهه دین با موسیقی:
با تأمل در نوع گفتهها و گزارههای دینی و نیز تاریخ غنا و موسیقی، میتوان مذاق دین در رابطه با غنا و موسیقی را چنین برداشت نمود. این استنباط، فرایند روشمندِ به دست آوردن حکم دینی را داراست و دلایل و شواهد آن در جای خود و در کتاب هفت جلدی «فقه غنا و موسیقی» به تفصیل بازخوانی گردیده است. همچنین فلسفه موسیقی و احکام آن را در کتاب «منطق موسیقی» آوردهایم.
در زمان صدور روایات، خلفای جورِ بنی امیه و بنی عباس، مهندسی فرهنگ و اندیشه مردم را به دست گرفتند و برپایی مجالس و پارتیهای گناه را در دستور کار خود قرار دادند. از طرف دیگر، شیعیان برای در امان ماندن از ظلم و ستم آنان، رویه تقیه را پیش گرفتند. آنان از خود چیزی نداشتهاند و امامان شیعه علیهمالسلام با آن که بطلان نظام و سیستم حاکم را بیان میکردند، اما زمینه آن را نداشتند که در همه جوانب، با آنان برخورد نمایند و نمیتوانستند برای طرب و غنایی که دربار در دست داشته است، جانشینی معرفی نمایند.
در صدر اسلام، خلفای جور از موسیقی، غنا، رقص و پارتیهای شبانه و روزانه، در راستای اصل «اغفال مردم» استفاده میکردند؛ ولی اهل حق و ولایت همانند امامان معصوم علیهمالسلام در تقیه و کتمان بودند و نمیتوانستند مجلس، نشست و محفلی داشته باشند. همه مجالس، نشستها و کنسرتهای موسیقی در دست دشمنان بود و آنان بودند که به مقتضای اهداف شوم خود مجلسداری و بزمآرایی میکرده و این مجالس را در تضعیف اهل حق و ولایت به خدمت میگرفتند و غنا و موسیقی را صوت جبهه باطل ساخته بودند. روایاتی که با شدیدترین لحن، از غنا و موسیقی نهی میکند، شدت سوء استفاده دشمن را برای در دست داشتن اراده مردم آشکار میسازد. آنان این مجالس و پارتیها را سازماندهی میکردند و از مطربان و عیاشان و خوانندگان و نوازندگان و شاعران حمایت مینمودند تا مردم را هرچه بیشتر به خلیفه نزدیک نمایند و نگذارند مردم در این اندیشه فرو روند که امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام نیز در حوزه اندیشه و سیاست وجود دارد. آنان مردم را تا آخر شب، به بدمستی میکشاندند و خلیفه نیز هزینههای آن را میپذیرفت و آن را تشویق میکرد تا مردم با سری گیج به خانه روند. با این وصف، دین و امام باقر علیهالسلام برای آنان جایگاهی نداشت؛ از این رو، در روایات با بغض از این گونه موسیقیها سخن گفته شده است و این بغض برای ذات موسیقی و غنا نیست؛ بلکه برای عمل استکبار و استعمار است ،که نماد آن در آن زمان، خلیفه میباشد که در پی تکذیب ولایت و تثبیت حکومت باطل خود است. چنانکه برخی از دولتها هنگامی که میخواهند کارهای سیاسی یا اقتصادیای را انجام دهند که مردم به آن حساسیت بسیار نشان میدهند، پربینندهترین سریالها و مجموعهها را در آن طول زمانی مورد نیاز، به روی آنتن میآورند و با سرگرم نمودن و اغفال ساختن مردم به زندگی شخصیتهای محبوب آن مجموعه، سیاست خود را یک گام به جلو میبرند و اراده جمعی مردم را در مقابله با آن، به تحلیل میبرند.
خلفای جور، حکومت خود را در سایه اغفال مردم از ارزشها، پایدار نگاه میداشتند. آنان همه اوقات فراغت و بلکه اوقات کاری مردم را پُر میکردند تا مردم ذهنی خالی و آسوده برای اندیشه نداشته باشند و حتی به این نیز نیندیشند که امامی دارند، و با این کار، دین را به اندراس میکشیدند.
توجه به پیشینه و تاریخ غنا و موسیقی نشان میدهد که باید میان مقام ثبوت و مقام اثبات در این بحث تفاوت گذارد و این دو مقام را به هم خلط ننمود. نتیجه تفاوت قایل شدن میان این دو مقام، این است که در حال حاضر با حاکمیت نظام اسلامی بر دل و جان شیعیان، ایرانی ولایتمدار میتواند و باید با همت خویش فرهنگ برتر صد ساله پس از این را در بحث غنا و موسیقی، به نام فرهنگ برتر و مترقی شیعی رقم زند. این امر، نیاز به طراحی دقیق و ایدئولوگها و نظریهپردازان و لیدرهایی توانا دارد که با چشمان نافذ خویش، چالشهای صد سال آینده دنیا را ـ که در مسیر هدایت دینی و گسترش بنیانهای اندیشار شیعی وجود دارد ـ ببینند و از امروز برای گذار از آنها بیندیشند. آنان باید نخست پیرایهها را از دین بزدایند و با خرافههایی که دنیای علمی صد ساله آینده، آن را خرده خواهد گرفت، مبارزه کنند و حلال و حرام دین را به وضوح بیان دارند و سپس بر ترویج آن سرمایهگذاری نمایند.
متأسفانه حوزههای علمی ما بعد از مرحوم علامه طباطبایی رحمهالله کمتر لیدری توانا را در خود دیده است. اگر ما بتوانیم موسیقی حلال را به جهان ارایه نماییم، به جای آن که فردی ولایتمدار به جای خلوت رود تا موسیقی حرام همسایه را بشنود، کافری به خوانندهای شیعی مینگرد و غنا و موسیقی او چنان معنویتی در او زنده میکند و او را به وجد میآورد که بر پیشوایان تربیت کننده چنین خوانندهای، بارها و بارها درود میفرستد.
ستایش خدا راست