گسترش یک فرهنگ و فراگیر شدن آن، نیاز به اهرمهای اقتداری بهخصوص در حوزه تکنیک و صنعت دارد و فرهنگ بدون این عاملها نمیتواند رشد و پایداری داشته باشد.
از عاملهای مهم رشد مسیحیت، توان تکنیکی و قدرت صنعتی کشورهای تابع این دیانت و سرمایهگذاری دولتها برای ترویج سیستماتیک آن میباشد.
اسلام به اعراب ارتقایی بلند داد و آنان را به تحصیل علم و فنآوری تشویق نمود و در این مسیر، حتی برقراری ارتباط با کشوری چون چین و مهاجرت و مسافرت به آن را توصیه نمود؛ به گونهای که فراز: «اطلبوا العلم ولو بالصین» مثل رایج آن گردید. اسلام میخواست زبان عربی همانطور که زبان فصاحت و بلاغت بود، زبان صنعت، تکنیک، قدرت و سیاست قرار گیرد؛ بهویژه آنکه اعراب سرزمینی دارند با استعدادهای طبیعی همچون نفت و انرژی جهان؛ اما مسلمانها و اعراب به خشونت و توحش خلفای جور گرفتار شدند و با صاحبان حقیقی ولایت به مبارزه و معارضه برخاستند و ذخایر مادی و معنوی خود را به بیگانگان سپردند و بزرگان و نوابغ پارسی را که زبان عربی را اوج علمی میبخشیدند، به انزوا مبتلا ساختند و افرادی معمولی را بر سرنوشت علمی مسلمانان چیره ساختند و بلاغت و فصاحت زبان عربی درگیر رقص عربی و چشم و ابروی معشوقههایی لوده گردید که مجلس هوس را گرم مینمودند و محتوای وحی، دیانت و اخلاق را به غفلت دادند و با دوری از صاحبان ولایت، فرهنگ خود را پرورشگاه معاویه، ابنملجم، یزید، شمر، حرمله و امروزه وهابیت و داعش نمودند که صفت برجسته آنان خشونت، پلیدی و آلودگی است. البته این امر ارتباطی به زبان ندارد، همانطور که به نژاد عربی باز نمیگردد.
باید توجه داشت چنین نیست که نژاد عربی نژادی برتر باشد اما نژادها دارای خصوصیات منحصر به خود میباشند مانند آنکه فارسها نجابت، حقیقتگروی و دینپذیری دارند. درست است نژاد عربی کشش انوار قدسی چهارده معصوم علیهمالسلام را دارد، اما آن حضرات علیهمالسلام پیش از آنکه عربی باشند، نژاد خاص ربوبی هستند که خصوصیت محبوبی و عنایی بودن آنحضرات سبب شده خصوصیت نژادها را به خود نگیرند و ربوبی باقی بمانند و «لمتنجّسک الجاهلیة بانجسها» وصف آنان گردد و محتوای عظیم معرفتی و عشق پاک آنان، سبب شده کوره آتشین مکتب تربیتی آنان اوجی بلند یابد. به هر روی، ما به زبان قرآنکریم که زبان فرهنگ عظیم وحی است، بلندای حرمت و احترام را داریم و این زبان توفیق آن را داشته که زبان حضرات معصومین علیهمالسلام باشد. این امر، عظمت و بزرگی این زبان را میرساند؛ اما اعراب جاهلی، کشش بلند زبان عربی را هم به انحراف و افول بردند و هم آن را به استکبار و خودبرتربینی نژادی مبتلا نمودند. باید توجه داشت اعراب چنان به استکبار آلوده بودند که اگر قرآنکریم به زبان دیگری نازل میشد، غالب آنان حاضر به پذیرش اسلام نمیگردیدند و آن را به دلیل خوی استکباری خویش، فرهنگی بیگانه از خود میدانستند که به انکار حقایق و عناد با آن روی میآوردند و مسلمانی را نمیپذیرفتند و نزول اسلام به زبان آنان منت و رحمتی بر این قوم متعصب جاهلی بوده است تا بلکه یکی بیشتر از آنان مسلمان شود.
ما این گزاره را در رابطه با خاک قم هم داریم که اگر خداوند علما را نصیب قم نمیکرد، این خاک اجازه نمی داد کمتر کسی از این خاک، فرهنگ دیانت را بپذیرد. خاک قم کشش برای پرورش خوبترین خوبان تا بدترین بدها را دارد. این خصوصیت ممتاز خاک قم است که هم ولایتپذیران آن از پیشیگرفتگان هستند و هم بدان آنها در خباثت مرز ندارند؛ چرا که همجواری با عالمان ولایی به ویژه اگر از محبوبان باشد و ریشه داشتن در خاکی ولایی اگر به باطن فردی بخورد که استکبار عنادآمیز دارد، به توان بینهایت او را سوخته و وازده میسازد و توان استکباری او را تا خباثتی بیانتها آزاد میسازد.