نوار خارج فقه نوار شماره ۱۳۲۷ تاریخ ۱۱ / ۱۲ / ۱۳۸۹
شیوه صحیح تزریق پول در جامعه نوین:
……
در نظرگاه جامعهشناسی اقتصادی و در جامعه نوین هیچگاه به طور مستقیم، پول به دست خود اشخاص داده نمیشود، بلکه پول باید به جامعه تزریق گردد. چنانکه در مدیریت توانمند اقتصادی یک خانواده و شیوه صحیح تربیت فرزندان نیز ابتدا پول در دست فرزند قرار نمیگیرد. برای نمونه مادری که گرفتار است و فرصت کافی برای تهیه وعدههای غذایی با کیفیت و کالری مناسب ندارد، پول در اختیار فرزند خود قرار میدهد و او نیز به طور معمول در مسیر مدرسه به خوردن غذاهای مضری چون ساندویج رو میآورد اضافه بر آنکه چنین شیوهای بر تربیت فرزند اثر نامطلوب گزارده و او تنها پول را میشناسد. حتی ممکن است با این پول در پی انجام کارهای ناشایستی همچون قمار و اعتیاد و…رود چنانکه در گذشته با قرار دادن پول در اختیار فرزندان، آنها به قمار رو میآوردند گرچه اکنون کامپیوتر و رایانه در خانه هر شخص جای آن را گرفته است.
بنابراین سیستم جامعه نوین و شهروندی، سیستم توزیع است آن هم توزیع و تزریق پول در رگ و خون جامعه و کارهای کلان و تولیدی کشور نه به صورت سیستم جامعه بدوی که سیستم ساندویجی و فردرسانی بود.
…..
سیستم جامعه نوین و توزیع سریع و بیدردسر انواع خدمات
(۴۷)
در سیستم جامعه نوین میتوان با سرعت بیشتر، اتلاف وقت کمتر و همچنین بدون عوارض حمل و نقل، ترافیک و خستگیهای آن به انواع نیازمندیها دست یافت. اکنون در جامعه ما با یک تماس تلفنی میتوان تمامی نیازهای خوراکی، پوشاکی و مسکن و غیره را تامین نمود و در کمترین وقت آن را به درب منزل هر شخصی رساند. حتی قبوض آب، برق، تلفن و دیگر امور را میتوان از طریق سامانههای هوشمند کارت بانکها در کمترین زمان و در هر گوشهای از دنیا به راحتی به انجام رسانید…..
وضعیت روستانشینها و رفتگران در جامعه نوین
در جامعه نوین چنانچه سیستم مهندسی و بر اساس عدالت باشد وضعیت روستاها به نسبت شهرها بایستی بسیار مرفهتر و شکیلتر باشد. چراکه آنان بیشتر نیازمند وسیلههای نقلیه، ماشین، اینترنت و خدمات گازرسانی، آب، برق و غیره میباشند. شخصی که میخواهد کشاورزی کند نیازمند آن است که یک سیستم مهندسی داشته باشد و سهم وی نیز همچون شهروندان پرداخته شود تا بتواند با علم روز و در کمترین زمان با وسیله نقلیه خود اعم از تراکتور و ماشین و حتی بسی بالاتر باید گفت با هلیکوپتر خود به هر گوشه زمینِ کشت و کارش برای رسیدگی بهتر به آنجا رسد.
اکنون در کشورهای خارجی زمینهای دشتی و کشاورزی را تا سر زمین آسفالت نمودهاند و از امکانات حمام، ماین؟ و…برخوردار است.
زمانی که من در یکی اوکراین بودم منطقه زیبا و بسیار جالبی را دیدم. آنهادر آن مکان مشغول برداشت سیب زمینی با دستگاه بودند من به شخصی که آنجا بود گفتم میتوانم برای تماشا به سمت آنان بروم گفتند اشکالی ندارد زیرا آنها برای شما حرمت قایل هستند. من با این فرم و شکل خود به جلو رفتم اما سگ آنان حمله نمود ولی صاحب سگ با زدن یک سوت سگ را به عقب کشانید. من دیدم چقدر این سگ باادب و چقدر سگ صاحبشناسی است. سپس به میان آنها رفته و چون زبان آنان روسی بود و زبانشان را نمیدانستم به روانشناسی قیافهها و سر و وضع آنان پرداختم. آنها با اینکه در دهات و بیابان و زمین کشاورزی میزیستند اما انگار پشت میز نشستند و دفترچه ورق میزنند و گویا به عروسی میروند و یا از مراسم عروسی برگشتهاند ولی متاسفانه در مملکت ما وقتی اسم روستا و دهات میآید ناخودآگاه شما به یاد عدهای انسانهای مفلوک و بیچاره یا گلی و خاکی و یا خدای ناکرده انسانهای دقیانوسی، سامورایی، شپشی و عقبمانده میافتید. در صورتی که چنین وضعیتی مناسب جامعه اسلامی نوین نیست و بایستی توزیع عادلانه باشد. سهم و حق روستاییان نیز باید همچون شهرنشینها داده شود و به آنان سوبسید پرداخت گردد. آنها نیز نیازمند امکاناتی همچون آسفالت، جاده، هواپیما، هلیکوپتر، حمام و… میباشند. خدماترسانی باید به گونهای صورت پذیرد که هیچ کشاورزی حق نداشته باشد بدون استحمام از زمین کشاورزی بیرون بیاید و نزد خانوادهاش رود.
(۴۸)
در مناطق شهرداری نیز احداث گرمابه و حمام برای سوفورها و رفتگران ضرورت دارد. همسری که باید با گشودن در و دیدن همسر خود روحی تازه و مسرور یابد، اما با دیدن لباسهای کثیف و گلی همسر خود و با استشمام بوی آشغال، حال او از این وضعیت به هم میخورد و از زندگی سیر میگردد؛ از این روست که ما میگوییم جرم است این اشخاص با چنین سر و وضعی سراغ همسر و فرزندان خود روند.
بنابراین باید هر چه سریعتر به جامعه سیستم بست و به صرف شعار و دل سوزاندن و گریه کردن برای فقرا و بیچارگان بسنده نکرد بلکه سهم و حق آنان را به تمام و کمال پرداخت شود. بنده به واقع به خاطر دین و به خاطر شناخت جامعه خود گاهی خود را به آب و آتش زده و به برخی مکانها میروم تا از چگونگی اوضاع و احوال آنان باخبر شوم در همان سفر و در همان منطقه روستایی به شخصی گفتم شما اگر دامهایتان به فرض این گاو بیمار شود چه میکنید؟ گفت ما دامپزشک و طبیب داریم. گفتم چطور اینجا که چهار گاو بیشتر نیست و در جای دیگر هم شش تا بود گفت منطقه به منطقه طبیب مخصوص خود را دارد و اگر این گاو مریض شود من مسؤول نیستم بلکه طبیب خودش مسوول میباشد و گریبان او را میگیرند من در آنجا به حقیقت طبیب دوار بطبه که در مورد شخص پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) آمده را در این طبیبان دیدم چراکه این طبیب در همان منطقه مخصوص و شعاعی که او را قرار دادند میبایست محل به محل را سر بزند و از دامها رسیدگی کند و بازدهی آن نیز جالب بود و گوسفندان آنان سالی سه بار میزایید. حال آنکه در کشور ما اصلا سه بار زاییدن ممکن نیست……
چرخش اموال عمومی تنها در دست عدهای خاص
چنانکه در مباحث پیشین بیان کردیم خراج، غنایم، اراضی، انفال و همچنین دیگر اموال، املاک و اوقاف اکنون وضعیت نامعلومی در کشور دارد و حتی مقدار اموال و صاحبان آن نامشخص است حال آنکه مدیریت این بخش بیشتر از همه ابواب فقهی ضرورت و اهمیت ویژه خود را میطلبد. در طول این هزار سال از خلفای عرب گرفته تا شاهان عجم همه افرادی بیکفایت، بیعرضه، عیاش، الوات و خوشگذران بودند به طوری که یک خوب هم در بین آنان دیده نمیشود. اکنون نیز قذافی، پادشاه کشور لیبی تمامی اموال و امکانات را برای خود و ایل و تبارش برداشته و دیگر مردم هیچ سهمی از آن ندارند. لیبی، کشوری است که همه ایلیاتیاند ولی قذافی حتی با مردم کشور خود نیز میجنگد و هرچه پول و مال است تنها در خدمت اقوام و فامیل خود قرار میدهد. ما شخصی دیوانهتر از قذافی در دنیا نداریم و گفته شده او قصد بمب ریختن بر سر مردم را دارد البته راست و دروغ آن معلوم نیست ولی دنیای امروزی ما مدرنیته است و هرچه از این فرد دیوانه بگویید بر میآید و ترسم از آن است که آخر به کاری موفق شود.
بنده این ماجرا از خاطرم فراموش نمیشود که شخصی نیز در گذشته میگفت من
(۴۹)
میدانم این آقا اعلم نیست ولی چون همشهریام هست از وی تقلید میکنم. این شخص هم به خاطر همشهریبودنش با فلان آقا از او تقلید میکند و به اعلم رجوع نمیکند.
بنابراین در طول تاریخ همواره شاهد آن بودهایم که منفعتطلبان و جنایتکاران تمامی اموال و خراج را برای خود برداشته، تنها شکم خود و اطرافیانشان را سیر مینمودند و هر گونه صدای اعتراضی را به سرعت خاموش و خفه میکردند. آنان کیسه کیسه زر و سکه بر سر متملقچیان، دلقکان و مزدوران میریختند و کوچکترین اهمیتی به مردم دیگر نمیدادند البته ممکن است گفته شود عمربن عبد العزیز قدری پول و سهم سادات را به درب منزل آنان میفرستاده اما این سیستم اقتصادی نیست که اسلام بیانگر آن است وگرنه افول آن را سبب نمیشد. در فقه ما اقتصاد به هم ریخته و فقهای ما اقتصاد را نمیشناسند. چنانکه اوضاع نابسامان اقتصادی ما در این سی سال گواه آن است. هم اکنون سقوط کشورهای اسلامی دیگر نیز با وجود داشتن ثروتهای کلان و امکانات عظیم بر اثر نداشتن مدیریت اقتصادی است. هنگامی که «التفقه فی الدین و التقدیر المعیشه» در میان نباشد یعنی تفقه به فقه خلاصه گردد و فقه نیز منحصر در عبادات شود و بودجه کشور تنها شکم افرادی خاص را سیر نمایند و بقیه از سر فقر و گرسنگی باید بمیرند آن زمان اسلام سقوط نموده است. افول اسلام وقتی رخ میدهد که اربابان و سردمداران یک ملت تمامی پولها را در بانکهای ویژه خود بلوکه نموده و به دلیل بیکفایتی خود به دست عدهای میسپرند تا از آن نگهداری نمایند و به عبارت دیگر وقتی خراج، انفال، فیء و اراضی عنوه و غیر عنوه چه در مناطق عرب و چه در عجم نفله میشود، اسلام مندرس میگردد.
ایران، بهشت برین و گلستان جهان
ایران، بهشت برین و گلستان جهان است و ذخایر دنیا در آن موجود میباشد. همه سرزمین ایران طلاست. در جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی هنگام برشمردن اصلهای آن بیان کردیم که چنانچه میخواهید از معادن و محتویات زیر زمین آگاهی یابید به قیافههای اشخاصی که سی سال در آن مکان زیستهاند بنگرید زیرا برفرض شخصی که سی سال در مکانی که زیر آن طلا نهفته زندگی کند ضربان قلب و نبض او و وجود وی با دیگر افراد تفاوت دارد و یک روانشناس به خوبی این ویژگیها و تمایزات را در مییابد و درنتیجه پی به زیرخاکی آن میبرد که آیا گنجی در آن پنهان است یا خیر. امروز نیز مردمان این آب و خاک بسیار پرانرژی و پراستعداد هستند و این حاکی از منابع بسیار غنی و نهفته این سرزمین است.
من زمانی که جرج دبلیو بوش رئیسجمهور بود، میگفتم چنانچه دو اتاق شیشهای بسازند و در یکی مرا به مدت یک هفته قرار دهند و در دیگری بوش را، من نسبت به او انرژی بیشتری مصرف مینمایم چون من شبها با هزاران پا به بالا صعود میکنم
(۵۰)
ولی او شب در مزرعهاش سگ میچراند پس چه انرژی میتواند مصرف کند همچنین من به اصطلاح آچار فرانسه منزلمان هم هستم هر کاری بر زمین بماند آن را انجام داده، کارهای گوناگون را تمام میکنم و نمیگذارم چیزی ناتمام بماند گرچه برخی افراد نیز یاری و کمک بسیاری در امور مینمایند و دستشان درد نکند اما جرجبوش از عهده چه کاری بر میآید و چه میخواهد بکند.
بنابراین این که دنیا بر روی بعضی اشخاص یا مناطق کلیک میکند و دست از آن نمیکشد به این دلیل است. کشور ما نیز غرق نعمات است و دنیا آن را رها نمیکند چون میفهمند اینجا چه خبر است و چه سرمایههای هنگفتی در آن وجود دارد. ایران از نظر گاز رتبه دوم جهانی را داراست و با کشورهایی همچون روسیه و آمریکا که خودشان یک جهانند مقایسه میگردد در دیگر منابع طبیعی نیز همچون نفت، اورانیوم، طلا نیز دارای رتبههای جهانی است اما چرا کشور میبایست با وجود این سرمایههای هنگفت باز هم مشکل اقتصادی داشته باشد. بنده سوالی را در گذشته نیز پرسیدم اما کسی پاسخ آن را نگفت گفتم امروز قیمت ایران در میان کشورها به توان چند است چطور یک خانه صد و بیست متری را میتوان قیمتگذاری نمود ایران قبل از انقلاب را نیز باید دید چه قیمتی دارد و اکنون قیمت کشور ایران و جمعیت ایران چقدر است؟ شما در صورت توان ارزشسنجی کشور ایران را پیگیر باشید که قیمت ایران به چند کشور میارزد و بالاتر از آن ارزش مالی آن با سراسر دنیا را محاسبه نمایید.
بانکها؛ قماربازهای رسمی همیشه برنده کشور
پانزده میلیون جمعیت ایرانِ امروز بیشتر از جهان دیروز قیمت دارد، ولی ما بر اثر نداشتن اقتصاد به دنبال مصرفی شدن و اخاذی و قسط و وام بانکی افتادهایم. الان قماربازهای رسمی کشور ما بانکها هستند که هرگز متضرر نمیشوند و تنها سود میبرند. قسطی که از جانب این شخص از بانک گرفته میشود سرنوشت این پول و هزینه آن در انجام کارها نامتعین است از این رو بسیاری ورشکست میگردند اما در این میان بانک به تنهایی سود خود را میبرد. در گذشته قماربازها نیز همینطور بودند چون تلکهگیر تمامی پولها را از آن خود میکرد و جفت قماربازها میباختند. وقتی قاپ به این سمت میانداخت قمارباز تلکهگیر پول خود را میگرفت، دوباره قاپ به سمت دیگر روانه میشد و او از طرف مقابل هم پول میگرفت و آنها باخته بودند اما قمارباز ترکه تا سر ظهر پولها به دست او بود و بدین ترتیب برنده میدان بود.
شیوه کاری این قماربازها با بانکهای امروزی یکی است که در هر صورت سود و منفعت فقط ویژه بانک است.
سکههای تبلیغاتی و جایزههای میلیونی رسانهها و تلویزیون
من اکنون از مشکلات اقتصادی روز ایران سخن میگویم . من به طور منصفانه عرض میکنم گاهی در رسانهها تبلیغ میشود که ما خروارها سکه جایزه میدهیم، دو هزار مکه و کربلا و سفرهای زیارتی میفرستیم یا ده ماشین الگانس و هزاران جایزه دیگر داریم، چنین تبلیغاتی از دو حال خارج نیست یا راست است یا دروغ اگر میگویید راست است پس سود شما راست و درست است اما برای چه این قدر گرفتهاید؟ و این چه قماری است که این قدر نامردی در آن است؟ کسی که جویای علت است درمییابد که ما امروز سرمایه و امکانات عظیمی داریم اما اقتصاد نداریم و اقتصاد غیر از سرمایه است.
اقتصاد ضعیف ایران معلول فقدان اقتصاددان ماهر و حکیم
کشور ایران با وجود ارزش مالی و سرمایههای بسیار عظیم خود از حیث اقتصادی با مشکلات عدیدهای دست و پنچه نرم میکند و اقتصاد آن زیر صفر است. این معضل بزرگ ناشی از دولت، نظام، انقلاب و یا فلان ارگان و گروه نیست که برخی آن را به این امور منتسب مینمایند بلکه به تعبیر همان حدیث شریف گرانقدر که فرمود الکمال کل الکمال التفقه فی الدین و التقدیر المعیشه؛ مشکل را باید در فقه کنونی به تماشا نشست که در آن اقتصادی وجودی ندارد افزون بر آنکه واکاوی و شناخت گزارههای فقهی-اقتصادی در دین نیازمند اقتصاددان است. ممکن است شخصی ادیب باشد و فاقد استعداد شعرگویی باشد اما چنین شخصی با آنکه از سرمایه و استعداد شعرسرایی بینصیب است بهخوبی میتواند به ویراستاری اشعار و بازگویی اشکالات شعری بپردازد؛ چنانکه شخصی ممکن است سرمایه و پول نداشته باشد ولی استاد اقتصاد است و زیر و بم چالشهای اقتصادی را به خوبی میشناسد؛ اکنون وظیفه ما نیز در جایگاه حوزه و طلاب علوم دینی شناخت اقتصاد و آگاهی بر مسایل ریز و درشت آن است و میبایست در پرورش و تربیت و تعلیم اساتید اقتصاد تلاش داشت نه آنکه مانند برخی در پی کسب سرمایه بود به گمان اینکه با فراهم آوردن و جمعآوری پول و هزینه آن در چاپ کتابهای قرآنی و غیره میتوان به دین کمک نمود. هیچ فقیر و مستمندی راضی نیست شما نان او را بریده و به جای آن، قرآن کریم و یا به اسم خود کتابهای دیگر را چاپ نمایید. زیرا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. چنین شخصی میگوید: خدا شما را نیامرزد، من وقتی گرسنه و نیازمند نان شب خود هستم شما چگونه میخواهید برای من کار فرهنگی انجام دهید به جای کار فرهنگی نان من و حق همسر و فرزندانم را بدهید تا درد فقر و رنج گرسنگی را نکشیم و کار فرهنگی را به افراد سیر بسپرید.
ولی وقتی فقه ما اقتصاد ندارد چگونه میتوان انتظار حل مشکلات اقتصادی را داشت و یا فقر را میشود ریشهکن نمود. امروز به جای اشکالگیری از دولت و نظام و مردم و یا سیاسیون باید در رفع مشکلات فقهی و دینی خود بکوشیم. چراکه مردم ما افرادی بدی نیستند مگر غیر از این است که مردم همین اخوی و ابوی ما هستند
(۵۲)
حتی اگر اوباش و اراذل هم باشند باز همین فرزندان خود ما میباشند. پس نگوییم مردم یا فلان دسته یا دولت و نظام بد است مشکل از اقتصاد ماست ولی متاسفانه بین یکدیگر کدورت ایجاد میکنیم و بر سر همدیگر کوبیده و با هم به جنگ و جدال میپردازیم. زمانی که بنی صدر شلوغ میکرد و شهید بهشتی هم خیلی بد و بیراه میگفت در آن ایام من در خیابان چهارمردان سوار یک تاکسی شدم و جلو نشستم. خانمی هم عقب نشسته بود و مرتب به آخوندها فحش میداد او طرفدار بنیصدر بود و حالا که چشمش به من خورده بود هرچه میتوانست بر زبان میآورد من سرم را به طرف آن خانم برگرداندم و سلام کردم سپس خیلی شیرین به وی گفتم خانم، دست شما درد نکند که فحش میدهید، خوب کاری میکنید عبادت میکنید خدا ان شاء الله به شما اجر هم عطا کند که فحش میدهید ولی ما از کجا آمدهایم ما نه از سقف هوا افتادهایم و نه همچون قارچ از زمین سر در آوردیم بلکه از کت شماها افتادهایم امثال شما بد بودید که ما بد شدیم پدر و مادرهای ما بد بودند که بد شدیم و همین خود شما بد بودی که من بد شدم مگر من از کجا آمدم. دو مردی دیگری هم که در ماشین سوار بودند گفتند حاج خانم راست میگوید. چون آنقدر شیرین و قشنگ حرف زدم که شمر هم اگر آنجا بود میگفت راست میگوید. مقصودم اینکه مردم همین خواهر و برادرهای ما هستند و نگوییم مشکل از مردم است یا مشکل از کمبود سرمایه و نداشتن امکانات است، مردم ما بد نیستند و امکانات کشور نیز انبوه است مشکل تنها بر سر اقتصاد کشور ماست که کپک زده است. …
وضعیت اقتصادی طلاب
زمان مرحوم آقای بروجردی، وضعیت اقتصادی طلاب به گونهای شد که ایشان از سر ناچاری به شاگردان خود گفتند دستان ما تهی است و بیش از این از ما کاری بر نمیآید. پس به منبر بروید و روضه بخوانید تا مردم به شما پولی یا مالی بدهند و از این طریق بلکه بتوانید خرج خانواده خود را تأمین کنید. در آن روزگار گاه سه خانوار طلبه در یک اتاق زندگی میکرد البته اسکان دو خانوار در یک اتاق بسی راحتتر و آسانتر بود چون با زدن یک پرده وسط اتاق سه در چهار میتوان یک خانواده را در یک طرف جا داد و خانواده دوم را در سوی دیگر اما باز هم چگونه میتوانستند زن و شوهر و فرزندان در این محیط بسیار کوچک و با این شیوه زندگی نمایند. گرچه من خودم این گونه زندگی نکردم ولی این نوع زندگی را دیدهام که طلبهها توانایی گرفتن یک اتاق را نداشتند از این رو با هم شریک شده و یک اتاق را نصف میکردند اما از سیر تا پیاز زندگی یکدیگر خبر داشتند به طور معمول انسان از زندگی دیوار به دیوار نیز خبردار میگردد چه رسد به زندگی پرده به پرده که اگر سرفه هم میکردند طرف مقابل متوجه میشد. با مشاهده چنین اوضاع نابسمان و وحشتناکی بود که طلبهها را برای روضهخوانی در دهاتها و دیگر مناطق روانه نمودند. اما چرا پس از انقلاب عظیم اسلامی که بازتاب جهانی داشت باز هم ما به
(۵۳)
همان شیوه زندگی میکنیم و امروز هم فقیرترین مردم کشور، ما هستیم. طلبهای که با نان مصرفی زندگی میکند و مدت زمان طولانی میبایست در صف بایستد تا ماهیانه دویست یا صد تومان شهریه بگیرد و سپس با هزاران زور و زحمت هم اجارهخانه و خرج زندگی را بدهد و هم هزینه تحصیلی خود و فرزندانش را بپردازد چگونه میتواند انصراف ذهنی داشته باشد و با خیال آسوده مطالعه و تحقیق کند و یا کار علمی ارایه دهد. البته بحث آخوندها از طلبهها جداست و وضعیت اقتصادی آنان با طلبهها بسیار متفاوت است و نباید آن را با این مخلوط کرد.
ما چنانچه بخواهیم ولی امر مسلمین و مرجع تقلید، درون حوزههای علمیه پرورش دهیم باید درس آزادگی و شیوه جوانمردی و آقایی را به آنان بیاموزیم. نباید شرایط به گونهای باشد که بتوان به دو طریق جمعیت کثیری از طلاب را گرد هم آورد و این بسیار خطرناک و هشداردهنده است: نخست از طریق پول و دیگری از راه ترس در حالی که حتی اگر خون ما را بریزند نباید ترسو و بزدل باشیم و اکل میته و مصرفی گردیم.
اگر به دیده انصاف بنگریم میبینیم این دردمندیها و مشکلات به سبب آن است که ما سرمایه و ثروت را در دست داریم اما متاسفانه آگاهی از علم اقتصاد و مدیریت اقتصادی نداریم. چند سال پیش عدهای زرنگ و کلاهبردار سراغ طلبهها آمدند و ده میلیارد، ده میلیارد، طلبهها را تیغ زدند و رفتند. این طلبه صد تومان شهریه میگیرد و وقتی به او گفته میشود چگونه دو میلیون پول به این اشخاص دادی قسم میخورد و میگوید به ناچار یک میلیون و نیم وام گرفتم و به آنها دادم تا چهل تومان سود بگیرم به این صورت که بیست تومان آن برای بازپرداخت قسط باشد و بیست تومان دیگر هم کمک حال زندگی باشد و خرج خانواه تامین شود. همچنین شخص دیگری نیز چند سال گذشته میگفت حاجی خیلی متشخص و معتبری وجود دارد که هفتاد درصد سود میدهد شما که چنین وضعی دارید مقداری پول از رفقایتان قرض کنید تا به این شخص بدهیم بلکه با سود آن کارها اداره گردد. آن پول را هم در آینده پرداخت میکنیم.
به وی گفتم: پدرجان من اقتصاد خواندهام در این مملکت چیزی هفتاد درصد سوددهی ندارد و پایان خوشی ندارد. گفت نه والله من خودم اکنون سود را میگیرم اما سرانجام آن بندهخدا سرمایهاش را حساب کرد و این قدر بدهکار شد که بدهد. یعنی در نهایت معلوم شد این افرادی که با کسبه بازار روبرو میشدند و به آنها پول میدادند خود آن کسبه بازار هم ـ که البته افرادی خوب و موجهی بودند ـ کارهای نیستند بلکه مباشرند و افراد اصلی و عمدهدار، اشخاص دیگری بودند که بیرون از بازار ریاست کارها را بر عهده داشتند اما تمامی پولها را بالا کشیده، خوردند و رفتند. من به آن شخص گفتم این گونه میخواستی دست ما را در حنا بگذاری، هفتاد درصد سوددهی دروغ است و با هفتاد درصد به هیچ وجه نمیتوان در این
(۵۴)
کشور کاسبی کرد حتی پول و خون را هم نمیشود با این اوصاف فروخت. گرچه میتوان دینفروشی کرد و به طور صددرصد و بلکه دویست درصد هم میشود دین را فروخت. پس از دین صحبت نکنید ولی فروش خون و کلیه و دیگر اسباب هیچگاه چنین سودی ندارد. دریافت این امور زمانی حاصل میشود که بتوان بر علم اقتصاد اشراف و آگاهی پیدا کرد وگرنه تمام سرمایه و ثروت خود را همواره بر باد فنا میدهیم.
(۵۵)