جلسه سوم: جایگاه کتاب و سنت در شناخت اسمای الهی

 

کتاب و سنت در شناخت اسمای الهی، از جایگاه بسیار ویژه و عمیقی برخوردار است؛ ازاین‌رو،همیشه باید مورد توجه قرار بگیرد. امّا ادراک مسائل کتاب و سنت، آن‌گونه که برخی گمان می‌کنند، ساده و آسان نیست. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آن‌دو را به ثقل و سنگینی توصیف می‌کند؛ پس به آسانی قابل وصول نمی‌باشند. از طرفی، انسان در استفاده از اسمای الهی، به این دو اصل بسیار مهمّ ـ یعنی کتاب و سنت ـ نیازمند است.

افراد مبتدی و متوسط، برای فهم قرآن به کتاب‌های ادبی و روایات و همچنین به تفاسیر موجود مراجعه می‌کنند؛ امّا آیا برای هر یک از آیات قرآن، روایات دسته‌بندی شده‌ای به‌دستمان رسیده است؟ آیا مانعون با تنگ کردن عرصه بر معصومین علیهم‌السلام فرصت و مجالی برای تبیین قرآن باقی گذاشتند؟! به همین دلیل، بسیاری از مطالب قرآنی از یاری کردن معصومین محجوب می‌ماند و به فعلیت نمی‌رسد. اهل خبره در مراجعات عمومی جای معصومین علیهم‌السلام نشستند. عصمت معصومین کارگشا بود؛ ولی اهل خبره تنها برای مبتدیان و افرد متوسط جامعه مفید بودند؛ اما برای کسانی که خودشان اهل نهایت بوده و صاحب نظرند، چنین خاصیتی نداشتند. امروز سنت نیز به اندازه عترت، در غیبت است. اهل بیت عترت علیهم‌السلام ، مجال بیان کردن بسیاری از مسائل را پیدا نکردند؛ از این رو، تفسیر و بیان در زمان‌های بعد از معصوم، به‌دست اهل خبره افتاد.

رأی و نظر یک خبره، با این‌که محترم است، ولی برای خبره دیگر حجّت نیست؛ بلکه نظر ایشان فقط برای افراد مبتدی و متوسط، که از او تقلید می‌کنند، حائز اهمیت است. امروز در بسیاری از امور باطنی،

۱- می‌گویند اگر به مدینه برگردیم، قطعاً کسی‌که عزتمندتر است، زبون‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند ؛ در حالی‌که عزت از آن خدا و از آنِ پیامبر او و از آنِ مؤمنان است؛ لیکن این دورویان نمی‌دانند.

۲- و نامهای نیکو به خدا اختصاص دارد. پس او را با آنها بخوانید. اعراف / ۱۸۰٫

(۱۵)

ربوبی، غیبی و اسمایی قرآن، بیانی از سوی سنّت یافت نمی‌شود. اگر سنّت در مسئله‌ای یافت شود، به دیده منّت گذاشته و آن را می‌پذیریم؛ امّا در اموری که بیانی از سنّت به ما نرسیده است، چه باید کرد؟! امروز همان‌گونه که حضرت حجت از نظرها غایب است، کلام ایشان نیز از گوش‌ها غایب است. غیبت وجودی، غیبت کلامی را به دنبال داشته است. در برخی امور، ما مانده‌ایم و کتاب خدا. آیا می‌توان از قرآن بهره برد؟ یا به خاطر این‌که سنت در میان نیست، قرآن را نیز باید کنار گذاشت؟!

انسان می‌تواند با انس و الفت به قرآن کریم و استمداد از امام زمان علیه‌السلام ، به وصول برسد. به مقدار حضور مقامی، می‌تواند به حضور کلامی آن حضرت دست یابد، تا به این ترتیب، سنت برای او فعلیت پیدا کند.

اگر گفته می‌شود: «ببینیم قرآن در این مورد چه می‌گوید؟» برای این است که در بسیاری از امور، مدارک وجود ندارد و تنها باید از متن قرآن کریم استنباط نمود. کسی که به دنبال مسائل ربوبی، اسمای الهی و امور غیبی است، نیازمند استمدادهای فراوان از خود قرآن کریم است. در بسیاری از امور، تنها ثقل بالفعل، قرآن کریم است. شیاطین و اجانب نگذاشتند معصومین کارشان را پیش ببرند؛ تا جایی که فرمودند: «سلونی قبل أن تفقدونی»(۱) ولی آن‌ها چه پرسیدند؟! چه استفاده‌ای از عصمت معصومین کردند؟! شیاطین کاری کردند که بود و نبود حکومت برای آن بزرگواران فرقی به حال مردم نکند و استفاده چندانی از حضور معصومین نبرند. غربت ائمه معصومین علیهم‌السلام باعث شد که مسلمانان، بسیاری از حقائق را از دست دادند. کتاب و سنت در همه چیز حضور ندارند. آری، درست است که کتاب حضور دارد، امّا نگذاشتند سنّت حضور پیدا کند. خلیفه دوّم گفت: «حسبنا کتاب اللّه»(۲). امیرالمومنین علیه‌السلام کلام او را رد نفرمود. با او همان‌گونه که باکسانی که «لا حکم الا لله» گفتند، برخورد کرد: «کلمة حق یراد بها الباطل»(۳). آیا او که می‌گوید: «قرآن برای ما کافی است» می‌تواند قرآن را بفهمد و از آن بهره ببرد؟! این در حالی است که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قرآن را در کنار عترت، ثقل و سنگین معرفی کرده است.

افراد مبتدی و متوسط در فهمیدن قرآن، از اهل‌خبره و کتب تفسیری بهره می‌گیرند؛ ولی آنهایی که در سطوح عالی قدم برمی‌دارند، اگر قرآن را بخوانند، بیشتر و بهتر می‌فهمند و نیازی به پیگیری نظرات دیگران ندارند. قرآن، معلّم و مربّی کامل برای انسان بوده و او را تعلیم داده و تربیت می‌کند. هر انسانی به اندازه انس، الفت و قرب ولایی‌اش، قرآن را می‌فهمد. ولایت، یکی از ابواب سه‌گانه بسیار با عظمت است که فهمیدن قرآن بدون آن، امکان‌پذیر نیست. آن‌کس که قرب ولایی دارد، قرآن را می‌فهمد و از آن بهره‌ها می‌برد. کسی که از ولایت دور است، بهره چندانی در فهم قرآن ندارد. خواه در زمان حضور معصوم باشد و یا در زمان غیبت. مباحث اسما، شامل عمده مباحث ربوبی و غیبی است و مانند باب ولایت از مسائل بسیار عالی و نهایی است. از مسائل ابتدایی و متوسط نیست که در آن، از نظر این و آن تبعیت شود؛ از این‌رو، در این باب، کلام دیگران فایده‌ای به حال ما نمی‌بخشد. از طرفی، سنّت نیز در

۱- ابن عساکر / تاریخ مدینة دمشق / ج ۴۲ / ص ۳۹۷٫

۲- ابی عبد الرحمن احمد بن شعیب نسائی / السنن الکبری / ج ۳ / ص ۴۳۴٫

۳- حرف حقّی است که اراده باطل از آن می‌شود. ابن حجر العسقلانی / فتح‌الباری / ج ۱۲ / ص ۲۵۱٫ و ابوجعفر الاسکافی / المعیار و الموازنة / ص ۱۷۰٫

(۱۶)

همه‌جا وجود ندارد. سنّت و تراث روایی‌ای که به‌دست ما رسیده است، چه‌مقدار به أسماءلله پرداخته است؟ قرآن کریم چه تعداد از اسمای الهی را با خود آورده است؟ روایات و قرآن در باب اسما چه برخوردی با یک‌دیگر دارند؟ در باب اسما، دو ثقل قرآن و سنّت، چه‌قدر متفاوت به‌نظر می‌رسند!؟

قرائت و انشا در قرآن کریم و در اسمای الهی متفاوت است. در بخش قرائت قرآن ـ که نخستین مرحله ورود به قرآن است ـ اذن عام وجود دارد. به سفارش آیات متعدّد قرآن کریم و آیه شریفه «فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ»(۱) همه می‌توانند به قرائت قرآن به روش اِخبار بپردازند.

کسی که در قرائتش از حق‌تعالی مدد می‌جوید و با توجّه نمودن به قرآن کریم، همنشین آن می‌گردد، از آثار این استمداد و توجّه بهره می‌برد؛ گرچه ممکن است سواد چندانی نداشته باشد و در حین خواندن قرآن، معانی آیات را نداند. آری! توجّه به قرآن و قرائت آن دو چیز جدا از هم‌اند که می‌توانند در کنار هم قرار بگیرند. هرگاه قرآن خوانده شود، لازم است انسان به آن گوش فرا دهد: «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآَنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ»(۲).

این کلام که «من معنای قرآن را نمی‌فهمم، پس خواندن یا استماع آن برایم فایده‌ای ندارد» نادرست بوده و باعث می‌شود تا بسیاری از افراد که معنای قرآن را نمی‌دانند، قرائت قرآن را کنار گذاشته و در نتیجه، از قرآن دور شوند؛ در حالی که قرائت قرآن، خودش موضوعیت دارد و کمترین چیز در باب قرآن، همان قرائت است. حال تفاوتی نمی‌کند که انسان، خود به قرائت مشغول شود، یا دیگری بخواند و او گوش فرا دهد.

ندانستن معنا، گرچه موجب بی‌بهره شدن از معنای آیه می‌شود و نام قرائت به معنای کلمه را ندارد، ولی توجّهی که منعطف به قرآن می‌شود، اثر می‌بخشد.

آیاتی مانند «وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ»(۳)؛ «إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کلُّ شَیءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ. وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآَنَ فَمَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ»(۴)؛ «فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ»(۵)؛ «وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآَنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا لَعَلَّکمْ تُرْحَمُونَ»(۶)

و آیات دیگری که در این زمینه وجود دارد، همه در بیان ترغیب و اذن عام نسبت به قرائت و توجّه نمودن به قرآن کریم می‌باشد.

شایسته است عالمان دینی همواره متذکر قرآن بوده و بدین جهت، همیشه نسخه‌ای از آن را به همراه داشته باشند و هیچ‌گاه از قرآن غافل نشوند.حتی انسان‌های بی سواد، نابینا و ناشنوا نیز چنان‌چه قرآن را به‌دست بگیرند و یا در تاقچه منزل گذاشته و به آن توجه نمایند، می‌توانند از آثار و برکات قرآن بهره‌مند شوند؛ زیرا نام و عنوان قرآن، انسان را به توجّه و یاد قرآن می‌کشاند و از غفلت نسبت به آن

۱- هر چه از قرآن میسر شد، قرائت کنید. مزّمّل / ۲۰٫

۲- و چون قرآن خوانده شود، گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید. امید که بر شما رحمت آید. اعراف / ۲۰۴٫

۳- قمر / ۲۲٫

۴- من مامورم که تنها پروردگار این شهر را، ـ که آن را مقدس شمرده و هر چیزی از آنِ اوست ـ عبادت کنم و مامورم که از مسلمانان باشم ؛ و اینکه قرآن را تلاوت کنم پس هر که راه یابد تنها به سود خود راه یافته است و هر که گمراه شود بگو من فقط از هشداردهندگانم نمل / ۹۱ – ۹۲٫

۵- هر چه از قرآن میسر شد، قرائت کنید. مزّمّل / ۲۰٫

۶- و چون قرآن خوانده شود گوش بدان فرا دارید و خاموش مانید امید که بر شما رحمت آید.

(۱۷)

می‌رهاند و او را از قرآن بهره‌مند می‌سازد.از این‌رو، محال است کسی مدّعی باشد که از قرآن استفاده نمی‌کند: «وَلَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآَنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ»(۱).

این سفره الهی، از طرفی آن‌قدر گسترده است که احدی از خوان گسترده‌اش بی‌بهره نمی‌شود و از طرف دیگر، آن‌قدر با عظمت است که می‌فرماید: «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآَنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعا مُتَصَدِّعا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْک الاْءَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکرُونَ»(۲) به طوری که گاه انسان نیز توان استفاده را ندارد؛ از این‌رو باب تدبّر در قرآن باز می‌شود. انسان با تدبر در قرآن می‌فهمد که ممکن نیست به موقعیتی برسد که به آن بسنده کند. امر یا اذن در قرائت قرآن و خواندن اسمای حسنی الهی، در باب اِخبار است و به عدد، مکان، زمان، دستور و اجازه، مشروط نشده است و اگر کسی در مقاماتش به اعلا علیین نیز برسد، از قرائت قرآن بی‌نیاز نیست. خواندن دعای جوشن کبیر به صورت اِخبار، برای همگان مفید است.

باب انشا، باب ایجاد است. باب ایجاد، نیازمند قصد ایجادی است. در باب انشا، اذن و اجازه خاص، عدد و وقت، مربّی و مرشد، شرط است. در باب ذکر انشایی، جوشن کبیر و جوشن صغیر از ابتدا تا به انتها خوانده نمی‌شود. اسم خاصی که مناسب با فرد است، تحت نظر مربّی و استاد به فرد تجویز می‌شود، تا با عدد خاص در زمان خاص،به آن بپردازد. اگر کسی به اشتباه اسم نامناسبی را، به روش انشا شروع نماید، با مشکلات و خطرات روبه‌رو می‌شود. عمل به بسیاری از ختوماتی که در کتاب‌ها نوشته شده است، ممکن است علاوه بر نداشتن نتایج مفید، مضرّاتی را نیز به همراه داشته باشد. عمل‌کننده به این ختومات، مانند کسی است که در بخش بایگانی بیمارستان‌ها به دنبال نسخه‌های بایگانی شده می‌گردد و برای بهبودی وضعیت خویش، یکی از آن نسخه‌ها را برمی‌گزیند، دارویش را از داروخانه تهیه کرده و از آن استفاده می‌کند؛ غافل از این‌که این قرص‌ها و آمپول‌ها، زمان، تعداد و مقدار مصرف آن، آن‌وقت مفید خواهد بود که به تناسب شخص بیمار، از سوی پزشک متخصص تجویز شود؛ نه برای کسی که از گرد راه رسیده و به دنبال درمان است.

در باب انشا، اذن و دستور نیاز است. شخص باید اسمِ خودش را و مربّی خودش را بیابد. هر فردی از افراد، یک مربّی اسمی دارد و در تحت تدبیر آن اسم هدایت می‌شود. باید با ویژگی‌هایی که خودش دارد و اصول و قواعدی که در اسما وجود دارد، اسم مناسب خویش را همانند برخی عوام که در آسمان به دنبال ستاره خودشان می‌گردند، ستاره خودش را در اسما پیدا کند. اسما، مدبّرات انسانند. انسان باید اسمِ مدبّر خویش را پیدا بکند و در تحت تربیت آن‌اسم، اسمای الهی را دنبال نماید.

این پیچیدگی، همه در باب انشا است؛ وگرنه در باب اِخبار، انسان مجاز است که جوشن کبیر، جوشن صغیر، مأثورات دیگر و قرآن کریم را هرقدر که دوست می‌دارد، بخواند و پیش برود.

مطالب مرتبط