رزق و نیازمندی‌های زندگی

رزق و نیازمندی‌های زندگی

منبع: دانش زندگی

رزق و روزی انسان اموری است که نیازمندی‌های حرکت بر مسیر طبیعی او را سامان می‌دهد. بنابراین رزق اعم از رزق‌های مادی برای زندگی در ناسوت و رزق‌های معنوی برای حرکت در تمامی عوالمی است که به صورت بی‌نهایت پیش رو دارد. بر این پایه، رزق و روزی هر پدیده‌ای بی‌پایان است و انسان عجول، شتابزده و طمع‌ورز گاهی می‌شود که از رزق دنیوی برآشفته می‌گردد؛ در حالی که بی‌نهایت سیر و بی‌پایان رزق در انتظار اوست. تفاوت رزق‌ها به تفاوت مسیر طبیعی انسان‌ها و پدیده‌ها باز می‌گردد، ولی هر کسی متناسب با مسیر طبیعی خود و علاقه‌ها و محبت‌ها و استعدادهای پیشینی و اقتضاءات قربی و ناسوتی که دارد، اموری مادی و معنوی بهرهٔ وی می‌گردد. بهره‌های مادی و تمتعات معنوی اگر با مسیر طبیعی سازگار نباشد، افزوده و وزر و وبال و گاه خسران می‌گردد. امکانات و دارایی‌ها باید متناسب با طبیعت فرد باشد. بر این پایه، کسی که استعداد امور معنوی را دارد، نیازمند داشتن قناعت درست در حد عفاف و کفاف است و به شدت باید مواظبت نماید پا را از عفاف و کفاف خود فراتر نگذارد. این امر او را در سیر معنوی موفق و پیروز می‌نماید و سبب رشد و ارتقای معنوی او می‌شود. هرگونه حرص، آز و زیاده‌خواهی یا فقر و ناتوانی مضاعف که مانع رشد باشد، عاملی برای شکست آدمی است. علم، ثروت، قدرت و زیبایی، باید اسباب رشد و ترقی در مسیر طبیعی انسان را فراهم سازد؛ وگرنه علت شکست وی می‌گردد.

کسی که مسیر طبیعی پدیده‌ها را می‌شناسد، به «سِرّ قَدَر» و دانش اندازه‌شناسی پدیده‌ها دست می‌یابد. کسی که معرفت به این دانش را دارد، نیازمند نظر به دیگران نیست و اعتراضی ندارد و زشتی‌ها و زیبایی‌های پدیده‌ها برای او توجیه می‌یابد. دانش اندازه‌شناسی به فرد این قدرت را می‌دهد تا حکمت و وجه مصلحت فعل حق در هر پدیده را بشناسد. چنین کسی پدیده‌ها را چنین می‌بیند:

جهان چون خط و خال و چشم و ابروست

که هر چیزی به جای خویش نیکوست

نیکویی و حُسن، حرکت بر مسیر طبیعی هر پدیده است. البته انسان به دلیل قدرت انتخاب و آزادی اراده که دارد، می‌تواند سیر طبیعی خود را وا نهد و در مسیری قسری و جبری به معنای مسیری خلاف طبیعت خود به اختیار خود یا به اجبار دیگران حرکت کند.

برای یافت مسیر طبیعی زندگی باید استعداد و اقتضای پیشینی خود را شناخت تا به مسیرهای غیرطبیعی دچار نشد و رزق‌های ناسوتی خود را در غیرمسیر خود هزینه ننمود. این امر سبب می‌شود از افراد ناسازگار که قرارگرفتن در کنار آنان، وقت و امکانات آدمی را تضییع می‌کند، دوری شود. هر کسی با توجه به استعداد موهبتی و اقتضای پیشینی خود در مرتبه‌ای خاص از قوای ذهنی و علایق نفسی و اقتدار و توانمندی ویژه قرار می‌گیرد. این اقتضای پیشینی سبب می‌شود با برخی از پدیده‌ها احساس انس، دوستی، نزدیکی، پیوند، راحتی و آرامش بیش‌تری داشته و با آنان سازگار باشد و نیز همین سنخ است که روابط اجتماعی او را شکل می‌دهد و به فرد توان بهره‌بردن از توانایی‌های دیگر افراد هم‌سنخ و هم‌فکر را می‌دهد. شناخت این سنخ و اقتضا در تشکیل خانواده نقش بنیادی دارد و برای به دست آوردن همسری سازگار و هم‌سنخ یا به تعبیر دیگر «کفو» کارساز است. هم‌سنخی و سازگاری یا ناسازگاری با افراد دیگر بیش از هر چیز از طریق نخستین نگاه به آنان و قضاوتی که در این نگاه نسبت به آنان می‌شود به دست می‌آید. اگر این هم‌سنخی در روابط اجتماعی و تعامل‌ها رعایت نگردد، به‌جای نشاط و سرمستی که دو فرد هم‌سنخ در هم ایجاد می‌کنند، صبوری بر ناملایمات و ناسازگاری‌ها پیش می‌آید و اگر آنان بردباری را از دست بدهند، به نزاع کشیده می‌شوند. هم‌سنخی به معنای همفکری و همدلی است نه کفر و ایمان و گاه دو مؤمن ولایی چون دو مسیر طبیعی متفاوت دارند نمی‌توانند با هم سازگار گردند. رعایت این اقتضا و هم‌سنخی در تعامل اجتماعی انسان را از تقلیدگرایی و تبعیت غیرعلمی از دیگران و نیز چشم و هم‌چشمی‌ها باز می‌دارد. در زندگی باید به خود و توانایی‌ها و علایق پایدار خویش نظر داشت و نه به دیگران. هم‌چنین کسب موقعیت‌های اجتماعی نیازمند رعایت این مناسبت است و کسی نباید شیفتهٔ چیزی شود که با آن هیچ‌گونه سنخیت و تناسبی ندارد، وگرنه در راه می‌ماند و به زندگی آسیب می‌رساند.

قاعده‌ای حِکمی می‌گوید شباهت‌ها و هم‌سنخی سبب پیوندهاست. کسی که اقتضاءات پیشینی خود و پدیده‌ها را نمی‌شناسد، نمی‌تواند با هم‌سنخ خود، ارتباط برقرار نماید. نکتهٔ روان‌شناسی گفته‌شده بسیار دقیق و نیازمند اهتمام و پی‌گیری است.

کفوبودن در زندگی مشترک و سازگاری دو نفس به صورت غالبی و اقتضایی لازم دارد مرد در مرتبهٔ علم و آگاهی، سن و سرمایهٔ مالی، از زن بالاتر باشد. اقتضایی‌بودن این امور به این معناست که می‌شود استثنا داشته باشد و زنی که توانمندی مالی فراوانی دارد با فردی فقیر تناسب داشته باشد و برای همسری با او سازگار باشد. به‌طور کلی بهتر است میان زن و مرد بیش از پنج سال تفاوت سنی باشد. این امر باعث می‌شود زن و مرد حرف دل یک‌دیگر را بهتر متوجه شوند؛ زیرا رشد جنسی مرد چند سالی دیرتر از زن می‌باشد و اگر زن در اوج شکوفایی جنسی باشد، ولی مرد هنوز به این بلوغ نرسیده باشد، نمی‌تواند احساسات او را درک کند و رابطهٔ مناسب و عاطفی میان آنان شکل نمی‌گیرد.

برای ارزیابی تناسب، کفو بودن و داشتن تفاهم و همسویی باید بر مناسبت‌های حقیقی و ذاتی تأکید داشت و آن را لحاظ کرد، نه مناسبت‌ها و پیشامدهای عرَضی. هم‌چنین اختلاف‌های عرضی را نباید خط تیرهٔ تمایز و افتراق دانست.

از راه‌های شناخت استعداد و باطن افراد توجه به حزن‌های آنان می‌باشد. حزن، از حالات روحی روانی است که در شرایط ویژه‌ای به آدمی دست می‌دهد. از حزن افراد می‌شود برخی شرایط طبیعی و صفات و سنخ حیث ظهوری آن‌ها را پی برد و برای نمونه سنخیت دنیاخواهی یا اهل آخرت بودن و همین‌طور اهل کمال و معرفت بودن آنان را به دست آورد. حزن اهل دنیا از کاستی در خوشی‌ها یا دسترسی نداشتن به لذت‌های ناپایدار نفسانی است و اهل آخرت از گناه و محروم‌شدن از نعمت‌ها و لذت‌های ویژهٔ اهل بهشت محزون می‌گردند و اهل الله شدت حب و عشق به وصال حق است که آنان را محزون، بلکه اندوهگین می‌گرداند. اهل ولایت نیز با یادآوری قتلگاه‌های فرزندان حضرت فاطمهٔ زهرا علیهاالسلام و مصایب آنان در اندوه فرو می‌روند و این نشانهٔ پاکی طینت آنان است که سنخ حیث ظهوری آنان را می‌نماید. برخی حزن‌ها نیز از خود فرد نیست و ریشه در وراثت و نظام مشاعی کردار دارد و مربوط به گذشتگان یا برخی افراد حاضر است که فرد حزن‌زده سنخیت تمامی با فرد محزون دیگری دارد و در حزن او شریک می‌گردد.

همان‌طور که حزن برآمده از نحوهٔ باطن و مرتبهٔ ظهور است، برخی امور دیگر نیز چنین است. اموری که به باور شیعیان قدَری است و بر نظام تقدیرات می‌باشد. برای نمونه نسل و نژادی، تمامی صورت‌های زیبا، شجاعت و صلابت و استعدادهای خوبی دارند و کم‌تر کاستی و ناتوانی و زشتی در میان آن‌ها یافت می‌شود و به عکس نسلی مردانی شرور، متهور، بی‌باک و زشت دارد. زندگی و مرگ و گشایش روزی و تنگی آن، از امور تقدیری است. یکی با این‌که زحمت چندانی بر خود هموار نمی‌کند، گشایش روزی دارد و دیگری عمری زحمت می‌کشد و در نهایت، تنگی و ضیق دارد و با فقر دست و پنجه نرم می‌کند. اگر چنین فقیری حیث ظهوری خود را بشناسد، برای آن‌چه نمی‌تواند به آن دست یابد، هزینه و وقت نمی‌گذارد و خود را بیش از این که هست، نادارتر نمی‌کند.

منبع: دانش زندگی

دیدگاه ها بسته شده اند.