پیش نویس درس تفسیر قرآن کریم : سوره بقره نوار ۱
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و علی و علیکم بالاتمام و التتمیم بالتوفیق و التکریم من جانب العلی الحکیم ان شاء الله رب العالمین
سخن پیرامون قرآن کریم و تفسیر آن از جانب افراد گوناگون، از مباحث نو و تازه نیست؛ بلکه از زمان حضور حضرات معصومین علیهمالسلام کم و بیش آغاز شده و تاکنون نیز ادامه یافته است. این مباحث از سوی گروهها و افراد مختلف ـ از روات، محدثان و متکلمان گرفته تا فلاسفه، عرفا و دستههایی از مکاتب و گروهها و حتی گروههای انحرافی ـ مطرح شده است. در این مسیر، بسیاری قرآن کریم را به دست گرفته و تفسیر و تشریح نمودهاند و با نفی و اثبات، از آن سخن راندهاند.
علوم یا مبادی قرآنی
به طور کلی پیرامون قرآن کریم دو گونه مسایل مطرح شده است: نخست مسایل، قواعد و خصوصیات جانبی و خارجی و دیگر، مباحث و مسایل داخلی. مباحث خارجی قرآن کریم شامل مباحث نسَخ، قرائات، روات قرآن و مسایلی از این قبیل است که بیشتر به تاریخ قرآن برمیگردد. مباحث داخلی نیز شامل معنای وحی، نوع نزول قرآن، آیات متشابه و یا محکم قرآن کریم است که باید آنها را در میان خود آیات قرآنی جستوجو نمود. این که وحی چیست، بحثی نیست که از تاریخ برآید؛ بلکه باید دید قرآن کریم خود چگونه آن را معنا نموده و چه دیدگاهی پیرامون آن دارد. مثلا این را که نزول به چه معناست، باید در آیات قرآن جستوجو نمود؛ ولی بحث از روات قرآن و یا قرائات آن، از جمله مباحثی است که باید در تاریخ قرآن مورد بررسی واقع شود. این دو دسته از مباحث قرآنی، به عنوان علوم قرآنی خوانده میشود و البته به بیان ما این علوم، همگی مبادی قرآن کریم است. دستهای از کتابهای تفسیری، بیشتر مسایل جانبی قرآن کریم را مطرح نمودهاند؛ مانند اینکه جمعآوری قرآن و تکوین و تدوین آن به چه صورت بوده است و یا اینکه تحریف چگونه است. برخی هم مسایل داخلی قرآن را بیشتر مورد بحث و کاوش قرار دادهاند که البته هنوز پس از گذشت چهارده قرن از نزول قرآن کریم، این مسایل به طور شفاف و کامل حل نشده است. همین امروز نیز معنای وحی روشن نیست و گمانههای بسیاری پیرامون آن زده میشود. یکی آن را انکار نموده و قرآن را «خاطرات ذهنی پیامبر» دانسته است و دیگری میگوید: وحی به صورت بستهبندی شده، از آسمان به دامان پیامبر صلیاللهعلیهوآله انداخته شده است؛ اما این که حقیقت وحی چیست، باز هم در پرده ابهام است. در مباحث جانبی و خارجی نیز اشکالها باقی است و به درستی روشن نیست که قرآن کریم چگونه به دست ما رسیده است؟
در بررسی مستند روایی فتوا، فقیه مراقب است از چه سندی استفاده میکند؛ از این رو، آن را مورد بررسی قرار میدهد تا ببیند روایت ضعیف است یا قوی؟ محکم است و یا غیر محکم؟ حسن است، صحیح است و یا موثق؟ و خلاصه چندین ویژگی را در نظر میگیرد تا از صحت مستند روایی مطمئن شود. حال در مورد قرآنی که در دست
(۵)
ماست نیز همین بحث مطرح است: قرآن کریم چگونه به دست ما رسیده و چه سرنوشتی داشته است؟ از ابتدای نزول تا اواخر زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، و سپس از زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله تا زمان گردآوری آن، به چه صورت بوده است؟ از زمان گردآوری تا کنون چه ماجراهایی را داشته است؟ اینها از جمله مسایلی است که چندان گویا، شفاف و روشن نشده است. کسانیکه میگویند «وحی، خاطرات پیامبر صلیاللهعلیهوآله است»، به هیچ وجه اهل قرآن نیستند و توقع چندانی هم از آنان نمیرود؛ اما کسانی که اهل قرآن خوانده میشوند، چرا پس از هزار سال، هنوز نمیتوانند معنای روشنی از وحی ارائه دهند و بگویند نزول به چه معناست و قرآن کریم چگونه از حق تعالی به دست مَلَک، و از ملک در سینه نبوی قرار گرفته است؟ آیا الفاظ را پیامبر صلیاللهعلیهوآله تدوین نموده و یا جبرائیل تدوینگر آن بوده است؟ چگونه است که سلسلهسند روایت باید درست باشد، ولی وقتی به قرآن کریم ـ که ثقل اکبر و مهمتر از روایت است ـ میرسیم، سلسله سند را نباید پی بگیریم؟
به هر روی، تمامی این علوم، علوم قرآنی به شمار میرود و از تفسیرهایی که امروز نوشته میشود تا کتابهای هزار سال پیش، همه در این زمینه، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ شکل، تکرار مکررات است و چندان مستند، منطقی و علمی بحث نشده است و اگر باز هم همینگونه کار بدون تحقیق و تکراری باشد، هزارسال دیگر هم ما جای امروز هستیم و نمیدانیم نزول چیست؟ وحی چگونه است؟ قرآن کریم چگونه جمعآوری شده است؟ و … .
از آن جا که انجام چنین امور مهمی، عامیانه نیست تا بتوان از سر ذوق و مذاق نفسی به آنها پرداخت، باید چنین مباحثی را به طور مستند، علمی و به جد دنبال نمود. وقتی کسی به محکمه میرود و میخواهد ثابت کند که صاحب فلان چیز است، از او میخواهند که شاهد و یا بینهای بیاورد، و هیچگاه سند عادی را از او نمیپذیرند. وقتی اثبات فرش و کلاهی تا این اندازه دشوار است، چگونه است که در مسایل معنوی و ربوبی و مباحث علمی و دینی، بدون دلیل میتوان هر ادعایی را پذیرفت؟! چنین برخوردی، مشکل را در هزار سال پیش حل ننموده و تا پایان هزاره دوم و سوم هم حل نخواهد نمود.
نحوه ورود ما به مباحث تفسیری
ما در سلسله مباحث تفسیری، به مباحث خارجی به علوم قرآنی وارد نخواهیم شد؛ زیرا این وادی، فراز و فرودهای بسیاری دارد که باید روی آن اهتمام بسیار داشت و به آن اهمیت بسیار داد؛ به ویژه که کتابهایی نیز در این زمینه نگاشته شده است و میتوان به دور از هرگونه تعصبی، آنها را مورد مطالعه و پذیرش یا ردّ قرار داد؛ اما مباحث داخلی، مثل وحی و نزول قرآن کریم و مانند آن را پیگیر خواهیم شد. آن چه برای ما در طی مسیر بحث، مهم است، ورود به بخش دوم ـ یعنی تفسیر قرآن کریم و بیان معنای آیات الهی به صورت مستند، علمی و خردمندانه و پرهیز از کاربرد عباراتی نظیر «ظاهرا» و «احوط» و… ـ میباشد؛ زیرا این گونه مباحث، علمی نیست.
بنابراین میتوان گفت کاری که باید در زمینه قرآن کریم انجام شود، دارای سه بخش است: در بخش نخست، باید ثمره بیش از هزار سال زحمات بزرگان و اعاظم علما و مفسران قرآن کریم را تا حد امکان، مورد بازیابی قرار داد تا مطالب مستند و منطقی آنان، از مطالب غیرمستند و غیرعلمی ـ که اساس محکمی ندارد ـ جدا شود و دربست پذیرفته و یا ردّ نشود. در بخش دوم، باید به مباحث معنوی قرآن کریم پرداخته شود. در بخش سوم نیز به مباحث علمی قرآن کریم بپردازیم.
در میان بزرگان، کسانی را داریم که نمیتوانیم از تحقیقات علمی آنان بگذریم و همه آثار آنها را رد نماییم. از آن طرف هم نباید مطالب غیرعلمی، غیرمنطقی و غیرمستند را به صِرف انشای آن از سوی اسلاف صالح، پذیرا باشیم. بر همین مبنا، باید تمام موجودی مباحث قرآنی در طول تاریخ را مورد بررسی دقیق و تحلیل علمی قرار دهیم و
(۶)
حرفهای منطقی و درست آنها را با رویکردی علمی به دنیا عرضه نماییم تا شاهد شکوفایی قرآن کریم در میان مردم دنیا باشیم؛ بهویژه که قرآن، کتابی خانگی نیست تا آن را برای خود بدانیم و قائل به نزول آن از طرف خداوند برای خویش شویم؛ صرف نظر از این که دیگران میخواهند آن را مورد پذیرش قرار دهند و یا خیر! این در حالی است که خطاب «یا ایها الناس» در قرآن کریم، کم به کار نرفته است. قرآن کریم، یک کتاب علمی است که آیه آیه آن باید در رشته رشته علوم، مورد استفاده قرار گیرد؛ اعم از علوم تجربی، معنوی، اجتماعی، سیاسی، تاریخی، ریاضی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی، دینی، شرعی، و حقوقی؛ همه و همه، باید به علمای خودش برسد.
روشی اساسی در تفسیر قرآن کریم
جمعآوری قرآن کریم در یک مجموعه مدوّن ـ که در میان دفّتین گردآوری شده است امری بسیار نیکوست و این هم که قرآن کریم «جزو جزو» و «حزب حزب» گردیده هم بسیار نیکوست. سیپاره نمودن آن برای استفاده در مجالس و موقعیتهای ویژه نیز کاری حسَن است؛ چراکه وقتی کسی میمیرد و میخواهند برای وی قرآن بخوانند، نمیتوانند شصت قرآن را در آن جا بگذارند تا همگان بخوانند؛ بلکه یک قرآن را سی و یا شصت قسمت میکنند تا همگان آن را بخوانند و برای خواندن، رغبت بیشتری داشته باشند. البته چنین تجزیهای تنها برای مجالس ختم و مانند آن و برای کسب ثواب آخرت خوب است؛ اما مهمتر و کار آمدتر از تقسیم و تجزیه پیشین قرآن کریم، تجزیه نمودن آیات آن با توجه به موضوعات و علوم گوناگونی است که در بر دارد: آیات حقوقی، سیاسی، فلسفی، منطقی، آیات احکام، آیات هنری، تجربی و غیره. خلاصه با توجه به تنوع موضوعی قرآن کریم، آن را تجزیه کنیم و به سراسر جهان ـ صرف نظر از کافر و یا مسلمان بودن آنهاـ بفرستیم. نباید گمان نمود که قرآن کریم ویژه مسلمانان است و اگر به دست کافری باشد، باید از او گرفت، هرچند که کار به جنگ بینجامد. اینکه در فقه گفته شده است باید قرآن را از دست کفار گرفت، به این معناست که اگر کافری خواست به قرآن کریم جسارت و اهانت نماید و به آن بیحرمتی کند و به حریم قرآن تجاوز کند، تکلیف آن است که در برابر او بایستیم؛ اما انجام کار علمی روی قرآن کریم و آماده سازی آن برای ارائه به دنیای علمی، بدون اشکال و حتی ضروری است. باید با دانشمندان دنیا تبادل اطلاعات علمی داشته باشیم و از آنها بخواهیم تا با توجه به رشته تخصصیشان، به گشایش علوم قرآن کریم کمک کنند. هر مسئله علمی را که عالمان دین نتوانستند حل کنند، برای دیگر دانشمندان جهان بفرستیم و یافتههای علمی آنان را مورد بررسی قرار دهیم و سپس به دنیا ارایه کنیم.
تبادل و تعامل علمی در میان دستههای گوناگون علوم در سطح جهان، بهترین راه برای گشایش علوم قرآن کریم است. اگر کسی گمان میکند که به تنهایی میتواند قرآن کریم را تفسیر نماید، سادهاندیش است و صاحب چنین ادعایی، شوخی میکند. متأسفانه همین اندیشه است که هزار سال عقب نگاه داشته و باعث محرومیت ما از علوم حقیقی قرآن شده است. راه درست تفسیر، این است که باید هر آیه از آن را به لابراتوار علمی بدهیم تا در آنجا تجربه شود و درستی آیه تصدیق گردد. اگر با نگاه شک هم به آیه نگریسته شود، ایرادی ندارد؛ همان گونه که لازم نیست فرد به حتم مسلمان باشد. جزو جزو و آیه آیه آیات الهی باید بدین شیوه حل شود. راه استفاده از قرآن کریم و تفسیر آن و آشنایی و ورود به قرآن کریم، همکاری گرفتن از همه دانشمندان جهان است. روشی که ما تاکنون به آن دل خوش نمودهایم، روشی اساسی نیست. راه، آن است که قرآن تجزیه شود و به دانشمندان هر رشته ارائه گردد و البته تجزیه نمودن آن هم
(۷)
آسان نیست. صرفِ گذاردن قرآن کریم در جیب و همراه داشتن آن، کارایی ندارد و قرائت آن، گرچه قوّت قلب و دلگرمی میآورد و مونس و انیس انسان است، اما کافی نیست؛ گرچه خواندن آن در هر فرصتی که پیش میآید ـ حتی در صف نانوایی به عنوان تبرع و تیمن و البته امری فرعی ـ خوب است و ایرادی ندارد؛ همان طور که سی و یا شصت پاره کردن و استفاده از آن در مجلس ختم و مانند آن نیز ایرادی ندارد. بگذریم که در آن مجالس نیز بسیاری آن را قرائت نکرده و تنها آن را مقابل نگاه میدارند؛ چون به آنها تعارف شده و از رد کردن آن خجالت میکشند. همه این کارها شکلی و صوری است و مشکل ما را در زمینه محرومیت از علوم و معارف قرآن و بهرهوری از آن، رفع نمیکند.
قرآن کریم همه علوم و فنون را در خود دارد و کسانی که به آن تنها به عنوان کتاب هدایت و ثواب مینگرند، به خطا رفتهاند. بدیهی است علوم مختلف، عالمان ویژه خود را میخواهد و یکنفر از عهده همه علوم برنمیآید.
طرحی که ما برای تفسیر قرآن کریم ارائه میدهیم، یک طرح بنیادی است و اگر امکانات عملیساختن آن فراهم باشد، حتی به تنهایی هم میتوانیم آن را انجام دهیم و آن را تجزیه و هزار جزو و یا بیشتر نماییم. بالای هر آیهای هم موضوع آن را مینویسیم و آن را به دانشمند مربوط به آن، ارائه میدهیم.
پس تنها راه و البته راه اساسی ورود به قرآن کریم، آن است که تمام مراکز تحقیقاتی دنیا را در تفسیر و تبیین آن مشارکت دهیم و از آنان استمداد جوییم. باید باور نماییم اگر کسی بخواهد قرآن را به تنهایی تفسیر نماید، به یقین در این کار موفق نخواهد شد. امروزه حدود هشتاد درصد کتابهای تفسیری ما، تکرار حرفهای گذشتگان بوده و فاقد نوآوری است. برخی از بزرگانی که تفسیر قرآن کریم را آغاز نموده و بخشی از آن را تفسیر میکردند، چون میدیدند دیگر عمرشان کفاف پایان دادن تفسیر به آن شیوه را نمیدهد، شیوهای سرعتی و شتابزده را در پیش میگرفتند: به کتابهای دیگران مراجعه مینمودند و همانها را تتمیم و ترمیم میکردند. امروز بهترین تفسیر قرآن کریم در میان شیعه و اهل سنت تفسیر «المیزان» است؛ ولی همین تفسیر، با این عظمتی که دارد، اوج خود را در چهار و یا پنج جلد نخست نشان داده است و سایر جلدهای آن، چون تند و سریع پیش رفته است، عمق جلدهای نخستین را ندارد و اگر با تفسیر «روحالمعانی» مقایسه شود، روشن میگردد که حدود هشتاد درصدِ مطالب «المیزان» تکرار همان مطالبی است که در تفسیر «روحالمعانی» آمده است؛ چراکه در نهایت، آن عالم ربانی، دید از طرفی به رعشه و لغوه دچار گردیده و از طرف دیگر، کسی دیگر هم نیست که کار ایشان را ادامه دهد؛ از اینرو، برای اینکه این کار با ارزش ابتر نماند و پایان یابد، باسرعت ادامه کار را پیش گرفت و از «روح المعانی» بسیار کمک گرفت.
با چنین روشی، نمیتوان کار تفسیر را به سرانجام مناسب و علمی رساند. همان راهی که ما بیان نمودیم، تنها چاره کار است و باید قرآن کریم را هزار پاره نمود و آن را به موضوعات مختلف تقسیم نمود و به تمام مراکز علمی جهان فرستاد تا هر کسی با توجه به تخصص خود، روی آن کار کند تا قدری از لایههای تو در توی قرآن کریم باز شود و از این کتاب الهی استفاده عملی گردد.
اگر جامعه توفیق میداشت و فرصت استفاده از امامان معصوم علیهمالسلام را از خویش نمیگرفت، آن بزرگواران خود به تنهایی کار جهان را انجام میدادند؛ اما اجانب و دشمنان به آنان فرصت ندادند و دنیا را از وجود آنان محروم ساختند؛ از اینرو، پیرامون قرآن کریم چندان حدیثی از ناحیه آن حضرات علیهمالسلام در دست نیست، جز مقداری اندک و جزئی! پس از راه اصلی تفسیر قرآن کریم ـ که راه حضرات معصومین علیهمالسلام است و اکنون در دسترس ما نیست ـ راهی را که ما ارائه میدهیم، راه خوبی است. در آن صورت، آنچه از قرآن کریم ارائه میشود، رویکردی استنادی و علمی دارد؛ هم در حوزه علوم تجربی و هم در حوزه علوم انسانی و نیز در باب معرفت و عرفان. البته چنین ورودی به قرآن کریم، با تحلیل و نقد کلمات دیگران دست کم عمری دویستساله میخواهد تا آن را به جایی برساند؛ از اینرو، تنها به
(۸)
اشاره و کنایه، مطالبی که از ناحیه اعاظم ـ که البته به نظر میرسد دارای اشکالات فراوانی است ـ بسنده شده است.