منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)
فصل پانزدهم :
علم تعبیر رؤیا
درآمد
رؤیا پدیدهای است که برای عموم افراد شناخته شده است و هر کسی از آن تجربهای وجدانی دارد. رؤیا، ظهوری از جلوهٔ روح و جسم و روان و تن آدمی است که در خواب به خود صورت میدهد و انسان آن را بهخوبی مییابد؛ خواه آن امر دارای جهات مادی یا فراتر از ماده و امور معنوی باشد و خواه دارای جهات منفی باشد. خواب و رؤیا امری عقلی و وجدانی است و یافتههای تجربی و روش استقرایی نمیتواند بهطور کامل واقعیت خواب را بشناسد؛ زیرا رؤیا که از حقایق و تعینات نفس میباشد، با معیارهای مادهٔ متراکم و آثار آن شناخته نمیگردد.
همچنین نیازمندی رؤیا و نمادهای آن به تعبیر را همه میدانند. آنچه در رؤیا حایز اهمیت است مراجعه به رؤیاگزار توانمندی است که زبان رؤیا را بداند و بتواند نشانهها و نمادهای آن را تعبیر کند. این توانمندی تابع اموری است که صداقت و پاکی و صفای باطن در صدر آن میباشد. تعبیر رؤیا دانشی موهبتی به اولیای الهی است. تعبیر با آنکه دانشی موهبتی است، تعلیمات مدرسی و آکادمیک آن را جلا میبخشد و شکوفایی آن را موجب میشود.
زبان رؤیا که از غیب و باطن میگوید و محتوای آن، خلقی و خیالانگیز است و به سبب دخالت خیال به تعبیر و تأویل نیاز دارد. تعبیر رؤیا دانشی است که خاستگاه و ضرورت آن، مقام یادشده است. بعضی از صورتهایی که در خیال نقش میخورد، صورت اموری است که در حالت خواب یا بیداری و در خلسه عارض میگردد. برای نمونه اگر کسی در خواب شیر نوشیدنی دید، به علم میرسد و چنانچه شیر بیشه دید، گرفتار ظالم میگردد؛ یعنی شیر نوشیدنی صورت علم و شیر بیشه صورت سلطان است. آنچه از امور غیبی در خیال نقش میبندد به تعبیر نیاز دارد، چون قوهٔ خیال، صورت یا حالت یا چیزی شبیه آن را برای انسان حکایت میکند و نه خود آن را. معبِّر و رؤیاگزار کسی است که این توانمندی را در خود داشته باشد تا خود را از این صورتهای خیالی به معانی نمادها برساند.
مهمترین منبع شناخت علم تعبیر و قواعد آن، قرآنکریم میباشد. سورهٔ مبارک یوسف در این زمینه دارای ویژگی است؛ هرچند تمامی واژههای قرآنکریم زبان نمادین تعبیر را همچون زبان نمادین استخاره در خود دارد. از شش مورد رؤیا، چهار مورد آن در سورهٔ یوسف آمده است. این سوره تقسیمبندی رؤیاها، انواع تعبیر و صفات رؤیاگزار حقیقی را تبیین مینماید. همچنین هم خواب حضرت یوسف و تعبیر جناب یعقوب را میآورد و هم تعبیرهایی که حضرت یوسف در زندان از خواب دو زندانی و نیز از خواب فرمانروای مصر داشته است.
نیاز به خواب
یکی از اوصاف نفس، خوابیدن آن است. خواب، وصف نفس و امری خلقی است و هر پدیدهای که حیات نفسانی داشته باشد، به خواب نیاز دارد؛ برخلاف حق که چنین صفتی ندارد و پدیدههای تمام مجرد نیز ظهور و بروز و قبض و بسط را دارا میباشند.
خواب امری مربوط به باطن است. توجه قوای بدنی و نیروهای مزاجی و نفسی اگر به حواس ظاهر معطوف شود و ظاهر بر آن چیره شود، بیداری بدن محقق میشود و چنانچه از حواس ظاهر رو بگرداند و از آن منصرف شود، نفس به باطن خود رو میآورد و خواب تحقق مییابد.
خواب که مقهور عوامل طبیعی و مزاجی است، قابل کنترل و مدیریت و ارادیشدن میباشد و کیفیت رؤیا نیز به حسب میزان نفوذی که اراده بر آن دارد، تغییر میکند. بنابراین خواب، ارسال ظاهر است که جایگزین امساک باطن میشود و مرگ امساک پایدار است.
بیداری نیز وصف نفس است. هنگامی که قوای بدنی و نیروهای مزاجی و نفسی در انسان و حیوان و دیگر پدیدههایی که خواب دارند، به حواس ظاهر توجه پیدا میکند و بر ظاهر چیره میشود، بیداری بدن محقق میشود و آنگاه که این عوامل به علل گوناگونی از حواس ظاهر رو میگرداند و از آن انصراف مییابد، نفس به باطن خود رو میآورد و خواب تحقق مییابد. میزان متعادل خواب و سنگین یا سبکبودن خواب به عاملهای مزاجی و غیر مزاجی بستگی دارد. مزاج از عوامل نفس است. مقدار خواب و عمق آن از حیث سنگینی و سبکی قابل کنترل و ارادیساختن است و با تمرینهایی میتوان اقتدار بالای نفسانی در خود ایجاد کرد؛ بهطوری که از دیگران تمایز محسوسی داشت؛ ولی نفی کلی آن همچون خواب مطلق دایمی، ممکن نیست و پیآمدهای بسیار منفی دارد.
خواب به مزاج انسان آرامش و به روح بشر استحکام میبخشد و اعصاب او را تسکین میدهد، بهخصوص خوابهای مناسب و بهجا که در مواقع مناسبی از شب و در فضایی آرام و بیسر و صدا باشد؛ چنانچه قرآنکریم میفرماید: «شب را برای شما لباس و خواب را مایهٔ ثبات قرار دادیم».
خواب، انقطاع از کوشش روزانه و زحمات پیوسته است و خواب و استراحت شبانه، آرامش را به همراه دارد و اینگونه خوابی عامل عمدهٔ حیاتبخشی به روح و روان آدمی است. بنابراین فعالیت شبانه، اضطراب و دگرگونی روانی را موجب میشود؛ اگرچه دنیای فعلی به آن گرفتار میباشد. البته هرچه میزان خواب بیشتر گردد و مدت آن رو به درازا گذارد، سنگینی و عمق بیشتری مییابد که این امر برای آدمی زیانبار است و او را به بیتوجهی فراوان مبتلا میگرداند. خواب عمیق، سنگین، پیوسته و طولانیمدت، فرد را به بیمحتوایی، پوچی و بیهویتی و دوری از موجودی فکری و روانی گرایش میدهد و در نتیجه، توجهات معنوی وی را به کاهش میگذارد. اما هرچه خواب از مدت کمتری برخوردار باشد، سبکتر میگردد و آثار و خصوصیات مثبتی را داراست. خواب سبک و کوتاه آثار فراوانی دارد و جهات معنوی را به دنبال دارد. خواب متعدد و کمتر، اثر و ارزش بیشتری از خواب طولانی و به همپیوسته دارد؛ زیرا خواب متعدد، گذشته از آن که راحتی و توان بیشتری برای قوای آدمی فراهم میآورد، زیانهای خواب سنگین را ندارد؛ زیرا نفس را جلا میدهد و روح را تازه میسازد و قوای روحی را از معنویت و خِرَد دور نمیدارد.
کسانی که میخواهند هوش با ضریب بالا داشته باشند، لازم است هرچه میتوانند خواب خود را بهطور متعدد و متناوب قرار دهند و همواره از خواب پیوسته و طولانی پرهیز نمایند.
منبع: علوم و نظرگاههای شاخص (جلد سوّم)