معمولا انسان بر اساس افکارش زندگی میکند و اگر افکار صحیح وارد زندگی انسان بشود، تغییرات مهمی رخ میدهد و زندگیاش دگرگون میشود.
عالمی را میشناختم که دچار شکستگی پا شده بود. من به او توصیه کردم مقداری گوشت و قلم گوسفند تهیه کند و بخورد تا بهبود پیدا کند. او مخالفت کرد و گفت درآمد ما از طریق شهریه طلاب تهیه میشود که اندک است و کفاف زندگی ما را نمیدهد. ضمن اینکه اگر گوشتی تهیه کنم و بخورم، خانوادهام با خودشان فکر میکنند که پدر ما ناجوانمرد و خودخواه است، خودش گوشت و قلم گوسفند میخورد و ما آبگوشت و با این وصف، بیماری بهتر از سلامتی است. گفتم متأسفانه تو فرزندانت را به خوبی تربیت نکردهای و باید نگاهت را تغییر بدهی. باید خطاب به فرزندانت بگویی من گوشت و قلم گوسفند میخورم تا بهبود پیدا کنم و شما از نعمت یک پدر سالم محروم نشوید و چنین نگاهی، عین معرفت است که اگر انسان از آن برخوردار باشد و در زندگیاش صداقت داشته باشد، دستخوش تغییر میشود و وضعیتش بسامان میشود. من یخچالی جدا از یخچال خانوادهام دارم که پر و پیمان است و وضعیتی بهتر از یخچال خانواده دارد. گاهی یک کیلو گوشت تهیه میکنم که برای مصرف یک ماه من کافی است. اگر هم گوشت بیشتری موجود باشد، به سرعت مصرف میشود و تمام میشود. در زمان قدیم، وضعیت خورد و خوراک چنین نبود و ما برای رفع گرسنگی، سختی میکشیدیم. عالمانی مانند مرحوم آقای الهی، مرحوم آقای شعرانی و مرحوم علامه طباطبایی را به یاد میآورم که به دلیل ضعف جسمی، دچار رعشه بودند و رعشه مانع بسیاری از کارهای مفید آنان بود. ما زحمت زیادی برای درسخواندن و مطالعه و تحقیق کشیدیم و اگر نتوانیم از این تلاشها در راه خدمت به دین و جامعه استفاده کنیم، عمرمان هدر میرود. به همین دلیل به سلامتی و قوت جسمیام اهمیت میدهم تا در آینده، بابت ضعف جسمی و بیماری و رعشه، وبال دیگران نشوم. اگر انسان غذا بخورد، اما نیتش خداوند باشد و هدفش خدمت باشد، بسیار عالی است. اگر کسی مرغ بریان میخورد و نیتش صادقانه است و قصد قربت دارد، ایرادی ندارد؛ اما این قصد قربت در هنگام خوردن غذایی معمولی مانند نان و ماست هم باید وجود داشته باشد. در غیر این صورت، شائبه دروغگویی و حقهبازی میرود. انسان میتواند از وضعیت مالی و رفاهی خوبی در زندگیاش برخوردار باشد و بابت این رفاه، قصد قربت داشته باشد و خدا را در نظر بگیرد.
بگذارید از شما بگذرم و شرح حال خودم را بیان کنم. گاهی وقتها احساس خستگی میکنم و در طول شبانهروز فقط دهدقیقه میخوابم و استراحت میکنم و خلاصه اوضاع روحی و فکریام درهم و برهم است. بعضیها با دیدن احوالات من، برایم دلسوزی میکنند که حاجآقا خوب است برای استراحت به استخر برویم. روزی وارد سالن استخر شدم، اما شنا نکردم؛ زیرا از برهنهشدن حیا میکردم و فکر کردم کار مناسبی نیست. از طرفی اطرافیان اصرار میکردند که کار زیاد، اذیتتان میکند و باید حتما استراحت کنید، به همین دلیل، وانی پانصدهزار تومانی تهیه کردم و آن را در پشت بام خانه قرار دادم. پارچهای برزنت روی وان کشیدم تا آب خاکآلود و اسراف نشود و نیز تا آفتاب نخورد و مشمس نشود و کراهتش برطرف بشود. خلاصه اینکه دریایی شخصی ساختم و اگر اعتراض میکردند، میگفتم من از دریای شخصیام استفاده میکنم. البته هزینه آن را از شخصی گرفتم! باید عقل و خرد را به کار انداخت و از حماقت و نادانی در اعمال و کارها پرهیز کرد. میتوان دریا ساخت، در حالی که قصد قربت میکنیم و ممکن است نان خشک بخوریم، اما نیتمان سالوس و ریا باشد. نیت ما هم برای خرید این وان، رضایت خدا بود که بهبه ما در این زمینه بسیار حرفهای هستیم. اگر مثلا جنگی رخ داد و پای جان به میان آمد، چنانچه قصد قربت شما ممکن شد، پس بارک الله! صداقت شما معلوم است؛ اما اگر قصد قربتتان یک طرفه و در جهت رفاه و آسایشتان است، دارای مشکل هستید. این همان معرفت نفس است. مرحوم علامه طباطبایی بعد از اینکه دچار رعشه در بدن شد، نمیتوانست کار مفیدی انجام بدهد؛ آن هم در آن زمانی که فصل کار و تحقیق بود. بهتر است عالم دینی خود را متعلق به مردم بداند و از سلامتیاش مراقبت کند تا از خدمت به دین و جامعه محروم نشود. در باب معرفت نفس، انسان باید راه میانه را در پیش بگیرد؛ نه خود را به دیوانگی بزند و از عقل و خردورزی کناره بگیرد و نه مانند عافیتطلبها در رفاهطلبی افراط کند.